فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

حکم علمای اهل سنت دربارۀ بهائیت

علمای اهل سنت همچون بزرگان شیعه جملگی حکم به باطل و گمراه بودن بهائیت داده اند. حال مولوی عبدالحمید طبق چه قاعده ای عنوان کرده بهاییان مرتد نیستند جای سؤال و تأمل دارد!!!!!1

اسلام و قرآن به عنوان آخرین دین و کتاب آسمانی از زمان بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) تاکنون مورد توجه پیروان ادیان و کفار قرار داشته، و مکرر مورد هجمه بدخواهان قرار گرفته است ازاین رو به سفارش پیامبر عظیم الشان و پیشوایان پس از ایشان، اتحاد امت اسلامی و جلوگیری از انحرافات دینی در برابر دشمنان واحد همواره مورد اهمیت بزرگان شیعه و اهل سنت خصوصا در قرون اخیر بوده و همچنان مورد تاکید است.

یکی از فرق انحرافی که عداوت و کینه‌توزی نسبت به اسلام را کمتر از دو قرن پیش آغاز کرده و امروزه با حمایت جریانات صهیونیستی و استکباری در حال تبلیغ است فرقه ضاله بهائیت است.

دستور و فتاوای مراجع عظام تقلید و علمای شیعه پیرامون این فرقه روشن است و جملگی بر منحرف و باطل بودن آنها فتوا داده اند. برای تاکید بیشتر بر اتحاد بزرگان شیعه و اهل سنت درباره تشکیلات بهائیت در ادامه بعضی از فتاوای شیوخ الازهر مصر و علمای مسلمین را دربارۀ بهائیت و کسی که بر آیین انحرافی آنان باشد را می‌‌آوریم.

۱شیخ سلیم البشری رحمه الله شیخ الأزهر به کافر بودن «میرزا عباس» رهبر بهائیان فتوا داد و این فتوا در روزنامۀ مصر الفتاه در تاریخ ۱۹۱۰/۱۲/۲۷ به شمارۀ ۶۹۲ منتشر شد.

۲المجلس الشرعی الإسلامی الأعلى در فلسطین حکم به کفر بهائیان داد و بهائیت را فرقه‌ای کفری به اعتبار آورد که برای اسلام و نیز به شکل عام برای دیگر مجتمعات خطر محسوب می‌‌شود، و در سال ۱۹۳۲، شیخ علی رشدی، نمایندۀ مؤسسات دینی در فلسطین، در رأس گروهی از شیوخ به غزه اعزام شد تا با گسترش دین بهائیت مبارزه کند و آن را دعوت به کفر و نابودی اسلام دانست.

 ۳فتوای مفتی دیار مصر شیخ عبدالمجید سلیم رحمه الله صادره به شماره (۲۵۲۲) در تاریخ ۱۹۳۹/۱۱/۳:

سوال: وزارت دادگستری مصر به مفتی دیار مصر چنین نوشت: «وزارت کشور نامۀ خود را به شماره ۵۹-۵۳۹ برای ما ارسال کرد، و نسخۀ خود را به همراه این بروشور که حاوی قانون احوال شخصیۀ جامعۀ بهائی است و نسخه‌ای از نامۀ شمارۀ ۳۲ توسط دولت قبلی در ۳۰ یونیو ۱۹۳۱ به این وزارتخانه ارسال کرد و فتوای شما را -در خصوص درخواست این گروه مبنی بر اختصاص قطعه‌ای زمین به آنان تا اموات خود را در مصر و اسکندریه و بورسعید و اسماعیلیه، دفن کنند- درخواست کرد. لذا خواهشمند است مدارک را ارسال و فتوای لازم را برای این امر در اختیار ما قرار دهید تا به وزارت امور داخله ارسال شود».

پاسخ: نامۀ شمارۀ ۶۴۷ جناب عالی به تاریخ ۲۱ فبریه ۱۹۳۹ و اوراق ضمیمۀ آن از جمله نامۀ شمارۀ ۵۹-۵۳۹ وزارت کشور مورخ ۲۴ ژانویه ۱۹۳۹ را مشاهده کردیم که شامل درخواست پاسخگویی به این سوال بود که آیا دفن کردن مردگان بهائیان در قبرستان مسلمانان جایز است یا نه. و می‌‌گوییم که این طایفه مسلمان نیستند چنانکه هرکس اعتقادات آنها را بداند متوجه می‌‌شود که آنها مسلمان نیستند و برای دانستن اینکه آنها مسلمان نیستند خواندن همین قانون احوال شخصیه که بر مقتضای شریعت بهائی است و ضمیمۀ این اوراق شده است کفایت می‌‌کند.

و اگر یکی از آنان که در اصل مسلمان بوده و سپس اعتقاد این طایفه را برگزیده باشد پس از دین اسلام مرتد شده و از اسلام خارج شده است و احکام مرتد که در دین اسلام مقرر شده است بر او جاری خواهد شد. و چون این طایفه مسلمان نیستند پس دفن کردن مردگانشان در قبرستان مسلمانان جایز نیست حال چه آن شخص قبلاً مسلمان بوده باشد و چه از ابتدا بهائی به دنیا آمده باشد.

 ۴فتوای مفتی دیار مصر شیخ احمد محمد عبدالعال هریدی رحمه الله صادره به شماره (۲۴۳۹) به تاریخ ۱۹۶۰/۸/۹ دربارۀ مردی که می‌‌میرد و فرزندی بهائی دارد اینکه آیا فرزندش از او ارث می‌‌برد یا خیر؟

سوال: از طرف آقای احمد مصطفی که گفته است آقای الدسوقی که مسلمان است در تاریخ ۱۳ ژانویه ۱۹۳۴ وفات کرده و همسر و فرزندان پسر و دخترش را از خود برجای گذاشته است و او یک پسر دارد که قبل از وفات پدرش بر دین بهائی بوده و تاکنون همچنان بهائی است و تقاضای توضیح دربارۀ ارث خود و سهم هر یک از وارثان را دارد.

پاسخ: با فوت آقای الدسوقی در سال ۱۹۳۴، همسرش یک هشتم ترکه‌اش را ارث می‌‌برد و برای فرزندان مسلمانش سهم هر پسر دو برابر دختر است، و آن پسری که قبل از وفات پدرش بهائی شده است و تاکنون همچنان بهائی است هیچ سهمی ‌‌از ارث نمی‌برد، چون با پیوستن به مذهب بهائی از اسلام مرتد شده است و چنانکه در شریعت آمده است، مرتد از نزدیکان خود ارث نمی‌‌برد.

5- فتوای شیخ محمد سید الطنطاوی شیخ الازهر مصر

به رسمیت شناختن طایفه بهائیت در مصر ” خروج از دین اسلام” محسوب می شود.

فرقه بهائیت گروه ضاله مسمومی است که نباید سموم آن رادر جوامع اسلامی پخش کرد. طنطاوی افزود: فرقه بهائیت تماما مخالف دین اسلام است و هیچ کس جایز نیست به عنوان یک دین آن را به رسمیت بشناسد در غیر اینصورت از دید ما این اقدام به معنای خروج از دین اسلام و تعالیم ادیان آسمانی است.

وی هچنین تاکید کرد که نباید اجازه داد که لفظ بهایی در کارت شناسایی هرکسی که خود را بهایی می داند ذکر شود زیرا این به معنای اعتراف به بهائیت به عنوان یک دین است.

شیخ الازهر با استناد به فتوای علی جاد الحق شیخ  فقید الازهر در سال  1986 که مجمع مطالعات اسلامی در سال 2003 نیز به این فتوا استناد کرد گفت: بهائیت هیچ ارتباطی با ادیان آسمانی ندارد بلکه بدعت جدیدی است که با لطف استعمار انگلیس در اواخر قرن نوزدهم میلادی و با هدف نفاق میان مسلمانان و انکار فرایض دین مبین اسلام خلق شد. به گونه ای که بهایی ها برخلاف مسلمانان شهر عکای فلسطین را به جای کعبه قبله خود قرار دادند و اصولا به روز قیامت و نبوت حضرت محمد (ص) نیز هیچ ایمانی ندارند.

6فتوای امام اکبر شیخ جاد الحق علی جاد الحق رحمه الله صادره به شمارۀ (۳۲۵) به تاریخ ۱۹۸۱/۸/۱۲:

سوال: درخواست ثبت شده به شماره ۳۲۹ سال ۱۳۵۹ که شامل این سوال می‌‌باشد: آیا ازدواج زن مسلمان با مردی که دین بهائیت دارد، امکان دارد حتی اگر هم عقد ازدواج آنان عقدی اسلامی ‌‌باشد، اگر پاسخ خیر است، چرا؟

پاسخ: بهائیت یا بابیت طایفه‌ای منسوب به مردی به نام میرزا علی محمد ملقب به باب است او در سال ۱۲۶۰ هجری (۱۸۴۴ م) به عقیدۀ خود دعوت کرد و اعلام کرد که هدف او اصلاح آنچه از احوال مسلمانان فاسد گشته است و راست کردن امور کج آنان است، و او در شیراز در جنوب ایران دعوتش را آشکار کرد و بعضی مردم پیرو او شدند و گروه‌هایی از آنان را به جاهای مختلف ایران فرستاد تا به مردم بگوید که او ظهور کرده و ادعایش را منتشر کند اینکه او فرستاده‌ای از طرف الله است و کتابی به اسم «البیان» ساخت و ادعا کرد که آنچه در این کتاب آمده است از آسمان نازل شده است و گمان کرد که رسالت او شریعت اسلام را نسخ کرده است و برای پیروانش احکامی ‌‌مخالف با احکام و قواعد اسلام اختراع کرد، و روزه را ۱۹ روز قرار داد و وقت آن را روزهای اعتدال بهاری قرار داد تا عید فطر آنان برای همیشه روز نوروز باشد، و روزه را از طلوع تا غروب خورشید قرار داد و در کتابش «البیان» در این باره این عبارت را آورده است: «أیام معدودات، وقد جعلنا النیروز عیدا لکم بعد إکمالها = روزهایی مشخص است و به راستی که نوروز را بعد از کامل شدن آن برایتان عید قرار دادیم».

و موسس این دین در سال ۱۲۶۴ هجری (۱۸۴۸ م) به کنفرانسی در صحرای بدشت در ایران دعوت شد و خطوط و رشته‌های عقیده‌اش را آشکار کرد و خروج و انفصال دینش را از شریعت اسلام اعلام داشت. و علما در زمان او جلوی این دعوت را گرفتند و فساد آن را بیان داشتند و به کفر او فتوا دادند و در شیراز و سپس اصفهان زندانی شد و بعد از فتنه‌ها و جنگ هایی بین پیروانش و بین مسلمانان در سال ۱۲۶۵ هجری اعدام شد. سپس میرزا حسین علی – که برای خودش لقب بهاء الله گذاشته است- جانشین او شد و کتابی به نام الأقدس ساخت و در نوشتن آن از کتاب البیان -که رهبر این عقیده میرزا علی محمد آن را نوشته بود- الگوبرداری کرد و در آن کتاب اصول اسلام و بلکه اصول سایر ادیان دیگر را نقض کرد و تمام آنچه در اسلام از عقیده و شریعت آمده است را هدر ساخت مثلا نماز را هفت رکعت در روز و شب قرار داد. و قبله بهائیان برای نمازشان به سمت قبر میرزا حسین مسمی ‌‌به بهاء الله است.

حسین علی نوری (بهاء الله) در این کتابش به پیروانش گفته است: «إذا أردتم الصلاه فولوا وجوهکم شطری الأقدس = هرگاه خواستید نماز بخوانید پس روی خود را به سمت الأقدس کنید».

و حج را ابطال نمود و وصیت کرد هنگامی‌‌که مردی مقتدر و شجاع از پیروان آنان ظهور نمود بیت الله الحرام را خراب کند.

بهائیان اعتقاد به قدیم بودن جهان هستی دارند (بهاء چنین آموزش می‌‌داد که جهان هستی ابتدای زمانی ندارد و ابدی است و مخلوقات همیشه همراه خالقشان هستند و خالقشان همیشه همراه آنان است) و سخن کلی دربارۀ این مذهب بهائی یا بابی این است که مذهبی مصنوع و مختلط از دیانت بودایی و برهمی ‌‌و بت پرستی و زرتشتی و یهودی و مسیحی و اسلام و اعتقادات باطنیه است (کتاب مفتاح باب الأبواب اثر دکتر میرزا محمد مهدی خان چاپ مجله المنار ۱۳۲۱ هجری)

و بهائیان به زنده شدن بعد از مرگ و به بهشت و دوزخ ایمان ندارند و در این باره از دهری‌ها تقلید کرده‌اند و رهبر اول آنان در تفسیر سورۀ یوسف ادعا کرده که او از رسول الله محمد صلی الله علیه وآله وسلم برتر است و کتابش البیان را از قرآن برتر دانسته است. و آنان به نبوت سرورمان رسول الله محمد صلی الله علیه وآله وسلم و اینکه او خاتم النبیین است اعتراف نمی‌‌کنند و بخاطر این آنها مسلمان نیستند. در حالی که عموم مسلمانان همانند خواص آنان به قرآن ایمان دارند که کتابی از جانب الله است و به آنچه در قرآن آمده است ایمان دارند و در قرآن آمده است:

﴿مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ  وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا۴٠﴾ [الأحزاب: ۴۰]

«محمد پدر هیچ ‌یک از مردان شما نیست، و لیکن رسول الله و خاتم پیامبران است، و الله به هر چیز آگاه است»

امروزه مواضع و گفته های مولوی عبدالحمید که در برابر آموزه های قرآن کریم است به گونه ای بیان می شود که گویی مولوی برای خشنودی دشمنان دین حاضر شده دستورات قرآن را زیر پا بگذارد.  کسی که مدعی تبلیغ دین و احکام الهی است هیچگاه تحت تاثیر جوسازی های دشمنان خدا قرار نمی گیرد و تنها رضای الله را می طلبد.

جالب است که آقای عبدالحمید که داعیه شیخ السلامی دارد در ایام اخیر به حمایت از دشمنان قسم خورده اسلام یعنی بهائیان مبادرت کرده و دل سوز آنان شده است. آیا بهتر نیست مولوی کمی هم غصه دار احکام اسلام و اهانت هایی که به قرآن کریم می شود، گردد و برای احقاق شریعت الهی قدمی بردارد.

متاسفانه عملکرد ایشان نشان می دهد که سخت فریب احترام های صوری و ساختگی دشمنان اسلام را خورده است و تحت تاثیر فضاسازی ها به دنبال ایجاد نا آرامی در کشور است.

عبدالحمید اسماعیل‌زهی امام جمعه مسجد مکّی زاهدان در خطبه‌های ۲۶ خرداد نماز جمعه، با تکرار اظهارات مغرضانه و ضد دینی در حمایت از تشکیلات فرقه ضاله بهائیت، سبب خشنودی دشمنان نظام شد.

وی با تکرار مساله “آزادی زنان” و “مقابله جمهوری اسلامی با بهائیان” درحالی آن را قبیح دانست که رفتار و سلوکش درباره زنان بسیار زشت و زننده بوده و نسبت به برگزاری مراسم و جلسات بانوان مخصوصا جلسات مذهبی، محدودیت‌هایی را قائل است.

  http://qodsna.com/fa/158974/print