الف- مرور زندگی شهید طیب حاج رضایی
شهید طیب حاج رضایی را «حر» انقلاب لقب دادند. او به زیر بیرق امام حسین پناه برد. طیب در دل عشق حسین را داشت. در اواخر سال ۱۳۴۱ و اوایل ۴۲، طیب دچار تحول درونی شد و بارها دوستان و آشنایان از دهانش شنیده بودند که گفته بود: «خدایا پاکم کن، خاکم کن» و سرانجام در ۱۱ آبان ۴۲ اینگونه شد.
«طیب» نامی آشنا در میان شهدای انقلاب است. او تا پیش از تحولش بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یک بار هم به بندرعباس تبعید شده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی نوکر اجانب، «تمام چهار راه مولوی تا شوش را فرش پوش کرد و طاق نصرت بست». به دلیل اقداماتی که در ۲۸ مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی یک طپانچه از شاه هدیه گرفته بود.
خشونت و اعمال زور از ویژگی های زبانزد شخصیتی و دلیل معروفیت طیب بود. او از جوانی به ورزشهای باستانی و زوردخانهای علاقه زیادی داشت. به همین دلیل بدنی ورزیده داشت و بزن بهادر و اهل دعوا بود. حضور مستمر او در زورخانه های جنوب شهر از جمله زورخانه اصغر شاطر در خیابان انبار گندم نزدیکی میدان شوش تهران، زورخانه رضا کاشفی در بازارچه سعادت حوالی باغ فردوس محله مولوی، زورخانههایی در محلههای پاچنار بازار بزرگ و محله نظامآباد تهران و زورخانه شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ در محله سنگلج تهران کمکم آوازه اش را بر سر زبانها انداخت.
از سال ۱۳۲۶ خورشیدی و پس از تشرف به کربلا و زیارت امام حسین به جرگه مریدان سالار شهیدان پیوست. وی نخست در محله قدیمی صابون پزخانه، بازارچه حاج غلامعلی در انتهای باغ فردوس خیابان مولوی در منزلش تعزیه داری حسینی را شروع کرد. بعدها به دلیل محدودیت مکان از بازارچه حاج غلامعلی نقل مکان کرد و به حوالی خیابان خراسان تغییر منزل داد و با توسعه عزاداری حسینی در ایام محرم تکیه مفصلی در داخل بنگاه حاج علی نوری واقع در خیابان ری در کنار انبار گندم برپا کرد.» البته رفت و آمد به منزل آیت الله کاشانی و آقامجتبی تهرانی و برخی دیگر از مراجع تشییع تاثیر بسزایی در تغییر و تحول عاطفی و اعتقادی طیب داشت.
طیب به دلیل طرفداری از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به زندان افتاد به همین دلیل مورد توجه ویژه محافل مذهبی و روحانیون قرار داشت حتی امام خمینی نیز به مرحوم طیب توجه داشت.
ابوالقاسم بیدگلی در سال ۱۳۴۲ در زندان قصر مشغول خدمت بوده و طی آن امام خمینی را در روز اول بازداشت و نیز شهیدان طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی را نیز پس از دستگیری تا گاهِ اعدام، از نزدیک دیده است روایت میکند: «موقع اعدام هم طیب شاد و خندان بود. زن و بچههایشان هم پشت نرده ایستاده بودند و اطرافشان پر بود از نیروهای امنیتی! همه سرهنگها بودند. یادم هست سرهنگ احترامی ناراحت بود و گریه میکرد! موقعی که سربازها چمباتمه زدند که شلیک کنند، طیب داشت میخندید! یادم هست هشت تیر شلیک شد و چشمهایم سیاهی رفتند. همه ناراحت بودند، غیر از سرهنگ جعفری و ستوان توفیقی که مسئول آتش بود و مدتی بعد موقع پرواز در سد کرج افتاد و مرد و به قول عباس ستاره به سزای عملش رسید» (2).
ب- نحوه شهادت شهید طیب حاج رضایی
آقای حسین شاه حسینی، از فعالان سیاسی دهه ۲۰ به بعد، در مصاحبه با جامجم اظهارات مفصل و راهگشایی راجع به مرحومان حاج اسماعیل رضائی و طیب حاج رضائی داشتند که طی سه شماره در مهر ۸۱ به چاپ رسید.
طیب، در تاریخ قیام ۱۵ خرداد چه شخصیتی نام آشنا و بی نیاز از توصیف است. حاج اسماعیل رضایی نیز از معتمدان بازار و اشخاص خدمتگزار بود که در ماجرای قیام ۱۵ خرداد، همراه طیب دستگیر و چندی بعد هر دو مظلومانه به شهادت رسیدند.
آقای شاه حسینی، با اشاره به خدمات اجتماعی درخشان حاج اسماعیل که بعضاً با همکاری مرحوم طیب صورت می گرفت، از اقدام مهم حاج اسماعیل مبنی بر برگزاری جشن باشکوه نیمه شعبان در اواسط دهه ۱۳۳۰ در خیابان آزادی (روبروی کارخانه پپسی کولا متعلق به بهائی ها) یاد کردند که جنبه چالش با بهائیت را داشت و به گمان ایشان، این امر در دستگیری و اعدام فجیع حاج اسماعیل (در ماجرای قیام ۱۵ خرداد بی تاثیر نبود.
به گفته شاه حسینی: «یکی از خدمات حاجی که خیلی هم مهم بوده و نشان از غیرت و حمیت دینی آن مرد دارد، این است که اولین باری که در زمان شاه، مردم تهران در مقابل کارخانه «پپسی کولا» (متعلق به بهائی ها) برنامه گذاشتند و به مناسبت تولد امام زمان (عجل الله فرجه) در نیمه شعبان، از میدان ۲۴ اسفند (انقلاب فعلی) تا آخر پپسی کولا را چراغانی کردند تمام هزینه چراغانی و جشن را… حاج اسماعیل رضایی داد… قصه مال قبل از سال ۱۳۴۰ است. زمانی که مراجع تقلید خرید و فروش و مصرف پپسی کولا را -به علت وابستگی آن به فرقه ضاله و صرف بخشی از درآمد آن در راه مبارزه با اعتقادات مذهبی شیعیان- تحریم کردند، حاج اسماعیل دامن همت به کمر زد و تظاهرات باشکوه مذهبی علیه بهائی ها را سامان داد. حاج اسماعیل در بنای مسجد صاحب الزمان (عج) نیز که آنجا ساخته اند نقش اساسی داشت… من فکر می کنم علت اصلی دستگیری… [حاج اسماعیل در ۱۵ خرداد ۴۲]، همان مقابله با بهائی ها در قضیه پپسی کولا و تاسیس مسجد صاحب الزمان (عج) بود. حاج اسماعیل… در بنای مسجد صاحب الزمان (عج) واقع در خیابان آزادی فعلی نیز نقش اول را داشت. در طول بنای آن مسجد، او حتی یک روز هم نگذاشت کار تعطیل شود… با همت [او]… آن مسجد ضرب الاجلی ساخته شد… شب نیمه شعبانی که برنامه چراغانی خیابان آزادی انجام شد، باور بفرمایید از سر میدان ۲۴ اسفند (میدان انقلاب کنونی) تا جلوی ساختمان پپسی کولا، دو طرف خیابان ملت ایستاده بود و از آن سر تا اینجا حجله گذاشته بودند و بعد مسجد را افتتاح کردند و آقای خوانساری (فرزند مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری) را بردند آنجا نماز بخواند. در آن شب، شاید بالغ بر 3 خروار شکر شربت درست کرد شده بود و سراسر خیابان تاقار شکر گذاشته بودند و بچه ها به همه می دادند. این امر، منشاء کینه دستگاه به حاج اسماعیل رضایی شده بود…
ایادی دستگاه ظاهراً بیش از هر چیز به علت نقشی که و علیرغم بهایی ها در چراغانی و بنای مسجد صاحب الزمان (عج) داشت از شخص وی انتقام گرفتند». در اسناد ساواک شیراز گزارشی (مربوط به بهمن ۱۳۴۴ ) وجود دارد که حدس آقای شاه حسینی را تایید میکند نشان میدهد بهائیان، ثابت پاسال (سرمایهدار مشهور بهائی) را عامل واقعی اعدام طیب قلمداد میکردند.
با عنایت به سوابق درگیری های خونینی که فرقه ضاله بهاییت در زمان محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار فرقه ضاله بهاییت با مردم و حکومت وقت داشته و هم چنین همکاری با رژیمهای مستبد، دیکتاتور در کشورهای مختلف مثل رژیم صهیونیستی داشته، بیش از پیش ماهیت کثیف و سفاک و تروریستی این فرقه ضاله را بیشتر آشکار می کند که این فرقه ضاله برای رسیدن به اهداف پلید از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند.
منابع
- نشریه ایام زیر نظر موسسه جام جم وابسته به صدا و سیما – ویژه نامه تاریخ معاصر، شماره 53- شهریور 1386
- https://www.isna.ir/news