دانشگاه

فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

مسئله «بهائیت و دانشگاه» در ایران، از یک منظر به حضور بهائیان در دانشگاه های موجود مربوط شده و از جنبه دیگر، موسسه‌ای به ظاهر آموزشی را که توسط این تشکیلات راه اندازی گردیده، به ذهن متبادر می سازد. برای بررسی جنبه اول، یعنی حضور بهائیان در مراکز آموزش عالی، به طور مشخص مشاهده می‌شود که بهائیان بسیاری در کنار سایر دانشجویان در حال ادامه تحصیل هستند. اگرچه از میان شهروندان بهایی ساکن ایران، با آنان که تحرکات غیرقانونی وابسته به تشکیلات را در محل تحصیل خود پیاده نمایند، به صورت طبیعی برخورد می شود. سوابق تحصیلی بسیاری از دانشجویان بهایی خود نشانگر امکان حضور آنان در دانشگاه را آشکار می سازد. جنبه دوم ماجرا یعنی تأسیس موسسه غیرقانونی توسط تشکیلات بهائی، موضوع اصلی این نوشتار است که در ادامه، بیشتر به آن می پردازیم.

به طور کلی باید گفت عملاً همه افراد جامعه می توانند با رعایت قوانین به دانشگاه‌ها راه یابند، اما مشکل از جایی شروع می‌شود که در بهائیت تمام زندگی فرد به فرامین هیئت های نظارتی تشکیلات گره خورده و آنان نیز تبلیغ را جزء لاینفک بهائیت می‌دانند، بنابراین دانشگاه را بستری برای پیدا کردن طعمه و پیاده سازی عملیات روانی مهره های خود می شمرند. بررسی خط مشی که سران فرقه برای محصلان تعیین کرده­اند، توجیه گر حساسیت موجود بر فعالیت بهائیان در دانشگاه است.

سران بهائی از همان ابتدا، اماکن تحصیلی را به دلیل وجود جمع کثیری از جوانان، سرمایه خوبی برای تبلیغ دانسته و با آگاهی از اهمیت تاثیر بر ذهن جستجوگر این قشر، بر اشاعه بهائیت در محیط های آموزشی، تمرکز فراوان داشته اند و آنها را گمراه می نمایند. آنها همچنین تاکید می کنند عواطف حساس جوانان، از ظرفیت خوبی برای جذب و ترویج باورهای تشکیلاتی شان برخوردار است:

«در خصوص امر تبلیغ در دانشگاه‌ها و دانشکده ها؛ این کار، بسیار مهم است زیرا دانشجویان به طور کلی دارای فکری روشن اند و کمتر تحت نفوذ سنن می باشند. اگر امرالله به نحو شایسته و درستی به آنها معرفی شود، در ظل آن داخل می‌شوند و عقل و عواطفش آن به طور مناسبی ارضاء می گردد. با این وجود، چنین تلاشی باید فقط از جانب افرادی دارای تربیت دانشگاهی و در نتیجه آشنا به افکار جوانان باهوش و تحصیلکرده صورت پذیرد.»[1]

از دیگر مزایای جذب جوانان دانشجو، عدم پایبندی آنها به مکانی خاص و استقلال نسبی است، به طوری که جوان از هر مسئولیتی که باعث القای احساس استقلال و تاثیرگذاری شود، استقبال می­کند. تشکیلات در یکی از پیام هایش اینطور توضیح می دهد که جوانان در این برهه، بعد از بهائی شدن، راحت تر زیر بار دستورهای فرقه‌ای رفته و به نیروی کارا تبدیل خواهند شد:

«برای هر فرد جوان، اعم از بهائی و یا غیر بهائی، سنین جوانی دورانی است بسیار مهم. در این مرحله از حیات است که تصمیم‌های قاطعه، اخذ شده و شخص، بنای زندگانی خود را پی‌ریزی می نماید… در این دوره است که فکر جوان بیش از هر موقع در صدد تجسس و تحقیق بر می آید و مبادی و موازین روحانی را که هادی رفتار و اعمال آینده انسانی است، اتخاذ می نماید. این عوامل است که بزرگترین فرصت ها و بزرگترین مبارزات را بر وجه جوانان بهائی مفتوح می‌کند… دومین میدان خدمت، تبلیغ امرالله و نشر نفحات الله است مخصوصاً در بین طبقه جوان… اصولاً افراد جوان چون مسئولیت اداره خانواده را برعهده نداشته و هنوز پایبند اهل و عیال نشده‌اند، بهتر می توانند محل اقامت و تحصیل و کار خود را انتخاب نمایند و در انجام این امور، محدودیتی ندارند… جوانان بهائی که حامل گنج گرانبهای کلمه الله [منظور اعتقادات بهائی و فرامین تشکیلاتی است] هستند باید این فرصت را مغتنم شمارند و محل اقامت و دایره سیر و حرکت و حرفه و کار خود را به نوعی اختیار کنند که با هدف مورد نظر یعنی خدمت به آستان الهی [منظور خدمت به بهاءالله است که در آثار تشکیلاتی، همان تبلیغ و ترویج بهائیت می­باشد] به وجه احسن وفق دهند.»[2]

با وجود چنین تعالیمی، وقتی جوانان بهائی با این نگاه وارد دانشگاه می شود، به تمام همکلاسی ها و حتی هم­دانشگاهی­هایش، به چشم سوژه های تبلیغی نگریسته و از هر موقعیتی برای کار بر روی فکر و روان آنان، استفاده می‌کند. بخصوص که اعضای این تشکیلات از خردسالی تحت آموزش‌های تبلیغی قرار گرفته‌اند و مجهز به اصول روانشناسی اشاعه و جذب، وارد این میدان می شوند. آنها با آلوده و دل­مشغول کردن جوان به خود و تشکیلات یا حتی ایجاد نوعی وابستگی عاطفی، زندگی فرد را به بازی می­گیرند. یکی از نمونه‌های فراوان این قربانیان خانوم «م. کرمی» است که آنقدر از یکی از همکلاسی های بهائی­اش آسیب دیده که در بخشی از مصاحبه خود می‌گوید: «چرا یک فرد بهائی باید به دانشگاه بیاید؟ درست است کوتاهی از من هم بود، نمی خواهم خود را بی تقصیر جلوه دهم اما اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که اگر روزی، سمتی در این کشور پیدا کنم کاری می کنم که حتی بچه های بهایی به مدرسه هم نروند! چون آنها از هر فرصتی برای تبلیغ سوءاستفاده می­کنند.»[3]

بعد از مدتی، تشکیلات در یک سیاست‌گذاری خصمانه برای شوراندن نهادهای بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی ایران، دستور داد جوانان بهایی در فرم های مربوط به ثبت نام، در مقابل عنوان مذهب، کلمه «بهائی» را ذکر کنند. در صورتی که بهائیت، یک تشکیلات است و در زمره مذاهب به شمار نمی رود. این اقدام با توجه به عملکرد تبلیغی بهائیان در دانشگاه و تحرکات شان علیه جمهوری اسلامی ایران، باعث شد طی اقداماتی نه چندان گسترده از ورود این دسته از بهائیان خاطی به مراکز آموزش عالی ممانعت به عمل آید.

پس از آن، تشکیلات وارد فاز بعدی نقشه ­اش شد و با یک برنامه ریزی مشخص منابع خود را به بهانه فراهم کردن امکان ادامه تحصیل برای جوانان بهائی، گرد هم آورد. بهائیت در سال ۱۳۶۶ با تشکیل اصطلاحاً کادر علمی مختص به خود، مجموعه ­ای غیر رسمی برای تدریس دروس دانشگاهی راه اندازی نمود که مؤسسه آموزش عالی بهائیB.I.H.E. (Baha’i Institute for Higher Education) «بیهه» نام گرفت.

این اقدام بهائیت همچون بسیاری دیگر از فعالیت‌های فرقه، هیچ جنبه رسمی و قانونی نداشت، بنابراین راه اندازی چنین موسسه‌ای حتی با فرامین درون تشکیلاتی خود بهائیت نیز مغایرت داشت، چرا که طبق دستور اکید سران تشکیلات اطاعت بی چون و چرا از حاکمیت، بر اعضا واجب است، به طوری که نه تنها بهائیان از انجام خلاف امر حکومت، نهی شده اند که حتی اجازه حکومت را برای کوچکترین تحرکات بهائیان، واجب اعلام می‌کنند: «حق جل و عز، مملکت ظاهره به ملوک عنایت فرموده بر احدی جائز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد.»[4]

«ابداً بدون اذن و اجازه حکومت جزئی و کلی، نباید حرکتی کرد و هر کس بدون اذن حکومت، ادنی [کوچک­ترین] حرکتی نماید، مخالفت به امر مبارک کرده و هیچ عذری از او مقبول نیست»[5]

«عباس افندی»، دومین سرکرده تشکیلات بهایی، از این هم فراتر رفته، می گوید: «حکم هر دولت و حکومتی، حتی اگر مستبد باشد واجب الاطاعت است.»[6]

با این حال، این مؤسسه غیر قانونی تا سالها به فعالیت هایش به اسم تحصیل، اما در راستای تبلیغ بهائیت و پیشبرد اهداف تشکیلات، بدون کوچکترین مزاحمتی ادامه می داد. برای آشنایی بیشتر با آنچه در این مراکز می گذشت، بد نیست نگاهی داشته باشیم به گوشه‌ای از مفاد آموزشی و مشی آن. مثلاً تمرین هایی که برای هر درس ارائه می‌شد، اگر تماماً به بهائیت مرتبط نبود، به نکاتی در مورد این فرقه اشاره می‌کرد. به عنوان نمونه در بخش «سوژه هایی برای تعمق و تفکر بیشتر» در یکی از درس های رشته روانشناسی، اینچنین دانشجو را به سمت مطالعه آثار بهایی کشانده اند:

«با اطلاعاتی که از امر مبارک [بهائیت] دارید و یا اینکه استنباط می کنید به مقولات (ذهنی نگری در برابر عینی نگری) (یکپارچه در برابر خرد) (جبرگرایی در برابر غایت گرایی) (جبرگرایی در برابر اراده آزاد) تفکر کنید و بگویید که امر مبارک در این موارد چه دیدگاهی دارد؟

موضوع «خلاقیت کلمه الله» را مطالعه کنید، همچنین اعتقاد ارسطو را در مورد روان مورد بررسی دقیق قرار دهید و به تعریفی برای روان برسید که با «روح» طبعاً متفاوت است.» یا در درس «مکاتب روانشناسی» قبل از توضیح مکاتب در مقدمه به دانشجوی بهایی گفته می‌شود که همه نظریه ها را باید «با موازین ارزشی و اعتقادی خود ارزیابی کرد» که این حتی با یکی از تعالیم دوازده گانه ای که بهائیان ادعا می کنند برای خود قائلند هم در تناقض است! بهائیان اینطور تبلیغ می کنند که از نظر آنها «دینشان باید مطابق علم و عقل باشد»، حال آنکه در عمل به دانشجویان یاد می­دهند ملاک ارزیابی یک نظریه علمی را آثار بهائیان بدانند.

در ضمن، بسیاری از رشته ها و واحدهای گنجانده شده در این مؤسسه نیز، به طورمستقیم بهائیت را آموزش می دادند، نظیر رشته «معارف» یا درس «زمینه کلی تعلیم و تربیت بهایی» و حتی «عربی». در مورد تدریس قواعد عربی در شیوه نامه این آموزشگاه آمده: «تدریس قواعد زبان نه به صورت مستقیم، بلکه به صورت غیر مستقیم یعنی از روی متون منتخب و اعراب گذاری شده (از میان الواح انتخاب گردد) با توضیحات شامل معنی و علل اعراب گذاری است… در سال‌های اخیر، اقدامات آموزشی مؤثری در حوزه های علمیه صورت گرفته و آنچه که به «علوم قرآنی» معروف است پیشرفت جدی نموده و در این زمینه، منابع خوبی به صورت سی دی های آموزشی تهیه شده است.

متاسفانه در حال حاضر تعداد افرادی که به زبان عربی تسلط داشته باشند بسیار محدود بوده و نسبت به گذشته تعداد این افراد رو به نزول داشته است و شاید این نگرانی که در آینده، افراد مسلط به این زبان در جامعه [بهائی] کمتر یافت شود بی‌مورد نباشد… میسر است که ظرف مدت ۶ سال (طی دو برنامه سه ساله) کلیه متون و آثار و الواح به زبان عربی اعراب گذاری شده و در سایت مؤسسه قرار گیرد و این مهم را همیشگی نماید. این امر به تدریج منجر به این می‌شود که این سایت (مؤسسه) به لحاظ غنای آثار عربی  هیاکل مقدسه که دارای اعراب گذاری صحیح همراه با شرح و توضیحات است، شهرت یافته و مورد رجوع محققین سراسر عالم قرار گیرد و در عین حال با دریافت نظرات آنان تکامل یابد… از آن جا که هیاکل مقدسه، این زبان را به جهت انتقال وحی استفاده نموده اند، بجا است که جامعه و مؤسسه علمی، وظیفه و رسالت خویش را در توسعه آموزش این زبان درک و به آن عمل نماید.»

در این بخشنامه درون تشکیلاتی، مشخصاً دستور داده شده که ضمن تدریس درس عربی، به نشر بهائیت از طریق شبکه جهانی وب نیز پرداخته شود و برای آموزش ترجمه، به شیوه مرسوم در حوزه های علمیه عمل شده ولی از متن‌های بهایی استفاده کنند. این در حالی است که اعضای فرقه و حتی سردمدارانشان، همواره علمای تشیع را مورد هجمه و تمسخر قرار داده و برای اینکه آنها را از چشم مردم بیندازند، از هیچ بدگویی در حقشان کوتاهی نمی کنند، اما خودشان از لوح های فشرده آموزشی کسانی که نسبت عقب ماندگی بهشان می دهند، بهره می برند!

با این حال، هنوز هم بسیاری از بهائیان در دفاع از این عمل غیرقانونی تشکیلات، مدعی­اند در این دوره های آموزشی هیچ موضوع دینی مطرح نمی‌شد، اما مشاهده شد که حتی در رشته­ای غیر از «معارف»، تمرین ها و نکات آموزشی، کاملاً در راستای بهایی بودن است. در واقع تشکیلات در نظر داشت، همانطور که از ۳ سالگی تربیت نیروهای بهایی را آغاز می‌کند، شرایطی فراهم آورد که اعضا، جوانیشان را هم زیر نظر فرقه و فرامین تشکیلاتی آموزش ببینند. اگر چه آموزش هایی مثل «طرح روحی» برای سنین بالا وجود دارد، اما تربیت افرادی که علم روز جهان را با شاخصه‌های بهایی بیاموزند، ایده‌آل سران تشکیلات بود. ضمن اینکه در دورنمای ذهنی مسئولانشان، این مؤسسه آموزشی می‌توانست به غیربهائیان نیز تعمیم یافته و به این صورت، اهرمی تبلیغی در ظاهری شکیل و آکادمی وار برای فرقه بود. مخصوصاً که با حمایت کشورهای خارجی از اقدامات بهائیت، این فرقه جسارت یافته بود. این پشتیبانی از جانب کشورهایی است که از یک طرف، ایران را تحریم کرده و منافع میلیون­ها ایرانی را به خطر انداخته اند و از طرف دیگر، با پر و بال دادن به فرقه‌های گمراه و خائن به ملت و مملکت چون بهائیت، ادعای نگرانی برای انسان ها را سر می‌دهند، ادعایی پوشالی که بارها خلافش به اثبات رسیده است.

دلایل دیگری از ماجرا نیز شبکه­ ای از وابستگان بهائیت که اقدام به تأسیس مخفیانه این به اصطلاح دانشگاه مجازی کرده بودند، به این بهانه با دست اندرکاران بهائی در آمریکا و کانادا در ارتباط بوده و حتی برخی از بهائیان مقیم این دو کشور، به بهانه این دانشگاه مجازی، اقدام به جذب نیرو و رابط می‌کردند. با این تفاصیل، چنین مؤسسه‌ای صرفاً نمی‌توانست برنامه ای باشد که به قصد ترویج علم و صنعت در کشور ایران انجام شود و دست کمی از کلاسهای آموزشی ترویج و تثبیت بهائیت نداشت، لذا برخورد با چنین نهاد غیرقانونی و مرتبط با دشمن، لازم و ضروری می نماید.

[1] مکتوب مرقومه از شوقی افندی به یکی از بهائیان، ۳فوریه ۱۹۳۲.

[2] پیام بیت العدل به جوانان بهائی سراسر عالم، ۱۰ جون ۱۹۶۶.

[3] اگر درگیر فرقه بهائیت شوی خدا را از تو می گیرد، مصاحبه شفافیت با مهری کرمی، شماره ۳۳، تیر ۱۳۹۱.

[4] نوری، حسینعلی، اقتدارت و چند لوح دیگر، ص324.

[5] اشراق خاوری، عبدالحمید، گنجینه حدود و احکام، باب ۷۵.

[6] افندی، عباس، مکاتیب، ج ۸، صص ۲۴7 – ۲۴6