هجوم همهجانبه امپریالیسم غرب به جهان اسلام در کلیت آن شامل تمام زمینههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و نظامی است. یعنی غرب به موازات حمله رسمی و علنی نظامی به کشورهای اسلامی مانند عراق و افغانستان و تحریم اقتصادی برخی کشورها مانند ایران در جهت تخریب زیرساختهای نظام اجتماعی جوامع اسلامی نیز اقدام کرده و با اشاعه فرهنگ غربی از طریق دانشگاهها، وسایل ارتباط جمعی اغفال نسل جوان مسلمان و جذب فرهیختگان و… نبرد بیامانی را علیه مبادی، اصول و فرهنگ اسلامی آغاز کرده است.
در این بعد از جنگ امپریالیستی، علاوه بر سرمایهگذاری وسیع و گسترده در زمینه تألیف و نگارش کتابها و مقالات، ترسیم کاریکاتورها و ساخت فیلمهای مختلف برای مبارزه با اصول اسلامی و قداستزدایی از مقدسات، حمله مذهبی نیز از سوی پدران روحانی و اربابان کلیسا و در رأس آنها، واتیکان و پاپ اعظم علیه اسلام تدارک دیده شده است.
در این راستا، ضمن ایجاد جو روانی اسلامهراسی در سراسر جهان اسلام و در میان اقلیتهای مسلمان در غرب به نشر مبادی عقیدتی خود از طریق گروههای تبشیری نیز میپردازند. آنها در این مسیر از ابزارهای گوناگونی نظیر توزیع فیلم، کتاب و سیدیهای آموزشی، دعوت به گفتگوی حضوری و برپایی کلیساهای خانگی بهره گرفته و به جذب نیروهای جوان ناآگاه اقدام میکنند.
البته این خطر و هجمه ویژه عصر ما نیست و پس از ظهور اسلام اخبار راهبان و پدران ارباب کلیسا تمام تلاش خود را برای مقابله با اسلام به کار بسته و در حد توان و بسته به موقعیت خاص جغرافیایی، همواره در این راه فعال بوده و از هیچ عمل غیر اخلاقی فروگذار نبوده اند. مطالعه این اقدامات و نحوه مقابله گذشتگان با این حملات می تواند الگویی باشد برای یافتن بهترین راهکارها برای مواجهه مؤثر با هجمه های کنونی این جریان و خنثی کردن آن
مواجهه یک مرجع تقلید با ترویج مسیحیت تبشیری
در حدود یک قرن پیش، اینگونه اقدامات علیه اسلام در مصر و عراق به اوج خود رسیده بود. در آن زمان “آیتالله شیخ محمدحسین آلکاشف الغطا“ با درک این مهم، به تألیف و نشر کتابی دو جزئی در تشریح مبانی انجیل و عقیده مسیحیت با استناد به کتاب مقدس مسیحیان همت گماشت.
جزء اول این کتاب در تاریخ ۱۳۳۲ه.ق در قاهره تألیف و منتشر شد و جزء دوم آن با تأخیری ۱۵ ساله به دلایلی که مؤلف معظم در مقدمه جزء دوم به آن اشاره کردهاند، در سال ۱۳۴۶ه.ق در بغداد به رشته تحریر درآمد و به چاپ رسید.
ترجمه خلاصهای از این کتاب نیم قرن پیش انتشار یافت و ترجمه کاملتر آن در سال ۱۳۸۴ه.ق در حوزه علمیه قم به پایان رسید و چندین بار چاپ و منتشر شد.
با در نظر گرفتن شرایط فعلی و هجمه همهجانبه جریان مسیحیت تبشیری، این کتاب پس از بازنگری و ویرایش نو، تجدید چاپ شد تا در اختیار جوانان مسلمان قرار بگیرد.
با توجه به اهمیت موضوع و ضرورت آگاهی از آن در ادامه بخشهایی از مقدمه این کتاب تحت عنوان «چرا این حقایق را منتشر میسازیم؟» ارائه میشود که بیشک مطالعه آن بسیار راهگشا و سودبخش است و ما را با ابعاد تاریخی این جریان آشنا میسازد.
«ما مسلمانان در کشور عزیز مصر به گروهی از مردم بیمایه و بیگانه گرفتار شدهایم که میهن مورد علاقه ما را اقامتگاه خود قرار دادهاند. البته ما نخست، مقدم آنان را گرامی داشتیم و احترام دوستی را بهجا آوردیم و لازمه رفاقت را انجام دادیم و منتهای نرمش را درباره آنان روا داشتیم ولی پاداش و کیفر ما از طرف آنان مانند پاداش سنمار[1] و کیفر پناهدهنده امعامر[2] بود.
سرانجام کار به جایی رسید که طغیان و تجاوزشان آشکار و عداوتشان علنی شد. بهطوری که دیگر درباره دین ما بیپرده ناسزا میگویند و در مورد پیامبر (ص) آشکارا دشنام میدهند.
آنان این کارها را در آموزشگاههایی که برای تعلیم باز کردهاند و در مجالسی که برای تبشیر تشکیل میدهند و در محافلی که برای دعوت به مسیحیت برپا میدارند و در بیمارستانهایی که ساختهاند، انجام میدهند و بدین وسایل میخواهند فرزندان مسلمانان را بهسوی خود جذب کرده و گمراه سازند.
آنان در داخل کشور ما با ما به جنگ مشغولاند و نوباوگان ما را در جلوی چشم ما میربایند و شب و روزی نیست که گویندگان و پدران روحانیشان در مجالس تبشیری به دین اسلام ناسزا نگویند و به قرآن کریم استهزا نکنند و پیامبر (ص) را دشنام ندهند و به حق و حقیقت اهانتها نکنند.
آنها سخنانی میگویند که گویندگان خود بدان سزاوارترند. آنان میگویند که پیامبر اسلام (ص) که از ساحت مقدسش به دور است، بدکار، نیرنگباز، زناکار، منکر حق، مشروبخوار، ظالم و ستمکار بود و حرفهای دیگری که خودشان به آنها مناسبترند.
روزی نیست که نشریات و اوراق گمراه کننده آنان در بازارها، خیابانها، ایستگاههای راهآهن، مدارس و در بین مردم توزیع نشود، در حالی که دولت مصر از آن جلوگیری نمیکند! آیا دولت مصر قادر به جلوگیری از این عمل ضد اسلامی نیست؟[3]
در این میان، حکومت اشغالگر بریتانیا هم از شادی میرقصد و برای این آتش بدبینی هیزم کشی میکند و مظلوم را به جای ظالم میگیرد و بیگناه را بهجای گناهکار کیفر میدهد و متاسفانه همین سازش و نرمش موجب شده که این بدسیرتان در طغیان و تجاوز خود پافشاری کنند و در فحش و دشنام جرئت بیشتری یابند.
چنانکه گفتهاند: “اگر شخص بزرگواری را نیکی کردی بنده تو میشود. در صورتی که نیکی و نیکویی با پستنهادان موجب گردنکشی آنها میشود.”
اتفاقا من در بهار عمر و اوایل جوانی، بسیار مایل بودم که در کتب و ادیان آسمانی مطالعاتی کنم؛ از این رو، به حقایقی دست یافتهام که همگی متکی بر دلایل و اسناد انکارناپذیری است و در این مورد هیچ دانشمند مسلمانی را ندیدهام که متوجه این حقایق بشود. با اینکه کتابهای بسیاری به شکل مجادله، مناظره، احتجاج و… نوشتهاند و زشتیها و خرافات بیشمار مسیحیت را برشمردهاند ولی به این نکات اشاره نکردهاند.
من در تمام عمرم از نشر این مطالب خودداری میکردم و علاقمند بودم، آنها همچنان مکتوم بمانند و زندگی مسالمتآمیزمان ادامه یابد و من هم از همان وضعی که مسلمانان از صدر اسلام با مسیحیان داشتند، خارج نشوم…
ولی پس از مدتها که بدین منوال گذشت و دیدم که وقاحت و بیشرمی آنان اوج گرفته و این بیماری شدت پیدا کرده است و آتش آن زبانه میکشد، به راز این سخن پیبردم که دفع شر با شر، مقرون به احتیاط است و فهمیدم که این نظریه بسیار درست است که “بردباری در غیر موردش دلیل نادانی است.”
البته در کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) نیز شواهدی در این زمینه وجود دارد. خداوند میفرماید: “اگر کسی تجاوزی به شما کرد، به همان میزان از او انتقام بگیرید. [4]” و معصوم میفرماید: “سنگ را از هر طرفی که به سوی شما آمد، برگردانید که بدی را جز بدی دفع نمیکند.”
با در نظر داشتن این سخنان تصمیم گرفتم که این حقایق آشکار را روشن سازم و سرانجام این زاغهای سیاه و این مبشران شوم و پیامآوران نحس مرا مجبور به نشر این حقایق کردند و در واقع با دست خود بر صورت خود سیلی زدند و با دست خویش گورشان را کندند.
من یقین دارم، این حقایقی که نوشتهام و منتشر خواهم کرد، بر خردمندان مسیحی سخت گران میآید و در نظر آنان بسیار نامطلوب خواهد بود… بهویژه که بسیاری از این حملات زننده و یاوهسراییهای رسوا از طرف فرقه “پروتستان” متوجه ما شده است[5] ولی چون فرقههای دیگر و عقلای آنها در مقابل این حملات خاموش بودند و خاموشی آنها دلیل بر رضایت و خشنودیشان در این کار بود، ناچار به نشر این مطالب شدم.
به جان خودم سوگند که آنان دیگر مجوزی برای سکوت و دلیلی بر حوصله و بردباری باقی نگذاشتند و از این روست که من همه مسلمانان را قبل از دیگران به موارد غفلت و نادانی آنان مطلع میسازم و آنها را مانند روز روشن و آفتاب تابان عیان و آشکار میکنم.
[1]. جزاء سنمار. سنمار نام مردی رومی بود که قصر معروف «نعمان بن امرءالقیس» را ساخت اما هنگامی که از کار ساختمان فارغ شد، نعمان دستور داد که او را از طبقه فوقانی قصر به زمین بیندازند و سنمار جابهجا کشته شد تا نتواند برای دیگران چنین کاخی بسازد. شاعر می گوید: «جزتنا بنو سعد بحسن فعالنا/ جزاء سنمار و ما کان ذا ذنب» به مجمع الامثال میدانی، ص ۱۵۰ رجوع شود (ط تهران، ۱۳۹۰).
[2]. مجیر امعامر؛ گروهی برای شکار به بیابان رفتند. اتفاقاً کفتاری را دیدند و به تعقیب آن پرداختند. کفتار به خیمه یک عرب بیابانی پناه برد. مرد عرب از خیمه بیرون آمد و از شکارچیان پرسید چه میخواهید؟
جواب دادند: شکار ما به اینجا آمده است. مرد عرب گفت: «به خدا سوگند، مادامی که شمشیر در دست من است، شما به آن دست نخواهید یافت.» شکارچیان برگشتند و مرد عرب یک ظرف شیر در جلوی کفتار گذاشت و او را سیراب کرد و خود خوابید. گفتار به وی حمله کرد و شکمش را درید و خونش را خورد و از آنجا دور شد.
[3]. این کتاب برای اولین بار در مصر چاپ شده است.
[4]. «من اعتدى علیکُمْ فَاعْتَدُوا علیه بمثلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ» (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۹۲)
[5]. در کشور ایران علاوه بر پروتستانها، دو فرقه کاتولیکها و ادونتیستها هم فعالیتهای وسیعی را آغاز کردهاند و با وسایلی که در اختیار دارند به تبشیر مسیحیت میپردازند.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com