پائولو کوئلیو در ایران

محمدرضا انواری| درباره‌ی پائولو کوئلیو و آثارش نظرات متفاوت و گه‌گاه متضادی وجود دارد. برخی او را در زمره مروجین معنویت‌های نوظهور و کاذب یاد می‌کنند و در مقابل عده‌ای دیگر معتقدند کوئلیو نویسنده‌ای است که همانند دیگر نویسندگان آثارش را منتشر کرده و هرگز دنبال ترویج معنویت یا عرفان نیست که شما اسم او را در لیست عرفان‌های نوظهور یاد می‌کنید.

بهتر است قبل از هرگونه اظهار نظر در این رابطه نظر خود کوئلیو را جویا شویم. او در رابطه با خودش و همچنین محتوای آثارش می‌گوید:

«همین عرفان است که ارتباط و پل‌هایی بین مذاهب ایجاد می‌کند. من کوشیده‌ام از سرچشمه‌های بسیاری بنوشم، چون مردی در جست‌وجوی خدا هستم و برای یافتن راه خودم به سوی خدا باید قلب خودم را بگشایم. سال‌های سال، پرسش‌های بسیاری داشتم؛ اکنون به راز خدا احترام می‌گذارم.

سعی می‌کنم با کارم، خدا را گرامی بدارم. سعی می‌کنم از معنویت و روحانیت سخن بگویم؛ چون می‌دانم روزبه‌روز مردم بیشتر به روحانیت و معنویت رو می‌آورند و بزرگ‌ترین جست‌وجوی من در زندگی در طریق معنویت بوده است و به همین دلیل است که این مسأله همواره در کتاب‌های من حضور دارد.» (کوئلیو، 1387: 33)

بنابراین کوئلیو اگرچه به طور صریح خود را یک رهبر معنوی نداند؛ اما صریحاً می‌گوید معنویت در آثارم وجود دارد و با مراجعه به آثارش از جمله: خاطرات یک مغ، بریدا، والکیری‌ها، ساحره پورتوبلو و… معلوم می‌شود حتی آموزه‌ها و تمرین‌هایی برای یک سالک در طریق معنوی ارائه داده است.

مترجم رسمی او نیز در مورد آثار او می‌گوید: «او داستان نمی‌نویسد که داستان نوشته باشد. پس‌زمینه فکری او بر داستان‌هایش حاکم است. تفکر او عارفانه و معطوف به وحدت است.» (حجازی، 16/6/79 و ۳/۷/۷۹)

پس کوئلیو در آثارش به دنبال القای مطالب عرفانی به خوانندگانش است. نکته مهمی که در این رابطه می‌توان به آن اشاره کرد این است که در سال 2011 در دنیا کتابی با عنوان «رهبران معنوی جهان» منتشر شد که در آن به نام 100 رهبر معنوی اشاره شده است.

این نام‌ها متعلق به کسانی است که افکارشان با منتشرکنندگان این کتاب هماهنگ است و نام پائولو کوئیلو جزو 20 نفر نخست در این کتاب ذکر شده است. این مطلب نشان می‌دهد که او در دنیا به عنوان یک نویسنده و استاد معنوی شناخته شده است. افراد زیادی اصرار دارند که استادشان در سیروسلوک، کوئیلو باشد، حتی هنگامی‌ که به ایران آمده بود نیز عده‌ای همین درخواست را از او داشتند! ( مظاهری سیف، ‌‌11/10/1390)

گسترش آثار کوئلیو در ایران

گسترش آثار پائولو کوئلیو در میان تمامی قشرها و سطوح فکری مردم نبوده، بلکه جامعه ایران هرچند اسلامی است؛ اما با تأثیری که از فرهنگ غرب گرفته به صورت یک دست نیست و مردم عقاید و افکار گهگاه متضادی نیز با هم دارند و به طور طبیعی قشری که از سطح معرفتی پایینی نسبت به معارف اسلام برخوردار است و متمایل به فرهنگ غرب است بیشتر به این‌گونه آثار روی می‌آورد و از محتوی آن تأثیر بیشتری می‌پذیرد.

یکی از پیمایش‌هایی که در سطح کشور و میان دانشجویان دانشگاه‌های وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت علوم تحقیقات و فن‌آوری و همچنین دانشگاه‌های آزاد اسلامی در شهرهای مراکز استان‌های آذربایجان شرقی، اصفهان، گیلان، مازندران، کرمان، خوزستان، فارس، کرمانشاه، سیستان‌وبلوچستان، خراسان رضوی، همدان و تهران انجام شده است، جایگاه کوئلیو را در مقایسه با دیگر شخصیت‌های عرفانی و عارف‌نمایان نوظهور نشان می‌دهد که به طور ضمنی نشان دهنده میزان گسترش آثار کوئلیو در ایران، خصوصاً در میان دانشجویان نیز هست. جامعه آماری در این پیمایش 7369 نفر بوده است. (نگرش دانشجویان به مکاتب عرفانی و همچنین جریان‌های انحرافی‌‌ ‌‌کشوری، 1387: 193)

درباره دو موضوع از شرکت کنندگان در نظرسنجی پرسش شده است:

  • شناخته شده‌ترین عرفای ایرانی
  • شناخته شده‌ترین نویسندگان و عرفای غیرایرانی

که در مجموع نتیجه زیر حاصل شده است:

 

1- مولوی 76.7%

1- جبران خلیل جبران 49.9%

 

2- علامه طباطبایی 66.2%

2- پائولو کوئلیو 32.7%

 

3- عطار نیشابوری 65.3%

3- نیچه 28.9%

 

4- حسین الهی قمشه‌ای 65.2%

4- بودا 24.4%

 

5- ملاصدرا 59.2%

5- آنتونی رابینز 22.7%

 

6- سنایی 53.4%

6- ابن عربی 14.9%

 

7- هرمان هسه 11.6%

 

8- اشو 10.8%

 

بر اساس اطلاعات موجود در این پیمایش، دانشجویان در پاسخ به سؤال «شناخته شده‌ترین عرفا نزد شما چه کسانی هستند؟»، پائولو کوئلیو را به عنوان دومین عارف غیرایرانی که نزدشان شناخته‌شده‌تر از دیگران است نام برده‌اند!

همچنین بر اساس این تحقیق، در مورد سؤال «کتب عرفانی مطالعه شده» بیشترین درصد فراوانی مربوط به کتاب «کیمیاگر» اثر پائولو کوئلیو است که پاسخگویان این کتاب را حتی از کتاب مثنوی مولوی نیز بیشتر مطالعه کرده بودند! (همان: 200) و در سؤال دیگری از پائولو کوئلیو با 19% به عنوان اولین گزینه در میان نویسندگان کتب عرفانی یاد شده است و افرادی مانند مولوی، جبران‌خلیل‌جبران، مطهری، آنتونی رابینز، شریعتی در رتبه‌های بعدی قرار داشتند. (همان: 201)

پیمایش دیگری در آبان ماه 1389 توسط مرکز افکارسنجی و رصدفرهنگی وابسته به وزارت ارشاداسلامی به صورت تلفنی در سطح شهر تهران انجام شده است. جامعه آماری در این پیمایش 971 نفر از شهروندان بالای 15 سال شهر تهران هستند که با استفاده از فرمول کوکران تعیین شده‌اند و نظرسنجی تلفنی از آنها به عمل آمده است. (گزارش نظرسنجی تلفنی پیرامون میزان گسترش توجه مردم به سحر و جادو، 1389: 15)

اگرچه هدف اصلی این پیمایش بررسی میزان گرایش پاسخگویان به سحر،‌ جادو و خرافه‌پرستی است؛ اما سؤالاتی هم راجع به آشنایی پاسخگویان با عرفان‌های نوظهور شده است.

 

نتایج این تحقیق در مورد میزان آشنا بودن پاسخگویان با پائولو کوئلیو اینچنین است:

 

9.9% آشنایی زیادی با پائولو کوئلیو داشته‌اند.

11.7% آشنایی کمی با پائولو کوئلیو داشته‌اند.

77.7% معتقدند اصلا آشنایی با پائولو کوئلیو ندارند.

7.% به این گویه پاسخ نداده‌اند. (‌‌ همان: 43)

 

نتیجه‌ای که از این دو پیمایش بدست می‌آید این است که هرچند کوئلیو و آثارش به صورت گسترده در میان تمامی اقشار مردم شناخته شده نیست؛ اما در مقایسه با سایر فرقه‌ها و عرفان‌های نوظهور مطرح در کشور بیشتر در بین دانشجویان، جایگاه بالایی دارد. خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه کوئلیو شخصیت اسلامی یا ایرانی ندارد و به بیان دیگر بومی نیست و یک فرد خارجی محسوب می‌شود.

 

سنخ‌شناسی خوانندگان آثار کوئلیو

باید توجه داشت که خوانندگان آثار کوئلیو با یک انگیزه آثار او را نمی‌خوانند و انگیزه‌هایی؛ مانند گذران اوقات فراغت، علاقه به خواندن رمان، کنجکاوی، معروف شدن کوئلیو در ایران و جهان در گرایش به آثار او قابل ذکر است. حتی برخی با نگاه انتقادی این نوع کتاب‌ها را می‌خوانند و البته بخشی دیگر نیز هستند که مجذوب جملات زیبای موجود در آثار او می‌شوند.

این نکته نیز حائز اهمیت است که این‌گونه نیست که محتوای آثار کوئلیو کاملاً باطل باشد و هیچ سخن حقی در آثار او یافت نشود؛ بلکه شاید بتوان گفت کمتر کسی است که سخنانش 100% باطل محض باشد و هیچ سخن درستی نداشته باشد و حتی شاید 60 تا 70 درصد محتوای آثار شخصی بدون ایراد جدی باشد و همین امر باعث جذب افراد می‌شود و در اصل در شرایط التقاط است که تشخیص خوب و بد از یکدیگر مشکل می‌شود.

اما نکته اینجاست که در 30% باقیمانده شبهات و ایرادهایی وجود دارد که مبانی اساسی دین را هدف قرار می‌دهد و خواننده را دچار شبهات اساسی و بنیادین می‌کند. در یک جمله آثار کوئلیو را می‌توان به یک ساختمانی تشبیه کرد که در و پنجره زیبایی دارد؛ اما پی ساختمان سست و ضعیف است.

بنابراین باید توجه داشت اگر افرادی جذب کتاب‌های امثال کوئلیو می‌شوند نباید همه آنها را با یک چشم نگاه کرد، بلکه علت استقبال بسیاری از افراد را می‌توان تأثیرگذاری جملات زیبایی دانست که در آثار کوئلیو وجود دارد که یا اشکالی ندارند یا ایراد کمی به آنها وارد است و در بعضی موارد با فرهنگ ایرانی و اسلامی ما نیز سازگار است. به یک نمونه از این نوع جملات که در کتاب «عطیه برتر» آمده توجه کنید. کوئلیو این کتاب را در مورد عشق نوشته است و عشق را عطیه برتر می‌داند و در چند جای کتاب خداوند را عشق معرفی می‌کند. کوئلیو می‌گوید عشق از نُه عنصر اصلی تشکیل شده است:

بردباری: عشق بردبار است؛

مهربانی: مهربان است؛

سخاوت: عشق در آتش حسد نمی‌سوزد؛

فروتنی: غرور ندارد؛

ظرافت: عشق اطوار ناپسندیده ندارد؛

تسلیم: نفع خود را خواهان نیست؛

تسامح: خشم نمی‌گیرد؛

معصومیت: سوء ظن ندارد؛

صداقت: از ناراستی شاد نمی‌شود، اما با راستی به شعف می‌آید. (کوئلیو، 1387ب: 42)

پس همچنان‌که نمی‌توان همه خوانندگان آثار کوئلیو را از یک صنف و دارای یک سطح فکری دانست، نمی‌توان انگیزه خوانندگان آثار کوئلیو از خواندن یک یا چند اثر از آثار او را به یک عامل ربط داد.

نگاه جامعه‌شناختی به سیر ورود عرفان‌های نوظهور به ایران

الف. ورود به کشور از اواسط دهه 60: اولین نشانه‌های ورود این عرفان‌ها به کشور را می‌توان در دهه 60 ردیابی کرد. وقتی این‌گونه معنویت‌ها در آن زمان وارد کشور شدند، ایران به علت درگیری در جنگ با عراق و دفاع مقدس در اوج معنویت قرار گرفته بود؛ انقلاب و بعد مواجهه با جنگ تحمیلی و رهبری معنوی امام، فضای کشور را مملو از معنویت و آموزه‌های اخلاقی و عملی اسلام کرده بود.

معنویتی که سبب شده بود جوانان آن دهه نه از روی جهالت، که با عشق و اعتقاد به آموزه‌های دین خود را سپر گلوله‌های دشمن قرار دهند.

بنابراین وقتی معنویت‌های نوظهور وارد ایران با آن پیشینه عرفانی شد، به دلیل آشنایی غالب مردم با آموزه‌های دینی و معنوی اسلام و همچنین سخنان امام خمینی که الهام گرفته از سرچشمه‌های دین بود، این‌گونه معنویت‌ها با استقبال بسیار سرد مواجه گردید.

اما در ادامه و بیشتر بعد از پایان جنگ تحمیلی و در دولت سازندگی، این‌گونه جنبش‌های نوپدید به تدریج و اغلب از طریق ترجمه آثار نویسندگانی از جمله کارلوس کاستاندا، کریشنامورتی، پائولو کوئلیو و… توسط مترجمین و ناشرین وارد فضای فکری و فرهنگی کشور گردید و مخاطبینی را به خود جذب کرد که اغلب از قشر دانشجو و متوسط جامعه بودند. در خصوص ورود آثار پائولو کوئلیو به ایران، اولین اثری که از او وارد کشور شد رمان کیمیاگر بود که در سال 1374 توسط خانم دل‌آرا قهرمان ترجمه و وارد بازار نشر گردید.

این گروهها و جریان‌ها در آغاز هواداران خود را از بین قشر بی‌مبالات نسبت به دین جستجو می‌کردند، زیرا همچنان‌که بیان شد قشر متدین به آموزه‌های آنان توجهی نشان نمی‌داد. ازاین‌رو، رهبران فکری و همچنین مروجین این‌گونه عرفان‌ها برای نفوذ در عموم جامعه از جمله در بین قشر مذهبی، رویکردهای جدیدی را در پیش گرفتند.

اولین راهکارها را می‌توان در کاهش دافعه خود و آموزه‌های القایی از سوی خود نسبت به جوانان متدین رصد کرد؛ بدین معنا که باید این فکر که در اندیشه و ذهن یک جوان مسلمان وجود دارد که نسبت به هر دینی غیر از اسلام موضع منفی دارد کمرنگ گردد.

روشن است که تا این نگرش در اذهان جوانان رسوخ پیدا کرده باشد زمینه‌ای برای پذیرش ادیان و معنویت‌هایی که از مسیری غیر از مسیر و شیوه اسلام وارد می‌شوند وجود ندارد بدین منظور می‌توان دو مرحله را برای نیل به این هدف برشمرد:

مرحله نخست: در مرحله اول معنویت‌های نوظهور خود را پلورالیستی معرفی کردند. یعنی ماهیت خود را به مخاطبین، ماهیتی پلورالیستی می‌شناساندند و به بیان دیگر خود را ملتزم به تکثرگرایی می‌دانستند. این معنویت‌ها در مواجهه با مخاطب این‌گونه ابراز می‌داشتند که معنویتی که ما مبلغ آن هستیم فقط خود را بر صراط مستقیم نمی‌داند، بلکه همه ادیان را در مسیر رسیدن به حق تلقی می‌کردند و معتقد بودند هر دینی بهره‌ای از حقانیت دارد. هیچ دینی را شرف و امتیاز بر دین دیگر نیست.

در نتیجه به مخاطب این‌گونه القاء می‌کردند که گمان نکنید آموزه‌ها و تعالیم ما در نقطه مقابل با دین اسلام قرار دارد و یا نسبت به اسلام دشمنی و خصومتی دارد. نه تنها آموزه‌های ما در تقابل با اسلام نیست، بلکه شما به عنوان یک مسلمان می‌توانید در عین پایبندی به اسلام، به آموزه‌ها و افکار ما هم توجه کنید و این دو حتی مکمل یکدیگر نیز خواهند بود!

اما تا اینجا 50% مشکل حل می‌شود زیرا مخاطبی که با مبانی و مفاهیم اسلامی آشناست ممکن است در مقابل این‌گونه شبهات مقاومت کند و بگوید شما معارض نیستید؛ اما عقیده من با شما در تعارض است و به بیان دیگر شما اسلام را پذیرائید، اما اسلام شما را پذیرا نیست. اینجاست که لایه دیگری از مقابله برای نفوذ و پذیرش افکار خود از سوی مروجین معنویت‌های نوظهور مطرح گردید.

مرحله دوم: در مرحله بعد پا را از این فراتر گذاشتند و این‌گونه بیان داشتند که «عرفان دینی» که در اسلام مطرح است نیز ماهیتی پلورالیستی دارد. آقای سروش کتابی می‌نویسد به نام «صراط‌های مستقیم» و در آن مولوی و ابن‌عربی را پلورالیست معرفی می‌کند.( سروش، 1377: 213)

تمسک به این قبیل نوشته‌ها که در لابه‌لای کتاب‌های نویسندگان درون جامعه ایران وجود داشت و گاهی استناد به برخی از احادیث و برداشت نادرست از آنها سبب شد این تفکر که اسلام هم معنویت‌های نوپدید را پذیراست و آنها را ناحق نمی‌داند به تدریج در بین جوانان، به‌خصوص دانشجویان و افراد اهل مطالعه جا بیفتد.

اما گام بعد نزدیک شدن به اسلام بود. یکی از تکنیک‌ها برای این امر استفاده از «مشابهت‌ها» است. استفاده از این تکنیک در میان آثار معنویت‌های نوظهور دیده می‌شود. برای مثال در لابه‌لای آثار پائولو کوئلیو، استفاده از مشابهت‌ها برای پذیرفتن کردن یک ایده دیده می‌شود.

کوئلیو برای تأثیر‌گذاری بر مسلمانان و جذب مخاطبانِ مسلمانش بعد از القای مفهوم مورد نظرش برای آنکه مخاطب مسلمان هم آن باور را قبول کند به جمله‌ای از پیامبر اسلام (ص) استناد می‌کند. ‌‌معنویت‌های نوظهور اذعان می‌کنند بین تعالیم ما و معنویت و عرفان دینی، مشابهت‌های زیادی وجود دارد تا جاییکه کار را به تفسیر آیات بر طبق تعالیم خودشان رساندند.

اقدام دیگر در این راستا «تلفیق» بود. آنها آموزه‌های عرفان دینی را با تعالیم خودشان درهم آمیختند. برای‌مثال هم دعا می‌خواندند و هم حافظ و مولوی و هم مدیتیشن می‌کردند و از این قبیل کارها و به این وسیله آرام آرام در میان اقشار متدین نیز نفوذ کردند. وقتی دافعه از بین برود، وقتی مشابهت‌ها به نادرست عرضه‌شود و وقتی تلفیق رخ‌دهد، طبیعی است که دیگر حساسیت جوانان مسلمان در پذیرش این‌گونه معنویت‌های نوظهور از بین می‌رود.

بسیاری از جوانان مسلمان در حال‌حاضر مدیتیشن انجام می‌دهند. و به یوگا روی آورده‌اند؛ حتی این تعالیم در بعضی از هیأت‌های مذهبی به‌کار گرفته می‌شود؛ با این نگاه که جذب جوانان در هیأت با این تعالیم بیشتر می‌شود. آنچه یک آسیب را در درازمدت به‌وجود می‌آورد این است که چون ذات این تعالیم با عرفان دینی ناخواناست، چیزی که آرام آرام از صحنه بیرون می‌رود معنویت دینی و شعائر دینی است.

ب. دوران اصلاحات: در دوران اصلاحات این جریان‌های معنوی نه تنها ادامه پیدا کردند، بلکه از سوی مسئولین دولتی پذیرفته شدند و حتی مورد حمایت قرار گرفتند. با این تحلیل که این افکار راه حل خوب و جدیدی برای زندگی ارائه می‌دهند، هم معنوی، جذاب و دلنشینن هستند، هم عامه‌پسند، هم پز روشنفکری دارند و در عین‌حال جوانان را بی‌دین و ایمان نمی‌کنند!

به تدریج مترجمین و انتشاراتی‌ها از غفلت محض مسئولین استفاده کردند و تاکنون هزاران عنوان کتاب پیرامون جنبش‌های نوپدید و عرفان‌های کاذب منتشر شده است. به طور مشخص بعضی از ناشرین خاص از جمله کاروان، میترا، نسل نواندیش و… تنها برای ترجمه این نوع عرفان‌ها در زمان دولت اصلاحات پایه‌گذاری شدند. این دوران را می‌توان دوران شکل‌گیری و اوج گسترش آثار پائولو کوئلیو در ایران دانست!

به بیان دقیق‌تر آثار پائولو کوئلیو در زمان دولت اول اصلاحات ‌‌(‌‌1376-1380) وارد کشور گردید و با سیاست‌های حاکم بر وزارت ارشاد وقت از جمله تساهل و تسامح، نگاه باز فرهنگی، تحمل مخالف و… در دولت دوم اصلاحات ‌‌(‌‌1380-1384) به شدت گسترش یافت؛ تا جاییکه بعضی از کتاب‌های او حتی زودتر از برزیل که زادگاه کوئلیو است ابتدا در ایران انتشار پیدا می‌کرد. برای نمونه می‌توان به کتاب زهیر اشاره‌کرد که در سال 1383 ابتدا در ایران و بعد از آن در برزیل به چاپ رسید.

ج. ظهور عرفان‌های بومی و افول ترجمه‌ی کتاب‌های خارجی: در دوران اصلاحات بعضی از افراد از جمله پیمان فتاحی، محمد‌علی طاهری، آزمندیان و… که خود افکار عرفان‌های وارداتی را درس می‌دادند به فکر تولید عرفان بومی ‌افتادند.

این افراد با استخدام و کمک کارشناسان به اصطلاح دینی ‌‌(‌‌که بعضی حتی یک عبارت عربی را نمی‌توانستد درست بخوانند) دنبال مؤیداتی از اسلام برای موضوعات مختلف از جمله ارتباط با عالم ارواح، جن‌گیری، انرژی درمانی و… افتادند. زیرا مردم به‌خصوص قشر مذهبی در برابر عرفان‌هایی، مثل عرفان سرخ‌پوستی مقاومت می‌کردند؛ زیرا بطلان آموزه‌های آن را تشخیص می‌دادند؛ اما اگر عرفانی بومی تولید شود که در آن مضامینی که در اسلام هم وجود دارد گنجانده شود و حتی مستنداتی از مذهب نیز برایش ذکر گردد طبعاً میزان تأثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود به گونه‌ای که در اواخر دوران اصلاحات این نوع عرفان‌های وارداتی به شدت فعال بودند و افراد زیادی را حتی از قشرهای مذهبی به خود جذب کردند.

البته چاپ کتاب در مورد عرفان‌های وارداتی تا سال‌های اخیر هم به‌رغم کاهش نسبی، نسبت به دوران اصلاحات همچنان ادامه دارد. به نظر می‌رسد از دلایل این افول، شیفت از حوزه کتاب به اینترنت باشد زیرا در دهه 1370 دسترسی به اینترنت در کشور محدود بود و هنوز فراگیر نشده بود. ضمن اینکه دیگر آن نگاه لیبرالی و حمایتگر دولتی که در دوران اصلاحات وجود داشت، بعد از پایان آن دولت و با روی کار آمدن دولت نهم ادامه پیدا نکرد، هرچند کاملاً هم از بین نرفته است.

البته از آنجا که مرزهای فرهنگی بسیار نامرئی و در برخی موارد نامشخص است، شاید بتوان گفت که قالب و شکل ورود آنها تغییر کرده و گاهی نام چند نفر از مروجین و رهبران این معنویت‌ها بر سر زبان‌ها است و بعد از گذشت چند سال ممکن است آثار افراد دیگری ترویج شود.

توجه به این نکته نیز مهم است که گاهی معنویت کاذب در قالب هیچ گروه یا فرقه‌ای ‌‌بروز و ظهور ندارد، بلکه در ضمن یک مجله زرد، یک کلاس، اردو، رمان و داستان و… خود را نشان می‌دهند. مانند کلاس‌های خودشناسی، موفقیت، مدیریت زندگی روزمره، درمان‌های جدید و… ( ویلسون و کرسول، 1386: 11)

معنویتی که امروزه در آثار کوئلیو وجود دارد از همین نوع است، یعنی بدون اینکه در قالب یک فرقه یا گروه خاصی فعالیت کند و طرفدارانی داشته باشد، معنویت سیالی را در آثارش معرفی می‌کند.

د. التقاط افکار عرفان‌های جدید با تعالیم اسلام در اواخر دهه 1380: هرچند با روی کار آمدن دولت نهم و دهم حمایت‌های دولتی از اینگونه عرفان‌ها وجود نداشت یا حداقل کم‌رنگ شده بود. اما در اثر کثرت و گسترش این افکار و بازتولید آنها در قالب‌های و ابزارهای متنوعی مانند کتاب، مقاله، مجلات روشنفکری، روزنامه، اینترنت، رمان، فیلم، موسیقی، پیامک‌هایی که بین افراد منتقل می‌شود و حاوی جملات قصار عارف‌نماها است و عملاً تعالیم و آموزه‌های این عرفان‌ها وارد زندگی عمومی ‌مردم گردید و به تدریج ما با تغییر در «سبک زندگی»[3] افراد در فرهنگِ حداقل قشر خاصی از ایرانی‌ها مواجه شدیم. ‌‌

بدین معنا که بعضی از افکار یا افعال را همه قبول داشتند و معلوم نبود آیا حرف اسلام است یا اشو یا کوئلیو یا اکنکار یا مؤسسات موفقیت و یا…، بلکه همه به نوعی از آن سخن می‌گفتند و به آن معتقد بودند، مثل ریلکسیشن و یا قانون جذب. بنیانگذار قانون جذب آبراهام هیکس است. این قانون در عصر جدید از سال‌های دهه 1990 میلادی مورد توجه قرار گرفته است(لویز، 1386: 5). حتی کتاب‌هایی نوشته‌شده که در آن تمریناهای متعددی را برای سی روز به مخاطب ارائه می‌دهد تا فرد بتواند از قانون جذب به صورت عملی استفاده کند و در مدت سی روز زندگی خود را تغییر دهد ( گل‌پرور، 1389: 103- 385).

قانون جذب فرآیندی است که طی آن نامتجلی، متجلی و ناظر، منظور می‌گردد. شما آنچه در دل می‌پرورید را به سمت خود جذب می‌کنید. هرگونه شرایط، هر شخص و هر موقعیتی را که به سوی خود فرا می‌خوانید و آن را تجربه می‌کنید و این به طور دقیق همان چیزی است که در درون شماست (کنکاش، 1391: 23). بر طبق قانون جذب من در زندگی هر آن چیزی را جذب می‌کنم که توجه، انرژی و تمرکز خود را به آن معطوف می‌کنم چه مثبت باشد یا منفی (لویز، 1386: 12).

مواردی دیده شده که فردی برای بدست آوردن یک ماشین آخرین مدل با تأسی به قانون جذب شغل و زندگی خود را تعطیل کرده و تنها به آن ماشین فکر می‌کرد و تمرکز فکریش برای بدست آوردن آن ماشین بود و معتقد بود از این طریق به آن ماشین می‌رسد!

 

فهرست منابع

سروش، عبدالکریم (1377) صراطهای مستقیم، تهران: موسسه فرهنگی صراط.

کنکاش، زهرا (1391) راز آرامش ذهن بدن: «کاربرد قانون جذب در کسب آرامش»، زیر نظر مطلب برازنده، شیراز: انتشارات نوید.

کوئلیو، پائولو (1387الف) ورونیکا تصمیم مى‌گیرد بمیرد، چ 21، ترجمه آرش حجازی، تهران: کاروان.

کوئلیو، پائولو (1387ب) عطیه برتر، ترجمه آرش حجازی، چاپ پانزدهم، تهران: کاروان.

گزارش نظر سنجی تلفنی پیرامون میزان گسترش توجه مردم به سحر و جادو،( بهمن 1389) (‌‌مجری طرح: مرکز افکار سنجی و رصد فرهنگی)، چ اول، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

گل‌پرور، هومن (1389) کاربرد قانون جذب: کارگاه آموزشی راز، مجموعه آموزش‌های آبراهام هیکس، تهران: پیکان.

گفت‌وگوی آرش حجازی با روزنامه ایران درباره‌ی آثار پائولو کوئلیو، روزنامه ایران، تاریخ ۱۶/۶/۷۹ و ۳/۷/۷۹ ‌‌به نقل از http://arashhejazi.com

لویز، مایکل جی (1386) چگونه جذب کنیم!، ترجمه میترا کیوان مهر، تهران: نشر علم.

مظاهری سیف، حمیدرضا (‌‌11/10/1390) به نقل از خبرگزاری کتاب ایران به آدرس http://ibna.ir/vdciwwazrt1arq2.cbct.htm

ویلسون، برایان و کرسول، جیمی (1386) جنبش‌های نوین دینی (‌‌محدودیت‌ها و امکانات)، ترجمه محمد قلی‌پور، مشهد: مرندیز.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.