شناسایی ویژگی های رهبران فرقه و عملکرد آنها، مهمترین رکن در فرقه شناسی است. ضرورت شناخت رهبر فرقه از این جهت مورد تأکید است که تمام آسیب هایی که متوجه اعضای فرقه می شود، همه از ناحیه رهبر فرقه می باشند. به همین خاطر ارائه تعریف واضح و صحیح و بررسی ویژگی های خصیتی و رفتاری رهبر فرقه ضروری به نظر می رسد. مدیریت گروه توسط فردی است که آگاهانه افراد دیگر را با استفاده از روش های خاصی وادار می کند تا به طور کامل یا نسبتا کامل در همه تصمیمات مهم زندگیشان وابسته به او باشند و به پیروان عقیدتی این طور القا می نماید که او دارای استعداد نبوغ یا دانش ویژه ای است[1]. از دیدگاه ماکس وبره بهترین بخش در تبیین و معرفی شخصیت رهبر فرقه جذابیت و فریبندگی رهبر است.

«رهبر، شخصیتی جذاب و فریبنده دارد که مهمترین عامل برای جذب طرفدار است. ماکس وبر به رهبران جذاب، لقب رهبران جادویی می دهد و قائل است که این رهبران، نیروی خود را از شیفتگی و ایمان پیروان خود می گیرند و رهبران جادویی[2]، غالبا سخنگویانی الهام بخشی هستند که افکار جالب -و در عین حال – ساده ای دارند. اعضای گروه های تحت رهبری آنها، غالبا انس و الفت عجیبی نسبت به آنها حس می کنند و دیدگاهها و عقایدشان را با جان و دل می پذیرند. اعضای این گروهها درگیری هیجانی زیادی با گروه دارند و منافع خود را فدای مصالح گروه می نمایند[3]»

برخی از این ویژگیها، مانند جذابیت، الهام بخشی در سخنان و ارادت خالصانه اعضا به رهبر ممکن است با برخی از خصوصیات رهبران راستین و بر حق مذهبی مشابهت داشته باشد به این صورت که رهبران مذهبی بر حق و راستین با شخصیت جذاب و الهام بخش توانسته اند ارادت خالصانه بسیاری از مردم جامعه را به سوی خود جذب کنند. نکته مهم این است که ارتباط رهبران راستین با مردم به هدف جذب مرید یا شهرت طلبی یا کسب ثروت و اموری از این قبیل نیست؛ بلکه آنها جذابیت و الهام بخشی در سخنان و رفتارشان را عاملی برای دعوت مردم به سوی خداپرستی می دانند و اگر مردم را دعوت به تسلیم شدن یا وفاداری می کنند فقط تسلیم شدن در مقابل خدا و وفادار ماندن به اهداف دین است. در واقع می توان ملاک اصلی تمایز دعوت رهبران فرقه ها ورهبران بر حق و راستین را در  دعوت به خود و دعوت به خدا ، تفسیر نمود.

رهبران فرقه ها، در کنار ویژگی هایی از قبیل تسلیم، وفاداری، الهام بخش بودن، ویژگی هایی همچون سوء استفاده جنسی و سوء استفاده مالی درآنها وجود دارد. اگر بخواهیم ویژگی های بیست گانه ای را یک به یک با افراد تطبیق دهیم، ممکن است این تصور ایجاد شود که برخی از این ویژگی ها در مورد رهبران راستین هم صدق می کند؛ ولی زمانی می توانیم کسی را رهبر فرقه بمانیم که اکثر این ویژگی ها را داشته باشد، نه اینکه شخصیت او، با یک یا دو ویژگی قابل تطبیق باشد.

در ادامه این مبحث در بخش های بعدی نقش رهبران در تأسیس فرقه ها را ارائه خواهیم کرد.

[1] – مارگارت تالی سینگر، ترجمه: ابراهیم خدابنده، فرقه ها در میان ما، نبرد مستمر بر علیه تهدیدات پنهانشان، بخش اول، تعریف فرقه.

 

[2] –  charismatic leaders

[3] – دانلسون آر ، فورسایت، ترجمه مهرداد فیروز بخت و دکتر منصور قنادان، پویایی گروه، ص ۲۸۲

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.