معنویت‌های نوپدید و چالش‌های آینده انقلاب اسلامی
تقابل دو نوع جهانبینی و ایدئولوژی

به‌نظر می‌رسد بین معنویت اسلامی و معنویت‌های نوظهور تقابلی مبنایی وجود دارد. نوع نگاه به انسان و نوع نگاه به جهان، سعادت، اخلاق، عدالت، رفاه و خلاصه نوع نگاه به معنویت تفاوت اصولی وجود دارد و از نظر مبنایی و مبانی این دو نگاه با هم همخوانی ندارند.

معنویتی که مبتنی بر نظام لیبرال دموکراسی غربی باشد و پای‌بست و داربست شکل‌گیری آن بر اساس آن نظام باشد، نمی‌تواند با معنویت دینی که توحیدمحور است و کمال و سعادت و رستگاری انسان را در پرتو بندگی جستجو می‌کند، یکی باشد. بدینسان به اختصار برخی از تقابل‌های اصول و مبانی معنویت نوپدید با معنویت دینی که ماهیت انقلاب اسلامی را شکل می‌دهند، بررسی می‌کنیم.

خدامحوری در برابر خودمحوری

انسان از سپیده‌دم تاریخ تاکنون به حکم فطرت پاک خدادادی خود، اعتقاد به خدا را به‌عنوان اساسی‌ترین باور دینی در نهاد خود داشته است. او نیک دریافته است که این باور هر اندازه در عمق جان انسان بیشتر رسوخ کند، در انگیزه‌ها، آرزوها، اندیشه‌ها، گفتار و حتی رفتار وی تأثیر می‌گذارد.

در اهمیت توحید و یکتاپرستی همین بس که اولین شرط تشرف انسان به آیین اسلام می‌باشد. همه پیامبران کوشیده‌اند تا مردم را به توحید و یکتاپستی فراخوانند (نحل: ۳۶؛ انبیاء: ۲۵).

قرآن که زبان اسلام است یاد خدا را سبب اطمینان و آرامش قلوب می‌داند و می‌فرماید: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ (همان کسانی‌ که ایمان آورده‌اند دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است. آگاه باشید با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد (رعد: ۲۸). پای‌بست اسلام ناب، تفکر توحیدی است و معنویت دینی و اسلامی با این نگاهِ محوری شکل گرفته است.

در این معنویت ارتباط با سرچشمه هستی و تداوم آن ضمن گره‌گشایی، باورهای آدمی را تحت کنترل آدمی درمی‌آورد و عزم انسان را در پیمودن مسیر خود جزم کرده و کمک می‌کند تا راه را تا آخر طی نماید. پروردگاری که واجد صفاتی همچون: رحمان، رحیم، جواد، کریم و خیرخواه می‌باشد، حل هر مشکلی در برابرش بسیار آسان بوده و بی‌تردید مایه آرامش دل‌ها و تقویت باورها می‌گردد.

این نگاه در معنویت نوپدید هیچ جایگاهی ندارد. به‌عنوان مثال، توصیفاتی که “اشو” از خدا ارائه می‌دهد، واجب‌الوجود بالذات من جمیع‌الجهات نیست! مبدائی نیست که موجودات هستی به آن مبدأ تعلق داشته و به او وابسته باشند. خدای اشو، خدای مجوز صدور سکس است؛ خدای جشن و شادی است؛ خدای زمینی است؛ شعر است و رقص و … .[1]

گوئی انسان قرار است، جای خدا قرار گیرد و ارتباط با آسمان و آن مبدأ حکیم معنای خود را از دست می‌دهد.

اصولاً محوریت با انسان است و همه مسائل با توجه به انسان تفسیر می‌شوند؛ ولی انسانی که خود خداست. به‌عبارتی دیگر، سامان‌بخشی معنویت نوپدید بر محوریت انسان است، نه خدا.

در بسیاری از این آموزه‌ها هدف از معنویت‌های نوپدید آرام گرفتن دردها و رنج‌ها می‌باشد و رهایی از مشکلات و سختی‌ها و جایگزین‌کردن شادی‌ها به‌جای آن؛ و جایی برای بندگی انسان و ارتباط با آسمان وجود ندارد.

“هارولد کلمپ” از رهبران اکنکار در عبارتی مدعی می‌شود که می‌توان به‌جای ارتباط با خدا با ماهانتا و رهبر فرقه ارتباط برقرار نمود. او می‌نویسد:

«استاد وسیله رسیدن به سرزمین‌های خداوند است که روح الهی آن را در اختیار ما قرار داده است. در مدرسه “اک” هیچ روزنه‌ای وجود ندارد که یک بچه بتواند به‌وسیله آن از دید استاد بیرون رفته و گم شود.»[2]

در عبارت دیگری “پال توئیچل” بنیان‌گذار جنبش اکنکار از زبان رهبر معنوی خود “ربازار تارز” مدعی می‌شود خدایی که مسیحیان، یهودیان و… ده‌ها دین و مذهب دیگر در جهان زمینی و حتی تا چهارمین بخش اعظم هستی که جهان‌های خدایی را تشکیل می‌دهد تصور می‌کنند، وجود ندارد.[3]

“سای بابا” یکی از رهبران جنبش‌ها مدعی می‌شود که در تعالیم خودش جایی برای خدا وجود ندارد و با انجام سحر و جادو خود را همه‌کاره معرفی می‌نماید و متاسفانه عده‌ای از مردم را از کشورهای مختلف جذب کرده بود.[4]

در معنویت‌های نوپدید همچون اکنکار، فالون‌دافا، اشو، عرفان سرخپوستی، کاستاندا و… خدا جایگاه واقعی خود را که در ادیان ابراهیمی و در معنویت دینی بر آن تاکید شده است، ندارد و از جایگاه متعالی و قدسی و بیرونی خود به‌عنوان واجب‌الوجود بالذات من جمیع‌الجهات خارج شده و به یک جایگاه فرودین و درونی تنزل پیدا کرده است.

یعنی صفات ثبوتی همچون حکیم بودن، عالم بودن، قادر بودن در آن مبدأ وجود ندارد و آنچه که بانیان معنویت های نوپدید می‌گویند، هیچ تناسبی با خدایی که در معنویت دینی به‌ویژه اسلام ناب اشاره می‌شود، نیست.

شریعت‌محوری در برابر شریعت‌ستیزی

در مدل‌های معنویت نوپدید، شریعت نبوی جایی ندارد و همواره پیروان دعوت به اباحی‌گری و بی‌بندوباری می‌شوند و با القای دستورالعمل‌های ساختگی و مراقبه‌های سطحی، خلأ شریعت ادیان را به‌نوعی پر می‌کنند.

در برابر این مدل، معنویت دینی همواره بر پیروی از شریعت که پیروی از خدا و آموزه‌های وحیانی است تأکید دارد. قرآن می‌فرماید: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خدا را دوست می‌دارید از من (پیامبر) پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد» (آل‌عمران: ۳۱).

اصرار قرآن بر این نکته است که راه رستگاری از طریق پیروی از دستورات الهی می‌گذرد. و می‌فرماید: «فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ پس آنان که هدایتم را پیروی کنند برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد» (بقره: ۳۸).

از این آیات استفاده می‌شود که در سلوک معنوی اگر غیر از راه شریعت نبوی برویم، به رستگاری نمی‌رسیم. از طرف دیگر، از آنجایی که در معنویت‌های نوپدید، دستورالعمل‌ها با شریعت نبوی همخوانی ندارد؛ جز نابودی و هلاکت چیز دیگری برای انسان نخواهند داشت.

“اشو” از رهبران معنویتهای نوپدید می‌گوید: هر پیامبری تا زمانی که شریعت او زنده است، پابرجاست، اما وقتی که صاحب اصلی شریعت از دنیا رفت، در آن صورت شریعت او به‌مثابه یک نعش است. نعش بی‌روح که زندگی در آن جاری نیست و همچون بدنی بی‌خاصیت است.[5]

پال توتیچل، رهبر اکنکاری‌ها در تعبیری صریح مدعی می‌شود که به سختی می‌توان ادعا کرد که دین و مذهب پدیده‌ای ساخت بشر نباشد و کشیش‌ها و مقامات روحانی یقیناً از طرف کسی جز خودشان ماموریت نیافته‌اند.[6]

در معنویت اکنکاری، طرفداران همواره دعوت می‌شوند که دستورالعمل‌های جنبش را جایگزین دستورالعمل‌های دینی همچون نماز قرار دهند و یا روزه ذهنی را جایگزین روزه‌ای که در شریعت سفارش‌شده قرار دهند.[7]

زیر پا قراردادن دستورالعملهای شریعت از طریق القای رهبران معنویت نوپدید به اینکه خط قرمزی وجود ندارد و انسان می‌تواند آن‌ها را انجام دهد، از دیگر شاخص‌های معنویتهای نوپدید است.[8]

اخلاق‌محوری در برابر اخلاق‌ستیزی

در معنویت دینی، ارزش‌های اخلاقی جایگاه خاصی دارند. کسی که به فرجام و معاد اعتقاد دارد، قطعاً به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که رضایت شارع مقدس را جلب نماید؛ شارع و خالقی حکیم که پیوسته حاضر و ناظر بر رفتار انسان‌ها است. قرآن کریم می‌فرماید: «الم یعلم بان الله یری؛ آیا او نمی‌داند که خداوند همه اعمالش را می‌بیند» (علق: ۱۴).

توجه به این واقعیت که هر کاری انسان انجام می‌دهد در پیشگاه خداست و اصولاً تمام هستی محضر خداست و چیزی از اعمال و حتی نیات آدمی از او پنهان نیست، می‌تواند روی برنامه زندگی و رفتاری انسان تأثیر گذارد و او را از خلافکاری‌ها باز دارد.

از سوی دیگر، در معنویت نوپدید، تقیدی بر این معنی وجود ندارد و گوئی انسانی هم که مرتکب رفتارهای غیراخلاقی شود، منافاتی با معنویت‌خواهی او پیدا نمی‌کند. این رویکرد زمینه جرأت بر کارهای خلاف را در بین گروندگان به معنویت نوپدید دوچندان نموده است. ویلیام گاردنر نویسنده معروف غربی درباره زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و ارزش‌ها در غرب می‌نویسد:

«34درصد مأموران تحقیق آنتاریو با جوانان خلافکاری که دارای علایق شدید شیطان‌پرستی هستند برخورد کرده‌اند. رابرت تاکر (کارشناس) اظهار کرده که این موارد (خلافکاری) در تمام آمریکا و کانادا در حال افزایش است. او می‌گوید در فلسفه شیطان‌پرستان قتل، خودکشی، مثله‌کردن و تجاوز تقدیس می‌شود. گروه‌های موسیقی آشکارا دعوت به قتل و خوردن خون می‌کنند.

جیمز توبین جوان ۱8ساله‌ای که یک پرستار را کشت، شیطان‌پرست بود. سه پسر چهارده ساله‌ای که در کانادا به دار آویخته شدند، شیطان‌پرست بودند.»[9]

بانیان معنویت‌های نوپدید از لذت‌خواهی و بهره‌مندی آزاد و بدون قید از دنیا دم می‌زنند؛ چراکه مبانی آن‌ها مبتنی‌ بر سکولاریزم و لیبرالیسم می‌باشد.

به‌عنوان مثال، پائولو با طرح موضوع افسانه شخصی افراد، ارضای امیال و هرگونه خواهشی که فرد از دوران کودکی یا نوجوانی در دل پرورانده را تجویز می‌کند و تنها راه تعالی باطنی آدمی را در تلاش برای به ثمر رساندن آن افسانه می‌داند.

او خطوط قرمز اجتماعی، اخلاقی و… را که مانع تحقق افسانه شخصی افراد دانسته و شهامت در شکستن این حدود و عبور از آن خطوط را عامل پیشرفت می‌داند. “اشو” هم ارضای بی‌حد و اندازه غرایز جنسی را بدون توجه به معیارهای اخلاقی توصیه می‌کند.

واقع‌گرایی معرفتی و ارزشی در برابر ناواقع‌گرایی معرفتی و ارزشی

در معنویت نوپدید واقع‌گرایی معرفتی و ارزشی نفی می‌گردد و از آنجا که جنبش‌های نوپدید مبانی خود را از مبانی نظام لیبرال دموکراسی غرب می‌گیرند، همه ارزش‌های دینی را غیرواقعی می‌دانند؛ حال آنکه در معنویت دینی معرفت‌ها ریشه در واقع و نفس‌الامر دارند و تصورات و تصدیقات ما حاکی از واقعیت‌اند.

در تفکر معنویت نوپدید، در خارج از ذهن آدمی چیزی نیست و اگر چیزی باشد، قابل شناخت برای ما نمی‌باشد. در واقع‌گرایی ارزشی که در معنویت دینی مطرح است، ارزش‌های دینی و اخلاقی ریشه در واقعیت دارند و ساخته و پرداخته ذهن انسان، احساسات و امیال آدمی نمی‌باشند؛ در حالیکه در معنویت نوپدید با اعتقاد بر ناواقع‌گرایی ارزشی هیچگونه منشأ و مبدائی برای ارزش‌های دینی و اخلاقی قائل نیستند.[10]

رهبران جنبش‌های نوپدید که مدعی معنویت نوپدید هستند، ارزش‌های دینی را غیر اخلاقی می‌خوانند و معتقدند ارزش‌های دینی سلیقه‌ای است. طبیعتاً اگر کسی ارزش‌ها را واقعی ندانست، به لوازم آن یعنی کثرت‌گرایی و نسبی‌گرایی ملتزم می‌شود.

دالایی لاما” رهبر تبتیان ضمن نسبی دانستن امور می‌گوید: فرد باید تشخیص دهد که هر پدیدهای جنبه‌های مختلف دارد؛ همه‌چیز از یک طبیعت نسبی برخوردار است و هیچ‌چیز خوب و بد مطلق یافت نمی‌شود.[11]

پائولو کوئیلو هم ضمن تایید ناواقع‌گرایی معرفتی و ارزشی می‌گوید: باید اعلام کرد که انسان می‌تواند مسلمان باشد یا کاتولیک یا بودائی یا لامذهب یا شکاک و این موضوع به کسی ارتباط ندارد.[12]

نکته مهم آن است کسانی که واقع‌گرایی معرفتی و ارزشی را انکار کردند، باب ورود به نسبیت‌گرایی را باز کرده و شعار نسبیت در معرفت‌ها و ارزش‌ها را سر دادند؛ با این رویکرد دیگر معیار صدق و معرفت مطابق با واقع نیست، بلکه ممکن است، برای کسی صادق باشد و برای دیگری کاذب. در ارزش‌ها هم همینگونه است.

در واقع، ارزش‌ها اموری قراردادی و سلیقه‌ای هستند. بدین‌روی، با نگاه نسبی‌گرایی، همجنس‌بازی، خودکشی، خون‌خوری و… مباح می‌گردد. امروز بسیاری از انحرافات که در قالب معنویت نوپدید عرضه شده‌اند، برگرفته از این مبنای لیبرالیستی هستند.

ترویج مسائل جنسی در تفکر اشوئی یا ترویج خودکشی در جریان فکری پائولو همه برگرفته از این تفکر انحرافی است.[13] با این رویکرد ارزش‌های دینی – انقلابی همه بی‌معنا می‌شوند و جایگاه واقعی خود را از دست می‌دهند.

حصرگرایی در برابر کثرت‌گرایی

بر اساس آموزه‌های معنویت دینی – که مبتنی بر آموزه‌های وحیانی اسلام ناب است – دین کثرت نمی‌پذیرد و یکی بیش نیست. حقیقت دین یکی است که همان تسلیم در برابر خداوند است: «ان الدین عندالله الاسلام» (آل‌عمران: ۱۹)

بنابر آیات قرآنی پیامبر اسلام، هدایت بشر را تا ابد به‌عهده دارد و خاتم پیامبران و کامل‌کننده شرایع پیشین است؛ از این‌رو قوانین شریعت اسلام هدایت بشر را تا ابد به‌عهده دارد. باری اگر کاربست واقع‌گرایی معرفت‌شناختی را در نگاه حصرگرایی دینی آن‌هم برترین ادیان یعنی اسلام پذیرفتیم، دیگر جایی برای کثرت‌گرایی معرفت‌شناختی باقی نمی‌ماند.

در واقع، یک معرفت صادق وجود دارد و آن معرفتی است که مطابق با واقع است و دیگر معرفت‌ها کاذب و بی‌ارزش هستند؛ اما اگر ناواقع‌گرایی معرفت‌شناختی را قبول کردید، باید از کثرتگرایی معرفتی دفاع کنیم.

امروز مدافعان تفکر لیبرال دموکراسی در قالب معنویت نوپدید خواسته یا ناخواسته اقبال به کثرت‌گرایی کرده‌اند. به‌عنوان مثال “دالایی لاما” می‌گوید:

«در این جهان آدم‌های مختلفی هستند و باورهای مختلفی دارند. پنج میلیارد انسان روی کره خاکی زندگی می‌کنند و من معتقدم به 1میلیارد دین مختلف نیاز داریم؛ چراکه در برداشت‌ها و تفکرات انسان‌ها تنوع بسیار گسترده‌ای وجود دارد. به اعتقاد من هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند.»[14]

خردمحوری در برابر خردستیزی

معنویت دینی خردگراست. در آموزه‌های وحیانی و اسلامی عقل، پیامبر باطنی انسان است. روایات فراوانی وجود دارد که بر به‌کارگیری عقل و خرد تأکید شده است. سیره عملی رهبران دینی هم نشانگر آن است که آن‌ها هم خود و هم دیگران را به همراه کردن تدین و تعقل برمی‌انگیختند.

قرآن می‌فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که برای مردم نازل شده تبیین کنی که مردم بیندیشند» (نحل: ۴۴). از سویی دیگر عقل‌ستیزی و مخالفت با تعقل و اندیشه‌ورزی در دستورکار برنامه‌های بانیان معنویت‌های نوپدید دینی است.

فکرخوانی، نیرودرمانی، استفاده از سحر و جادو، حلقه‌زدن زنان و مردان عریان برای یافتن تمرکز ذهنی، ترویج مراقبه‌ها و مدیتیشن‌هایی که هیچ‌گونه پشتوانه شرعی و عقلی ندارند، تنها گوشه‌هایی از کارهایی است که مدعیان معنویت‌های مدرن به مخاطبان عرضه می‌کنند. “اوشو” در عبارتی عجیب می‌گوید: «شما باید اندیشمندان منطقی را رها کنید. شما باید غیرمنطقی بشوید؛ باید برای پذیرش امور غیرعقلانی آماده شوید، چون زندگی غیرعقلانی است.»[15]

رهبران این نوع معنویت برای اینکه بتوانند القائات ذهنی و بافته‌های شخصی خودشان را بر مخاطبان تحمیل نمایند، شعار پرهیز از عقل و خردستیزی را سر می‌دهند. در این حالت بی‌خردی است که می‌توانند استفاده از مواد توهم‌زا و سُکرآور، زیاده‌روی در مسائل جنسی و هرزگی، تباه نمودن پیشینه درخشان معنویت‌های دینی ادیان ابراهیمی را به مخاطبان القا کنند.

مسئولیت‌آفرینی در برابر انزواطلبی و عزلت‌نشینی

رهبران معنویت دینی، براساس آموزه‌های وحیانی به‌همان اندازه که دغدغه سعادتمندی خود را در سر دارند، به رستگاری همنوعان خودشان نیز می‌اندیشند. آنان همواره مشکلات دیگران را مشکلات خود دانسته و سعی می‌کنند، آن‌ها را برطرف نمایند. در این نگاه آسمانی، کسانی که از معنویت دینی برخوردارند، نمی‌توانند در قبال مسائل همنوعان خود بی‌تفاوت باشند. امام صادق(ع) می‌فرماید:

«علیکم بالنصح لله فی خلقه فلن تلقاه بعمل افضل منه؛ بر شما باد خیرخواهی بندگان خدا برای رضای خدا، که با کاری برتر از آن خداوند را دیدار نخواهی کرد.»[16]

از سویی دیگر، در معنویت‌های مدرن و جدید با ابزاری همچون تمرکز، مدیتیشن و… شرایط گوشه‌نشینی افراد را فراهم می‌آورند و هرچیزی را که موجب تقویت این تمرکز شود، خوب و باارزش تلقی می‌کنند. به همین جهت، شرایط بی‌توجهی پیروان خود را به مسائل سیاسی و حکومتی فراهم می‌نمایند.

این حرکت حساب‌شده باعث می‌شود، پیروان این نوع معنویت‌ها همواره در خود فرو روند و در قبال ظلم‌ها و جنایت‌های احتمالی که رخ می‌دهد، بی‌تفاوت باشند.

آنها مدعی هستند که این نوع مراقبه‌ها آرامش ایجاد می‌کنند، به‌گونه‌ای که ذهن از اشتغال به مسائل بیرون از خود عاری شده و همواره در خود فرو می‌رود؛ در حالی‌که در نگاه معنویت دینی، راه کسب آرامش از طریق ارتباط با خدا و دستورالعمل‌هایی در چارچوب شریعت شکل می‌گیرد و غیر از آن مردود است.

خداوند در قرآن کریم صاحبان خرد را کسانی معرفی می‌کند که خداوند را به یاد آورند و در آفرینش او بیندیشند.

امروزه مراقبه‌های معنویت‌گرایان با شیوه خالی ساختن ذهن از هرگونه اندیشه و رسیدن به خلأ و خلسه باطنی انجام می‌پذیرد.

در مدیتیشن متعالی که عالیترین شیوه مراقبه در معنویت و عرفان‌های غیردینی است، انسان با خیره‌شدن به یک شعله شمع یا تکرار صدا یا لفظ و کلمه‌ای خاص (مانترا) یا تمرکز بر روی تنفس می‌کوشد توجه خویش را از هرچیز دیگری منصرف ساخته و به غیر از این امور فکر نکند؛ تا آنجا که تمام توجه او به آن شعله یا کلمه جلب شود و خلس‌های نسبی برای آن فرد حاصل شود.

کمال این خلسه آن است که فرد توجهش را از آن شعله یا کلمه هم قطع کند و ذهن را از توجه به هرچیزی خالی سازد. اوشو یکی از مدل‌های مراقبه و مدیتیشن خود را این‌گونه تشریح می‌کند:

«در جایی که احساس ناراحتی می‌کنید بنشینید، آنگاه دست‌هایتان را روی دامنتان بگذارید. دست راست را زیر دست چپ قرار دهید! این حالت مهم است… دو شصت به هم متصل می‌شوند. آن‌وقت استراحت کنید؛ چشم‌هایتان را ببندید. اگر ممکن است با 14دقیقه شروع کنید… هر روز این عمل را انجام دهید.»[17]

این نوع مراقبه‌ها در میان رهبران جنبش‌های نوپدید همچون تنزین گیاتسو، لی‌هنگ‌جی، کارلوس کاستاندا، هارولد کلمپ و… در حد بسیار زیادی ترویج می‌شود. حقیقت آن است، از یکسو تمام مراقبه‌ها به قصد پرکردن جایگاه شریعت دینی قد علم کرده‌اند، و از طرفی دیگر آنچه که قابل توجه است، مدل این نوع مراقبات و مدیتیشن‌ها، انسان‌هایی عزلت‌نشین و بیزار از جامعه و اجتماع را تحویل می‌دهد و این همان چیزی است که بیگانگان در پی‌ریزی پای‌بست معنویت‌های جدید دنبال می‌نمودند.

نتیجه‌گیری

میان معنویت‌های نوپدید – که بر اساس تفکرات بشری و تجربیات شخصی شکل گرفته – با معنویت دینی – که بر اساس آموزه‌های وحیانی است – تفاوت ماهوی وجود دارد.

معنویت دینی، تنها معنویت جامعی است که می‌تواند پاسخگوی همه نیازهای انسانی باشد و از آنجایی که نگاه توحیدی دارد و با فطرت انسان عجین است، بهترین پاسخگوی احتیاجات بشری است. در این معنویت اصالت انسان در پرتو بندگی مبدائی تفسیر می‌شود که واجب‌الوجود بالذات من جمیع‌الجهات است؛ مبدائی حکیم که از طریق آموزه‌های وحیانی، راهنمای سعادت و رستگاری انسان برای همیشه تاریخ است.

این راهنمایی آسمانی و فرابشری به‌دنبال این است که انسان به‌مقام و جایگاه خلیفه‌اللهی دست یابد و به عزت و شرافت و مقام معنوی خود آشنا شود؛ بداند که همه هستی برای انسان خلق شده تا بتواند در پرتو این ظرفیت بی‌نظیر تقرب بیشتری به خدای متعال کسب نماید.

او نیک می‌داند که راه کسب تقرب بیشتر در پرتو عمل به شریعت و دستورالعمل‌های آسمانی است و تنها شریعت نبوی است که می‌تواند سعادت و رستگاری انسان را به ارمغان آورد.

بدین‌سان معنویت‌های نوپدید که بر پایه توحید شکل نگرفته‌اند و صرفاً متکی به تجربیات شخصی رهبرانشان هستند و نسخه‌های سطحی‌ای همچون: انواع مراقبه‌ها و مدیتیشن‌های گوناگون را می‌پیچند، هرگز نمی‌توانند پاسخگوی همه نیازهای آدمی باشند و آن‌ها را به رستگاری برسانند.

یافته‌های پژوهش حاکی از آن است، رهبران جنبش‌های نوپدید که بانیان اصلی معنویت‌های نوپدید دینی هستند با استفاده از نفوذ در میان پیروان ادیان، به‌دنبال آن هستند که بگویند آنچه در قالب معنویت نوپدید عرضه می‌شود، همان معنویت دینی است که سابق بر آن ادیان ابراهیمی مطرح می‌نمودند.

آنها با استفاده از خلأها و کمبودهای مطرح شده و به‌وجودآمده در ارائه برنامه‌های ادیان ابراهیمی و معنویت دینی، کوشیده‌اند از طریق ادبیات سهل و دلپذیر، عده‌ای از مخاطبان را به طرف خود جذب نمایند.

آن‌‌‌ها شناخت کافی و جامعی از همه ابعاد وجودی انسان و نیازهای او نداشته‌اند و صرفاً در جهت رفع بعضی از نیازها گام برداشته‌اند.

پایه‌گذاران معنویت‌های نوپدید و مدرن نمی‌خواهند، انسان‌ها به جایگاه واقعی و شرافت و عزت خود دست یابند. آن‌ها به‌دنبال اثبات این نکته هستند که معنویت جدید از دین‌های آسمانی جدا شده و دیگر ضرورتی در دینداری معنویت‌داران وجود ندارد.

طرح قبح‌زدایی از گناهان از دیگر تدابیر این جنبش‌هاست تا بدینوسیله مغایرت‌های موجود بین گناهان و معنویت‌داری برچیده شود.

همچنین آن‌ها به دنبال نابودی میراث فرهنگی و پیشینه معنویت دینی هستند.

نتیجه این نوع معنویت‌های دروغین، ظلم و استعمار آحاد مردم خواهد بود که به تبع آن بتوانند آثار انقلاب اسلامی را به تدریج کمرنگ نمایند و به عمر نظام اسلامی خاتمه بخشند.

باری آنچه که باعث شد، انقلاب اسلامی شکل بگیرد، معنویت و هویت دینی بود که به‌واسطه همت و اراده الهی مردی از تبار صلحا و اولیای الهی در این کشور احیاگری شد و این همه برکات همچون: بیداری و بصیرت‌زائی برای همه مسلمانان – را به ارمغان آورد.

امروز معنویت‌های دروغین در پی نابودی این معنویت آسمانی هستند. آنچه قابل توجه است، مفهوم انقلاب اسلامی است که از جنس قیام‌های ایدئولوژیک می‌باشد و با نگاهی جامعه‌شناختی و ایدئولوژیک به موضوع انقلاب، ضمن پذیرش سیر و روند اجتماعی تحقق انقلاب، موفقیت آن را با عیار بسط و گسترش تفکر ایدئولوژیکی آن می‌سنجد و راه آینده را در گسترش معنویت دینی اسلامی و تمیز آن از معنویت سکولار و غیردینی می‌داند.

باری تداوم حرکت روبه‌رشد انقلاب اسلامی منوط به حفظ هویت دینی و معنویت اسلامی آن است و اگر مانند گذشته، معنویت آسمانی و دینی آن برقرار بماند، تداوم حرکت روبه رشد آن در برابر همه ترفندهای بیگانگان قطعی خواهد بود. بی‌تردید، بصیرت‌زایی نقش به سزایی در تقویت این حرکت روبه‌رشد خواهد داشت.

منبع: مجله سیاست متعالیه، سال چهارم، شماره چهاردهم، پاییز ۹۵، صص21 تا49

[1]. اشو، از سکس تا فراآگاهی، ۱۳۸۳، ص ۲۲

[2].  هارولد کلمپ، تمرینات معنوی اک، ۱۳۸۰، ص ۷۰

[3].  پال توئیچل، حکمت اک، ص  ۶

[4]. حمید نگارش، فرقه‌های نوظهور، ۱۳۹۰، ص ۱۸۳

[5]. اشو، آواز سکوت، ۱۳۸۴، ص ۷۹

[6]. پال تونیچل ۱۳۷۹، ص ۲۲

[7]. هارولد کلمپ، تمرینات معنوی اک، ۱۳۸۰، ص۱۳۳

[8].  پائولو کوئیلو، ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد، ۱۳۸۰، ص ۱۰۷

[9]. ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ۱۳۸۶، ص ۳۲۷

[10].  محمدتقی مصباح یزدی، نقد بررسی مکاتب اخلاقی، ۱۳۸۴، ص ۲۷

[11]. محمد تقی فعالی،آفتاب و سایه‌ها؛ نگرش بر آراء و اندیشه دالایی لاما، ۱۳۸۸، ۱۲۰

[12]. پائولو کوئیلو، اعترافات یک سالک، ۱۳۷۹، ص ۹۴

[13]. پائولو کوئیلو، ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد، ۱۳۸۰، ص ۱۳۵

[14]. احمدحسین شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان‌های کاذب، ۱۳۸۹، ص ۶۱

[15]. اوشو، آواز سکوت، ۱۳۸۴، ص ۶۳

[16]. شیخ کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۸

[17]. اوشو، شهامت، ۱۳۸۰، ص ۹۱

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.