نقد و بررسی قانون جذب

حمزه شریفی دوست [۱]

چکیده

امروزه موضوعی جدید با عنوان قانون جذب (راز) از طرف بعضی از رهبران معنوی غربی و امریکایی در حال ترویج است. در کشور ما این فرضیه در کارگاه‌های موفقیت، خانواده‌ی خلاق و عناوینی از این قبیل مطرح می‌شود و سمینارهای راز مشتریان زیادی دارد. در قانون جذب تأثیر ذهن بر روان و ساحت وجودی انسان و حتی تأثیر عادی ذهن بر پدیده‌ها مطرح نیست، بلکه ادعای خلق و آفرینندگی ذهن نسبت به وقایع دنیای خارج مطرح است و تنها ابزاری که جهت آفرینندگی ذهن پیشنهاد می‌شود، عملی ذهنی به نام «تمرکز و تجسم ذهنی» است. مروّجین داخلی، این ایده را مورد تأیید متون دینی معرفی می‌کنند. ادعای مبلغین جذب این است که این ایده مورد تأیید متون روان‌شناختی است و البته از تأییدات یافته‌های فیزیک جدید هم یاد می‌کنند. به همین علت از این ایده به عنوان یک قانون مسلّم نام می‌برند.

در این نوشتار مفاهیم مشابه قانون جذب در روان‌شناختی، مانند: مثبت‌اندیشی، خودتلقینی و مکتب شناخت‌درمانی مورد بازخوانی قرار می‌گیرند و اثبات می‌شود که این مفاهیم با تعریفی که رهبران جذب ارائه می‌دهند، متفاوت است و این فرضیه مورد تأیید بزرگان روان‌شناسی نیست. همین طور علمی نبودن قانون جذب در قالب اشکالات و ابهامات، مورد کنکاش قرار می‌گیرد. در پایان آسیب‌های اجتماعی و روانی آن مورد بررسی قرار می‌گیرد و ادعای دینی بودن این فرضیه ناشی از ناآگاهی و کمبود اطلاعات دینی معرفی می‌شود و اثبات می‌شود که قانون جذب یک استراتژی جدید جهت آرمان‌سازی و ترویج بیش‌تر سبک زندگی آمریکایی است که بر مبنای انسان محوری (اومانیسم) استوار است و ورود آن به فضای معنویت یک اقدام حساب شده برای تقدس‌بخشی به این فرضیه و تعالی بخشی به آن است.

واژگان کلیدی: قانون جذب، تجسم، تمرکز ذهنی، راز، خود تلقینی، شناخت درمانی، مثبت اندیشی، فیزیک کوانتوم.

تعریف تئوری جذب

تئوری جذب که از آن به قانون راز هم یاد می‌شود، موضوعی است که امروزه در همه جای دنیا از آن سخن گفته می‌شود؛ سخنرانان، روان‌شناسان، فیلم‌سازان ، نویسندگان، همه و همه این موضوع را به بحث گذاشته و ضمن تبلیغ آن، از این ایده، به عنوان یک قانون مسلم دفاع می‌کنند. این مفهوم با نام‌های جذب، قانون جذب، راز، قانون راز و گاهی هم با نام تجسم خلاق، بر سر زبان‌ها است. قانون جذب طبق گفته‌ی مروجینش به این شرح است:

«عمل تجسم، تو را به هر چه بخواهی، متصل می‌کند. تجسم خواسته‌ات، نیروی مغناطیسی ایجاد می‌کند و این نیرو، خواسته‌ات را به سوی تو جذب می‌کند.»[2]

«این قانون، همان قانون جاذبه‌ی عمومی است، اما در حطیه‌ی افکار. قانون جاذبه‌ی نیوتن می‌گوید: کره‌ی زمین همه‌ی اجسام را به سمت خود می‌کشد، اما قانون جذب می‌گوید: تمام چیزهایی که ما تصور می‌کنیم، به سوی ما جذب می‌شوند[3]».

«تو همه چیز را به طرف خود جذب می‌کنی: مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که بر آن سوار می‌شوی و اجتماعی که در آن زندگی می‌کنی. مثل آهن‌ربا همه‌ی این‌ها را به طرف خویش جذب می‌کنی. به هر چه فکر کنی، همان اتفاق می‌افتد. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارند[4]».

«با تصور و افکار شما، تمام دنیا یک کاتالوگ در دست شما می‌شود. انگار شما دارید به جهان سفارش می‌دهید. هر انتخاب که بکنید درست است. قدرت تماماً در اختیار شماست[5]».

«شما در سه گام به آرزوهای خود دست می‌یابید: نخست، خواستن: «به دنیا فرمان بده»؛ دوم، باور: «باور داشته باش که به خواسته‌ات رسیده‌ای» و سوم، تجسم: «احساس کن که به خواسته‌ات رسیده‌ای[6]».

«افکار ما به اجسام تبدیل می‌شوند. هر چیزی در فکرت بگذرد، به زودی آن را در مشت خواهی گرفت. حکمرانان و بزرگان، این راز را می‌دانستند و تلاش می‌کردند، مردم آن را نفهمند؛ چون در آن صورت، همه می‌خواستند از آن استفاده کنند. بزرگان این راز را مخفی داشتند[7]».

«قدم اول در فعال‌سازی قدرت ذهن، تغییر تصاویر ذهنی است. همه‌ی رویدادهای زندگی، پرداخته‌ی تجسمات انسان است. بنابراین، باید نیروی تجسم و تصور ذهن را باور داشت و به تغییر نگرش خود و محیط در خصوص دیگران و رویکردهای زندگی، همت گماشت تا موجبات تغییر در واقعیت این امور فراهم شود. آینده‌ی انسان‌ها از راه شیوه‌ی تفکری که برمی‌گزینند، رقم می‌خورد و در حقیقت آن‌ها به آن‌چه می‌اندیشند، تبدیل می‌شوند.»[8] «پدیده‌هایی که در زندگی انسان‌ها اتفاق می‌افتد، زاییده‌ی تفکر آن‌هاست نه مستقل از فکر آنان.»[9]

«باید توجه داشت که تفکرات هر چند واقعیت خارجی ندارند، اگر به طور مناسب تقویت و درونی گردند، به طور عینی در قالب فیزیکی انسان عینیت می‌یابند و تجسم خارجی به خود می‌گیرند. بنابراین، افکار و اعمال با یکدیگر رابطه‌ی علی و معلولی دارند. در حقیقت، افکار انسان، باعث تحقق اعمال متناسب با همان فکر در زندگی وی می‌شوند.»[10]

مواردی که در بالا ذکر شد، تنها بخشی از گفته‌های رهبران جذب در باب این فرضیه است.

مهم‌ترین ادعا در قانون جذب

آن‌چه در قانون راز روی آن تکیه می‌شود، « قدرت خداگونه‌ی ذهن» است که از آن با عنوان تجسم یاد می‌شود. تئوری راز در مورد ظرفیت دیگر استعدادهای بشری ساکت است و بلکه عادی بودن آن‌ها را پذیرفته است و در مورد قدرت بینایی، شنوایی، بویایی و … فرضیه‌ی جذب ادعایی ندارد. ادعای اصلی در قانون جذب دو محور دارد:

اول این‌که: ذهن انسان قادر است بر پدیده‌های خارج از وجود انسان اثر گذارد و امور بیرون از وجود انسان را به سودش تغییر دهد. به عبارت دیگر قانون جذب ادعایی در مورد تأثیر افکار بر روان و درون انسان ندارد، بلکه ادعایش در مورد تأثیر افکار بر امور خارج از وجود انسان است، به این صورت که با استفاده از نیروی خلاق ذهن، می‌توان بر امور بیرون از جسم انسان، تأثیر گذاشت.

محور دوم این است که تأثیرگذاری ذهن بر پدیده‌ها، از نوع تأثیرات عادی نیست، بلکه از نوع تأثیرِ علت بر معلول است. منادیان جذب، تنها از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری میان ذهن و پدیده‌ها، سخن نمی‌گویند، بلکه از خالقیت ذهن می‌گویند و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت می‌دهند و ادعا می‌کنند که ذهن انسان هرچه را (مثبت یا منفی) تجسم نماید، به صورت یقینی و قطعی در عالم خارج (نه در درون انسان) به وقوع می‌پیوندد. طبق محور دوم، مدعیان قانون جذب رابطه‌ی بین ذهن و امور تجسم شده را رابطه‌ی علت تامه نسبت به معلولش می‌دانند و مدعی‌اند هم‌چنان‌که خط تولید یک کارخانه مواد خام را تبدیل به محصول می‌نماید، ذهن انسان نیز قادر است تصویرهای ذهنی را تبدیل به حقایق عینی و خارجی نماید و همه چیز را به سمت خویش جذب نماید. بنابراین نباید تصور شود که منظور از قانون جذب تنها مثبت اندیشی، تلقین، خوش‌بینی و اموری از این قبیل است.

دلایل پذیرش قانون جذب

در کتاب‌های زیادی، از یافته‌های جدید فیزیک کوانتوم و همین‌طور کشفیات جدید روان‌شناسان، در مورد قدرت ذهن، به عنوان پشتوانه‌ی علمی این تئوری نام برده می‌شود. یافته‌های جدید علمی طبق بیان مدافعان تئوری جذب به این شرح است:

الف) ایده‌ی عدد بحرانی

اگر شمار قابل توجهی (عدد کافی) از انسان‌ها، حتی دیگر موجودات، از رفتاری خاص و الگویی ویژه تبعیت کنند، همان رفتار در تمام آن نوع[11] تظاهر خواهد یافت. کم‌ترین عدد که موجب تسری رفتار به تمام آن صنف خواهد شد، «عدد بحرانی» یا «توده‌ی بحرانی گونه» نام دارد.[12] ایده‌ی عدد بحرانی از آن‌جا قوت گرفت که میمونی در کشور ژاپن به طور ابتکاری، سیب زمینی‌ای را در آب شور دریا شست و سپس آن را خورد. به دنبال این عمل، بعضی از هم‌نوعانش از آن تقلید کردند. تعداد زیادی از میمون‌های حاضر همان عمل را انجام دادند. با تعجب مشاهده شد، میمون‌هایی که در چند فرسخی آن‌جا زندگی می‌کردند و با میمون‌های ساحل هیچ تماسی نداشتند، این رفتار را از خود بروز دادند! کن کیس[13] معتقد است که اگر تعدادی از افراد نوع بشر از بحران جنگ هسته‌ای آگاهی یابند و این حس را به اکثر افراد انتقال دهند و بیش‌تر مردم (همان اکثر) این رفتار را از خود متظاهر سازند، بروز جنگ هسته‌ای اجتناب ناپذیر است.

فیزیک‌دانان از این نصاب به «انتقال مرحله‌ای» تعبیر می‌کنند و آن هنگامی است که اتم‌های تشکیل دهنده‌ی یک مولکول، به ترتیب خاصی قرار گیرند و تعداد آن‌ها به حدّ نصاب نزدیک شود. در این هنگام بقیه‌ی اتم‌ها، خود به خود در همان مسیر قرار می‌گیرند. حرکتی عجیب از یک میکروب در یک نقطه‌ی زمین، باعث بروز حرکت دیگر میکروب‌ها، بدون هیچ تماسی، در جای دیگری از کره‌ی زمین می‌شود. رهبران قانون جذب این مطلب در مورد قانون جذب را به این صورت توضیح می‌دهند که این موضوع در مورد رفتار توده‌‌ها در جوامع بشری نیز قابل قبول است، به طوری که رفتار کلی انسان‌ها و مواضع جمعی آن‌ها، متأثر از حس مشترک آن‌هاست.[14]

ب) کشفیات نوین فیزیک کوانتوم

ذرات کوچک‌تر از اتم، به طور مداوم اتخاذ تصمیم می‌کنند و عجیب‌تر این‌که، تصمیمات اتخاذ شده براساس تصمیماتی است که در جای دیگر اتخاذ می‌شود! ریز ذرات اتم به فوریت می‌دانند که در جای دیگر چه تصمیمی اتخاذ شده است. مبنای استدلال فلسفه‌ی کوانتوم آن است که همه‌ی چیزهایی که در جهان، به ظاهر منفرد و مستقل به نظر می‌رسند، در واقع اجزایی از یک کلیت مستقل به شمار می‌روند.[15] دنیای علم، به سختی می‌کوشد تا به آن‌چه رهبران روحانی انسان‌ها گفته‌اند، دست یابد[16]. تمامی اجزای عالم، ضمن این‌که در کار انفرادی خود از نقص و خطا عاری هستند، در همان زمان با ذرات دیگر و با کل کائنات هماهنگ و هم‌نوایند و به فواصل زمانی احتیاجی ندارند.[17]

واقعیت این است که آن‌چه در قسمت قبل به عنوان دلیل علمی برای اثبات قانون جذب بیان کردیم، اولاً، دلیل مستقل نیست، بلکه حداکثر شاهد و قرینه‌ای است که در نهایت می‌تواند فرضیه‌ای را طرح نماید. در این صورت، صرفاً به تولید احتمال قوی و گمان قابل توجه منجر می‌شود.

دوم این‌که قراین بالا با قانون جذب چندان ارتباطی ندارند و به اثبات آن کمکی نمی‌کنند. شواهد بالا حداکثر شواهد «وحدت وجود» و «یگانگی هستی» است و علامت نوعی هماهنگی و هم‌سویی در فعل و انفعال کائنات است، نه تأثیرگذاری ذهن انسان بر پدیده‌های عالم خارج. این نکته‌ی ظریف را وین دایر به زیبایی دریافته است و هر چند این‌ شواهد را در ارتباط با قانون جذب مطرح نموده است، اما در نهایت از این گفته‌ها «وحدت وجود» را نتیجه گرفته است، نه اثبات قانون جذب.

ج) قانون تشابه

اصلی‌ترین دلیل قانون جذب که در فیلم راز و کتاب‌های اصلی قانون جذب، انعکاس فراوانی یافته، یک اصل مشهور در عالم جادو است و در کتاب های تاریخ جادوگری به نام قانون تشابه از آن یاد شده است. قانون تشابه می‌گوید: «شبیه، شبیه خود را می‌آفریند.»[18]، در قانون تشابه، افکار و باورها و قدرت تجسم، نقش اصلی را دارند. به همین علت جادوگران معتقد بودند که برای باروری و حاصل‌خیزی مزارع باید در کشت‌زارها اعمال جنسی و باروری انجام داد.[19]

در طول تاریخ افرادی که به تمرینات جادوگری می‌پرداختند، به این قدرت فکری می‌رسیدند که با تمرکز روی برخی از امور و نیز استفاده از ابزار و وسایل خاص، صورتی مجسم و موهوم از فکر مورد نظر را برای خود و دیگران خلق کنند. چنان‌که قرآن کریم در داستان رویارویی ساحران با حضرت موسی علیه السلام می‌فرماید: *یخَیلُ إِلَیهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أنها تسعی* [20] ؛ از سحرشان برای او تخیل ایجاد کردند که آن ریسمان‌ها می‌جنبد. «قانون جذب اظهار می دارد که هر چیزی مشابه خودش را جذب می کند.»[21]

رهبران قانون جذب براساس قانون تشابه،‌ در پی اثبات چیزی‌ هستند که جادوگران حرفه‌ای نیز هیچ‌گاه ادعا نکرده‌اند. بنا به گزارش متون تاریخی، قانون تشابه به صورت محدود و در پاره‌ای از امور، توسط جادوگران به کارگیری می‌شده و در عالم جادو هم برای اجرای این قانون رفع موانع زیادی را به عنوان شرط تأثیر این قانون برشمرده‌اند[22]، در حالی‌که طرفداران قانون جذب برای دست‌یابی به قدرت‌های ذهن، هیچ شرطی را نمی‌پذیرند و تنها شرط بروز اعجاز از طرف ذهن را، تجسم هدف ذکر کرده‌اند. لازم به ذکر است آن‌چه جادوگران با نام قانون تشابه انجام داده‌اند، چیزی نبوده مگر تصرف در قوه‌ی خیال افرادی که به قدرت جادو ایمان آورده بودند. به همین علت، این افراد، روان و نفس خود را برای تأثیر‌پذیری از قدرت جادوگران آماده کرده و در پی آن جادوگر برای آن‌ها نوعی شبیه‌سازی واقعیت را به نمایش گذاشته‌‌ است. به علت واقع‌نمایی امور موهوم از سوی جادوگران، جادو در طول تاریخ، مورد حمله‌ی دین بوده و پیامبران الهی همواره سعی نموده‌اند مردم را از اعمال و آیین‌های جادویی برحذر دارند و ناکارآمدی و سستی جادو را به آن‌ها گوشزد نمایند.

محاسن قانون جذب

ابتدا باید دانست که صرف نظر از تأثیر تفکر و تصور در رسیدن به مطلوب، چنان‌که در قانون راز ادعا می‌شود، خداوند، کائنات را در اختیار انسان قرار داده و قدرت تسخیر و تصرف در آن‌ها را منحصر به انسان نموده است؛[23] یعنی بسیاری از موجودات، پدیده‌ها و امکانات طبیعت در بدو امر و در شرایط عادی مسخر انسان‌ هستند. ناگفته پیداست که این تسخیر برای انسان‌ها تام و همه جانبه نیست؛ مثلاً اسبی که جهت بارکشی و سواری در خدمت انسان‌ قرار دارد، ممکن است از وظیفه‌ی همیشگی خود سرباز زند و چند ساعت و یا چند روز سوار‌کار خود را از خود براند و سر به نافرمانی گذارد و یا کویر، امکان پرورش و رشد پاره‌ای گیاهان و محصولات را ندارد. نتیجه‌ این که: هرموجود و هر پدیده‌ای در چهارچوبی مشخص و در حدودی معین، در خدمت انسان‌ها قرار گرفته‌اند.[24]

مهم‌ترین محاسن این فرضیه موارد زیر است:

از جمله مزیت‌های قانون جذب، توجه به مفهوم کلیدی «امید» است. این مفهوم از آن‌جا که به نشاط، طراوت و بالندگی روحی ختم می‌شود، ارزشمند و مهم است. هرچند مطلوب شمردن امیدواری، به کلاس‌ها و کارگاه‌های راز منحصر نیست، اما این ویژگی کاملاً بجا و پررنگ در این دوره‌ها برجسته می‌شود و از طرف کسانی که آن را قبول کرده‌اند، به عنوان یک مزیت اخلاقی مورد توجه و تعقیب قرار می‌گیرد.

از دیگر محاسن این تئوری، پذیرش «شعورمندی کائنات» است. افرادی هستند که فهم دیگران را به بی‌اهمیت دانسته و اصولاً غیر انسان را صاحب شعور نمی‌دانند و جمادات را از جهت شعورمندی، هم رتبه‌ی عدم می‌انگارند، ولی در جذب، بر شعورمندی تأکید شده و این حقیقت پذیرفته شده است.

بیان این نکته لازم است که شعورمندی موجودات در متون دینی، دو تفاوت اساسی با قانون جذب دارد: اول این‌که، شعور موجودات در اسلام شعوری نیست که خداوند برای انسان‌مداری آدمیان، در دیگر موجودات قرار داده باشد، بلکه این شعور مربوط به درک مبدأ خویش است و نشان از توحیدمحوری هستی و هدفمندی کائنات دارد. در حالی‌که در قانون جذب موجودات از این جهت که در خدمت لذت‌طلبی انسان ‌هستند و هم‌چون غول چراغ جادو، گوش به فرمان او ایستاده‌اند، دارای درک و شعور معرفی می‌شوند؛ تفاوت دوم این است که در متون اسلامی (قرآن، روایات و متون فلسفی اسلامی)، نه فقط شعورمندی کائنات، بلکه چهار مرتبه بالاتر از شعور مورد پذیرش واقع شده است:

مراتب بالاتر به ترتیب به این شرح است: 1. عبادت، تسبیح و تهلیل؛ 2. علم و معرفت به مبدأ آفرینش؛ 3. رشد و تکامل؛ 4. هدفمندی مجموع کائنات (هستی). مرتبه‌ی اول چیزی است که بارها در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است، هم‌چون آیه‌ی شریفه‌ی *ان من شی الا یسبح بحمده*؛ هیچ چیزی نیست، مگر آن‌که حمد و تسبیح خدا می‌گوید، که در مقام اطلاق و شمول است و همه‌ی اشیا را تسبیح‌گوی خداوند سبحان می‌داند. مرتبه‌ی دوم در بخش آخر این آیه آمده است: *الم تر ان الله یسبح له من فی السموات والارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه*[25] این آیه هم تسبیح را برای موجودات مسلم می‌شمارد و هم علم و آگاهی و التفات به نماز و تسبیح را برای تمامی موجودات اثبات می‌کند. مرتبه‌ی سوم را علامه طباطبایی در آیات شریفه‌ی *والیه ترجعون* و *کل یجری لاجل مسمی[26]*، بیان نموده‌ است که جریان و سیر و رشد و تکامل، حکمی عمومی است و همه‌ی اجسام محکوم به آن هستند و این جریان و حرکت با رشد و تکامل موجودات درآمیخته است[27]. مرتبه‌ی چهارم یعنی؛ هدفمندی مجموع هستی، چیزی است که روح آیات الهی در قرآن است و در جای جای قرآن به آن تصریح شده است.

سومین نکته‌ی قوت تئوری راز، پذیرش «ظرفیت‌ها و استعدادهای شگرف درون آدمی» است. توجه به استعدادهای روحانی و توانمندی‌های معنوی نفس انسانی، باعث خلق جنبش‌های فراوانی در دنیای امروز شده است. این جریان‌ها که همه نوعی سمت و سوی معنوی و عرفانی دارند، درصدد کشف این گونه گرایش‌های معنوی و جهت دادن این گرایش‌ها در انسان معاصراند. نفس توجه به ظرفیت‌های روحی انسان، امری است مطلوب و مکاتب مختلف به هر میزان در پیوند دادن گرایش‌های معنوی انسان با حقیقت هستی توفیق یابند، نسخه‌ی کارآمدتری از معنویت راستین را عرضه نموده‌اند. البته در قانون جذب این ظرفیت‌های روحی انسان به خوبی مورد شناسایی واقع نشده است و آن‌چه که شناسایی شده، به خوبی مورد استفاده و بهره‌برداری قرار نگرفته است.

قانون جذب از نگاه روان‌شناسی

بررسی مختصر متون و مکاتب روان‌شناختی روشن می‌کند که برای فرضیه‌ی جذب، نظیر و مشابه‌هایی ذکر شده است، اما هیچ یک از این موارد، نقش‌آفرینی ذهن را به صورت افسار گسیخته و بدون ضابطه نپذیرفته‌اند و قانون جذب را به طور مطلق و کامل تأیید نمی‌کنند.

آن‌چه در روان‌شناسی جهت درمان افسردگی تحت عنوان «روش شناخت درمانی» مطرح است، بر این نظریه مبتنی است که به جای حوادث بیرونی، افکار و طرز تلقی انسان‌هاست که روحیه‌ی آن‌ها را شکل می‌دهد.[28] در این روش، با کاستن از فشارهای عصبی، ایجاد امیدواری به آینده در فرد تقویت می‌شود. به این صورت که از یک طرف احساسات فرد شناسایی می‌شوند و از طرف دیگر، افکاری که معادلِ آن احساس هستند، مشخص می‌گردند. مثلاً معلوم می‌شود که احساس تنهایی، نتیجه‌ی عدم توجه به دیگران و احساس درما‌ندگی، ناشی از فکر عدم بهبود وضعیت است و یا باور و تصور در خطر بودن، موجب ترس و بیمناکی می‌شود.[29] بنابراین، از آن‌جا که مقابل هر فکر منفی، یک حال منفی و احساس منفی وجود دارد، شناخت‌درمانی درصدد ریشه‌یابی و کشف افکار منفی است تا بتواند احساس منفی برآمده از افکار منفی را درمان کند. رابرت لی هی از بزرگان شناخت درمانی می‌گوید: «شناخت درمان‌گران به بیماران یاد می‌دهند که پیش‌فرض‌های افسردگی‌زا و اضطراب‌آور را زیر سؤال ببرند و از این طریق آن‌ها را درگیر تفکرات منطقی و عاقلانه کنند.»[30] وی در ادامه نه فقط به قانون جذب، بلکه به مثبت‌اندیشی که در روان‌شناسی جایگاهی مقبول دارد، می‌تازد و مأموریت شناخت درمانی را از مثبت‌اندیشی هم جدا می‌کند. او یادآور می‌شود: «من معتقدم که شناخت درمان‌گر، نباید نقش یک رهبر امید بخشی را ایفا کند که هدفش مثبت اندیشی است. ما نباید برداشت کاریکاتورواری را ایفا کنیم که استوارت اسمالی در برنامه‌ی شنبه شب‌های nbc اجرا می‌کند. او می‌خواهد شما را وادار به این فکر کند که خیلی خوب هستید، شما به قدر کافی باهوش هستید و مردم شما را دوست دارند! شناخت درمانی قصد ندارد از طریق مثبت اندیشی به مراد خود برسد؛ بلکه هدفش آموزش تفکر واقع بینانه است، به گونه‌ای که بتوانیم واقعیت را بهتر بشناسیم.»[31]

دکتر دیوید برنز، برخلاف مدعیان قانون جذب که تفکر و تجسم را شاه کلید ‌دانسته و آن را به تنهایی کافی می‌دانند، شناخت درمانی را از عمومیت می‌اندازد و اعلام می‌کند: «شناخت درمانی به تنهایی برای درمان اختلالات روانی مناسب نیست. برای روان پریشی و … اغلب به دارو و درمان نیاز است. شناخت درمانی، می‌تواند به افزایش عزت نفس روان‌پریش کمک کرده، او را در موقعیتی قرار دهد تا با مسائل شخصی خود رفتار مؤثری داشته باشد[32]».

عبارت بالا از دو روان‌شناس مشهور، گویای این مطلب است که شناخت درمانی، در مورد ارتباط ذهن با عالم بیرون مطرح نشده است، بلکه درصدد اصلاح روان و درون انسان است، هم‌چنین شناخت‌درمانی به عنوان مقدمه‌ی عمل و اقدام اهمیت پیدا می‌کند نه به عنوان یک ابزار مستقل برای خلق دنیای خارج و نه یک فرآیند درمانی مستقل. خلاصه این‌که شناخت‌درمانی، بستری درونی برای عمل بیرونی فراهم می‌کند تا تصحیح افکار بتواند نقش خود را در اصلاح درون به انجام رساند و کم‌ترین ادعایی نسبت به خالقیت ذهن در خلق پدیده‌های خارجی ندارد.

از دیگر مفاهیم مطرح شده در متون روان‌شناسی، مفهوم «خود تلقینی» است. این مفهوم که به ظاهر با قانون جذب قرابت دارد، هم تعریف و هم کاربردش با قانون جذب متفاوت و مباین است. در این روش نیز ادعای طرفدران راز تأیید نمی‌شود و به مرتبه‌ای ضعیف از نقش ذهن در درمان روان و اصلاح رفتار بسنده می‌شود. [33]

به گفته‌ی روان‌شناسان، مجموعه‌ی احساسات، اطلاعات و افکار، در نیمه‌ی هوشیاری رسوخ می‌کند و بر اجزای مبهم و آشنای شخصیت اثر می‌گذارد، اما چنین تأثیر‌گذاری نه به آفرینش ذهن منجر می‌شود و نه به تغییر دنیای خارج.

«در خود تلقینی، با شیوه‌ای مواجه می‌شویم که امکان می‌دهد فکر خود را چنان تحت تأثیر قرار دهیم که عوامل مولد تعادل، فعالیت و سلامتی را به آن القا و تثبیت و عوامل بازدارنده را از آن دور کنیم».[34]

از عبارات بالا به وضوح استفاده می‌شود که در خودتلقینی، آفرینندگی ذهن مطرح نیست، بلکه با سامان‌دادن افکار، می‌توان احساسات را چنان سامان داد که در نتیجه، عوامل فعالیت و اقدام (دقت شود!) در وجود انسان به کار افتد و با اراده و کار و تلاش، وصول به مطلوب محقق شود.

«شایسته است همیشه افکار مثبت و خوش‌بینانه‌ی خود را حفظ کنیم و آن‌ها را پرورش دهیم. این افکار علاوه بر آن‌که برای انجام دادن کارها در ما انگیزه ایجاد می‌کنند، از اختلالات روانی جلوگیری می‌نمایند.»[35]

آن‌چه در عبارات پیش مورد تأکید و قبول نویسنده است، همان تأثیر افکار، بر تقویت انگیزه می‌باشد و تأثیر تصورات در پیش‌گیری از بروز اختلالات روانی؛ یعنی فکر و تجسم به ضمیمه‌ی عوامل بیرونی (اسباب و علل منطقی پدیده‌ها) به هدف منجر می‌شود، نه خیال‌پردازی و توهم یک مطلوب.

«انسان از طریق نیروهای کاملاً معیّن فیزیکی از محیطش تأثیر می‌پذیرد و زندگی‌اش دقیقاً مانند سایر جانداران به وسیله‌ی قوانین طبیعی و جهانی تنظیم می‌گردد. به چیزی غیر از این معتقد بودن، در حکم پذیرش این نظریه است که دایره المعارف بریتانیکا در نتیجه‌ی انفجاری در یک کارگاه چاپ، خود به خود گرد آمده است[36]».

ما در این نوشتار به مبلغین جذب کمک می‌کنیم و تمامی موارد قابل ذکر برای اثبات جذب را از لابه‌لای متون روان‌شناختی و متافیزیکی در اختیارشان قرار می‌دهیم. بالاترین شاهدی که مدعیان جذب می‌توانند از آن جهت اثبات ادعای خود کمک گیرند، یافته‌ی دکتر راین در مورد نیروی ذهن است. دکتر راین و همسرش بعد از 25 سال مطالعات آزمایشگاهی، به این نتیجه رسیدند که ذهن دارای نیرویی است که می‌تواند مستقیماً روی ماده‌ی فیزیکی اثر گذارد. دکتر راین این نظریه را حرکت فیزیکی ناشی از نیروی ذهن (پسیکو کینه سیس) نامید[37]. اما باید توجه داشت که وی از یک سو این قدرت را فقط در بعضی افراد قابل اثبات دانست و از سوی دیگر اِعمال آن را هم محدود نمود؛ به گونه‌ای که احتمال داد این عمل منحصراً در بازی طاس قابل اجرا باشد و بالاتر این‌که وی این گونه قدرت را ذاتی و ویژه‌ی بعضی انسان‌ها دانست، نه اکتسابی و همگانی. وجود چنین قدرتی در بعضی از افراد، هیچ‌گاه به ادعای رهبران جذب کمکی نمی‌کند، چراکه طرفداران قانون جذب این ایده را همگانی و قطعی می‌دانند، به گونه‌ای که اصرار دارند، برایش پیش‌وند «قانون» ذکر کنند.

درحالی‌که مدعیان جذب معتقدند تنها تصویرپردازی ذهن برای جذب هدف و دست‌یابی به آن کافی است؛ هری لورین در کتاب قدرت ذهن می‌گوید :

«اگر اندیشه‌ی شما حالت رؤیا و خیال داشته باشد، بدانید که به جایی نمی‌رسید. حرف مرا به اشتباه نگیرید. اگر رؤیاها و خیال‌ها سازنده باشند و اگر منتهی به عمل و اقدام شوند، مولد و مفید هستند. اما اگر رؤیا و خیال جای اقدام و عمل را بگیرد، وضع خراب است. روزی از ریچارد هیم بر (شعبده‌باز معروف) خواستم موفقیت را در یک جمله تعریف کند. وی گفت: کار زیاد که به درستی انجام شود و اندیشیدن، اگر به شکلی سازمان یافته باشد، به موفقیت منتهی می‌شود. نمی‌توان منکر درستی این حرف شد. سخت‌کوشی و کار زیاد، در واقع یک دارایی و سرمایه است[38]».

پی‌نوشت

۱. پژوهشگر

۲. راندا برن، قدرت، ص‌68.

۳. فیلم راز، قسمت اول.

۴. راز، راندا برن، ص‌32

۵. آزمندیان، سی دی مقدماتی کلاس تکنولوژی فکر.

۶. راندا برن، راز، ص‌57ـ 62.

۷. فیلم راز، قسمت اول.

۸. وین دایر، معنویت، ص‌46 ؛ همو، عرفان، ص‌71، 112، 121، 186، 188، 214؛ همو، خودحقیقی، ص‌37.

۹. همو، عرفان، ص‌74 ؛ همو، معنویت، ص‌110.

۱۰. همو، عرفان، ص‌83.

۱۱. از این نوع به «گونه» تعبیر می‌کنند.

۱۲. وین دایر، عرفان، ص‌141.

۱۳. Kenkees.

۱۴. وین دایر، همان ص‌143.

۱۵. دکتر لیال واتسن، با اشاره به مطلب مذکور می‌گوید: تمامی نظام‌های وجودی یک انسان، دارای خصوصیت مشترکی‌‌اند ـ شبیه هولوگرام (اصل نگار ـ تمام نگار) در عکاسی که گویای تأثیر متقابل انسان و جهان اطراف اوست.

۱۶. برخی از روان‌شناسان، بعد از قبول این‌که انسان مجموعه‌ای از نظام‌های جسمانی و نظام‌های روحانی است و نیز این‌که مجموعه‌ی انسانی، مرکب از این دو نظام است، تصریح کرده‌اند که هیچ نظام عرفانی و فکری ـ فلسفی تاکنون نتوانسته است کنش متقابل این نظامات را توجیه و تفسیر ‌نماید. (ر.ک. محمدرضا غفاری، روح و دانش جدید، ص‌42.)

۱۷. وین دایر، همان، ص‌360.

۱۸. ایرج گلسرخی، تاریخ جادوگری،ص68.

۱۹. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج1، 79.

۲۰. طه، آیه‌ی 66.

۲۱. راندا برن، قدرت، ص24.

۲۲. ر.ک. جرج جیمز فریزر، شاخه‌ی زرین، ص‌88.

۲۳. * سخر لکم ما فی الارض جمیعاً*، جاثبه، آیه‌ی 13.

۲۴. یکی از معانی تقدیر در متون دینی همین است که از هر چیزی هر نتیجه‌ای به دست نمی‌آید و هر محصولی در هر گونه سبب و زمینه‌ای رویش ندارد.

۲۵. نور، 41.

۲۶. فاطر، 13.

۲۷. ر.ک: ترجمه‌ی تفسیر المیزان، ج 11، ذیل آیه

۲۸. دکتر دیوید برنز، شناخت درمانی، ترجمه‌ی‌ مهدی قراچه داغی، ص‌16.

۲۹. همان، ص‌25.

۳۰. رابرت لی هی، تکنیک های شناخت درمانی، ترجمه‌ی حسین حمیدپور، ص‌18.

۳۱. همان، ص‌18.

۳۳. دیوید برنز، همان، ص‌42.

۳۴. پل ژاگو، قدرت خود تلقینی، ص‌8.

۳۵. همان، ص‌10.

۳۶. همان، ص‌87.

۳۷. لیال واتسن، فوق طبیعت، ص‌86.

۳۸. همان، ص‌140.

 

فهرست منابع
  1. آزمندیان، علی‌رضا، تکنولوژی فکر، نشر تکنولوژی فکر، 1386.
  2. الیاده میرچا، شمنیسم، فنون کهن خلسه، ترجمه‌ی محمد کاظم مهاجری، ادیان، قم، 1387.
  3. اوریزن-اسوت مادن، پیروزی فکر، ترجمه‌ی رضا سید حسینی، نشر بامداد، 1379.
  4. برنز، دیوید، شناخت درمانی، ترجمه‌ی مهدی قراچه‌داغی، نشر پیکان، 1386.
  5. پل ژاگو، قدرت خود تلقینی، ترجمه‌ی نیلوفر خوانساری، انتشارات ققنوس، 1386.
  6. تونی هی، پاتریک والتز، جهان کوانتومی نوین، ترجمه‌ی محمدرضا محجوب، انتشارات نقش حریم، 1384.
  7. جرد بوهنر، نگرش و تغییر آن، منیژه صادقی، نشر ساوالان، 1384.
  8. جیمز، مراقبه، ترجمه‌ی منوچهر شادان، ققنوس، تهران، 1379.
  9. دیوید برنز، از حال خوب به حال بد، ترجمه‌ی مهدی قراچه‌داغی، نشر پیکان، 1386.
  10. دیوید برنز، شناخت درمانی، ترجمه‌ی مهدی قراچه‌داغی، نشر پیکان، 1386.
  11. رابرت کی بی فورمن، عرفان ذهن، آگاهی، ترجمه‌ی سید عطاء انزلی، دانشگاه مفید، 1379.
  12. رابرت فریزر، شاخه‌‌ی زرین( پژوهشی در جادو و دین) ترجمه‌ی کاظم فیروزمند، تهران: انتشارات آگاه، چاپ دوم، 1384.
  13. راندا برن، راز، ترجمه‌ی نفیسه معتکف، نشر فراروان، 1387.
  14. راندا برن، قدرت، ترجمه‌ی نفیسه معتکف، ناشر لیوسا، 1390.
  15. زیگموند فروید، تعبیر خواب، ترجمۀ شیوا رویگردان، نشر مرکز، 1379.
  16. ژان پل ویلم، جامعه‌شناسی ادیان، ترجمه‌‌ی گواهی، 1384.
  17. صادقی، محمود، تحلیل روان شناختی دین، انتشارات طریق کمال، 1386.
  18. طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، انتشارات جامع مدرسین، 1381.
  19. قلی‌زاده، روان‌شناسی یروح، انتشارات وثوق، 1384.
  20. گلسرخی، ایرج، تاریخ جادوگری، تهران نشر علم، چاپ اول، 1377.
  21. غفاری، محمدرضا، روح و دانش جدید، نشر فرهنگی اسلامی، 1384.
  22. غفاری، محمد رضا، روح و دانش جدید، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379.
  23. محمد لنگهاوزن، اسلام و کثرت‌گرایی دینی، ترجمه‌ی نرجس جواندل، 1381.
  24. مطهری، مرتضی، فلسفه‌ی اخلاق، انتشارات صدرا، 1379.
  25. مطهری، مرتضی، انسان کامل، انتشارات صدرا، 1379.
  26. میر صادقی، جمال، ادبیات داستانی، قصه، رمان، رمانس، 1380.
  27. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج 2، سازمان تبلیغات، چاپ دوم، 1378.
  28. وین دایر، اعجاز واقعی، ترجمۀ محمد رضا آل یاسین، نشر هامون.
  29. وین دایر، معنویت 2، ترجمۀ علی علی پناهی، نشر آسیم، 1384.
  30. وین دایر، معنویت، رسالت نهایی شما، علی علی پناهی ، نشر آسیم، 1384.
  31. وین دایر، برای هر مشکلی راه حل معنوی وجود دارد،ترجمۀ وجیهه آیت اللهی، نشر پارسه، 1381.
  32. وین دایر، عرفان، داروی دردهای بی درمان، ترجمه‌ی محمد حسن نعیمی، انتشارات کتاب آیین، 1386.
  33. وین دایر، خود حقیقی شما، ترجمه‌ی دکتر علی‌رضا شاملو، نشر دارینوش،1384.
  34. وین دایر، خود مقدس شما، ترجمه‌ی سودا به مبشر، نشر پارسه، 1386.
  35. ویلیام جیمز، دین و روان،ترجمۀ مهدی قاینی، آموزش انقلاب اسلامی، 1384.
  36. هری لورین، قدرت ذهن، ترجمه‌ی مهدی قراچه‌داغی، انتشارات نقش و نگار، 1386.
  37. لیال واتسن، فوق طبیعت، ترجمه‌ی احمد آرژمند، انتشارات امیر کبیر، 1379.
  38. یونگ، کارل گوستاو، ضمیر پنهان، ترجمه‌ی اسماعیل‌پور، نشر قطره،1389.
  39. یونگ کارل گوستاو، مشکلات روانی انسان مدرن، ترجمه‌ی محمود بهفردی، انتشارات جامی، 1381.
  40. یونگ، کارل گوستاو، ضمیر پنهان، ترجمه‌ی ابوالقاسم اسماعیل‌پور، 1379.

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.