فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران
تشکیلات بهائیت وجود مرجعیت دینی و قشر روحانی را در فرقه خود منکر میشود. اما با بررسی متون بهائیت و واقعیت میدانی درمییابیم که این فرقه از مرجعیت دینی به نام بیت العدل برخوردار است. علاوه بر آن در بهائیت کسانی هستند در قالب مبلّغ دینی و در دو دسته ثابت و سیّار به تبلیغ بهائیت میپردازند و در قبال آن حقوق دریافت میکنند.
در بررسی ساختار تشکیلاتی بهائیت، به عنوانی جالب در این فرقه با نام مبلّغین ثابت و سیّار برمیخوریم. اما اینکه مبلّغ ثابت و سیّار در بهائیت چه مفهوم و جایگاهی دارد، لازم است تا دیدگاهها و واقعیتهای فرقه بهائیت را با یکدیگر مورد بررسی قرار دهیم.
فرقه بهائیت در راستای مدرن جلوه دادن خود مدعیست که قشر روحانی (قشری که تحصیل و تبلیغ علوم دینی کرده و معیشتش را از این راه میگذراند) در مسلک خود ندارد: «ابتدا باید خاطر نشان کرد که چون در دیانت بهائی رهبران روحانی نظیر موبَد، خاخام، کشیش و آخوند و ملا وجود ندارند، این اعتقاد برقرار است که هر انسانی با توجه پاک و خلوص نیت و قلب صاف میتواند به درگاه خالق خود متوسل و با تمرکز فکر، به درگاهش راه یابد و طلب تائید و برکت نماید.»
سردمداران بهائیت علّت بینیازی خود به قشر روحانی را در ارتقای فهم مردم دانسته و وجود این قشر را موجب آسیب های گوناگونی به دین، نظیر: القای فهم اشتباه از دین، بروز اختلاف و فرقهگرایی برشمردند! آسیبهایی که به ادعای بهائیان با آمدن بهائیت، از میان برداشته شد: «حضرت بهاءالله، مؤسس آئین بهائی، آنچه اسباب اختلاف بود را از میان برداشت. از جمله مرجعیت افراد در امور دین را بکلی لغو و آزادی وجدان را اعلان فرمود که باید هرکه خود تحقیق کرده دین خویش را بشناسند و بدون واسطۀ شخصی دیگر، حیات روحانی خویش را منظم سازد.»(1)
اما بیایید بررسی کنیم که آیا بهائیت در نداشتن مرجعیت و مبلّغ دینی، صداقت دارد یا همچون دیگر شعارهایش، جز عوامفریبی و بیعملی، واقعیت دیگری وجود ندارد!
اول: با بررسی ساختار تشکیلات بهائیت در مییابیم که برخلاف شعارهایش، این فرقه از وجود مرجعیت دینی به نام بیت العدل برخوردار است. چنانکه پیشوایان بهائی از مرجعیت بیت العدل در زمان گذر از عصر رسولی بهائی سخن گفتهاند: «مرجع کلّ کتاب اقدس و هر مسأله غیر منصوصه راجع به بیت عدل عمومی… و در آن چه اختلاف واقع یا مسائل مبهمه و یا مسائل غیرمنصوصه مذاکره نمایند و هرچه تقرّر یابد همان مانند نصّ است.»(2)
دوم: علاوه بر وجود مرجعیت دینی در بهائیت، این فرقه از وجود مبلّغهای تخصصی (یعنی کسانی که تحصیل و تبلیغ بهائیت میکنند و از این راه درآمد دارند) همچون ادیان الهی برخوردار است. جالب اینکه رهبران بهائیت، اعضای قشری (روحانی) که وجودش را در فرقه خود منکر میشوند، به دو دستهی ثابت و سیّار تقسیم کردهاند. چنانکه در ضرورت افزایش تعداد مبلّغین بهائی میخوانیم: «اکیداً همه یاران را از ضرورت اقدام عاجل آگاه فرمائید تا به هر قیمت شده با وجود فقدان وسائل در تقویت و افزایش عدد مبلّغین قابت و سیّار که آماده قیام به خدمتند، همت نمایند.» (3)
در زمینه توسعه بهائیت با اعزام مبلغین سیّار نیز میخوانیم: «ماشین بسط و توسعه امر بهائی به کار افتاد و با سرعتی شگفتانگیز به اهدافش رسید و به اعزام مهاجرین و مبلغین سیّار به کشورهای همسایه پرداخت.» (4) یا آنجا که برنامهریزی برای مبلّغین سیّار بهائیت از اقدامات مفید شمرده شده است: «یکی از صدها اقدامات مفید احبّا در جوامع بهائی، تهیّه برنامههای نافع و متناسب برای مبلّغین سیّار است.»(5)
یا اینکه شوقی افندی اولین ثمره وجود مبلغین سیّار بهائی را گسترش بهائیت در ایران و کشورهای مختلف دانسته است: «ایمان و اقبال جمّ غفیری از ملل بعیده … به امر الهی که به منزله نخستین ثمره و نتیجه اقدامات پرشور و حرارت مبلغین سیّار در صفحات ایران و برمه هندوستان … محسوب میگردد.»(6)
آری؛ مبلغهای ثابت و سیّار بهائیت همچون قشر روحانی در ادیان، نه تنها تحصیل و تبلیغ بهائیت میکنند، بلکه از این راه نیز درآمد دارند. چنانکه یکی از مصارف حقوق شرعی در بهائیت، هزینه در امور تبلیغی و برای مبلغین حرفهای این فرقه تعیین گردیده است: «حقوق الله راجع بوَلیامر الله است تا در نشر نفحاتالله و ارتفاع کلمه الله و اعمال خیریه و منافع عمومیه صرف گردد.»(7)یا آنجا که میخوانیم: «… ولی مبلّغین که حِرَف و صنایعی ندارند و کسب و تجارتی نمینمایند شب و روز به تبلیغ مشغولند، یاران الهی باید از آنان ملاحظه نمایند و طوعاً در نهایت روحانیّت اِعانتی از آنان بکنند.»(8)
در پایان تصور کنید که لقب سیّار، برای روحانیون مسلمان یا کشیشهای مسیحی به کار برده میشد؛ به نظر شما فرقه بهائیت چه تمسخر و تصویرسازی منفی از ایشان ارائه میداد؟! این، واقعیت فرقهی دورو و پر نیرنگ بهائیت است.
پینوشت:
1- به نقل از سایتهای تبلیغی وابسته به تشکیلات بهائیت.
2- ر.ک: عباس افندی، الواح وصایا، محفل ملّی بهائیان پاکستان: مطبعهی استرلینگ گاردن رود، نوامبر 1960، ص 21.
3- شوقی افندی، حصن حصین شریعت الله، هوفمایم آلمان، لجنه نشر آثار امری، 1997 م، ص 2.
4- نهاد رهبری بهائیت بیت العدل، قرن انوار، نسخه الکترونیکی، ص 91.
5- طرازالله سمندری، طراز الهی، نسخه الکترونیکی، ج 2، ص 379.
6- شوقی افندی، قرن بدیع، ایران: لجنه ملّی نشر آثار امری، 1992 م، ص 406.
7-فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، نسخه الکترونیکی، ص 234.
8- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخه الکترونیکی، ص 249.