حجتالاسلام محمد کاشانی، دبیر انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت و استاد حوزه و دانشگاه در گفتگویی به نقد و بررسی مکتب مسیحیت تبشیری و چگونگی تقابل آن با اسلام پرداختند. مشروح این گفتگو در ادامه تقدیم میشود.
- مسیحیت تبشیری چیست و چه نسبتی با دیانت مسیحیت دارد؟
در سالهای اخیر با جریانی مواجهایم که در همه ادیان بروز پیدا کرده و منحصر به مسیحیت نیست. این جریان مشکلی است که همه ادیان با آن دست به گریبان هستند؛ چالشی به نام افراطگرایی. نمونه این مسئله در اسلام، جریانهایی مانند القاعده، داعش، طالبان، بوکوحرام، سپاه صحابه و… است. این جریانها بهنام اسلام و تحت لوای اسلام، در حال کشتار و ایجاد موج نفرت هستند؛ در حالی که هیچ نسبتی با اسلام ندارند و تنها مسلماننمایانی هستند که در راه اهداف دشمن گام برمیدارند.
همین جریان افراطی در یهود هم وجود دارد که به اسم یهود، موسی، یهوه و… دست به کشتار و جنایت میزند و باز هم ارتباطی با یهودیت ندارد.
این جریان در مسیحیت با نام “مسیحیت تبشیری” شناخته میشود و همانطور که مسلمانان با وهابیت، داعش و تفکرات افراطی آنها مبارزه میکنند و اولین قربانیان و مخالفان این جریانهای افراطی هستند، مسیحیان سنتی نیز اولین کسانی هستند که با این مکتب مبارزه میکنند؛ یعنی اگر ما در داخل ایران با چالشهایی از سوی مسیحیت تبشیری مواجه هستیم، این چالش در دل واتیکان چندین برابر است و آنها دغدغه و تکاپوی بیشتری برای مقابله با این جریان دارند.
به طور خلاصه میتوان گفت، مسیحیت تبشیری یک جریان افراطی است که از دل مسیحیت و بهنام مسیحیت برخاسته و خود کلیسا هم آن را نمیپذیرد. این جریان تندرو به اسم مسیحیت در حال تبلیغ افکار انحرافی خود است.
آنچه امروز در کشور ما و جوامع اسلامی به اسم تبشیر وجود دارد، همین مسیحیت تبشیری است و مسیحیت سنتی این اقدامات را انجام نمیدهد.
- تاریخچه شکلگیری این جریان چگونه است؟
برای پاسخ به این پرسش باید نگاهی کلی به تاریخچه “جریان افراط” بیندازیم. مثلا در اسلام جریان افراط گرایی به این شکل ریشه در دل تاریخ دارد و نخستین رگههای آن را میتوان در افکار افرادی مانند “ابنتیمیه” و “محمدبن عبدالوهاب” مشاهده کرد.
در یهود و مسیحیت هم همینطور است، مثلا “ژزوییتها” یکی از این جریانهای افراطی در مسیحیت بودند یا جریانهایی که استعمارگران در آمریکا و افریقا به راه انداختند. اما موج جدید افراطگرایی که امروز با آن مواجه هستیم، در اسلام قدمتی نزدیک به ۲۰ سال دارد که نمونههای آن القاعده و داعش هستند.
در یهودیت نزدیک به ۷۰ سال و در مسیحیت بیش از ۱۰۰ سال است که با این جریان روبهرو هستیم، حتی قسمت عمدهای از جنگهای جهانی اول و دوم هم گرایشهای زیادی به افراطگراییهای ملی و مذهبی داشت که بین کاتولیک و پروتستان مسیحیت و یهود و مانند آن وجود داشت.
سابقه جنایاتی که در این مکتب اتفاق افتاده به هیچ وجه با آنچه از سوی جریانهای افراطی در اسلام رخ داده قابل مقایسه نیست؛ بهطوری که کل قربانیان جریان افراطی داعش تا به امروز با قربانیان جریان افراطی مسیحی قابل قیاس نیست و جنگهایی وجود داشت که در آنها بخشهایی از برخی کشورهای اروپایی مثل آلمان، ایرلند و انگلستان خالی از سکنه شد.
این جنگهای افراطی مذهبی مسیحی بسیار خونبارتر، خشنتر و دهشتناکتر از آن چیزی است که ما امروز در جنایات داعش شاهد آن هستیم. نمونه امروزی این جریان مسیحی افراطی کشتارهایی است که در افریقای مرکزی رخ میدهد یا حملات آمریکا در زمان “جرج بوش” به عراق و افغانستان و… .
- آیا میتوان مسیحیت تبشیری را یک جریان به شمار آورد که قادر است طیف وسیعی را بهلحاظ فکری با خود همراه کند؟
در درجه اول باید گفت که مسیحیت تبشیری یک فرقه نیست. بنابراین با وهابیت که یک فرقه است، متفاوت است. همچنین با یهود، چراکه یهودیت نیز یک “جریان” است. اما بهترین عبارت و عنوانی که میتوان برای مسیحیت تبشیری به کار برد، “مکتب” است.
مکتب در واقع چیزی بین جریان و فرقه است؛ اولاً یک فرقه نیست و ممکن است چند فرقهای باشد مانند باپتیستها، کاتولیکها و… درست مانند مکتب تصوف در اسلام که هم شیعه صوفی وجود دارد و هم سنی صوفی. ثانیا، یک مکتب و ایدئولوژی محسوب میشود که این ایدئولوژی دارای قدرت نظامی، دانشگاهی، رسانهای، تبلیغاتی و سیاسی منحصر به خود است که میتواند با تکیه بر آن حتی در تعیین رئیسجمهور یک کشور نقشی موثر داشته باشد که نمونه بارز آن انتخاب جرج بوش در آمریکا بود.
بنیان مکتب مسیحیت تبشیری بر یک اندیشه استوار است که بیشتر ایدههای آخرالزمانی و دیدگاههای خرافهگرایی در آن تقویت میشود؛ یعنی اگر این مکتب دو رکن داشته باشد؛ یکی نگاه هزارهگرایی و آخرالزمانی است به این معنا که باید کاری کنیم که هر چه سریعتر علائم پایان جهان و نبرد نهایی خیر و شر رخ دهد و دیگری وجهه خرافهگرایی.
- در حال حاضر، محور عمده فعالیتهای مسیحت تبشیری چیست و بیشترین عملیات خود را در کدام نقاط جهان متمرکز ساخته است؟
مسیحیت تبشیری معتقد است، باید مسیحیت را به تمام جهان گسترش دهد. آنها میگویند یک صفر و یک وجود دارد؛ ما (مسیحیت تبشیری )، شماره یک هستیم و بعد از ما همه صفر هستند از کاتولیک گرفته تا بودایی و مسلمان. درست همانند تفکر وهابیت که میگوید فقط ما مسلمانیم و سایرین چه شیعه و سنی و چه مسیحی و یهودی همه کافر هستند.
بنابراین، رویکرد فکری آنها مثل هم است. یک محدوده و دایره بسته را تعیین میکنند و میگویند: «هر کس در این محدوده قرار دارد یک است و بقیه صفر.»
مسیحیت تبشیری میگوید: «ما به عنوان “یک” باید بر تمام دنیا غالب شویم و فعالیتهای تبشیری خود را در کل دنیا گسترش دهیم» و با توجه به پشتوانههای نسبتا قدرتمندی که بهلحاظ نظامی، امنیتی، مالی، آموزشی، رسانهای و تبلیغاتی دارند، میتوان گفت که تقریبا در تمام دنیا پراکنده هستند و فعالیت دارند. البته تمرکزشان در برخی نقاط بیشتر است، مثلاً در آسیا بهویژه در کره جنوبی و ایران تبلیغات گستردهای دارند.
برای درک هر چه بهتر رویکرد عملیاتی این مکتب میتوان به سخن رئیسجمهور کنیا در این زمینه اشاره کرد. وی می گوید: «۵۰ سال پیش مبشران مسیحی به سرزمین ما آمدند، وقتی آنها وارد سرزمین ما شدند، ما زمینهایمان زیر پاهایمان بود و آنها کتاب مقدسشان را در دست داشتند اما امروز ما کتاب مقدس در دستمان است و زمینهایمان زیر پای آنهاست.»
مطالعات و شواهد نیز حاکی از این حقیقت هستند که سابقه ندارد، در طول تاریخ مبشران و کشیشان وارد منطقهای شوند و کمتر از ۲۰ سال بعد ارتش نظامی وارد آن منطقه نشود؛ یعنی هر جایی که این گروهها وارد میشدند و جاپایی برای خود ایجاد میکردند، بعد از مدتی تحت تسلط قدرتهای استعماری درمیآمد، مانند افریقا که بیش از ۵۰ میلیون افریقایی بهعنوان برده به آمریکا منتقل شدند.
- جایگاه این مکتب در مغرب زمین و در میان مردم اروپا چگونه است؟
خاستگاه این جریان کشور آمریکاست و از آنجا نشأت گرفته است و چون آمریکا به هر حال از یک نوع مرکزیت در میان کشورهای جهان برخوردار است، این مکتب در میان دول دنیا منشعب و توزیع شده است.
از لحاظ جایگاه آن در میان مردم هم باید گفت که در آمریکا بیشترین خاستگاه مردمی را دارد. از طرفی باید به این نکته توجه کرد که در اروپا تقریبا اغلب کلیساها تعطیل شدهاند و شمار اندکی به کلیسا میروند، در حالی که آمریکا مردمی نسبتا مذهبی دارد و در حدود یکصد هزار نفر در کلیساها شرکت میکنند و مراسم مذهبی پرشوری دارند که البته همه اینها نشأت گرفته از همین مکتب است. به هر روی این مکتب از چنین خاستگاهی بلند شده و در حال توزیع به سایر نقاط جهان است.
- جمعیت آماری این مکتب چگونه است؟
هیچ آمارگیری دقیقی در این رابطه وجود ندارد که قابل استناد باشد. خود آنها یکسری ادعاهایی در اینباره مطرح میکنند که اغلب با بزرگنمایی همراه است. بر اساس این ادعاها، آنها شمار پیروان خود را در آمریکا ۷۰ میلیون و در کل دنیا بیش از ۳۵۰ میلیون نفر اعلام میکنند که غلوشده است.
- یکی از مهمترین رویکردهای این مکتب، تلاش جهت اسلامهراسی و اسلامستیزی است. اهداف نهایی و محوری مسیحیت تبشیری از این رویکرد چیست؟
این مسئله از چند بعد قابل بررسی است؛ یکی اینکه بهترین دفاع حمله است؛ امروز مسیحیت در دل اروپا به یک نقطه خلا رسیده و مردم دیگر به مسیحیت گرایش ندارند و بهدنبال یک جایگزین بهتر میگردند. دو جایگزین رقیب در این زمینه وجود دارد، اسلام و بودیسم.
بنابراین، برای اینکه با این چالش درونی خود مبارزه کنند، راهی را انتخاب کردند که یک بخش آن سیاهنمایی از اسلام است. بخش دیگر آن نقطه، حمله به مرکز است؛ یعنی جایی که اسلام از آن نقطه در حال گسترش است. بخش سوم هم ساختن رقیب است؛ به این معنا که جریانهایی ایجاد کنند که اگر مردم تمایل ندارد، مسیحی شوند دست کم به اسلام هم گرایش پیدا نکنند و با یک عرفانواره نوظهور و جریانهایی از این دست سرگرم شوند.
اینها در واقع یک نوع دفاع است اما دفاعی حملهگونه به موج گرایشی که در جوامع مسیحی نسبت به اسلام بهوجود آمده است.
نکته دیگر اینکه آنها دغدغه دیانت ندارند؛ بلکه در اینجا بحث سیاست مطرح است. به عبارت دیگر، آنها به دنبال این نیستند که افراد را مسیحی کنند. بلکه میخواهند چپاولگریها و سلطه خود را ادامه دهند.
غرب در یک برهه زمانی کشور ما را هم مورد چپاول قرار داد، اما ذهنهایمان چپاول نشده به پا خاستیم و آنها را بیرون کردیم اما امروز، متاسفانه ذهنهایمان در حال چپاول است. در واقع، این یک نوع استعمار نوین است. وقتی آنها ذهنها را تسخیر کنند، هر چه ما قدرت بیشتری به دست آوریم، باز هم به نفع آنها خواهد بود؛ چرا که با این قدرت بیشتر به آنها کمک میکنیم و در راه اهداف آنها گام برمیداریم.
- نگاه افکار عمومی بین الملل به این مکتب افراطی چیست؟ آیا پذیرای آن هستند؟
بنده با کشیشان زیادی آشنایی نزدیک دارم. وقتی با یک کشیش درباره مسیحیت تبشیری سخن گفته میشود، درست همان احساس تنفری در او شکل میگیرد که در یک ایرانی نسبت به وهابیت و داعش وجود دارد.
به عبارت دقیقتر، آنها مبارزانی هستند که دغدغه و انگیزه دینی مواجهه با این جریان را دارند و مسیحیت تبشیری را انحرافی در مسیحیت قلمداد میکنند که باید با آن مقابله کرد. اما مشکل عمدهشان این است که بیصدا هستند؛ یعنی رسانهای در اختیارشان نیست. ضمن اینکه حمایتها و پشتوانههایی که آمریکا از این مکتب میکند، هم مانع از آن است که بتوانند مقابله مؤثری با آن داشته باشند.
خلاصه اینکه هر چند جامعه مسیحیت سنتی دغدغه مبارزه با این مکتب را دارد و آن را انحرافی میپندارد اما توان چندانی برای مقابله ندارد و رسانهای هم در اختیار ندارد تا صدای این مبارزه را به گوش افکار عمومی جهان برساند.
- افکار عمومی جهان تا چه حد از این مکتب و جنایات آن بهویژه کشتارهای اخیر آن در افریقای مرکزی آگاهی دارند؟
متأسفانه افکار عمومی جهان شناخت درست و کافی از این مکتب و اقدامات آن ندارند؛ چرا که بوقهای رسانهای در اختیار آنهاست و تنها اخباری پوشش داده میشود که با سیاستهای آنها همسو باشند و اگر هم خبری در خصوص اقدامات خشن و جنایات آنها منتشر شود، طوری آن را پوشش میدهند که خود را بر این جنایات محق جلوه دهند.
- فعالیتهای مسیحیت تبشیری در راستای تقابل با اسلام، بیشتر در کدام جبههها متمرکز است؟
وقتی شخصی به مسیحیت تبشیری جلب میشود، نخستین چیزی که از او گرفته میشود، قدرت تعقل اوست. او عقل خود را زیر پا میگذارد و به ظاهر مسیحی میشود و شما هر چه هم که برای او استدلال بیاورید، قبول نمیکند؛ چون عقلش را زیر پا نهاده است. وقتی عقلانیت از یک فرد گرفته شود، میتوان هر کاری با او کرد و هر کاری را از او خواست. از تبلیغ گرفته تا اقدام انتحاری برای کشتن کودکان معصوم. یک جریان افراطی مانند داعش، عواطف را از فرد سلب میکند و مسیحیت تبشیری عقلانیت را. این اولین نقطهای است که به آن ضربه وارد میکنند.
نکته بعد اینکه، آنها هیچ وقت بهدنبال افراد سالم نمیروند، بلکه جستجو میکنند تا ببینند چه کسی در کجا دچار مشکلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… شده و فردی آسیبدیده و گرفتار است و ضربهگاهشان دقیقا در همینجاست.
مسئله دیگر اینکه یکسری از جذب شدنها نه بهخاطر جذابیت میسحیت تبشیری بلکه به سبب تدافعی است که بعضا از سمت ما از منظر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… ایجاد شده است. به این معنا که فرد حقیقتاً مسیحی نمیشود، بلکه به اصطلاح از “من” منتفر شده و میخواهد خود را تخلیه کند. او بهدنبال مسیح نیست، بلکه در پی آن است که انتقام خود را با این روش از من بگیرد. بنابراین، یکسری از افرادی که جذب میشوند، در حقیقت جذب آنها نمیشوند بلکه دفع ما میشوند و این نقطه دیگری است که آنها از آن سوءاستفاده میکنند.
- عمدهترین محورهای فعالیت و سرمایهگذاریهای مسیحیت تبشیری در ایران چیست؟
یکی ابزارهای تبلیغاتی متنوعشان است. هم اکنون چهار شبکه تلویزیونی ماهوارهای فارسیزبان در حال تبلیغ مسیحیت تشیری هستند، در حالی که در مقابل آنها، سنگری مستحکم وجود ندارد. صنعت نشر و دانشگاههای فارسیزبان نیز از دیگر ابزارهای قدرتمندی هستند که از آن بهره میگیرند و متاسفانه گستره قابلتوجهی هم دارد که بسیار خطرناک است.
نکته بعد اینکه، آنها در ایران خود را به اقشاری که شریعتگریز و سستایمان هستند، نزدیک می کنند.
همچنین اقشار رهاشده اجتماعی و آسیبپذیر را هدف قرار میدهند. افرادی مانند معتادان، فرزندان طلاق یا کسانی که بهدنبال پناهندگی در کشورهای خارجی هستند. آنها به این افراد کمک میکنند اما در مقابل از آنها یک سربار متعهد بیجیره و مواجب میسازند. به این صورت که به فرد وعده میدهند، اگر فلان کار را انجام دهد؛ مثلا تبشیر کند یا مسیحی شود، مشکل پناهندگی او را حل خواهند کرد که در واقعیت کمک آنچنانی هم به او نمیکنند.
بهطوری که بسیاری از افرادی که با این روش جذب شدهاند، بعد از مدتی با مشاهده حقیقت سرخورده شده و آنها را رها میکنند. اینها محورها و گروههایی هستند که مسیحیت تبشیری بر روی آنها سرمایهگذاری و تمرکز میکند.
- وضعیت کلیساهای خانگی و مبشران مسیحی در ایران چگونه است؟
آمار دقیقی درباره تعداد آنها وجود ندارد. میتوان گفت، آنها عمدتا مسلمانزادههایی هستند که به عبارتی تولید داخل اند. بر خلاف گذشته که مبشران از خارج از کشور وارد میشدند، امروز با برنامهریزی و فعالیت ماهوارهها و رسانههای مختلف این مبشران در داخل تولید میشوند.
کلیساهای خانگی هم برنامههای متعدد و فعالیتهای جدی دارند. این کلیساها در هستههای سلولی هستند و بهگونهای فعالیت میکنند که امنیتشان حفظ شود و کمتر قابل نفوذ هستند. آنها به طرقی که ذکر شد، به جذب افراد میپردازند که بعدها به سربازی برای پیشبرد اهداف آنها تبدیل خواهند شد.
- مأموریتهایی که مکتب تبشیری به مبشران خود واگذار میکند، محدود به عرصه مذهبی است یا اینکه جنبههای سیاسی، اقتصادی و تروریستی را هم دربرمیگیرد؟
آنها عمدتا بهدنبال تکثیر نیرو هستند؛ یعنی هر کسی را که وارد این سازمان میشود، به یک عضو شرکت هرمی تبدیل میکنند که موظف است افراد دیگری را زیر مجموعه خود بسازد و این حرکت هرمی جدیترین فعالیت و مأموریتی است که آنها از افراد جذب شده میخواهند و مهمترین حرکت فعلی آنهاست.
آنها هم اکنون بیشتر درصدد تکثیر بهشکل هرمی هستند و باید دید که بعداً میخواهند از این جذب نیرو چه استفادهای بکنند.
- وضعیت فعالیت مسیحیت تبشیری در دیگر کشورهای اسلامی چگونه است؟
مسیحیت تبشیری در عموم کشورهای اسلامی فعال است و در برخی فعالیت بیشتری دارد. مثلا در آذربایجان، مالزی، اندونزی، کردستان (منطقه کردنشین عراق، سوریه و ایران)، سودان، نیجریه و در میان مسلمانان اروپا، فعالیت چشمگیری دارد.
- رهبران اصلی این مکتب در حال حاضر چه کسانی هستند در کجا فعالیت میکنند و چه اهدافی دارند؟
مسیحیت تبشیری حالت کلیسای کاتولیک را ندارد که یک رهبر، زعامت آن را بر عهده داشته باشد بلکه حالت یک جریان چریکی را دارد که هر گروهکی برای خود یک رهبر و زعیم دارد و بهطور مستقل کار میکند. آنها لشکرهای چریکی کوچک و بزرگ دارند و دارای واعظان مطرح و غیرمطرح منطقهای و جهانی هستند.
این وعاظ با مفهوم پاپ در مسیحیت تفاوت دارند. آنها یک واعظ مطرحاند که به گروهای چریکی خط مشی میدهند. این گروهها سرمشقهای انتقادی، فکری و اندیشهای خود را از آن واعظ میگیرند و به عبارتی ایدئولوژی خود را از واعظان میگیرند و طبق سازمان و گروهک خود فعالیت تبشیری انجام میدهند. این گروهکها رئیسهای خودمختاری هستند که خود برای عمل، تصمیمگیری میکنند.
- با توجه به فقدان رهبری آشکار در این مکتب آیا میتوان فرض کرد که یک رهبری پنهان و محوری در پس این جریان نهفته باشد؟
مسلماً جریانی در پشت پرده این ماجرا وجود دارد که آن را سیاستگذاری میکند و چه بسا ممکن است، یک جریان مسیحی هم نباشد.
بنابراین، این فرض وجود دارد و قابل بررسی و اثبات هم هست، اما اینکه قوه عاقله این جریان تبشیری یک چنین گروهکی دارد، باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد تا اثبات شود و بیشتر به حالت گروهکهای سازمانیافته چریکی اداره میشوند که با تبلیغی هستند یا نظامی. علت تأکید بنده بر گروهک این است که این جریان یک کار فردی نیست بلکه یک کار سازمانی است. یعنی از رئیس دستور میرسد که چه باید بکنند و روی آنها نظارت میشود.
- مؤثرترین راهکارها جهت آگاهسازی افکار عمومی و مقابله با این مکتب افراطی چیست؟
حدیث قاطعی در اسلام وجود دارد که اگر آن را خط مشی خود قرار دهیم و به آن عمل کنیم، بهترین راهکار را یافتهایم. پیامبراکرم (ص) میفرمایند: «لا ینتشر الهدى الا مِنْ حَیْثُ إنتشر الضلال: هدایت منتشر نمیشود، جز از همان طریقی که گمراهی منتشر شده.»
ما باید ببینیم که این ضلالت چطور منتشر میشود و از همان مسیر و روش به انتشار حق بپردازیم. اگر آنها رسانهای کار میکنند، اگر کتاب منتشر میکنند، اگر به نیروی انسانی آموزش میدهند، اگر سایت و وبلاگ راهاندازی میکنند و… ما هم باید از همین ناحیهها وارد شویم و این مسیر باطل و تاریک را روشن کنیم.
از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com