انبیای الهی سعی و تلاش وافری داشتند تا مردم زمان خود را از جهل و گمراهی نجات بخشیده به شاهراه هدایت، روشنائی و سعادت رهنمون گردند. اما رهبران ضلالت برخلاف پیامبران الهی نه تنها با جهل و گمراهی مردم زمان خویش مبارزه نکردند، بلکه با الفاظ و سخنان پوچ و به دور از واقعیت، لاف خدائی زده آسمان ریسمانی بافتند و به خورد مردم دادند. از جمله این رهبران ضلالت باب و بهاء می باشند که جز وعده های توخالی چیزی از آنان به یادگار نمانده است.
یکی از این لاف زنی های جناب میرزا حسینعلی بهاء لوحی است به نام لوح احمد که میرزا در صفحه 8 و 9 به احمد یزدی دستوراتی داده و سفارش می کند تا آن را از بر نماید: “فاحفظ یا احمد هذا اللوح ثم أقرأها فی ایامک و لا تکن من الصابرین فان الله قد قدر لقارئها أجر مئه شهید ثم عباده الثقلین… فوالله من کان فی شده أو حزن و یقرأ هذا اللوح بصدق مبین یرفع الله حزنه و یکشف ضرّه و یفرّج کربه“.
ای احمد این لوح را حفظ کن و در روزهایت آن را بخوان و نشکیب. زیرا خداوند به خواننده آن مزد صد شهید و ثواب عبادت جن و انس را خواهد داد.
اما نکاتی که جناب میرزا حسینعلی بهاء در این لوح بکار برده و مورد مناقشه شدید می باشد،
اولا، واژه شهید است که در اسلام به کسی شهید اطلاق می شود که در میدان نبرد حق علیه باطل جانفشانی کرده و در راه خدا کشته گردد. اسلام چنین شخصی را ارج نهاده و ثواب بزرگی را برای او در نظر گفته و چنین مژده داده که او زنده است و نزد پروردگارش روزی می خورد. همچنان که در همین کتاب صفحه 17 در مورد شهید می نویسد: «شهید کشته در راه دین که گواه بر دین است».
اما میزا حسینعلی بهاء در این لوح می گوید: هر کس یک بار لوح احمد را که تقریباٌ دو صفحه است بخواند، خدا به او اجر صد شهید خواهد داد! نخست باید از او پرسید چرا و به چه علت؟ مگر خواندن یک لوح چه سختی داشته و چه نتیجه ای از آن برای خواننده در پی دارد که چنین مزد عظیمی به خواننده آن داده می شود؟ آیا این سخن از کسی که دعوی بعثت و برانگیختگی دارد، نشان هوسبازی و بیخردی نیست؟
ثانیاً، چنین سخنی در واقع بنیاد گذاشتن ریشه دین و آئین خود را کندن است. زیرا وقتی مردم بتوانند با خواندن یک لوح ساده اجر صد شهید را ببرند و در زندگی خویش به جایگاه بلندی نیز دست پیدا کنند، چه نیازی دارند که به کارهای خیر دیگری رغبت نشان داده یا از بدیها و گناهان دوری کنند؟
پیروان این فرقه گمراه به کسانی که در جنگ های بابیگری در قلعه طبرسی مازندران، فتنه زنجان و نیریز فارس و دیگر اماکن کشته شده اند، بظاهر ارج بسیاری می نهند. ولی باید گفت آنها فریب خورده و زیان بسیار برده اند. زیرا بیچارگان پس از آنکه جنگها کرده و آدمها کشتدند و خود نیز کشته شده اند، نزد بهائیان بیش از یک شهید نبوده و مزد یک شهید بیشتر دریافت نمی کنند ولی فلان جوان خوشگذران بهائی اگر روزی تنها یک بار لوح احمد را بخواند وقتی پیر شود و بمیرد، مزد صدها هزار شهید را خواهد برد!
این سخن میرزا حسینعلی همانند آن است که کسی کارخانه ای برپا کند و به کارگران در برابر کارشان مزدی بپردازد. ولی یک روز نیز این هوس به سرش زده یک رباعی شعر بسراید و به کارکنان اطلاع دهد که هر کس رباعی مرا حفظ نماید و جلوی من بخواند، مزد صد کارگر به او خواهم داد. پیداست که چنین آگهی درِ این کارخانه را خواهد بست زیرا کارگران بجای اینکه هشت ساعت به سختی کار و تلاش نمایند و آخر ماه مزد یک کارگر را بگیرند، هر زمان که اراده نمایند نزد صاحب کارخانه رفته و رباعی او را خوانده، مزد صد کارگر می گیرند و پی خوشی های خود خواهند رفت.
میرزا حسینعلی نوری در ادامه عبارت خویش به خدا سوگند یاد می کند که اگر کسی در فشار و سختی باشد یا دچار غم و اندوهی گردد و این لوح را بخواند خدا او را از سختی و از اندوه رها می گرداند. بدون شک میرزا حسینعلی این عبارت را به تقلید از حدیث کساء بیان کرده است. اما جای تعجب است از کسی که خود را خدای خدایان می خوانده و قائل بود که عالم را من آفریدم و خودم آن را می گردانم، این اندازه از علم و دانش تهی بوده و آگاهی نداشته که با خواندن لوح احمد کسی از سختی یا اندوه بیرون نمی آید بلکه چاره سختی را باید از راهش برطرف کرد؟