نقش منفی فرقه ها در وحدت جوامع
اصولا همچنانکه از نام فرقه پیداست، نقش آنها در جوامع شقه شقه کردن جامعه و ایجاد انشقاق اجتماعی است. فرقه ها چه سهوی و چه عمدی این نقش را در جامعه ایجاد می نمایند، چرا که فرقه ها تشکل هایی با شعارها و ایدئولوژی های منحصر به فرد بوده و قاعدتا حصار و مرزی را برای خود در جامعه برای پیروان و وفاداران ایجاد می نمایند، تا القاءکنند که آنها از جامعه متمایز بوده و مثلا آموزه های بهتری را ارائه می نمایند. لذا خواه ناخواه باعث ایجاد انشقاق و مرزبندی بین مردم در جامعه می گردند و به اصطلاح مثل قومیت ها باعث ایجاد جامعه موزاییکی می شوند.

از نظر لغوی نیز تفرقه به معنای پراکنده کردن و جدا جدا کردن و تَفَرُّق به معنای پراکنده شدن، جدا جدا شدن و گراییدن به فَرْق (تفاوت، فاصله، جدایی یا فِرْق (نیمه، بخش و شعبه) یا فِرقه (گروهی کوچک، انشعاب یافته از یک جمعیت بزرگتر) است.
در قرآن کریم، تفرقه دینی در کنار تفرقه اجتماعی نهی و نفی شده است و تفرّق در دین در برابر اقامه دین به کار رفته و عامل تفرقه گرایی مشرکان، انس و عادت به مظاهر شرک دانسته شده است.

خداوند پیامبر اسلام را به «استقامت» بر راه راست، ثابت ماندن در تفرقه زدایی امر کرده است .

همچنین، در ادامه آیه فطرت ، فرقه گرایی‌ها و تفرقه انگیزی های مسلمانان را برابر با شرک ورزیدن و به صفوف مشرکان پیوستن اعلام می‌کند .

در قرآن کریم، این عجب و خودپسندی، که بر پایه آن هر فرقه و گروه به آنچه خود دارند خرسند و شادمان‌اند و باورها و پایبندی های فرقه های دیگر را ارج نمی‌نهند و به سخره می‌گیرند، سخت نکوهش شده است.
در واقع، قرآن کریم تفرقه در دین را مطلقاً نفی می‌کند و حساب اهل تفرقه را از پیامبر اسلام جدا می‌سازد.

فرقه ها در جوامع یکی از مهم ترین منابع تعارض فکری و عقیدتی به شمار می آیند و این تعارض در نظام های سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی، آسیب های قابل توجهی می‌تواند در پی داشته باشد.

در نظام های عقیدتی، فرقه گرایان مبانی مشروعیت حکومت را هدف فعالیت های خود قرار داده و با فرقه گرایی با دامن زدن به تضادها و خشونت ها، نقش مستقیمی در ایجاد بی ثباتی ایفا می کنند. فرقه ها آموزه های اساسی دین را سلیقه ای تفسیر می کنند که با دکترین دین حاکم (اسلام) تفاوت دارد.(۱) مغزشویی، بازسازی فکری، کنترل ذهنی، سوء استفاده سامان مند از نفوذ روانی و اجتماعی، کنترل رفتاری و مجاب سازی استثماری و تحمیلی از شیوه های مشترک این فرقه ها است(2).

فرقه ها ضمن اختلال در کارکرد انتظام و وحدت بخشی دین با ترویج عقاید انحرافی و به دلیل تعارض در ارزش ها و هنجارها با دین رسمی و نظم اجتماعی نظم و امنیت اجتماعی را دچار اختلال نموده و یکپارچگی عقیدتی را برهم می زنند، در بعد سیاسی نیز با طرح مطالبات غیرمنطقی از نظام سیاسی حاکم و القای مظلوم نمایی با جریان سازی و تشکیل کمپین های اجتماعی روی ثبات سیاسی اثر گذاشته و مشکلات امنیتی ایجاد می کنند و موجب گسترش خشونت می شوند که در نتیجه افزایش خشونت، شاخص های بی ثباتی در جامعه افزایش یافته، همبستگی و وحدت اجتماعی، اجماع عمومی و مبانی مشروعیت حکومت تضعیف می شود.

این فرقه ها به عنوان ابزاری برای بر هم زدن وحدت اجتماعی گاهی با اقدامات هنجار شکن تار و پود یک کشور را در هم ریخته و مشکلات عدیده ای بر سر راه پیشرفت آن فراهم می سازند.
در ایران این نقش بسیار منفی وحدت زدایی را فرقه هایی مثل بهایئت، فرق متصوفه، فرقه های نوظهور و … ایفا می نمایند.

پی نوشت:
1- در قلمرو تاریکی، چشمه نور، مرتضی و پوریانی، جابر، تهران، صیاد شیرازی،۱۳۹۳، ص ۵۹
2- فرقه ها در میان ما، سینگر، مارگارت تالر، ترجمه ابراهیم خدابنده،دانشگاه اصفهان،ص۸۳

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.