فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران
اگر برگزاری جشن سال نو مسیحی تا این حد موجب عصبانیت رهبران بهائی می شد، پس چرا تعارف را کنار نگذاشتند و حکم به ممنوعیت و حرمت آن نداده اند؟! آیا دلیلی غیر از دورویی دین سازان بهائی داشته است؟! دین سازانی که بر خلاف شعارهای خود، هم به دنبال استقلال بهائیت بودند و هم نمی خواستند طرفداران مسیحی خود را بخاطر اصرار بر استقلال از دست دهند!
سفر عبدالبهاء و ارسال مبلّغ های بهائی به کشورهای غربی، ناگزیر گرایش عده ای از مسیحیان به فرقه بهائیت را به دنبال داشت. در واقع بهائیت همین نفوذ حداقلی خود در جوامع غربی را مرهون کپی برداری از ادیان و مکاتب فکری و ترکیب آموزه های آن ها با یکدیگر و ارائه به عنوان دینی جدید و به روز برای بشریت است. بعلاوه آنکه مردم غرب، تصویری از جنایات و دورویی بهائیت نداشتند و همین امر موجب می شد تا شعارهای نوع دوستی اش را به راحتی باور کنند.
اما شیوع بهائیت در جوامع مسیحی غرب، التقاط فرهنگی و مذهبی را نیز برای این فرقه به دنبال داشت. البته شعار وحدت ادیان و اقوام که بهائیت خود هم بدان باور و التزامی نداشت،(1) چالش جدیدی برای فرقه بهائی پدید آورد. مثلاً مسیحیانی که بهائی شده بودند، همچنان به رسم گذشته، آداب جشن های مسیحی کریسمس را به جا می آورند، تکرار آداب و رسومی که بی تعارف، خشم رهبران بهائی را برمی انگیخت.
همین امر هم موجب شد تا پیشوای بهائیت عبدالبهاء با لحنی تند، ضمن مخالفت با کریسمس، از این جشن با تعبیر توهم و خرافه یاد کرده و برگزار کنندگان آن را بی شعور خطاب کند: «فی الحقیقه نفوسی که در آن یوم جشن به شادمانی پرداختند و از شجر (درخت کریسمس)، که طبق رسوم و عادات قدیمه تزیین شده بود، لذّت بردند اهل اوهام و خرافاتند. قسم به جلال ربّ اگر این نفوس در زمان حضرت مسیح بودند، از حضرتش اعراض می کردند و تبسّمش را مشاهده نمی کردند و سیمای جمیلش را نمی دیدند؛ امّا الیوم، بدون درایت و شعور، در برکۀ اوهام (توهمات) خود مستغرقند (غرق شده اند).»(2)
اما در بررسی نوع مواجهه رهبران بهائیت با انجام آداب و برگزاری جشن مسیحی پیروان بهائی اش، می گوییم:
پیشوایان بهائی در تبلیغات خود همواره از ترک تعصب و لزوم وحدت و برابری ادیان و اقوام دم می زدند. رهبران بهائیت مدعی بودند که باید از تفاوت های مذهبی، جنسی، ملّی و سیاسی که نابودگر انسانیت است، گذر کرد و به وحدت رسید.
عبدالبهاء در این خصوص گفته است: «الحمدلله جمیع ما بندگان یک خداوندیم و در بحر رحمت یک خداوند مستغرقیم. دیگر تعصب موسوی یا مسیحی یا مسلمان بی معنی است. باید تضرّع به ملکوت الهی نمائیم که ما را موفق به موجب تعالیم بهاءالله عمل نمائیم. علَم وحدت عالم انسانی را بلند کنیم تا تعصب جنسی و تعصب مذهبی و تعصب سیاسی که هادم بنیان انسانی است از میان بشر زائل شود، عالم انسانی نورانی گردد و رحمانی شود…»(3)
با این حال دیگر توهین بهائیت به مسیحیان بخاطر برگزاری کریسمس چه توجیهی دارد؟! موضِع سفت و سخت عبدالبهاء در برابر برگزار کنندگان جشن کریسمس از کجا نشأت می گیرد؟! چطور می توان هم شعار مهم نبودن و بی تفاوتی نسبت به اختلافات عقیدتی را پیش کشید و هم با یک جشن ساده (که از دین و فرهنگی دیگر نشأت گرفته شده) به شدّت مخالفت کرد؟! مگر قرار نبود که دیگر حرف از اختلاف و تفاوت نباشد؟!
در پایان باید پرسید که اگر واقعاً برگزاری جشن کریسمس تا این حد موجب عصبانیت رهبران بهائی می شده، پس چرا تعارف را کنار نگذاشته و صراحتاً حکم به ممنوعیت و حرمت آن نداده اند؟! آیا دلیلی غیر از دورویی دین سازان بهائی داشته است؟! دین سازانی که بر خلاف شعارهای خود، هم به دنبال استقلال بهائیت و نقض وحدت بودند و هم نمی خواستند طرفداران مسیحی خود را بخاطر اصرار بر استقلال از دست دهند!
پینوشت:
1- ر.ک: عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، 1921 م، ج 1، ص 154.
2- ترجمه Tablets of Abdu’l-Baha، (به نقل از کانالهای تبلیغی بهائیت)، ج 2، ص 295.
3-پ عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، ص 253.