فردوسی؛ از ادعای ناسیونالیست‌ها تا واقعیت
فروغی به عنوان روشنفکری غرب‌زده و ناسیونال شووینیست، تلاش زیادی در مسیر ترویج ایدئولوژی ناسیونالیسم شاهنشاهی باستان‌گرا انجام داده است. انتخاب نام پهلوی برای رضاخان نیز به پیشنهاد او انجام گرفته است. فروغی در زمره منورالفکران همسو با رژیم رضاشاه کوشش زیادی جهت تحریف حقیقت آراء و شخصیت فردوسی و بت‌سازی از این شاعر ارجمند به منظور بهره‌برداری‌های سیاسی و ایدئولوژیک خود داشته است. فروغی، تقی زاده و دیگر روشنفکران ناسیونال سلطنت‌طلب به گونه‌ای از فردوسی سخن می‌گفتند، گویا که فردوسی مروّج مشهورات ایدئولوژیک ناسیونالیستی ایشان می‌باشد. در حالی‌که می‌دانیم فردوسی شاعری شیعه مذهب بوده و شاهنامه را که خود «ستم نامه عزل شاهان» می‌نامیده به سلطان محمود غزنوی تقدیم کرده است.

از مطالعه شاهنامه در می یابیم که فردوسی یک مسلمان و حتی یک شیعه بوده است. از جمله در مقدمه شاهنامه چنین می سراید:

ترا دانش و دین رهاند درست                    در رستگاری ببایدت جست

به گفتار پیغمبرت راه جوی                         دل از تیرگیها بدین آب شوی

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی              خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم علیم در ست                    درست این سخن قول پیغمبرست

منم بنده‌ی اهل بیت نبی (ص)                   ستاینده‌ی خاک و پای وصی

بر این زادم و هم برین بگذرم                      چنان دان که خاک پی حیدرم

هر آنکس که در جانش بغض علیست           ازو خوارتر در جهان زار کیست؟

نباشد جز از بی‌پدر دشمنش                        که یزدان به آتش بسوزد تنش

(فردوسی، شاهنامه، گفتار اندر ستایش پیغمبر، ص ۱۵)

آیت الله جوادی آملی در ۱۳ تیر ۱۳۹۸ در مراسم اختتامیه نخستین جایزه داستان‌های حماسی مشهد می‌فرمایند: اگر نظامی و امثال نظامی این گونه از حرف‌ها را (درباره خداشناسی) دارند، این‌ها در کنار سفره بزرگ حکیم اسلامی یعنی فردوسی نشستند، فردوسی مسئله توحید را حماسه‌ای کرد، مسئله ولایت و امامت و تشیع را حماسه‌ای کرد، بُعد ایران موحد را، ایران اسلامی را در سایه توحید و ولایت زنده نگه داشت. حکیم فردوسی وقتی درباره خدا سخن می‌گوید، شعری گفته است که حکیم صدر المتألهین در کتاب المبدأ و المعاد از آن شعر با جلال و اکرام یاد می‌کند و با عظمت یاد می‌کند و از آن شعر بهره می‌برد  و آن شعر این است:

جهان را بلندی و پستى تویی

ندانم چه ای، هر چه هستى تویی

موبد دکتر جهانگیر اوشیدری، فرزند موبد انوشیروان، یکی از شخصیت‌های برجسته‌ی زرتشتی در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در شهر کرمان دیده به جهان گشود. دوران دبستان و دبیرستان را در کرمان سپری کرد. سال ۱۳۱۷ خورشیدی وارد دانشکده تازه بنیاد دامپزشکی دانشگاه تهران شده و سه سال پس از آن به عنوان دکتر دامپزشک فارغ‌التحصیل شد. سپس به استخدام نیروی زمینی ارتش درآمد. تیمسار دکتر اوشیدری در سال ۱۳۵۱ خورشیدی بازنشسته ارتش شد.

پس از بازنشستگی وارد جرگه‌ی تخصصی دین زرتشتی می‌شود و با آموختن علوم دینی زیر نظر استادانی چون موبد اردشیر آذرگشسب، موبد فیروز آذرگشسب و موبد رستم شهزادی و همچنین آموختن دین‌دبیره (خط دینی زرتشتیان) و چگونگی انجام آیین‌های دینی نزد موبد هرمزدیار خورشیدیان سرانجام در سال ۱۳۶۰ خورشیدی از سوی انجمن موبدان، به درجه‌ی موبدی می‌رسد.

موبد اشیدری، پس از درگذشت موبد رستم شهزادی در سال ۱۳۷۸ خورشیدی به عنوان رئیس انجمن موبدان تهران برگزیده شد. وی در سال ۱۳۸۳ خورشیدی، در سن ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. ایشان در زمینه شاهنامه نیز پژوهش‌های ارزنده‌ای داشتند. لیکن آنچه مدنظر ما قرار گرفته است،‌ عقیده ایشان پیرامون حکیم ابوالقاسم فردوسی (سراینده شاهنامه) و مذهب اوست.

موبد اوشیدری در کتاب «دانشنامه مزدیسنا» به صراحت بر مسلمان بودن و شیعه بودنِ فردوسی تأکید کردند. وی پس از بیان اختلافات میان فردوسی و سلطان محمود غزنوی، می‌گوید: «فردوسی به شیعه و محمود به تسنّن معتقد بود». (موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه‌ی مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، چاپ پنجم ۱۳۸۹، ص ۳۶۷)

دکترعبدالحسین زرین‌کوب پیرامون ابوالقاسم فردوسی می‌نویسد: «آیین شیعه که وی را به تعبیر خودش خاک پای حیدر کرده بود، روح و ذهن وی را به دنیای پارسایی و قهرمانی می خواند و از برادرکشی‌ها و ناجوانمردی‌هایی که امیران عصر را از بخارا تا گرگان و از طوس تا بغداد به جان هم انداخته بود بیزار می‌کرد». ابوالقاسم فردوسی، شیعه بود، خود را خاک پای علی (علیه السلام) می‌نامید و از ناجوانمردی بیزار بود. زرین‌کوب می‌گوید که دین و مذهب فردوسی، در خدمات ادبی و فرهنگی او بسیار مؤثر بود(عبدالحسین زرین‌کوب، نامورنامه، تهران، نشر سخن، ۱۳۸۳، ص ۵۲).

مقام معظم رهبری در بازدید از نمایشگاه مینیاتور و نگارگرى، حسینیه‌ى امام خمینى می‌فرمایند:

نمی‌دانم شما آقایان چقدر با شاهنامه مأنوسید، من با شاهنامه مأنوسم، حکمت شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی است. اگر کسی به شاهنامه دقت کند، خواهد دید فرودسی ایران را سروده، اما با دید یک مسلمان؛ آن هم یک مسلمان شیعه(۱۳۷۲/۰۶/۱۰)

همچنین ایشان در دیدار جمعی از اعضای انجمن قلم فرموند:‌

این حکیم (حکیم ابوالقاسم فردوسی) چه کسی است و حکمت او چیست؟ آیا حکمت زردشتی است، حکمت بی‌دینی است، حکمت پادشاهی است یا حکمت اسلامی؟ این را می‌شود در آورد. اگر کسی به شاهنامه نگاه کند، خواهد دید که یک جریانِ گاهی باریک و پنهان و گاهی وسیع، از روح توحید، توکّل، اعتماد به خدا و اعتماد به حق و مجاهدت در راه حق در سرتاسر شاهنامه جاری است. این را می‌شود استخراج کرد، دید و فهمید. (۱۳۸۱/۱۱/۰۸)

  • حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم

منبع: حق پژوهی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.