فرقه پژوهی
دروایش گنابادی در دوره سلطان حسین تابنده رابطه ی خوبی با حاکمیت و محمدرضا شاه پهلوی داشتند اما پس از انقلاب به دلیل فعالیتهای انحرافی، با آنها مقابله شد۰
دروایش گنابادی از مهمترین سلسلههای تصوف در ایران هستند که در سالهای اخیر نیز به واسطه برخورد قهری حکومت با آنها خبرساز شدهاند. شاه نعمت الله، ولی بنیانگذار این سلسله است و گنابادی که در اعمال خود پیرو او هستند. دو تغییر عمدهای که شاه نعمت الله در تصوف ایجاد، کرد یکی امر کردن پیروانش به کار و تلاش بود و دوری از عزلتنشینی صِرف و دومی دوری از پوشیدن لباسهای فقیرانه و مندرس. گنابادیها فرقه خود را بین دیگر فرقههای تصوف شادتر و مدرنتر میدانند. دروایش ظاهرا از دخالت در سیاست دوری کردهاند، اما اختلافات متعدد با حکومتها پای آنها را به سیاست کشانده است. محمدرضا شاه در سفر به بیدخت با قطب دراویش دیدار کرد و سلطان حسین تابنده رابطه ی خوبی با شاه داشت.
پس از سلطان حسین تابنده، علی تابنده قطب دراویش شد و پس از او نورعلی تابنده به عنوان قطب سی و نهم انتخاب شد. نورعلی تابنده به خاطر نزدیکی به جبهه ملی و مهندس بازرگان تا حدودی از شاهگرایی و استبدادزدگی دور شد و به واسطه تحصیلات حقوقیاش وکالت تعدادی از انقلابیون را در اواخر دوره پهلوی به عهده گرفت.همچنین پس از انقلاب در دولت موقت سمت داشت و تلاش بسیاری کرد که سوءظن انقلابیون به برادرش سلطان حسین که روابط حسنه با دربار داشت را برطرف کند.
فرقهها در نظر، أساسا خود را دور از سیاست و حاکمان تعریف میکنند اما در حوزه عمل، چه کسی ست که نداند، بیشترین دخالت ها را فرقه ها یا افرادی با تفکرات خطرناک فرقهای در امور سیاسی و بزنگاه های حساس تاریخی داشته اند. سیاستگریزی، یکی از شعارهای معروف فرقههای مختلف دراویش نیز بوده است. اما مروری بر واقعیات تاریخ نشان میدهد، این فرقهها برای تداوم حیات و تقویت خود، در طول زمان فارغ از حق و باطل بودن قدرت های حاکم، سعی کردهاند مناسبات خود با آنها را تنظیم کنند. دراویش گنابادی نیز یکی از این فرقهها هستند که این قاعده در دوره پهلوی نیز بر رفتارشان حاکم بود. در واقع آنها هرچند «سیاستورزی» را نفی میکردند، اما در عمل با «سیاسیکاری» در صدد تامین منافع خود بودند.
منبع :
https://www.rouydad 24.ir/fa/news/239736
با تشکر از سرکار خانم م.ب