به روایت یکی از جداشدگان
ساهاجایوگا همچون سایر فرق نوظهور، در روند توسعه کمی و کیفی خود، گسترش تشکیلات فرقه را در دستور کار قرار داد تا با قدرت بیشتری بتواند از ظرفیت نیروهای جذبشده برای تحقق منویات و اهداف خویش بهره گیرد. با توجه به این مهم و نفوذ و فعالیت ساهاجایوگا در کشور ما، بررسی ساختار تشکیلاتی و سازوکار فعالیت این فرقه (بهویژه در داخل ایران)، میتواند درک عمیقتری نسبت به ماهیت آن بهدست دهد. آنچه در پی میآید، گزارشی است در همین زمینه به روایت یکی از اعضای جداشده از ساهاجایوگا. بیشک، اطلاعات، تجربیات و مشاهدات مستقیم وی از این فرقه، حاوی نکات جالبتوجه و بدیعی است که آگاهی از آن خالی از لطف نمیباشد.
شورای ایران و اعضای آن
آنها یکیدو عضو در ایران داشتند (در برهههای زمانی مختلف، متغیر بود). یکی از آنها به «اکبر» معروف بود که به او «عمو اکبر» هم گفته میشد. وی در امریکا زندگی میکرد و با مرکز در ارتباط بود. شورای ایران، واحدهای پشتیبانی و زیرمجموعههایش را راه انداخته بود. در ایران دو گروه داشتیم به اسم گروههای حامی و غیرحامی که تقسیمبندی خودشان را دارند. گروههای حامی یا پشتیبانی، شامل: اطلاعرسانی، انتشارات، مالی و تدارکات، ارتباطات، یواشکتی، فرهنگی ـ هنری و یک گروه حقوقی میشدند. گروههای غیرحامی مراکزی بودند که در استانها مختلف شکل گرفتند که بسته به وسعت استان، کار هدایت آن استان را بر عهده دارند. مثلاً در تهران سه مرکز، در کرج یک مرکز و در اصفهان دو مرکز. چند نفر در این مراکز هستند که به تدریس و مدیریت میپردازند. این مراکز، زیرمجموعه شورای اصلی هستند یعنی یک شوراهای ریزتری از شورای اصلیاند که بهصورت مستقل تصمیمگیری نمیکنند. یکی از اقدامات این مراکز، جمعآوری پول بود و مدعی بودند که این هدابا را برای مادر میفرستیم و پولها را هم خرج این مراکز میکنیم و هیچ استفاده شخصی وجود ندارد.
گروههای حامی و وظایف آنها
- گروه اطلاعرسانی؛ برگزاری جلسات و نشستها، تبلیغات رسانهای و جذب نیرو، برپایی مراسم مختلف، آمادهسازی بروشورهای اطلاعرسانی و بستههای آموزشی، از جمله وظایف این گروه بود. تدوین و چاپ کتب، جزوات و تقویمهایی با ویژگی خاص و منقش به نماد مادر و بهطور کلی مقوله مربوط به انتشارات نیز در این گروه انجام میشد. در واقع، یک بخش مهم از کار آنها، تهیه و تدوین متون آموزشی بود.
- گروه حقوقی؛ این گروه، مسائل حقوقی شخصی را پیگیری میکرد، مثل درگیری افراد یا مجموعهها در دادگاهها. مثلاً آنها مکانی را حوالی میدان انقلاب اجاره کرده بودند که یکی از مراکزشان در آنجا قرار داشت. هدف آنها این بود که بتوانند با دانشجوها ارتباط داشته باشند. کار حقوقی این مراکز را گروهها حقوقی، پیگیری و انجام میداد.
- گروه ارتباطات؛ بیشتر در حوزه ارتباطگیریهای ایمیلی خارج از کشور و داخل فعالیت میکند. بعضی از نشستها بهصورت ویدیو کنفرانس برگزار میشد. یعنی به فرض، استاد از تهران برای شهرستانهای دیگر بهصورت ویدئو کنفرانس جلسه برگزار میکرد یا مثلاً در جلسه شورا، اگر عمو اکبر میخواست از خارج از کشور پیغامی بفرستد، اعضای شورا در منزل خود یا دیگری جمع میشدند. بعضی از جلسات که در خاج از کشور برگزار میشد، در سایر کشورها بهصورت مستقیم پخش میگردید. اینها مجموعه اقداماتی بود که توسط گروه ارتباطات انجام میشد.
منابع مالی
آنها تحت عناوین مختلف از افراد پول و هدایا دریافت میکردند. یک بخش از این پولها مربوط کلاسهایی بود که بهصورت هفتگی برگزار میشد. هزینه این کلاسها (در سال ۱۳۹۲) حدود ۱۰۰ هزار تومان بود. دورهها معمولاً کوتاهمدت (در حد یکی دو ماه) بود البته در مراحل بالاتر، پیشرفتهتر میشد. یک بخش منابع مالی از این قسمت و بخش دیگر هم از قِبَل فروش جزوات، سیدیها و سایر اقلام (مانند تصاویر و عکسهای مربوط به نمادهای فرقه، تقویم، سررسید و…) تأمین میشد.
به موارد فوق باید درآمدهای حاصل از برگزاری تورهای داخلی و خارجی را نیز افزود که بابت آنها بیش از حد معمول پول دریافت میکردند. آنها مدعی بودند که این پول خرج مجموعه خواهد شد و در صندوق خودمان میماند. یک صندوق داشتند که ـ علیالظاهر ـ از آن به افراد ناتوان مجموعه، کمک میکردند که همین موضوع یکی از عوامل جذب نیرو محسوب میشد. بخشی از این منابع مالی هم که بهعنوان هدایای مادر (بهصورت نقدی و غیرنقدی) جمعآوری میشد، به خارج از کشور ارسال میگردید. بهطوری کلی، افراد برای جلساتی که خارج از کشور برگزار میشد، حتماً باید هدیهای اعطا میکردند و یک الزام بود. جز اینها، چیزی شبیه وقف نیز وجود داشت و افراد پول یا زمینی وقف مجموعه میکردند که همه اینها در صندوق قرار میگرفت.
سازوکار آموزشی
- متون آموزشی فرقه؛ این فرقه جزواتی تألیف کرده بود که مدرسان باید طبق آنها تدریس میکردند و هر کسی هم اجازه تدریس نداشت. بخش عمده مبانی اعتقادی این فرقه از همین جزوات قابل درک است. همه اعضای فرقه به این جزوات دسترسی داشتند. آنها در واقع، متن ترجمهشده سخنرانیهای ماتاجی بود که همراه سیدیها با زیرنویس فارسی ارائه میشد. البته بیشتر، این سیدیها در اختیار مدرسان قرار داشت که برای تدریس از آن استفاده میکردند و شاگردان عموماً به یادداشتبرداری از صحبتهای آنها اکتفا میکردند و اصراری برای دسترسی به سیدیها نبود. در کنار این جزوات و سیدیها، گاه بستههای آموزشی خاصی نیز از سوی گروهی که عهدهدار کار فرهنگی ـ هنری بود، آماده و (بهویژه در تورهایی که برگزار میشد) به افراد ارائه میشد. این بستهها شامل تصاویر و عکسهای مختلف از آموزههای رهبر فرقه (شری ماتاجی) بود.
بیشتر این فعالیتها به صورت خودجوش بوده و افراد بر حسب تحصیلات و تخصص خود (بهویژه در حوزه رسانه، حقوق و نرمافزار) اقدام میکردند. سعی بر آن بود از افرادی استفاده کنند که با این حوزه، همخوانی داشته باشند. جالب این بود که این قسم افراد، بیشتر در گروه «یواشکتی» جذب میشدند؛ یعنی جوانانی که مشغول تحصیل در دانشگاه بودند و شور و اشتیاق زیادی برای فعالیت داشتند.
- مدرسان و استادان؛ عموماً اعضای باسابقه و توانمند، از طرف شورا به مقام استادی منصوب میشدند. لازمه آن بود که اولاً کلاسها را گذرانده، ثانیاً از اعضای باسابقه و قدیمی باشند، ثالثاً از قدرت و توان لازم برخوردار بوده و مهمتر از همه اینکه، از شورا حرف شنوی داشته باشد. معمولاً بیشتر افرادی که تدریس میکردند، در شورا هم حضور داشتد.
- کلاسها و دورههای آموزشی؛ کلاسها چند سطح داشت. یک بخش، برای نوجوانان و سنین کم بود که استاد و مطالب درسی متفاوتی داشت که بهطور معمول، هفتهای یکبار دایر میشد. بخش دیگر، کلاسهای عمومی بود که برای تمام سنین برگزار میشد. پایه مباحث آموزشی و درسهای این کلاسها، آنالیز و چکشکاری سخنان خانم شری ماتاجی بود. در این کلاسها ادعا میشد که سخنرانی خانم شری ماتاجی از زبان فردی است که مادر روی زمین است و باید حرفهایش را آنالیز کنیم و بفهمانیم. میگفتند او تا جایی میتواند حرفهایش را زمینی بزند و ما باید آن را قابل فهم کنیم. اعضا هم با توجه به قداستی که برای خانم شری ماتاجی قائل بودند، توجیه میشدند، چراکه قبل از کلاسها و در مراحل جذب، خیلی روی آنها کار میشد تا تصویری مقدس از این خانم در ذهنشان ایجاد شود. فرد با این تصویر ذهنی وارد کلاس میشد و دیگر سوالی درباره چند و چون قضیه نمیپرسید. مدرسان هم کلیشهای از صحبتهای این خانم بیان کرده و در مورد آن توضیح میدادند. به این ترتیب، هر فردی میتوانست در این کلاسهای عمومی شرکت کند و محدودیتی وجود نداشت و اساساً یکی از علتهای جذب به این کلاسها هم همین بود که مسائل را خیلی راحت میگرفتند. فقط بحث قداست را جا میانداختند و بعد از آن دیگر سختگیری آنچنانی وجود نداشت.
پایان بخش دوم