در بخش های قبلی این مقاله که ارائه گردید خصوصیات رهبران فرقه ها در موضوعات:
- رهبر همیشه درست می گوید.
- شما همیشه اشتباه می کنید.
- رهبر خواهان ایمان کامل
- انتقاد ناپذیری
- کسب درآمد هدف اصلی رهبر فرقه
- تسلیم او شدن و وفاداری به رهبر
- رهبر مذهبی، فراخاص است.
- رهبر و تعریف هنجارهای اخلاقی فرقه
- دو رویی و فریبکاری
- زبان فرقه
- تلقین فکری
مورد بررسی قرار گرفت که در ادامه دیگر ویژگی های رهبران فرقه ها مورد بررسی قرار می گیرد.
دوازدهم) عدم ترفیع در فرقه
بر اساس عقاید فرقه ها، دانش رهبر بسیار گسترده است و کسی توانایی برابری با او را در عقل و دانش ندارد و چون تنها منبع دانش فراوان دریافت پیام و آموزش ها در فرقه رهبر است؛ بنابراین هیچ کس تاکنون آموزش های خود را کامل نکرده و فارغ التحصیل نشده است، لذا به طور مستمر ضرورت دارد که پیروان حتی افراد درجه دو فرقه، همچنان در نقش شاگردی برای رهبر فرقه باشند.
سیزدهم: شبیه شدن
اعضای فرقه همانند رهبر یا سایر اعضای قدیمی تر فرقه هستند که باید با هویت جدید خود کنار بیایند؛ یعنی اعضای فرقه در نهایت، عمل، گفتار و تفکرشان کپی رهبر فرقه می شود..
اما بدترین جنبه همانند شدن این است که ذهن اعضا، همانند لباس و موهای شان شبیه اندیشه رهبر شود. اعضا فقط از لحاظ ظاهری شباهت به رهبر پیدا نمی کنند، آنها طرز صحبت کردن و تفکرشان نیز مشابه رهبر می شود و بدین جهت فرقه ها به سادگی هویت اعضا را می ربایند.
چهاردهم: بهره کشی جنسی در فرقه
یکی از شایع ترین موضوعات در فرقه ها، سوء استفاده های جنسی است که در برخی از فرقه ها به عنوان یکی از اهداف رهبر از تأسیس فرقه مطرح است. ناپاکی های جنسی در میان برخی از رهبران فرقه ها امری متداول است. چندهمسری، همسران معنوی، ازدواجهای غیر شرعی(زنای محصنه)، گناهان جنسی و فحشاء در فرقه ها، موضوعاتی تأیید شده است.
در اغلب گروه های فرقه ای، هر عضو زن یک رابطه خاص با رهبر گروه دارد و البته این نوع ارتباط خاص، باید برای همیشه برای اعضای دیگر گروه محرمانه باقی بماند تا اعضای دیگر متوجه نشوند که تمام زنان گروه، چنین رابطه خاصی با رهبر دارند. این موضوع حذف هویت فردی زن و سوء استفاده از نیروی جنسی او را در پی دارد. هدف برخی جنبشهای ایجاد شده منحصراً جذب جنس مخالف است. در برخی فرقه ها، آزادی جنسی کاملاً ترویج می شود و هر کس، می تواند از شخص جدیدی که دعوت می شود، استفاده کند.
برخی زنان عضو سابق فرقه ها این گونه گفته اند که آنها به این خاطر به گروه جذب شدند که گروه و رهبران آن را همانند معلمانی میدیدند که می توانستند به آنها کمک کنند تا زندگی خود را تغییر دهند و به هنگام پیوستن به گروه ها نمی دانستند که احتمال دارد این چنین رفتاری با آنها؛ یعنی بهره کشی جنسی وجود داشته باشد.
زنانی که به سمت فرقه ها کشیده می شوند، تمایل دارند به رهبر نزدیک شوند تا به این طریق از قدرت بیشتری بهره ببرند. رهبر فرقه، با اطلاع از این تمایل از احساسات آنها سوء استفاده نموده و از آنها بهره کشی جنسی می نماید.
فلسفه کنترل اعضاء – حتی – در امور جنسی رهبر و گروهش به زندگی اعضا سرک می کشند و بیشتر اوقات سعی می کنند به طور کامل زندگی اعضا را بدست بگیرند و همه چیز را به آنها دیکته کنند.
این فرقه ها می خواهند مالک تمام زمان و زندگی اعضا خود باشند؛ به همین خاطر، هیچ گاه اعضا نمی توانند برای خود زندگی کنند. در حقیقت، فرقه با القا این تفکر که شما نمی توانید برای زندگی شخصی، آینده و خوشبختی خود برنامه ریزی کنید؛ پس با سپردن زندگی و روح و جان تان به فرقه اجازه می دهید تا فرقه در خصوصی ترین موضوعات زندگی شما نظارت و کنترل داشته باشد. نتایج کنترل برای فرقه حصول اطمینان از این مطلب است که اعضا به کسی غیر رهبر و فرقه دلبسته نشده اند و قصد ترک یا خیانت به فرقه را ندارند. آگاهی یافتن از نقاط ضعف اعضا در زندگی شخصی آنها و بهره برداری از این نقاط ضعف، جهت سوء استفاده نمودن بیشتر از اعضا و تقویت حس عدم اعتماد به نفس در آنها، از سیاست های فرقه محسوب می شود؛ یعنی به اعضا این گونه القا می شود که به تنهایی و بدون نظارت، رهبر نمی توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند و با این رویکرد اعضا همیشه وابسته به فرقه و رهبر می مانند؛ بدین جهت برای کوچکترین اتفاقات زندگی خود از رهبر کسب تکلیف می کنند و با اجازه او کاری انجام میدهند.
پانزدهم: ویژگی های شخصیتی رهبر
رهبران فرقه ها معمولاً افرادی فریب دهنده، پر جاذبه و دارای سطح هوش بالاتر از متوسط می باشند. بسیاری از رهبران فرقه ای از اختلالات شخصیتی چند گانه رنج می برند. این افراد از احترام گذاشتن اعضاء و بودن آنها در کنارشان لذت می برند؛ اما شخصیت آنها می تواند در یک لحظه به طور چشمگیری تغییر کند. رهبران فرقه افرادی آشفته و معمولاً قربانیانی هستند که به افراد آزار دهنده تبدیل شده اند. آنها در تاریخچه زندگیشان ممکم است در سایر فرقه های مذهبی سیاسی و اجتماعی عضو بوده اند و یا از پیامدهای آسیبهای دوران کودکی رنج برده اند.
فرقه برای رهبران، موقعیتی برای کسب قدرت، اعتماد به نفس و شهرت است و این واقعیتی است که رهبران فرقه نمی توانند چنین چیزهایی را در دنیای واقعی بدست آورند و باید در محیط فرقه ای زندگی کنند تا به آرزوها و شهوات خود دست پیدا کنند. پیشینه آنها، نشان دهنده مشکلات اجتماعی و از شاخه ای به شاخه دیگر پریدن، از فرقه ای به فرقه ای دیگر رفتن، عوض کردن مرتب شغل و ازدواج های ناموفق است. رهبران فرقه افرادی وسواسی، متعصب و بهره کش هستند. آنها به دستکاری ذهن اعضای آسیب پذیر می پردازند و از آنها بهره کشی مالی یا جنسی می نمایند. برخی از محققان ضد فرقه هشدار می دهند که رهبران فرقه، آن قدر باهوش هستند که می توانند به طور آنی هر کسی را تحت تأثیر خود قرار دهند و آنها را به فرقه جذب کنند.
شانزدهم: رهبر حاکمی بی نظارت
رهبران فرقه ها به هیچ کس پاسخگو نیستند و به هیچ یک از اعضاء اجازه انتخاب حقیقی را نمی دهند. در گروه آنها مشاوران اجرایی و یا مدیرانی وجود ندارند که بتوانند بر سخنان رهبر اعمال نظر کنند و یا اگر رهبر در انجام وظایفش دچار خطا شد برای وی جایگزینی تعیین کنند.
هفدهم: رهبر، منشأ حقیقت
فرقه و رهبران آن منبع ،حقیقت عقل و دانش هستند. دانش رهبران فرقه ها غالبا بدون منبع مادی است؛ یعنی رهبران فرقه ها هیچ گاه برای دانش خود منبعی را معرفی نمی کنند؛ بلکه آن را از طریق الهامات غیبی به دست آورده اند، یا استاد اساتیدی افسانه ای را داشته اند که رد و نامی از آنها نیست. فرقه ها از روشی بسیار ساده تر، اما پر تأثیر، به نام «جوشش درون» استفاده می نمایند و آن راه منبع اصلی گفته های خود ذکر می کنند.
هجدهم: رقابت میان اعضاء
اعضاء برای جلب توجه رهبر با یکدیگر رقابت می کنند و همچنین برای بدست آوردن جایگاه بهتر در گروه تلاش می نمایند. هر کس دوست دارد عضوی از دایره درونی گروه شود رهبر از این فضا – که اعضا علیه یکدیگر کارکنند – استفاده می کند تا کنترل خود بر فرقه را حفظ کند.
نوزدهم) منابع سرّی رهبر
فرقه آموزش می دهد که اعضاء باید به تفکر یا دعا بپردازند تا اطلاعات آموزشها و پیامهای رهبر را دریافت کنند و ادعامی کنند که فقط رهبر می تواند باعث شود شما واقعیت برتر را درک کنید. او بهتر می تواند با ماوراء ارتباط برقرار کند؛ چون ادراکات خود را پاک و خالص کرده است و شما این کار را انجام نداده اید. بنابراین هرگاه رهبر فرقه پیام هایی دریافت کند که با پیام دریافتی شما تفاوت داشته باشد، این رهبر است که درست می گوید و شما همیشه در اشتباه هستید.
شما به علت ناکافی بودن مراقبه یا خلوص و پاکیتان، هرگز نمی توانید با یک فرشته یا یک روح قدسی ارتباط برقرار کنید و طبیعتاً دسترسی به یک دیدگاه صحیح برای شما غیر ممکن خواهد بود. با این روش اطلاعات ارائه شده، یک سیستم بسته ایجاد می کند که به طور کلی تمام کمبودها به نفس ارجاع داده می شود و تمام انتقادها خنثی خواهند شد.
بیستم: بزرگ نمایی و ادعاهای اغراق آمیز
فرقه ها، به خاطر ماهیت سود جویانه خود نمی توانند مانند گروه هایی که در سطح اجتماع بدون انگیزه های سودجویی و فریب فعالیت می کنند، باشند؛ از این رو، فرقه ها برای اینکه بتوانند به اهداف مورد نظر خود دست یابند، باید راههای برای جذب و حفظ اعضای فرقه انتخاب کنند که به نوعی در ذهن مخاطبانی برتری فرقه را نسبت به سایر سیستم های موجود القا نماید؛ اما دانش یا روشی که فرقه عرضه می کند، به صورت عادی نمی تواند القای چنین برتری را در ذهن مخاطبان خود انجام دهد. در چنین موقعیتی است که فرقه ها دست به اغراق و بزرگ نمایی می زنند؛ به این صورت که دانش رهبر فرقه را دانشی آسمانی یا دانشی برتر و بی رقیب در میان دانش های موجود معرفی می کنند.
منبع
شهبازنژاد، امید، فرقه های نوظهور و رهبران، انتشارات معجزه، چاپ آفاق شرق- ثامن، چاپ اول، 1390