فرقه پژوهی

پاره ای از مبغلین مسیحیت صهیونیستی بر این باور هستند که خدای کتاب دینی آنها، خداییست که توانایی ارتباط با مخلوقات و مردم را دارد. چرا که در این کتاب دینی موارد فراوانی وجود دارد که دلالت بر حضور فعال خداوند در بین مردم می کند! از این جهت ادعا می شود خدای تبشیری خدایی کمک کننده و یاری دهنده است.

البته این نکته مخفی نماند، قصد ایشان از محسوس و یار و یاور معرفی کردن خدای مسیحیت، نفی خدای اسلام و ساختگی خواندن اوست. اینکه اسلام و آیات و روایات چه خدایی را معرفی می کنند نیازمند مجال دیگریست که به آن خواهیم پرداخت. اما اکنون پاره ای از فقرات کتاب مقدس را مورد بررسی قرارداده، و با ادعای مطرح شده از جانب این مبلغین تبشیری- شیطانی صهیونیستی مقایسه خواهیم کرد.

نکته اول: عقل و تجسم خدا

مهم ترین عاملی که باعث می شود بسیاری از مبلغین مسیحی تبشیری خدای خود را اخلاق مدار و با محبت و یاری رسان معرفی کنند، مجسم کردن خداییست که به اشتباه محض از کتاب دینی کنونی برداشت کرده اند. در واقع با یک نگاه سطحی، خدایی را که مانند سنگ و چوب، جسم دارد را به خدایی می پذیرند تا بتوانند ادعای نزدیکی و محبت خداوند به مخلوقاتش را ثابت کنند. به عبارت ساده می توان گفت ایشان، بدون توجه به دلائل عقلی، که بسیار واضح و مبرهن در عدم محدودیت خداوند بیان شده، ترجیح می دهند با احساسات خود، خدای ساختگی مجسم را ارائه دهند، آن هم فقط بخاطر اینکه بگویند خدای ما بسیار با محبت است، درحدی که درمیان ما حاضر و ناظر شده است. شایان ذکر است حتی الهیدانان مسیحی،مانند مسلمانان، از دیرباز بر بی نهایت بودن خداوند تاکید داشته اند اما در مرحله تبلیغ، خدایی مجسم و محدود را مشاهده می کنیم که مبلغانی سطحی نگر تبشیری شیطانی، درجهت تبلیغ اهداف خود ارائه می دهند.

با تصور اینکه عقل را مدنظر قرار بدهیم، یک مبلغ مسیحی فاقد اثبات خداوندی با محبت و یاری رسان خواهد بود! چرا که عمده دلیل ایشان در جهت اثبات محبت خدایشان، و ساختگی بودن خدایان دیگر، تجسم خداوند به مثابه ی تجسم سنگ و چوب است، و با متناقض بودن خدای نامحدودی که جسم شده است، طبیعتا باید گفت هیچ ساختار منطقی، در آموزه های این مبلغین وجود ندارد، غیر از اینکه بخواهند مقاصد خود را در جمع آوری مخاطب، با الفاظی مثل خدای با محبت به انجام رسانند.

نکته دوم: کتاب دینی (تحت عنوان مقدس)

ازجمله فقراتی که در کتاب دینی آنها قابل بررسی بوده و مفهوم والایی را می رساند، می توان به این مورد اشاره کرد،«خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانه‌ای که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.»[1]

یک مبلغ مسیحی تبشیری  سعی دارد تمام کارهایی که توسط مسیح علیه السلام انجام شده است را، با توجه به اعتقاد الوهیتی که برای مسیح قائل است، به خداوند نسبت دهد. در واقع اگر فرض بر این باشد که مسیح خداست، تمام محبت های مسیح و حضورش در کنار مردم، تمام مشکلاتی که به شخصه حل و فصل کرده است را به خدا نسبت دهد و ادعا کند خدای ما خدای با محبت است و ارتباط فردی او با مخلوقات قطع نمی شود.

تمام این توهمات و انحرافات، درحالی انجام می شود که خود کتاب مقدس با صراحت هرچه تمام می فرماید، مسیح علیه السلام مظهر خداوند است و خود خداوند به هیچ عنوان قابل دیدن نیست!! پس هرکز کسی او را ندیده است!

اگر فقط به همین فقره از کتاب دینی آنها تمسک کنیم، متوجه می شویم این کتاب کاملا در راستای معارف اسلامی است که اولیاء و انبیاء علیهم السلام را مظهر صفات الهی می داند و بدون این که خداوند را قابل رویت بداند، یاری و محبت خداوند توسط انبیاء و اولیاء خودش ثابت و ظاهر می داند.

با دقت عقلی اینگونه می توان بیان کرد: خداوند قابل رویت نمی باشد، مسیح خداوند را ظاهر کرد، مسیح قابل رویت است، درنتیجه مسیح غیر از خداوند بوده، الا اینکه ایشان از اولیاء خاص او می باشد که صفات الهی را در بین مردم ظاهر می کند نه صفات خودش را!

در آموزه های اسلامی وارد شده است » أین وجه الله الذی منه یؤتى…[2]

از حجت الهی به عنوان وجه الله، و کسی که مظهر صفات خداوند می شود، یاد شده است، معنای این فقره و آنچه در کتاب مقدس وارد شده است این می باشد که ذات خداوند قابل درک و رویت نیست، اما خداوند با انبیاء و اولیاء خودش، و با صفات بسیار والایی که ایشان دارند، محبت و رحمت خود را بر مردم عیان می کند.

از این جهت باید گفت، یک مبلغ مسیحی تبشیری صهیونیستی، تنها کاری که انجام می دهد، مخالفت با کتاب مقدس و معارف اسلامی است، چرا که تعالیم ایشان هم مخالف متن کتاب آنها و هم مخالف آموزه های اسلامی می باشد. و آنچه ثابت می شود عدم اعتقاد این مبلیغین به معارفی بر پایه عقل و نقل است، و صرفا با رویکردی انحرافی، در صدد جلب مخاطب بیشتر و انحراف مردم به سمت اهداف شیطانی خود هستند.

 

[1] یوحنا1:18

[2] دعای شریف ندبه