بعضی از متصوفه برای رسیدن به حالت خلسه تلاش بسیار کرده و برخی از آنها که در رسیدن به این حالت، ناکام ماندند، دست به مصرف مواد مخدّر زده، تا حالتی این چنینی برای آنها حاصل شود.

رسیدن به حالت خلسه برای افراد معنویت‌گرا یک حالت ویژه به‌شمار می‌رود؛ به این خاطر بزرگان فرقه‌های انحرافی برای اینکه حالت خلسه را در بین مریدان خویش ایجاد کنند؛ راه‌های متعدی را در بین آنها رواج داده‌اند؛ یکی از این راه‌ها ایجاد حالت خلسه به صورت غیرطبیعی است که در طی آن انسان، با عوامل بیرونی (مانند الکل، ال‌اس‌دی و سایر مخدّرها) نسبت به خود و شخصیتش دچار فراموشی و تخدیر شده و برای لحظاتی و به صورت غیرطبیعی، از خود بی‌خود می‌شود.

«شاردن» در سیاحت‌نامه خود در این باره می‌نویسد: «ایرانیان برخلاف حقیقت و کیفیت واقعی حالتی که مصرف کوکنار (نوشیدنی تهیه‌شده از مواد مخدر) ایجاد می‌کند، مدعی هستند حالتی که ایجاد می‌شود حالت خلسه است، یک جریان مافوق‌الطبیعه و جنبهٔ الهی در این جذبه وجود دارد.» (1) این گونه کارها در بین متصوفه رواج داشته، لذا منظور شاردن از رواج این گونه امور در بین ایرانی‌ها، دراویش و صوفیه بوده است.

دکتر زرین‌کوب در توضیح استفاده متصوفه از مواد مخدر می‌نویسد: «… در واقع عرفان، معرفتی است مبتنی بر حالتی روحانی… در آن حالت برای انسان این احساس پیش می‌آید که ارتباطی مستقیم و بی‌واسطه با وجود مطلق یافته است. این احساس البته حالتی است روحانی، ورای وصف و حد که در طی آن عارف، ذات مطلق را نه به برهان، بلکه به ذوق و وجدان درک می‌کند… آنچه در آن حال در درونش می‌گذرد، نزد او ادراک و معرفت جلوه می‌کند، حاکی است از حقایق و واقعیتی که ورای عقل و استدلال است. البته از راه مراقبت و تأمل و به کمک تکرار بعضی حرکات خاص و همچنین با خلوت نشینی و زهد و عزلت می‌توان این احوال و خواطر را تجدید و اعاده کرد و گاه نیز با کمک داروهایی چون تریاک و بنگ و حشیش و شراب و قهوه، چیزی از آن احوال را به عمد و به طور مصنوعی می‌توان پدید آورد. عروض این احوال هم ظاهراً بهانهٔ خاصی نمی‌خواهد، وقتی خاطری آماده قبول چنین احوالی است، هر چیزی ممکن است آن احوال را بر انگیزد. یک نکته، یک خاطره، یک‌رنگ، یا یک‌صدا می‌تواند عارف را دگرگون کند و به وجد و حال در آورد. در احوال مشایخ صوفیه مکرر به مواردی می‌توان برخورد کرد که کمترین چیزی شیخ را به دنیای اسرار کشانیده است». (2)

به‌هرحال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو، نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است. علامه‌ی طباطبایی رحمهالله علیه عارف بزرگ و مفسر ارجمند شیعه در المیزان می‌فرمایند: «صوفیه برای سیروسلوک، آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌های جدیدی را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه‌ور شدند و واجبات را ترک کردند و در آخر، منتهی به تکدی و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می‌شود.» (3)

پی‌نوشت:
[1]. شاردن، سر ژان، سیاحت‌نامه شاردن، ترجمه عباسی، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۴۵، ج ۴، ص ۴۸
[2]. زرین‌کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیرکبیر، سپهر، تهران، چهارم،۲۵۳۶ شاهنشاهی، ص ۱۰ و ۱۱.
[3]. محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، قم، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، ج ۵، ص ۲۸۲

منبع

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.