در این مقاله قصد داریم به موضوع نفوذ انجمن حجتیه در مدارس کشور بپردازیم. مسئلهای که در موردش کموبیش صحبت شده را این بار از نگاه معلمی به بررسی مینشینیم که از کودکی در این فضا رشد یافته و هم اکنون نیز در مدارسی با حضور معلمان انجمنی مشغول به تدریس است. البته این معلم مطلع و فعال بهدلیل مسائل خصوصی و برخی موانع اجتماعی در محیط کار از درج مشخصات شخصی خودداری کردند. آنچه در ادامه میخوانید، مصاحبه اختصاصی با یکی از معلمان و پرورش یافتگان در محیطی با تفکرات انجمن حجتیه است.
-
ظاهرا تشکیلات انجمن حجتیه سالهاست، تعطیل اعلام شده اما همچنان ردپای فعالیتهایش بهچشم میخورد، نظر شما در این زمینه چیست؟ این فعالیتها در چه حوزهای بیشتر است؟
بله، انجمن همچنان فعالیت دارد و فعالیتها به این صورت است که مثلاً جلساتی میگذارند و از بچهها در سنین مختلف تستهایی میگیرند و بنابر نتیجه میگویند در چه کلاسها و جلسات قرآنی شرکت کنند. این جلسات قرآنی و اعتقادی با چارچوب مشخصی پیش میرود و در روانخوانی یا ترجمه قرآن خلاصه نمیشود.
به جز جلساتشان که از قدیم بوده و هست مدرسه هم دارند؛ چون وقتی از بچگی روی افراد کار کنند در بزرگسالی طوری میشوند که انجمن میخواهد. بنابراین بعد از فارغالتحصیل شدن از مدرسه باز هم جلساتشان ادامه دارد.
-
همانطور که فرمودید به جز جلسات مختلف در مدارس یعنی در حوزه آموزش و پرورش هم فعالیت دارند شما با توجه به شغلتان (معلمی) در این باره چه میدانید؟
در این زمینه معمولا فردی کار میکنند؛ یعنی اگر به مدرسه خاصی بروید و بگویید آیا کار انجمنی انجام میدهید؟ میگویند نه اما در یکسری مدارس خاص، بالأخره یک نفر هم شده اهداف انجمن را پیش میبرد که البته همین یک نفر خیلی قوی است.
بهعنوان مثال معلم را بهصورت قراردادی جذب میکنند و اصلا اسم و رسمش را به گزینش نمیفرستند. موارد زیادی وجود دارد (مثلا برای درس دینی و….) که معلم انجمنی به راحتی تدریس میکند و اسمش هم در جایی ثبت نیست.
در مدارس بسیار ماهرانه عمل میکنند؛ بهگونهای که فرزندان خانوادههای مذهبی که بدون هیچ گرایش انجمنی در مدرسه مذهبی ثبت نام کردهاند، وقتی تحصیلات ابتداییشان تمام شد، بهخاطر گرایشهایی که معلم در آنها ایجاد کرده به جلسات انجمن میروند، خانواده هم فکر میکند، یک جلسه مذهبی است.
جلسات اعتقادی هم که پوششهای زیادی میتواند داشته باشد؛ مثلا پنجشنبهها محرم، تاسوعا، عاشورا، میلادها و شهادتها جلسه دارند. حتی روزهای عادی هم کلاس میگذارند. پدر و مادرها هم میگویند جلسه مذهبی است، دیگر چرا نرود؟ برود یک چیزی یاد بگیرد.
البته از نظر مذهبی خیلی خوب کار میکنند. اما مبانی فکری را هم بهسمت خود تغییر میدهند. یک وقت میبینیم بچهای با توانایی بالا در فن بیان و اطلاعات زیاد در مورد شئونات شیعی، فعال انجمنی شده است.
انجمن حجتیه قوی کار میکند حتی اگر گزینش صلاحیت معلم انجمنی نیاز بهبررسی داشته باشد، کاملاً میدانند چطور قبول شود چون هر سوالی بپرسند پاسخش را میدانند. از آن طرف چیزهای دیگری هم میدانند که رو نمیکنند و به وقتش آنهایی که نیتشان تخریب است، خود را نشان میدهند.
البته برخی در ابتدا از بزرگان بودند که با نیت مبارزه با بهائیت انجمن را راه انداختند، اما حالا در مدارس نیروهایی بهعنوان معلم میفرستند که با تاثیرگذاری تدریجی، بچهها را جذب کنند.
-
شما گفتید، بعضی معلمها انجمنی هستند. یعنی وقتی میگویند مدرسهای به انجمن حجتیه مربوط است، منظور همان چند معلم است یا امکانات بیشتری دارند؟ (ساختمان مدرسه کادر مدیریتی و…)
نه انجمن بزرگانی دارد که مدرسه دارند و مدرسهگردان هستند. اما انجمنی بودنشان را بروز میدهند. البته از آن طرف، مدارسی هستند که واقعا ندانسته انجمن در آنها نفوذ میکند. مدارسی هم وجود دارد که کلاً بافتش انجمنی است و با سرمایه این تشکیلات تأسیس شده مثل دبیرستانهای «الف» و «ه». انجمن از لحاظ مالی هم خیلی خوب به آنها میرسد. اما در مدارس دیگر معمولاً انجمن فقط چند نیرو دارد و پشتیبانی مالی هم صورت نمیگیرد.
در واقع وضعیت برای همه مدارس یکسان نیست. بعضی از اساس انجمنیاند، برخی بستر نفوذ انجمن را دارند و شماری دیگر بستگی به شرایط دارد؛ یعنی در اثر بیتوجهی مسئولان مدرسه هر سال ممکن است، یک خط فکری به دانشآموز القا شود.
یک سال که معلم دینی، انجمنی باشد، بچهها را بهسمت انجمن میکشد، چپی باشد به آن سمت و به همین ترتیب تا چه پیش آید.
مدارسی مثل «ع، ف، الف، ن، ر و…» آگاهانه کادرشان را به این سمت میبرند. همین مدارساند که مثلا مشخصات معلم دینی را به گزینش ارائه نمیدهند یا فردی غیر از آنکه اسمش را معرفی کردهاند، به کلاس میفرستند. منطقه هم آنقدر بیکار نیست که از گزینش بازرس بفرستد تا بررسی کند که نام فرستاده شده با فردی که سر کلاس میرود، یکی هست یا نه. حتی اگر یک وقت برای کسی سوال ایجاد شد، میگویند آن فرد مریض بوده و فلانی به جایش آمده است.
-
نمود انجمنی بودن یک مرکز آموزشی چیست؟ چه فعالیتهایی دارند؟
در حال حاضر مجموعه بهصورت بیصدا فعالیت میکند یعنی بهجای مخالفت آشکار با فعالیتهای سیاسی جمهوری اسلامی، مناسبتهایی که دین را به سیاست مرتبط میکنند در سکوت میگذرانند؛ مثلا به سالگرد ۲۲ بهمن، ۱۲ بهمن (ورود امام ) و… نوعی بیتوجهی نشان میدهند و مراسم یادبود ندارند.
هر چند یکسری ظاهرسازیها انجام میدهند تا وقتی از منطقه بازرس بیاید، بگویند کارهایی انجام شده. از طرفی، جلسات اعتقادی در این مدارس با نظم و ترتیب خاصی پابرجاست. البته همین جلسات هم فیلتر دارد، معلمهای راهنما، دانشآموزان مستعد را شناسایی و جذب میکنند.
-
در این مدارس چه مسائل خاصی به دانشآموزان آموزش داده میشود؟
در مورد انجمن باید گفت آشکار نمیگویند که انجمن حجتیه چنین و چنان است. اولین اقدامشان این است که بچهها را از انقلاب دور میسازند. اینطور القا میکنند که هر کاری برای انقلاب و بعد از آن انجام شده بد است. مثلا اقدامات امام (ره)، رئیسجمهور، مسئولان سپاه و… را زیر سوال میبرند. به همین دلیل است که نباید در مورد فعالیتهای انجمن بیتفاوت باشیم.
انجمن کلاسهای مختلفی در زمینه امامت، توحید، عدل و… در سطوح مختلف دارد. اما در کنار اینها اعتقادات را هم تغییر میدهد. امثال انجمن کارهایی میکنند که جمعهای مذهبی نسبت به انقلابی که انقدر برایش زحمت کشیده شده بیتفاوت شوند و عقبنشینی کنند. این راه را برای دشمنانی که از آن طرف مرزها خطدهی میکنند، باز میکند تا جایی که میدانم، در زمان شاه، «ساواک» با انجمن کاری نداشت.
حتما با هم سر و سری داشتند که شاه نسبت به آنها موضعی نداشت. اما بعد از انقلاب سوزن میزنند چون شاه روی دین پیش نمیرفت اما انقلاب با توجه به دین پیش میرود و انجمن با هم بودن دین و سیاست را قبول ندارد. به همین خاطر هر جا که زورشان میرسد، یک سوزن به انقلاب میزنند.
بچهها را بهسمت خود میکشند، وقتی این افراد بزرگ شوند، خواه، ناخواه طرف انجمن هستند. در انجمن کسانی که خوب صحبت کنند و پند و اندرز بدهند، موفقند و نیروها را طوری تربیت میکنند که جذاب صحبت کنند.
-
به هر حال، این مدارس از نظر علمی در سطح خوبی هستند و شئونات اسلامی هم برایشان مهم است. چرا با وجود اینکه به نوعی مذهبی و اشاعه دهنده نام اهلبیت هستند، خطرناک محسوب میشوند؟
جذب انجمن حجتیه، جذب قشنگی است، تبلیغاتی که برای این مدارس انجام میشود. هم خوب است. گاه میبینیم، بچههایی که پدرانشان اعتقادات قوی انقلابی دارند، در این مدرسهها درس میخوانند. فرزندان افراد مسئولی که بعضا تصمیم گیرنده و تأثیر گذارند، در این مدارس هستند. اما حتی وقتی متوجه میشوند، فرزندانشان در چنین محیطی است، ساده میگذرند و می گویند دارند، درسشان را میخوانند و رتبه کنکور مهم است.
بنابراین، انجمن آرامآرام اثر میگذارد و بعد دیگر نمیشود کاری کرد. جدایی اعتقادی پدران از بچهها در سنین بالاتر، کاملاً مشهود است. نمونه بارز آن پسر مرحوم آقای «خرعلی» است. افراد دیگری هم هستند. بچه میرود درس میخواند، والدین هم میگویند: این مدارس معلمان آنچنانی دارد. فرزندم نمرههای بالا میگیرد. حالا مگر انجمن چقدر میتواند تأثیر بگذارد؟ اما بعد میبینیم اکثر دانشآموزان این مدارس نسبت به انقلاب اگر مخالف نباشند، بیتفاوتند و به کشورشان بیاعتقاد میشوند. ضمن اینکه اینها همدیگر را حمایت میکنند و اگر وارد منصبی شوند، با تمام توان همفکرانشان را بالا میشکند. این است که بیشترشان وضع مالی خوبی هم دارند.
-
کمی از محتوای آموزشیشان صحبت کنید. چه الگوهایی را برای دانشآموزان معرفی میکنند؟
بیشتر پردازشهایشان روی داستان ائمه (علیهم السلام) است. اگر درسی در مورد شهدای انقلاب باشد، معلم خیلی سریع از آن میگذرد و این مقولهها اصلا تقویت نمیشود اما روی هر چیزی که خودشان بخواهند، مدتها هم میتوانند بحث کنند.
انجمن این فکر را در ذهن ایجاد میکند که نباید به حکومت کاری داشت. نکتهای که بد نیست، بگویم این است که من نشنیدم از این گروه کسی از مستضعفان دستگیری خاصی بکنند. شاید مثلاً در برگزار کردن مناسبات مذهبی فعال باشند، اما برنامهای برای کمک به نیازمندان ندارند؛ چون نسبت به همه بیتفاوت میشوند.
-
چه فوق برنامههایی در این مدارس ارائه می شود؟ (اعم از محصولات فرهنگی، سی دی، کتاب جزوه و…)
این مدارس عموماً از یک سنی به بعد دانشآموزان را به جلسات اعتقادی هدایت میکنند. مجالسی که هر روز در خانه یک نفر است. از اینجا میتوان به برنامهریزی دقیق آنها پیبرد؛ مثلا، فرزند منِ نوعی از اول دبستان در یک مدرسه بوده و خانواده اکثر همکلاسیهایش را میشناسم که چقدر مذهبی هستند. این بچهها ۱۰ سال با یکدیگرند. حالا بعد از این سالها این افراد شناخته شده میخواهند، بین خودشان دور همی اعتقادی بگذارند. معلوم است پدر و مادرها هیچ ممانعتی برای رفتن فرزندشان به این مجالس مذهبی بهعمل نمیآورند.
بنابراین، اینگونه رفتوآمدها راحت صورت میگیرد. در این آمدوشدها جزواتی هم رد و بدل میشود. این جزوهها بسیار جذابند و فرد با خواندن یک صفحه، به ادامه دادن ترغیب میشود. بهصورت اصولی هم شروع میکنند؛ مثلاً اولین جزوهای که میدهند پنج صفحه A5 است. بعد میشود شش صفحه، دو سال بعد هشت صفحه و بههمین ترتیب صفحات بیشتر و بزرگتر می شود و فرد همه آنها را میخواند.
اگر بررسی کنید، انجمن یکی از گروههایی است که آمار مطالعه بسیار بالایی دارد؛ چون فن خواندن را هم میدانند.
-
عمدتا دبیران چه دروسی انجمنی هستند؟
«هدیههای آسمانی» که همان دینی و قرآن است، ادبیات و اجتماعی اینها درسهایی است که بهراحتی میتوان از طریق آن بستر را برای ورود به انجمن آماده کرد.
-
پراکندگی این مدارس به چه صورت است؟ آیا برای هر دو گروه دختر و پسر مدرسه دارند؟
هر کسی که مدرسه پسرانه دارد، دخترانهاش را هم بهنحوی تأسیس کرده اما مدارس انجمنی پسرانه مشخصتر است. مدارس ن، ع، الف، ه، ر و… به میزان بیشتری انجمنیاند؛ یعنی نسبت به موضوعات انقلابی یا سیاسی، بیتفاوتی بیشتری القا میکنند. از مدارس دخترانه معروف انجمن میتوان به ط، ش، س، ف و… اشاره کرد که بیرون از مدرسه هم جلسه میگذارند و خانمهای انجمنی برای جذب دخترها در این مدارس تدریس میکنند.
-
به نظر شما چند درصد از دانشآموزانی که در این مدارس تحصیل میکنند. در نهایت اهداف انجمن را محقق ساخته یا حتی جزء بدنه آن میشوند؟
فکر میکنم، اکثر بچههای دبیرستانیشان در جلسات و دورههای انجمن شرکت میکنند. بعضاً در یک هفته ۲۰ جلسه در مناطق مختلف تهران (قلهک، پاسداران، هروی، شمسآباد و…) میگذارند، بدون اینکه جلسهای برای نقد انجمن وجود داشته باشد و همین دانشآموزان با جنبههای دیگر انجمن هم آشنا شوند. پس امکان دارد، بخش اعظمی از آنها با انجمن باقی بمانند و در تشکیلاتش عمیقتر شوند.
-
از نفوذ انجمن در حوزه و دانشگاه چقدر مطلعید؟
در مورد حوزه مراجع تقلید انقلابی معلومند، زاویهدارها هم مشخصند و اعضای انجمن حجتیه هم از همین مراجع اخیر کمکهای مالی دریافت میکنند که خودشان هم به آن معترفاند. بهطوری که در بعضی جلسات انجمن، افراد روحانی هم مشاهده میشوند. خوب اینها در حوزه تربیت شدهاند.
در دانشگاه هم اگر گرایشهای سیاسی را کنار بگذاریم، باید گفت، همانطور که پوششها به راحتی تغییر میکند. باورها هم عوض میشود. معمولا در دروس خاصی این اتفاق میافتد. مثلاً در دانشگاه شهید بهشتی، در زمینه روانشناسی گاهی استاد انجمنی تدریس میکند. روانشناسی هم درسی است که خیلی خوب میتوان از طریق آن جذب کرد.
-
شما در مدرسه «ن» که به فرمایش خودتان جزء مدارس انجمن بوده تحصیل کردید، آیا انجمنی بودنش برایتان محسوس بود؟
بله، آن موقع ما خودمان هم اطلاعاتمان بیشتر بود، اما بچههای امروزی فکرشان درگیر مسائل سختافزاری و نرمافزاری است و روی این امور زمان نمیگذارند تا مطالعه کنند. خیلی از همکلاسیهای قدیمیام هنوز هم اعتقادات قرص و محکم انجمن حجتیه را دارند. حدود ۷۰ درصد بچهها در آن گروه ماندند و هنوز هم جلسه میگذارند.
-
به نظرتان ضعف چه حوزهای باعث شده مدارس مذهبی رنگ و بوی انجمنی داشته باشند؟
هر چند ضعف متوجه آموزش و پروش هم میشود، اما بهطور کلی این نهاد خیلی نمیتواند این موارد را رصد و کنترل کند. این برنامهها اعتقادی است، کسانی که روی برنامههای اعتقادی کار میکنند باید این مسائل را پایهریزی و نیروهای توانا تربیت کنند.
انجمن نیروهای حرفهای زیادی دارد، مثلاً یک مسح پا را تا دو ساعت هم میتوانند توضیح دهند، طوری که بچه با اشتیاق گوش کند و از جایش تکان نخورد. حالا شما برو در یک محیط انقلابی بگو داستانهای شهدا و انقلاب را مثلاً در مسجد تعریف کنند، آن هم مسائلی که واقعا تأثیر گذارند و جای کار دارند، اما متأسفانه در این زمینه کم کاری میشود. نسبت کمتری از مدارس و معلمها از شهدا یاد میکنند.
دانشآموزان علاقه زیادی به معلمشان دارند، پس مربی خیلی میتواند مؤثر باشد، اما چند درصد معلمهای ما در رابطه با نقش شهید و انقلاب صحبت میکنند؟ یک عده که انجمنیاند یک عده دیگر هم کلاً به این مسائل اهمیت نمیدهند.
-
توصیه شما به خانوادههایی که به دنبال مراکز آموزشی مذهبی و در عین حال از نظر فکری سالم هستند چیست؟
در بیشتر مدارس مذهبی و خوب بالأخره یک نفر هم شده از انجمن ورود کرده است و همان یک نفر تأثیرش را میگذارد؛ یعنی در یک مدرسه همه معلمها درس خود را میدهند و کاری به مسائل مختلف ندارند، اما یک معلم که از قضا معلم دینی یا قرآن هم هست، بچهها را خوب میشناسد و میتواند خیلی تأثیر بگذارد. خیلی دقیق کار خود را در مورد القای تفکرات خاص انجام میدهد.
خانوادهها هم در درجه اول بهدنبال این هستند که سواد علمی فرزندشان بالا برود و به سواد دینی آنها اهمیت زیادی نمیدهند. بنابراین، این مدرسهها را ترجیح میدهند. برای حل این مسئله باید کسانی که مباحث مذهبی و اعتقادی را آموزش میدهند، طوری تربیت کرد که قوی باشند و خوب صحبت کنند. فرد با فن بیان قوی میتواند جذب کند. باید معلم دینی تربیت کرد و به مدارس فرستاد.
-
راهکار شما برای بهبود این وضعیت چیست؟
بهترین کار تربیت معلم دینی است. معلمی با اعتقادات و برنامه مشخص. آموزش و پرورش هم میتواند در کنار دانشگاه تربیت معلم که نیروی کار معلمی پرورش میدهد، معلمهای دینی را بهصورت جدا تربیت کند. معلمهایی که به مسائل دینی واقعا مسلط باشند، نه مثل بعضی مدارس که معلمهای دینیشان هیچ تسلطی بر موضوع ندارند و شغل اصلیشان چیز دیگری است.
-
اگر نکته یا حرف ناگفتهای دارید، بیان بفرمایید.
در جلسات انجمن اکثر افراد جوان هستند. فکر میکنید، همین داعشیها چطور جذب شدهاند؟ اینها باید بررسی شود. چطور میشود که یک داعشی سر یک انسان را به راحتی میبرد؟ چون آموزش میبیند. همان طور که انجمن اهداف خود را آنقدر دقیق آموزش میدهد، ما هم باید در مقابل، راه درست را با آموزش کارشناسیشده به فرزندانمان نشان بدهیم.