صهیونیست های مسیحی

فرقه پژوهی

علی رغم تلاش و فعالیت های گسترده وقدرت نفوذ صهیونیست های مسیحی در ایالات متحده امریکا، مخالفین قابل توجهی در مقابل افکار این گروه، در داخل و خارج کلیسا انجیلی وجود دارند:

1- در داخل کلیسای انجیلی:

مهمترین پایگاه مخالفین صهیونیست های مسیحی در آمریکا «شورای ملی کلیسای مسیح[1]» می باشد، که از 34 طائفه تشکیل گردیده وتعداد آنان بالغ بر 40 میلیون نفر می گردد[2]. این شورا هر ماهه با انتشار مجله ای به نام «قرن مسیحی[3]» ومجله دیگری تحت عنوان «مسیحیت و بحران ها[4]» موفق گردیده است که لیبرال های انجیلی وکسانی را که با هر گونه تفسیر تحت اللفظی کتاب مقدس و حکمت الهی صهیونیست های مسیحی مخالفند، جذب نماید.

از بارزترین مواضع سیاسی «شورای ملی کلیسای مسیح» بیانیه این شورا در سال 1979 م پیرامون سازمان آزادیبخش فلسطین می باشد که درآن آمده است: «حق سازمان آزادیبخش فلسطین است که به عنوان تنها نماینده مشروع ملت فلسطین، در هرگونه مذاکرات صلح مشارکت نماید.»  این موضوع و نظرات شورا به کرات و طی مراحلی مختلف ابراز گردیده است.

مجلات مختلفی توسط این شورا به طور مستمر ضمن انتقاد شدید از صهیونیست های مسیحی، از آن ها می خواهند تا به حقوق ملت مظلوم فلسطین و به ویژه حق تعیین سرنوشت توسط آنان، احترام بگذارند.

از میان سایر کلیساهای انجیلی افراد و گروه هائی هستند که با این خط (مخالفین صهیونیست های مسیحی) همراهی و ابراز همدردی می نمایند که از آن جمله می توان به کلیساهای ذیل اشاره نمود:

کلیسای مشیخیون[5] ،کلیسای متدیست ها[6]،کلیسای تعمیدیان[7] ،کلیسای اسقفیون[8] و…. این بدان معناست که اینگونه افراد وگروه ها می توانند به عنوان پل های ارتباطی، جهت کنترل صهیونیست های مسیحی و جلوگیری از نفوذ خصومت آمیز وتخریبی آنان نقش مثبتی را ایفاء نمایند.

2- خارج از کلیسای انجیلی

الف- کلیسای کاتولیک: اولین موضع کلیسای کاتولیک در قبال جنبش صهیونیست ها، در می ماه سال 1897م و در آستانه برگزاری اولین کنفرانس صهیونیست ها (بل سوئیس) ابراز گردید:

«… 1827 سال از تحقق پیشگوئی مسیح مبنی براینکه قدس نابود خواهد شد و… می گذرد؛ اما آنچه مربوط به تجدید بنای قدس می گردد تا به عنوان مرکز دولتی گردد که تشکیل خواهد شد [رژیم غاصب]، باید گفت که این موضوع متناقض است با پیشگوئی های حضرت مسیح مبنی براینکه حرمت قدس از طرف عامه مردم تا آخرالزمان زیر پا گذاشته و نادیده گرفته می شود.[9]

هفت سال بعد از این مواضع، پاپ پیوس دهم، پاسخ نامه «تئو در هرتزل» موسس جنبش صهیونیست ها را ارسال نمود، که درآن آمده است: «… ما نمی توانیم با این جنبش (صهیونیست ها) همراهی و ابراز همدردی نموده و از مهاجرت یهودیان به قدس جلوگیری نمائیم؛ و لیکن هرگز این عمل را تائید نمی کنیم. من به عنوان سرپرست کلیسای کاتولیک نمی توانم به گونه دیگری پاسخ شما را بدهم.

یهودیان به مولای ما حضرت مسیح اعتراف ندارند. بنابراین ما نمی توانیم قوم یهود را به رسمیت بشناسیم. لذا اگر قوم یهود به فلسطین می آید تا ملتی را برپا نماید، ما و کلیه امکانات کلیسا برای غسل تعمید شما آماده خواهیم بود[10]

در سال 1917م بعد از صدور پیمان بالفور، جنبش صهیونیست ها یکی از اعضاء روسی خود به نام «ناحوم سوکولف» را برای ملاقات با پاپ بندیکت پانزدهم اعزام نمود. در این دیدار که در دهم می 1917م انجام پذیرفت، پاپ اعلام می دارد: «حاکمیت یهود بر سرزمین فلسطین پذیرفته نخواهد بود.» و در همین راستا مطبوعات کاتولیک در اروپا و آمریکا از مواضع و اظهارات پاپ حمایت می نمایند. و یکی از مجلات آمریکا به نام The  American Catholic Quarterly  Revew) در شماره آوریل 1918م با درج مقاله ای تحت عنوان: «موضع مسیح در قبال آرمان های سیاسی – مذهبی یهود» می نویسد: «انتقام جوئی از صفات بارز و ویژگی های قوم یهود به شمار می رود، و از نظر آنان نابودی کامل دشمنان از بزرگترین دستاوردها و آرزوهای قلبی آن ها می باشد. گروه کثیری از یهودیان اشباع روحیه انتقام جوئی را، جزئی از عظمت و سعادت آتی خود تلقی می نمایند.»

پاپ با بهره گیری از همبستگی اسلام و مسیحیت در فلسطین، عدم پذیرش پیمان بالفور و حاکمیت و سیادت قوم یهود برسرزمین های مقدس را مورد تاکید قرار داد و در دسامبر 1920م هیئت اسلام- مسیحیت در فلسطین[11] از دولت بریتانیا می خواهد پیمان بالفور را مورد تجدید نظر قرار دهد و در همین راستا شرکت کنندگان در سومین کنفرانس اعراب که در حیفا برگزار می گردد، خواستار تغییر قیومیت فلسطین از بریتانیا به یک حکومت عربی می شوند.

در بهار سال 1921م با شروع انتفاضه در فلسطین، مطبوعات کاتولیک جهان، صفحات اول روزنامه های خود را به حوادث فلسطین اختصاص داده و در 14 ژوئن 1921م پاپ اعلام می دارد: «اوضاع فلسطین نه تنها بهبود نیافته است، بلکه با ایجاد سازمان ها و نهادهای جدید مدنی، و دور کردن مسیحیان از اماکن و منازل خود و جایگزینی قوم یهود، اوضاع به مراتب وخیم تر گردیده است. لذا با فریاد بلند از همه مسیحیان جهان و حکومت های غیرکاتولیک می خواهیم، تا با تشویق «جامعه ملل» قیمومیت بریتانیا بر فلسطین را مورد تجدید نظر قرار دهند[12]

و در همین زمینه در 15 می سال 1922م واتیکان با ارسال یادداشت رسمی برای جامعه ملل، اسکان یهودیان در فلسطین را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد. در این یادداشت که توسط کاردینال کاسپاری ارسال گردیده، آمده است: «پاپ اعظم از اینکه قوم یهود در فلسطین از حقوق شهروندی برابر و همانند سایر گروه های دیگر برخوردار باشند، مخالفتی ندارد؛ ولیکن امکان ندارد با اعطای امتیازات ویژه به قوم یهود موافقت نماید…»[13]

در پاسخ به این مواضع و درخواست پاپ، تحریکات دیپلماسی جدیدی در «جامعه ملل» و در جهت به تعویق انداختن تصویب قیمومیت بریتانیا برفلسطین، از طرف کشورهای فرانسه، ایتالیا، برزیل و کلیه کشورهای کاتولیک جهان، آغاز می گردد و آن ها درخواست می نمایند تا زمان تجدیدنظر در پیمان بالفور، طرح قیمومیت بریتانیا بر فلسطین به تعویق افتد. از طرف دیگر در جهت کنترل این تحرکات، وینستون چرچیل که درآن زمان وزیر مستعمرات فلسطین بود، پیشنهاداتی را برای متقاعد نمودن مخالفین صهیونیسم، و تعیین شرایطی برای آینده سیاسی شهرک نشین های یهودی در فلسطین، و بدون تجدید نظر در پیمان بالفور ارائه می نماید و در همین راستا «کوماندر هوگارث[14]» از دفتر انگلیس در قاهره توضیحاتی را بیان می نماید، مبنی براینکه: «… هر شهرک نشین یهودی در فلسطین آزادی های سیاسی و اقتصادی ساکنین عرب فلسطین را رعایت خواهد نمود…» این اقدام چرچیل، مواضع کنگره آمریکا در حمایت و تائید پیمان بالفور و واگذاری وطن قومی برای یهودیان را تقویت نموده، در نتیجه منجر به شکست مواضع واتیکان گردید.

علی رغم مسائل مذکور و اشتغال پاپ به تبعات منفی کمونیسم بر کلیسای کاتولیک، واتیکان درخلال دهه 30 قرن بیستم میلادی از موضوع مخالفت با یهودی سازی سرزمین فلسطین عقب نشینی نمی نماید. به دنبال شعله ور شدن انقلاب فلسطین در سال 1936م، انگلیس در جولای 1937م کمیته ای را تحت عنوان (Peel  commission) تشکیل داد. این کمیته توجیه نمود که سرزمین فلسطین به دو دولت عربی و یهودی تقسیم شود و اماکن مقدس در قدس و بیت لحم تحت اِشراف و قیمومیت انگلستان قرار گیرد. این پیشنهاد با مخالفت مسلمانان و مسیحیان مواجه گردید و پاپ در ششم ماه اوت همان سال با ارسال یادداشت رسمی برای انگلیس، ضمن مخالفت با تقسیم سرزمین فلسطین، واگذاری مناطق مقدس و همچنین دریاچه طبریا و ناصره را به دولت یهود غیرقابل قبول دانسته و نگرانی شدید خود را از نتایج اینگونه تصمیمات مورد تاکید قرار داد.

متعاقبا به علت انقلاب فلسطین و مخالفت واتیکان و مسلمانان و همچنین تشنجات بین المللی ناشی از این امر، دولت انگلیس از این طرح عقب نشینی می نماید و لیکن در سال 1939م با صدور بیانیه ای، تعداد یهودیانی که مجازند سالانه به سرزمین فلسطین مهاجرت نمایند و همچنین مساحت و میزان اراضی را که یهودیان می توانند به تملک خود درآورند، را مشخص می نماید.

روزنامه های آمریکائی ساین[15] و تابلت با حمایت از واتیکان در مقابل طرح تقسیم فلسطین، اعلام می دارند: «سرزمین فلسطین هرگز موطن یهودیان نبوده و نخواهد بود[16]

این موضع واتیکان در قبال فلسطین، جزء اصول و ثوابت واتیکان به شمار می رفت که تا شناسائی و عضویت رژیم اشغالگر در سازمان ملل ادامه یافت.

در 22 ژوئن 1943م واتیکان در پاسخ به بیانیه بالتیمور صهیونیست های آمریکا که در ماه می  1942م صادر گردیده بود، با اعزام اسقف املتو چیکو نیافی به آمریکا مجددا مخالفت خود را با تشکیل دولت یهود مورد تاکید قرار می دهد. در یادداشت واتیکان برای آمریکا آمده است: «اگر برپائی دولت و وطن گزینی برای قوم یهود امری مطلوب می باشد، پیدا کردن مکان مناسبتر از فلسطین سخت نخواهد بود و طبعا مشکلات بین المللی با ازدیاد جمعیت یهود در این منطقه، افزایش خواهد یافت و کاتولیک های جهان نیز با این موضوع مقابله خواهند نمود[17]

در سال 1944م نیز واتیکان با اعزام هیئتی به ریاست توماس مکماهون به آمریکا، غرب را از تسلیم شدن در مقابل خواسته های صهیونیسم برحذر داشته و بر درخواست یکپارچه مسیحیان جهان، مبنی بر لزوم حفظ حرمت و قداست سرزمین قدس تاکید نموده و پیشنهاد می نماید تا فلسطین به صورت بین المللی تحت اشراف مسیحیان قرار گیرد[18].

پاپ پیوس دوازدهم در ماه می 1948م و دو هفته قبل از شناسائی رژیم اشغالگر قدس توسط سازمان ملل، با صدور پیامی برای مسیحیان کاتولیک جهان اعلام می دارد: «… در حال حاضر آنچه که موجب حزن و اندوه گردیده و قلب هر انسانی را به درد می آورد، موضوع اماکن مقدس در فلسطین است، که از دیرباز مورد تعرض قرار گرفته و هر روز شاهد قتل و کشتار مردم بی گناه و تخریب آن می باشیم.

در هر حال اگر در وجدان و ضمیر هر انسان آگاه و متمدنی در این جهان مکانی مقدس و عزیز باشد، بدون شک آن نقطه فلسطین خواهد بود… و از همه مومنین به مسیح دعوت می شود، که به منظور حل و فصل مشکلات فلسطین و برقراری صلح و آرامش و ایجاد تفاهیم در خاورمیانه، ماه می را به دعا و نیایش اختصاص دهند[19]…»

امروز کلیسای کاتولیک از همان نفوذ گذشته در داخل جامعه آمریکا برخوردار بوده و همچنان در مبارزه با صهیونیست های مسیحی پیشگام می باشد. و واتیکان تا به امروز این رژیم غاصب را به شکل قانونی[20] به رسمیت نشناخته، و با اهداف جنبش صهیونیست های مسیحی، منجمله مهاجرت یهودیان به فلسطین مخالف می باشد. همانگونه که پاپ پیوس دهم در ملاقات با تئودور هرتزل در تاریخ 26/1/1904 ، به طور اصولی برپائی دولت صهیونیستی و وطن گزینی یهودیان در فلسطین را، غیر قابل قبول اعلام نموده بود[21].)

[1] – of churches  the  of  council  National)(Christ

[2] –  1- Thoms  wiley:American  Christianity : The  Jewish state  and  Arab-Israeli conflict (Washington  D.C.George  Town  University  center  for  Contemporary  Arab studies , 1983 , P.11)

[3] – Christian  century

[4] – crsis  and  Christianity  The

[5] – (Presbyterian)

[6] – (Methodists)

[7] – (Baptists)

[8] – Episcopalians)

[9] – (لوقا 21/24).»( – Civilt  a  Cattolica-l  may  1897 .

[10] -The  Diaries  of  Theodor  Hertzel( New  York  1956

[11] – Muslim – Christian  Association in Palestine)

[12] – (acta  Apostolicae Sedis (Rome) -18 June  1921

[13] – (- Quency  Wright, Mandates  under  the Leatue, New York times  10 June  1922  Chicago, 193

[14] – (Hogarth  Commander)

[15] – Sign و تابلت (Tablet)

[16] – (1- مقالات مندرج در ماه اوت سال 1938)

[17] – ( National  archives  867,N . 01/6-2443

[18] – (3- محمد المساک- الصیهونیه المسیحیه- چاپ بیروت- نشر دارالنفاس –ص 156

[19] – ( Acta  Apostolicae  Sedis(Rome) 10 May  1948)

[20] – (De  Jure)

[21] -( Theodor  Hertzel, the  complies, translated  by harry zohn N. y . Dial  press  1960

 

منبع

صلواتی پور، حسین، جایگاه صهیونیست های مسیحی در آمریکا، نشر راه نیکان، چاپ اول، 1390

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.