سازماندهی تشکیلات فرقهای توسط پیمان ف
بعضی مریدان به صرف این ادعاها و تکنیکهای فریب به امید پیوستن به دورههای آموزشی سرکرده و رسیدن به سرزمین زندگی[1]، سالهای بسیاری را به رایگان در خدمت او بودند. پیمان ف، در کنار سطح اول آموزش ساده و عمومی که مرحله احیا و تولد دوباره یا هنر زیستن نام دارد، سطح دیگری از آموزشها را برای منتخبین و پذیرفتهشدگان معرفی کرد که هنرهای ماورایی یا سطح باطنی و پیشرفته نام دارد. این مرحله برای تعلیم اسرار یا تعلیمات محرمانه و غیر آشکار است و رعایت اصل ناشناختگی اولین نشانه هنرجویان آن است.
این ادعاها که دارای بار معنایی بسیار و از طرفی نامفهوم بود، افراد کنجکاو بسیاری را به خود جلب کرد. در واقع، همین تبلیغات دروغ و دعوت افراد به آموزشهای ماورایی بهنوعی یک دام تبلیغی برای جذب به فرقه بود و دستاویزی برای شکلگیری فرقه و بزرگتر شدن ادعاهای پیمان ف در میان مریدان شد.
سرکرده در ادامه دروغها و قریبها برای عدم خروج اعضا و فعالیت بیشتر در تشکیلات فرقه، این طرز فکر را ایجاد کرده بود که اگر در این جهان با من باشید، در جهان بعدی هم با شما خواهم بود و زمانی که با من هستید، از ارواح مخربی که در جهان بعدی هستند، در امان خواهید بود.
وی در کتابچه نجوا میگوید: «مبادا به وادیهای سرگردانی بروند که ارواح گمراه و گمراهکننده بسیار است… زندگی طولانی و پر عرض در پیش است. برای زندگی جاودانه آماده شوید… بهترین سرمایه خدمت[2] است، همه چیز خود را به خدمت تبدیل کنید… در آنجا هر که سرمایه بیشتری دارد، از اندازه اختیار و قدرت انتخاب بیشتری برخوردار است… همه کارمان و همه چیزمان خدمت باشد.»
ذکر این نکته لازم است که انسان نباید هیچگاه خود را از مکر و نیرنگ شیطان و شیطان صفتان مبری بداند و افتادن در دام این فرقهها را فقط مخصوص افراد سادهلوح و خانوادههای بی بندوبار تصور کند. همانطور که برخی از اعضای فرقه راما… بعضا از خانوادههای خوب و تحصیلکرده بودند و در سوابق برخی مریدان فعالیتهای دینی و مذهبی هم دیده میشد. این افراد در یک شرایط زمانی و مکانی و جو روانی خاص تحت تأثیر قرار گرفته و فریب خوردهاند.
گاهی افراد در زندگی دچار مشکلات، بیماریها و مسائلی میشوند که ناگزیر در جهت حل آن در دام کلاهبرداران میافتند. بدتر اینکه در این فرقه اسنادی وجود دارد که برخی مریدان بارها با تماس تلفنی و نوشتن نامه و التماس کردن خواستار دریافت وظیفه و کاری از سوی سرکرده فرقه بودند و این حکایت از عمق و گستردگی عملیات نفوذ روانی فرقه دارد.
پیمان ف، پس از دستگیری ادعای حلول روح خدا یا الوهیت را منکر شد، اما همانطور که بنابر مستندات در مکتوبات و حرفهای وی اشاره شد، پیمان ف سالها بر این ادعا تأکید داشته و آن را به طرق مختلف ترویج میکرده تا جایی که مریدان نزدیکتر او و همدستانش به دستور وی در بسیاری از کتب، مجلات و آثار سمعی و بصری فرقه آن را اشاعه میدادند.
بهعنوان نمونه میتوان به کتاب جریان هدایت الهی اشاره کرد: از شاگردان آواتار درباره او حرفهای بسیار عجیبی شنیده میشود. تجاربی شگفتانگیز از اعمال خارقالعاده، مشاهدات و گزارشات متعددی درباره تجلیات قدرت خدایی و شعور الهی این تجربه کنندگان هنوز زنده و حاضرند و البته یکی دو نفر هم نیستند. آنان از قدرت خلاقه و همچنین نیروی ویرانگر کلام آواتار حکایت دارند که با تحقیق مشخص میشود که آن چند نفر همان همدستان و خانواده وی بودهاند که بسیاری از شایعات را در فرقه گسترش میدادند.
جالب اینکه تا قبل از دستگیری سرکرده فرقه مریدان نمیدانستند این افراد خانواده و بستگان وی هستند. آنها گمان میکردند، افراد مذکور از مریدان قدیمی و وفادار پیمان ف هستند. بنابراین، نسبت به تبلیغات و شایعاتی که پیرامون تواناییهای ماورایی سرکرده داشتند، واکنش منفی نشان نمیدادند بلکه اعتماد میکردند و آنها را شاهدی بر حقانیت راما… میدانستند.
نامههایی که برخی مریدان خطاب به او نوشته و او را روح خدا خواندهاند. دلیلی محکم بر ادعاهای کفرآمیز او و فضای ذهنی و احساسی است که در داخل فرقه جریان داشته و مردم از آن بیاطلاع بودند.
اما گفتنی است، اجرای عمومی سناریوی اصلی و جا انداختن این ذهنیت در بین اعضا از جلسهای در یکی از شبهای قدر ماه رمضان که جو روانی و هیجانی شدیدی بر آن حاکم بود، کلید خورد. او در آن جلسه برای تحت تأثیر قرار دادن اعضا از تکنیک هیپنوتیزم گروهی و خلسه استفاده کرد. با این توضیح که او دورههای هیپنوتیزم را گذرانده و دست نوشتههای وی در این زمینه موجود است. وی حتی در این زمینه کارت ویزیت نیز به چاپ رسانده است.
او می دانست که برای رسیدن به این هدف باید اختیار مریدان را در دست بگیرد. قبلاً در کتاب جریان هدایت الهی گفته بود که: «اگر بتوانید روح انسانی را به تسخیر خود درآورید، قلبش را دگرگون و بینش او را متحول کنید، این به دلیل آن است که خود او به شما چنین اجازه داده او خود پذیرای شما شده.»
بنابراین، با سرسپرده کردن مریدان این شرایط را برای رسیدن به هدف فراهم کرد. چون او در برخورد اول همیشه قلب، روح و عشق هر فردی را درخواست میکرد و به هر روش دست به تحریک عواطف و احساسات افراد میزد و عقل آنها را تعطیل می کرد.
او با تدبیر قبلی در آن جلسه برای تأثیر بیشتر از آیه دوم سوره نحل سوءاستفاده کرد و به شکل یک پلاکارد، متن آیه را بالای جایگاه سخنرانی خود قرار داد. او در کتاب جریان هدایت الهی با تفسیر به رأی در مورد این آیه گفته بود، این آیه اشاره به اساتید حق و معلمان الهی دارد. متن آیه چنین است: «فرشتگان را همراه روح که فرمان اوست، بر هر یک از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد تا بیم دهند که جز من خدایی نیست پس از من بترسید.»
وی مدعی بود این آیه حلول روح خدا را در هر انسانی توجیه میکند و البته آن را مبنای وجود نظام اساتید حق میدانست. او در ارتباط بین شب قدر و آمدن روح، در کتابچه روحزایی – احیاگری (ص ۱۶) میگوید: «در شب قدر آمدن روح به پایین حتمی است و کسی که این زمان را درک کند به تجربه و دریافت روح نائل میگردد. لکن یافتن و ادراک این شب برای همگان امکانپذیر نیست.»
در آن جلسه پیمان ف در مورد روح خدا صحبت کرد و اینکه روح خدا در این شب پایین میآید و افرادی که در این جلسه هستند، برگزیدهاند. وی با همکاری همدستان و مریدانش جو روانی شدیدی بر جلسه حاکم کرد و عدهای از مریدان مسخ شده واکنشهایی مانند: جیغ زدن، گریه کردنهای شدید، تکان خوردنهای بیاراده بدن، تنفسهای عمیق و سریع و… از خود بروز دادند.
از نگاه علمی این رفتارها حاصل ورود شخص به خلسه است. آن هم نه خلسهای که از طریق تقوای الهی بلکه از طریق تمرین و ممارست و یا سرسپردگی به یک هیپنوتیزمگر در افراد ایجاد میشود. اعضا هیچ آگاهی نداشتند که سرکرده با هینوتیزم در ضمیر ناخودآگاه آنها تصاویر، ترسها و… را القا میکند. بعضی اعضا در جلسه احساس میکردند، در بدن آنها جریانی مانند جریان الکتریسته جاری است، غافل از اینکه آنها تحت تأثیر هیپنوتیزم، جو روانی، تکنیک شبهحافظه و تصوراتی هستند که از قبل توسط سرکرده در آنها ایجاد شده بود.
آن دسته از اعضایی که تمرکز کافی نداشتند و از قدرت تصویرسازی کافی برای این مرحله برخوردار نبودند، دچار عذاب وجدان و غم و اندوه شده بودند؛ زیرا نمیتوانستند به غایتی که سرکرده برایشان به تصویر کشیده بود برسند.
سرکرده در مورد ارتباط با روح، تصویرها و نشانههایی را برای مریدان ساخته بود، وی نشانه دریافت روح را چنین مطرح میکند: «حالت مستی و از خودبیخودی، سلب اراده و حرکت، جنبشهای غیر قابل کنترل جسمانی مثل رقصیدن یا تکانهای نسبتاً شدید، فریادها و جیغهای غیر قابل کنترل، پرت شدن جسم یا افتادن، بیهوشی یا خلسه عمیق، لرزش شدید و به ارتعاش در آمدن بدن و… .» در حالی که این موارد علائم هیپنوتیزم و رفتن به خلسه است که سرکرده تحت عنوان دریافت روح مطرح میکرد. حتی بهکار بردن عباراتی چون «مستی» با «رقص» ذهن مریدانی را که دچار چنین حالتی شدهاند هدایت میکند.
از این رو از چند شب قبل جلسات توجیهی برای مریدان گذاشته بود و تمام این مطالب را به آنها القا کرده بود. افراد نیز وقتی دچار خلسههای گذرا و سطحی میشدند، به سرعت ناخودآگاهشان حالات تصویرسازیهای قبلی را به تجسم درمیآورد. پس اگر سوژه در این حالت بدنش تکان بخورد کمکم آن را بهسمت حرکات موزونتر راهبری میکند تا در حالت به اصطلاح رقص قرار گیرد که در نهایت همه اینها از راه تلقین ایجاد شده است.
برخی از روانشناسان که در این زمینه تحقیقات گستردهای داشتهاند، در مورد تحلیل تجارب اعضا در چنین جلسات فرقهای معتقدند؛ شبه حافظه یک تجربه تخیلی است که بهصورتی طراحی شده و یا ناخودآگاه از طریق تصورات هدایتشده هیپنوتیزم و دستورات مستقیم و غیرمستقیم به حافظه فرد القا میشود. در مدت زمان خلسه یا حتی بدون خلسه و صرفاً از طریق پیشنهادات به دقت طراحی شده افراد میتوانند به صحنههای ساخته شده در ذهن خود هدایت شوند. آنها تصاویر ساخته و پرداخته شده را به همان اندازه یا حتی بیشتر از حافظه زندگی واقعی تجربه میکنند، حتی اگر وقایع مربوطه هرگز اتفاق نیفتاده و صرفاً محصول رابطه بین کار روانی و یک عنصر وابسته باشد.
مریدان فرقه ممکن است، چنین تعلیم دیده باشند که توهمات خاصی را مشاهده کرده و سپس مورد ستایش قرار گیرند و یا به آنها جایزه داده شود. وقتی به چنین هدفی می رسند، احساس رضایت خاطر میکنند. باید افزود که تصورات هدایت شده و شبهحافظه و دیگر تکنیکهای روانشناسی در بسیاری از فرقههای نوظهور وجود دارد و پس از آنکه تمرین و تلقین لازم بر روی سوژه اعمال شد، مریدان غافل گمان میکنند با ملکوت رابطه برقرار کردهاند و همه چیز را از این زاویه تفسیر میکنند.
بهعنوان مثال در فرقهای به نام «ریکی» که برخی بنیانگذاران آن نیز روانپزشک بودهاند و تلفیقی از آیین بودایی و علم روان درمانی است، مراقبههایی برای اعضا طراحی میشود که نهایتاً منجر به همین حالات میشود. در این مراقبههای گروهی یا انفرادی سوژهها چشمان خود را بسته و در یک فضای خاص و با راهبرد سرکرده گروه تصور میکنند، انرژی کیهانی مانند یک گوی بزرگ نورانی از پایین به درون آنها وارد میشود. آنها پس از مدتی تمرین و ممارست، احساس اشراق و گرما میکنند.
سرکرده فرقه به آنها که به شدت تلقینپذیر شدهاند، میگوید: «این همان انرژی کیهانی است که در درون شما جاری شده است. در نتیجه مریدان گمان میکنند، انرژی گرمایشی حاصل از تمرین و هیپنوتیزم گروهی همان انرژی کیهانی است و از همینجا شایعات و گمانهزنیها در خصوص اینکه یکسری افراد خاص، دارای نیروی خاص هستند، بهوجود میآید.
در مراقبههای یوگا نیز همین حالت در افراد ایجاد میشود اما یوگا که میتوان آن را نوع سازمانیافته و پیشرفته فرقههای نوظهور محسوب کرد، نام آن را برونریزی میگذارد و از مریدان میٔخواهد به آن توجه نکنند و به لایههای عمیقتر ذهن فرو روند، اما در نهایت مریدانی که در اینگونه مراقبهها و هیپنوتیزمهای گروهی قرار میگیرند، برای آنچه که اسمش را برونریزی میگذارند، جایگاه مقدسی قائلند و آن را جزء شهود و دریافتهای خود میدانند. آنها از این نکته غافلند که حتی یک هیپنوترام و روانپزشک نیز میتواند در آنها حالات مشابهی ایجاد کند.
در اینجا میتوان پیبرد که سرکرده از دادن چنین تصاویر و نشانههایی در مورد روح چه هدفی را دنبال میکرده؟ چرا اعضا چنین رفتاری از خود بروز میدادند؟ و چرا چنین تجاربی را داشتند؟ در آن جلسه این تصور در مریدان ایجاد شد که آنها در آن شب بهواسطه سرکرده، روح خدا را تجربه کردهاند. فضاسازی همدستان و عملکرد پیمان ف در آن جلسه توانست بر اعتبارسازی حرفها و ادعای وی در بین مریدان بیفزاید.
بعد از جلسه به دستور سرکرده شایعهای توسط همدستانش گسترش پیدا کرد که او در آن شب روح خدا را به اعضای آن جلسه منتقل کرده و روح شیطانی را از آنها خارج ساخته و ما باید با خدمت و فعالیت بیشتر برای او آن هدیه آسمانی و برکتی را که بهواسطه او تجربه کردهایم، حفظ کنیم.
سر کرده با این توجیه که اگر قدر آن برکت را ندانی احتمال دارد، این هدیه از شما گرفته شود، این ذهنیت را ایجاد کرده بود که اگر شما از فرقه جدا شوید و کارهای تشکیلاتی کمتری انجام دهید؛ یعنی قدرشناسی نکنید به همان زندگی تاریک قبلی باز میگردید و دارای روح شیطانی میشوید.
در این رابطه در کتابچه نجوا آمده است: «هر که در جهان با من بماند بعد از این نیز با من خواهد بود. هر که به روح خود وفادار باشد از حمایت و درایت روح برخوردار میشود.»
بعد از این جلسه تکاپو و تحرک جدیدی در فرقه راما… به راه افتاد و شاید یک نقطه مهم در تاریخ حیات فرقه قبل از انهدام آن بود. اعضا بر اساس این تصور که او روح خداست و روح الهی در وی حلول کرده او را نماینده خدا بر روی زمین میدانستند. بر اساس این ادعا، سرکرده مأموریتهایی را برای مریدان مشخص کرد که آنها هم برای جلب نظر روح خدا یعنی پیمان ف و برای اینکه در خدمت او باشند، آن را میپذیرفتند.
سر کرده برای متقاعد کردن اعضا گامهایی برداشت و هر دوره با طرح ادعاها، شایعهها و جوسازیها در جهت قوت دادن به آن پیش رفت. سرکرده در ادامه اقدامات سازمانیافتهاش چنین ذهنیتی را در افراد ایجاد کرده بود که اگر شما اینجا هستید، به این دلیل است که خاص و برگزیده هستید و دیگران از چنین موقعیتی محروم هستند. قدر خود را بدانید؛ چون احتمال دارد، کسی دیگر جای شما را بگیرد و از این فرصت محروم شوید.
او حتی اشاره میکند که ما سالهای سال منتظر هم بودیم تا همدیگر را پیدا کنیم. این دیدگاه اشاره به تفکر انحرافی وی در مورد تناسخ دارد. در اینباره در کتابچه نجوا آمده است: «این ستاره دنبالهدار از کنار بعضی شاید تنها یکبار بگذرد و شاید بیش از یکبار. این به قانون آسمان است… من بهدنبال گم شدگانم و… آنان را که باید بیابم خواهم یافت.»
او همچنین در کتاب جریان هدایت الهی در این رابطه گفته بود: «سؤال: آیا به نظر شما تناسخ واقعیت دارد؟ جواب: من میبینم که زندگی تداوم داشته، جریان دارد و پس از این نیز به جریان خود ادامه خواهد داد.»
سر کرده سعی میکند اعتقاد به تناسخ را انکار کند ولی اعتقاد به این موضوع در گفتار و رفتار او مشهود است. بعد از شکلگیری اولیه تشکیلات، پیمان ف، مأموریتی را برای گروه خود تعیین و بحث تئوری خدمت هماهنگ[3] را مطرح میکند. اعضا هم میپذیرند که زندگی و مسیر خود را به او بسپارند و مأموریتی[4] را که او مدعی به انجام رساندنش است، به سرانجام برسانند.
پیمان ف، در مورد خدمت هماهنگ در نجوا میگوید: «این فعالیتهای ظاهری فرصتی برای خدمتند خدمتی هماهنگ و همسو. تمرین و محک تسلیم و پیرویاند و محک ادعا. این میتواند میدان آزمون باشد و نیز آزمون مسئولیتپذیری… .»
او همواره بر اساس این جایگاه مریدان را به امتحان و آزمون هشدار میداد، زیرا آزمونها و امتحانها را عاملی برای انتخاب یار و مریدان واقعی میدانست که مهترین آن خدمت تشکیلاتی است. پیمان ف، در راستای امتحان کردن مریدان در کتابچه نجوا میگوید: «در این سفر آزمونهای پیدرپی است. پس پیوسته برای امتحان شدن و عبور موفق از آن آماده باشید… .»
از آنجا که پیمان ف میدانست، روزی دروغهایش روشن میشود و برای بیرون آمدن از اتهام و مانع گذاشتن برای خروج اعضا مجبور میشود، ادعای حلول روح خدا و دیگر ادعاهایش را انکار کند. پیشتر ذهن اعضا را با حرفهایش در کتابچه نجوا آماده کرده بود:
«برای محک عهد و پیوندها و برای امتحان وفاداریها و ایمانها اگر ضرورت یابد، بیآنکه به دروغ[5] متوسل شوم و از راستی و درستی خارج گردم، همه چیز را انکار خواهم کرد و اگر لازم باشد، به تردیدتان میافکنم و به محکوم ساختنم، تحریکتان میکنم. اگر ضرورت یابد به حرکات نامتعارف دست میزنم و حدود اندیشههایتان را میشکنم و چنان میشوم که مرا نپسندید.»
مریدان فریبخورده در تمام طول شبانه روز در این تصور بودند که در حال امتحان شدن هستند. هرگاه رفتار متناقضی از پیمان ف میدیدند، فکر میکردند، او در حال آزمایش ایشان است. هر چقدر کارهای بیشتری بر سر اعضا ریخته میشد، باز هم مریدان لب به انتقاد باز نمیکردند؛ زیرا خود را در آزمون میدیدند و گمان میکردند، هر کس اعتراض کند بازنده است.
حتی پس از دستگیری سرکرده فرقه و مشخص شدن پشت پرده و اقدامات فریبکارانه او باز هم برخی مریدان به توهم اینکه در حال آزمون هستند و راما… میخواهد وفاداریشان را بیازماید متعصبانه و کورکورانه بر وفاداری خود پافشاری کردند.
پیمان ف، قبل از دستگیری و در یک حرکت نمادین و ریاکارانه اعلام کرده بود، تمام تشکیلات باید به قانون کشور احترام بگذارد و عبور از قانون خط قرمز است. در حالیکه در همان زمان فرارهای مالیاتی چاپ غیرقانونی کتب و حتی خود گروه که هرگز به ثبت نرسیده بود، تخلف از قانون محسوب میشد. پس از دستگیری وی با راهبرد و هدایت همسر سرکرده یعنی خانم شباب ح، موجی از اعمال غیرقانونی از سوی مریدان شکل گرفت و مصاحبه با رسانههای بیگانه و راهاندازی وبلاگهای تهمتزننده و فحاش به مسئولان نظام گوشهای از اعمال غیرقانونی فرقه بود. با این حال برخی مریدان مسخشده آنچنان در توهم فرو رفته بودند که آشکارترین کارهای غیرقانونی فرقه را نمیدیدند.
او با محور قرار دادن شعار تسلیم و خدمتگزاری به خداوند تشکیلاتی فرقهای را راهاندازی کرد که در داخل فرقه از آن بهنام «روند» یاد میشد.
تشکیلات سری و مخفی وی در سالهای اولیه «مقربون» و در ادامه «حم» (حامیم) معرفی شد. سرکرده پس از جذب اعضا برنامه آموزشی عمومی برای توانمندی و آشنایی آنان با تشکیلات برگزار میکرد و برای فعالیت در فرقه از اعضا تعهد مکتوب میگرفت. با این کادرسازیها به تدریج تشکیلات سازماندهی شده و گسترش یافت.
در کنار تحقیقات درونتشکیلاتی گروههایی مثل ترجمه، تفکر، ارتباطات، شفا، روابط عمومی، سمعی و بصری و… که بخشهای دیگر فرقه را تشکیل میدادند، فعالیت داشتند. حالا فرقه به فعالیتهای برون تشکیلاتی نیاز داشت تا با ارائه خروجی تحقیقات خود در چشم دیگران بزرگ جلوه کند و بتوانند افراد جدید را جذب کنند. اعضای فرقه در فعالیت برونتشکیلاتی از بیان اهداف و اینکه چه کسی پشت تشکیلات قرار دارد؟ مریدان چه کسی هستند؟ و… اجتناب میکردند.
فرقه بهتدریج با تأسیس مراکزی تحت پوشش انتشاراتی مانند تعالیم حق، حم، والسماء، هدایت الهی، یاهو، نشریاتی مانند هنر زندگی متعالی، حرکتدهندگان، علوم باطنی، علم موفقیت، هنرهای زیستن، تفکر متعالی، اخبار، کودکان و مؤسسات انجمنها و شرکتهایی مانند مؤسسه فرهنگی اوامر یاسین، علم موفقیت، هنرهای زیستن سماوی، شرکت آسمانسازه گستر، گروه پژوهشی مدیریت حرفهای، انجمن متفکران و محققان، انجمن جبهه طبیعت، مؤسسه تفکر خلاق و… فعالیت خود را گسترش داد و منابع مالی زیادی کسب کرد و با پروندهسازی مالی نهتنها هیچ مالیاتی پرداخت نمیکرد بلکه مشخص نبود که پول حاصل از فروش کتاب، محصولات و… به جیب چه کسی می رود؟
هیچکس هم اجازه مطالبه حقوق و مزایا را نداشت. یک پنجم درآمد بعضی از مریدان نیز تحت عنوان سهمالروح به فرقه تقدیم میشد.
در طول حیات فرقه، ادعای مدنظر پیمان ف، قبل از اینکه بهعنوان ادعای الوهیت مطرح شود، عناوین و تفسیرهای مختلفی داشت. او این نقشه باطل را در ذهن داشت که در طول زمان با سپردن تحقیقات مختلف به اعضا، در محدوده مسیحیت، انرژیدرمانی، عرفانهای انحرافی شرق و غرب و سپس مطالعه آثار خلاصهشده مریدان، بدون اینکه خودش علمی داشته باشد، ادعای روح خدا را بهصورت منسجمتر و با توجیههای بیشتر بیان کند. اینکه روح خدا چیست؟ القاگر روح چه کسی است؟ نشانههای آن چیست؟ و… .
اعضا معتقد بودند، تنها کسی که دانشی در مورد روح دارد و میتواند در مورد آن صحبت کند، سرکرده است. آن هم به این دلیل که او از روح خدا برخوردار شده یا به اصطلاح «روحیافته» شده است. در حالیکه صحبت در مورد روح خدا تنها ساخته توهمات ذهنی سر کرده بود که از منابع مختلف انحرافی گرفته و با تغییراتی در ادبیات و محتوای آن به اسم خود بیان میکرد. این تکنیکی بود که پیمان ف در سالهای حیات فرقه از آن برای فریب اعضا بهره برد.
سرکرده در طول حیات فرقه هر چیزی را بدون مدرک و با توجیهات مختلف بیان میکرد و اعضا بدون هیچ تفکر، اندیشه، تحقیق و مدرکی میپذیرفتند و این ناشی از فریبکاری سرکرده و اعتماد بیجایی بود که به او کرده بودند.
اقدامات تشکیلاتی فرقه
کلیه امور مربوط به وی توسط مرکز اوامر «یس» پیگیری میشد. مکاتبات و اسنادی را که باید توسط وی دیده شود یا طبقهبندی موسوم به حم (حساس – محرمانه) بهوسیله پیک ویژه به دستش میرسید. تشکیلات با هدف جلوگیری از افشای اسرار و مقابله با کنترلهای احتمالی دستورالعملهایی را به مسئولان فرقه ابلاغ کرد: اعضا از تلفنهای عمومی برای ارتباط استفاده کنند، اسامی افراد در مکالمات ذکر نشود، حین گفتگوی تلفنی اشاره کامل به موضوع نشود و… .
تردد به کلاسها و جلسات گاهی با دروبین مخفی کنترل میشد و انتقال سرکرده به خارج از جلسه، برنامهای از پیش طرحریزی شده بود. اعضا گزارشهایی را از جلسات مختلف به بالا ارسال میکردند و برای اسناد طبقهبندیهای مختلفی داشتند.
تشکیلات طرحهایی برای مقابله با بازداشت اعضا و برخوردهای نظام با فرقه داشت. در یکی از این طرحها که به ماکت موسوم بود، تعداد ۲۰۰ سؤال احتمالی مطرح در بازجویی تهیه و پاسخ آن بررسی میشد تا عناصر بازداشت شده در بازجویی از آن استفاده کنند.
در طرحی دیگر نیز با عنوان نامه پراکنی عملیات روانی گسترده در اینترنت مراجعات مکرر به مسؤلان خودسوزی برخی مریدان و… مورد توجه قرار گرفته بود.
رازگشایی دانش سرکرده (پیمان ف) در موضوعات مختلف
اما در روند شکلگیری تدریجی فرقه این سؤال مطرح میشود که او چگونه پیرامون موضوعات مختلف صحبت و اظهار نظر میکرد و از کجا تغذیه فکری میشد؟ جواب آن در دروغی بوده که سرکرده در طول حیات فرقه آن را به مریدان گفته بود و آن تشکیلات پنهان فرقه و یا همان حم بود.
پیمان ف، پس از جذب افراد و در زمان شکلدهی تشکیلات اعلام کرده بود، یکسری مرید دارد که از نظر علوم ظاهری و باطنی زیر نظر وی آموزش دیدهاند و به درجات خاصی رسیدهاند و از آنجا که افراد بسیار مهمی هستند و ممکن است نیروهای شیطانی بخواهند، آنها را ترور کنند. آنها در ناشناختگی کامل زندگی میکنند و هر کس با آنها مواجه شود، گمان میکند افرادی عادی هستند.
وی حتی اعلام کرده بود، این افراد (حم) در بسیاری از نظامهای حکومتی دنیا نفوذ دارند و بیآنکه مسئولان حکومتها بدانند تلاش میکنند، دنیا را بهسمت ظهور روح خدا پیش ببرند. به مریدان گفته بود، یکی از این افراد، خانم دکتر الشاد قادری از مشاوران مقام معظم رهبری است!
پیمان گفته بود که تمام امورات تشکیلات و برنامهها و گزارشات مریدان از کارها باید به ایشان ختم شود و آنها جزء مقربون او هستند. از این رو «مرتضی ر»، که پیک حم محسوب میشد و بعدها چند نفر نیز به او اضافه شدند، کلیه برنامههای فرقه را بر روی برگهای به اعضا میدادند و اعضا بعد از انجام یکسری کارهای لازم، گزارشات را از طریق پیکها به اعضای حم میرساندند و بدین ترتیب کارها ادامه داشت.
اما حقیقت چیز دیگری بود. پس از دستگیری او معلوم شد، اساساً اعضای حم وجود نداشتند و خود پیمان ف و همسرش برنامهها را طرحریزی کرده و گزارشها را از مریدان دریافت و سپس فعالیتهای فرقه را راهبرد میکردند. اسناد زیادی به دستخط خود او یافت شد که در تمام جزئیات دخالت داشته است. او از این کار دو هدف داشت:
اول اینکه اگر انتقادی از عملکرد تشکیلات و برنامهها صورت گرفت نسبت به او نباشد، بلکه به اعضای حم باشد. او میخواست جایگاه الوهیت و میانجیگری خود را حفظ کند و به اصطلاح حرمتش نگهداشته شود و مریدان با او وارد فضای انتقادی نشوند.
دوم اینکه بعد از جذب افراد به فرقه میخواست خود را از چشم مریدان پنهان سازد چراکه دانش کمی داشت و در بسیاری از علوم احساس نقص و ضعف میکرد و این با جایگاه الوهیت غلو آمیزش در تناقض بود. او خیلی کم در محافل آنان حضور پیدا میکرد یا اصلاً ظاهر نمیشد و از طرفی این پنهانکاری یک کار روانی برای تحتتأثیر قرار دادن اعضا و القائات دیگر هم بود.
در فواصل طولانی غیبت او که اعضا فکر میکردند او امور را به حم سپرده و خود در نقاط دیگر جهان در حال تعلیم دادن و سیر و سلوک در آفاق و انفس است، واحدهایی به نام مطالعات و تحقیقات در کنار واحدهای دیگر تشکیلات پایهریزی شد و افراد جذبشده در فرآیند تحقیق و پژوهش قرار گرفتند و برای هر یک از اعضا موضوعات تحقیقاتی خاصی تعریف شد.
آنها طبق یک فرآیند فرمولبندی شده منبع یابی کرده و پس از خلاصهسازی آنها، خروجی آن را برای سرکرده فرقه میفرستادند. از طرفی به مریدان گفته میشد، برای دریافت علوم باطنی و اسرار از جناب استاد باید به مرز دانش متعارف برسند و هر چیزی در این موضوع که در دانش روز جهان است، باید خلاصهسازی شود تا شایستگی درک و فهم آموزههای استاد را پیدا کنند.
واژه «ویژه منتخبین و مستعدین» در آگهی فرقه به همین معناست؛ یعنی افراد پس از ثبتنام و پر کردن فرمهای عضویت فرقه، برای دریافت آموزشهای مخصوص باید کارهایی انجام میدادند تا انتخاب شوند و به مرحله منتخبین راه یابند. این شگرد پیمان ف، بهشکلی ظریف و تدریجی به خورد مخاطب داده میشد تا افراد جذبشده فراری نشوند.
روند این کار به این صورت بود که ابتدا افراد به جلسات مختلف دعوت میشدند. پیمان ف، برایشان سخنرانی میکرد و همدستانش در این جلسات پیرامون تواناییهای او به شکلی اغراقآمیز و دروغین بزرگنمایی و غلو می کردند. این تأثیرات افراد را جهت جذب در فرقه و ترسیم جایگاه استاد متقاعد میکرد. در نهایت افراد شکارشده حاضر به همکاری میشدند تا در فعالیتهایی که از سوی سرکرده فرقه مشخص میشود شرکت کنند.
بعضی از افراد که آمادهتر بودند، جهت انجام فعالیت تحقیقاتی و مطالعاتی به کار گرفته میشدند. اعضا خلاصه و چکیده مطالعات و تحقیقاتی را که بهصورت گروهی با فردی انجام میشد، برای مسئولان بالاتر خود در فرقه ارسال و نهایتا تحقیقات به دست سرکرده فرقه میرسید.
به این صورت پیمان میزان اطلاعات خود را در موضوعات مختلف با استفاده از تحقیق اعضا، بالا میبرد. وی تحقیقات را مطالعه میکرد و با تغییر ادبیات مطالب و التقاط آنها وانمود میکرد، خودش از تمام این علوم اطلاع دارد. سپس در یک جلسه سخنرانی برای مریدانی که در این موضوع تحقیق میکردند. حاضر میشد و همان مطالب را به شکل رمزآلود بیان میکرد و مریدان بر صحت گفتههای او مهر تأیید میزدند و گمان میکردند، او جلوتر از ایشان از این علوم خبر داشته و دامنه معلوماتش الهی و لدنی است.
شاهد آن بعضی موضوعات تحقیقاتی است که مریدان به دستور سرکرده انجام میدادند، مانند فنون باطنی در کتب مقدس، تفسیر آیات باطنی و رازآمیز کتاب مقدس، تحلیل زندگی و حرکت اساتید، تمثیلهای معنوی، درمانگران روحی و مکتبهای درمانی روحگرا، احیا و القای روح، اندیشههای شفابخش و نورانی، تحلیل و تفسیر تئوریها و دکترینهای باطنی، شاخههای علم موفقیت، انرژیزایی و انرژیسازی، درسهای القای روح، الاهیم و… او بهواسطه مطالعه این تحقیقات هر روز بر دانش خود میافزود و اعضا هم بیخبر از این موضوع متقاعدتر میشدند که او حتماً اگر چنین مطالبی را بیان میکند، از ادعای وی است یا یک معلم یا یک استاد حق است که چنین دانشی را دارد و هیچگونه تحقیق و مطالعاتی نداشته است.
پی نوشت
- ر. ک. تاریخ جامع ادیان، ص 315- 302.
- ر. ک: تاریخ فلسفه ی شرق و غرب، ص 541- 529.
- محمد جواد مشکور، خلاصه ادیان، ص 88.
[1]. سرزمین زندگی جایی است که سرکرده سعی میکرد برای اعضا در کتاب رویای راستین به تصور بکشند که مقصد و هدف اعضا است. اعضا با حرکت تشکیلاتی فرقه همراه با سرکرده برای رسیدن به این سرزمین هستند که از جنس روح است، سفر میکنند. در آخر کسانی که از امتحانات و خطرات مختلف فرقه عبور میکنند، به این سرزمین میرسند و به نوعی هدف غایی فرقه است و در آخر یکی بیشتر نمیماند.
[2]. در فرقه رام ا… منظور از خدمت کردن به خدا هر خدمتی نیست، بلکه منظور کار و فعالیتی است که در فرقه توسط سرکرده تعریف میشود؛ زیرا آنها سر کرده را نماینده خدا در روی زمین میدانند، بنابراین، معتقدند که اموری که از سوی سرکرده به مریدان محول میشود هماهنگ با کل هستی است و بهترین کار در شرایط زمانی و مکانی کنونی است. لذا از آن بهعنوان خدمت هماهنگ نیز تعبیر میکنند.
[3]. منظور سرکرده از خدمت هماهنگ یعنی کارهایی که سرکرده از طریق نمایندگی روح خدا در روی زمین برای اعضا در نظر میگیرد.
[4]. در کتاب جریان هدایت الهی سرکرده در مورد مأموریت فرقه میگوید: «ما باید جهان را برای ظهور الهی و تحولی بزرگ آماده کنیم و خود مهیا شویم و در همین راستا در کتابچه نجوا ص ۱ گفت. برخورداری از جریان حق به عبور موفق از میدانهای زندگی و از میان جهانهای بین راه منجر میشود. و آن فرآیند آماده شدن است. آماده شدن برای انقلاب بزرگ در روح و آن تحول باطنی و انفجار نفس در طول حیات فرقه. منظور سرکرده از ظهور صحبت میکند که ظهور روح خدا در روی زمین بوده است؛ یعنی همان موجودی که در وجود پیمان ف حلول کرده است.
[5]. دروغ از نظر سرکرده این فرقه همان چیزی نیست که در ذهن عموم مردم وجود دارد. او بسیاری از کارهای دروغ را با توجیهات خودش راست میپنداشت. یکی از مریدان جداشده از فرقه توضیح داد که او به ما میگفت: اگر چیزی از شما پرسیدند و نخواستید حقیقت را بگویید، چیز دیگری را در ذهنتان تصور کنید و آن چیزی را که تصور کردهاید بگویید. پس چون تصور کردهاید، واقعیت دارد و این گوشهای از حقیقت است و دروغ نیست!