فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران
تحقق تمام وعده های کتابهای آسمانی
اگر خواسته شود که بهائیت اصل عقیده و مدعای خود را در چند سطر بیان کند چه خواهد گفت؟
ابوالفضل گلپایگانی بزرگترین مبلغ و نویسنده بهائی در ابتدای کتاب مشهور خویش یعنی کتاب “فرائد” این مدعا را به وضوح بیان می نماید.
او می گوید عقیده ما این است که با ظهور جناب باب و جناب بهاء الله، تمام وعده های کتب مقدس پیشین مبنی بر رفع اوهام و خرافات و اختلافات دینی و مذهبی و جنگ و جدال و ابزارهای قتاله حرب تحقق پیدا کرده و وحدت کلمه ایجاد شود و عداوت به محبت تبدیل شده و دین واحد استقرار یابد و ادوات جنگ به ادوات کسب تبدیل شده و انوار تمدن دینی همه جا را فراگیرد و عدل بر سراسر گیتی سایه اندازد و جهان آرایشی نو گیرد و دین حیاتی جدید پذیرد و نسیم رحمت وزیدن گیرد و غبار ظلم از سراسر گیتی محو شود.
گلپایگانی این مطالب را در آغاز کتاب فرائد خویش که آن را در پاسخ مطالب شیخ الاسلام تفلیس در نقد بهائیت نوشته است می آورد و می گوید:
اعلم ایها المناظر الجلیل ایّدک بروح منه که اهل بهاء را عقیدت این است که جمیع صحف الهیه و کتب سماویه که در عالم موجود است بر این بشارات عظیمه ناطق و متفق است که در آخر الزمان به سبب طلوع دو نیّراعظم در سماء امر عالم، رتبۀ بلوغ یابد و دورۀ اوهام و خرافات طی شود و ظلمت اختلافات دینیه و مذهبیه از عالم زائل گردد و جهان بر کلمه واحده و دین واحد استقرار یابد، ضغائن کامنه در صدور محو شود و عداوت و بیگانگی امم به محبت و اخوت تبدیل یابد… .”
سپس ادامه می دهد: ”
جنگ و جدال برافتد بل آلات حرب به ادوات کسب مبدل گردد. حقائق مودعه در کتب ظهور یابد و مقاصد اصلیه مستوره در بطون آیات مکشوف گردد. معارف و علوم تقدم پذیرد و انوار تمدن حقیقته که به لسان انبیاء به دیانت معبّر است جمیع اقطار را منور فرماید. نسیم رحمت بوزد و غمام عدل سایه گسترد و امطار فضل ببارد و غبار ظلم و قتّام ستم در جمیع اقطار عالم فرونشیند و خلاصه القول سماوات ادیان مختلفه منطوی گردد و جهان آرایشی نو گیرد و عظام رمیمۀ دین نشئه جدیده و حیات بدیعه پذیرد.”[1]
اکنون از پیدایش آیین باب (۱۲۶٠) حدود ۱۸۰ سال و از تألیف کتاب فرائد (١٣١۵)، ۱۲۵ سال می گذرد و نه تنها هیچ یک از این ادعاها و پیش بینی ها تحقق نیافته؛ بلکه روز به روز اوضاع جهان بحرانی تر و مصائب بشریت افزون تر گردید. ۲۵ سال بعد از نوشتن فرئد، جنگ جهانی اول به وقوع پیوست که طی آن ده میلیون نفر کشته شدند و حدود بیست سال بعد جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست که در جریان آن به یک قول هفتاد میلیون نفر قربانی شدند، در تمام این مدت هم روزی نبوده که جهان روز خوشی داشته باشد و از جنایت آمریکایی ها در ویتنام و بمباران اتمی هیروشیما گرفته تا جنگ های منطقه ای و پدیده هایی چون داعش میلیونها نفر را به کام مرگ کشانده و آلات حرب نه تنها از بین نرفته بلکه هزاران برابر بیشتر و متنوع تر و کشنده تر گشته و ظلم، تبعیض، فقر و جهل نوین فراگیرتر شده است… قضاوت در مورد این مدعا را به عقول و افکار خردمندان وا می نهیم…
[1] فرائد، ص ۸ و ۹