فرقه پژوهی
چکیده
ازجمله سوءاستفاده هایی که در حوزه علم و علماء دینی رخ داده است تحریف در عقاید علمای بزرگ و تاثیر گذار در دنیا بوده است به این صورت که برخی از تفکرات به خصوص سیاسی به دنبال این بوده اند که نظریات یک دانشمند یا عالم برجسته ای را مطابق جهان بینی و عقائد خود تفسیر نمایند تا از این طریق بتوانند تفکرات خود را در نظر مردم و فرهنگ های دیگر مورد قبول نشان دهند.
در این میان «مسیحیت تبشیری صهیونیستی» از این قافله عقب نمانده و چندیست در تلاش است تا بتواند با استفاده از اشعار و کتابهای شخصیت عارفی بزرگ و صاحب کتابهای عرفانی، همچون مولوی استفاده کرده و عرفان وی را متأثر از عرفان مسیحیت معرفی نمایند. این فرقه سیاسی – مسیحی دائما به دنبال این بوده تا با هر شگردی عقاید خودش را باطن و متنی معرفی کند که اگر در جایی و موقعیت هم کسی از حقیقت و واقعیت صحبتی کرده باشد را ماحصل و متاثر ازعقاید خودشان معرفی کنند.
مقدمه
“محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی” معروف به مولانا از شاعران و عارفان اسلامی متوفای 672 هجری قمری می باشد. ایشان معارفی را که از عرفا و صوفیان مسلمان آموخته بوده را در قالب شعر بیان داشته و معرفت شناسی خود را در چند زبان ارائه داده است. آنچه قابل توجه است آشکار بودن تفکر اسلامی مولویست که بعد عرفانی آن هم بسیار برجسته است.
تشریح بعضی اشعار وی- عرفان برگفته از متن اسلام و قرآن
در ابتدا لازم است به ابیاتی چند که مولوی در اشعار خود نسبت به مسیح سروده است نگاهی بیندازیم سپس جمع بندی کلی را در این زمینه انجام خواهیم داد.
-
بیان معجزه ی قرآنی
آن نیاز مریمی بودست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
2 – 182 – 7
نطق عیسی از فر مریم بود
نطق آدم پرتو آن دم بود
3 – 536 – 4
عیسی اندر مهدبر دارد نفیر
که جوان ناگشته ما شیخیم و پیر
1 – 103 – 5
یا مسیحی که به تعلیم و دود
در ولادت ناطق آمد در وجود
2 – 458 – 2
طفل نوزاده شود حبر فصیح
حکمت بالغ بخواند چون مسیح
3 – 423 – 16
مولوی در این ابیات مطابق قرآن ابیات خود را بیان داشته است در واقع وقتی سخن از این باشد که مولوی در مورد مسیح اشعاری را سروده است باید گفت درست است اما دقیقا این اشعار راجع به عیسایی گفته شده که قرآن بیان داشته است نه آنگونه که کتاب مقدس بیان می دارد!
نکته جالب توجه اینجاست که مسیحیت طبق برخی از اناجیل مانند انجیل برنابا که به سخن گفتن مسیح در کودکی اشاره شده است کمترین اعتنایی را ندارند و این اناجیل را تحریف شده و غیر قابل استناد می دانند ! به تعبیری دیگر اشعار مولوی موافق قرآن کریم و انجیل برنابا ، و برخلاف دیدگاه صریح مسیحیان و کتاب مقدس می باشد.
-
عبد الله بودن مسیح
بود پادشاهی در جهودان ظلم ساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
1 – 21 – 15
بعد از آن ترسا درآمد در کلام
که مسیحم رو نمود اندر منام
3 – 411 – 18
تو مسیحی هیچ از امر مسیح
سر توانی تافت در خیر و قبیح
3 – 414 – 13
در این ابیات نیز به وضوح می توان دریافت که مولوی از مسیحی صحبت می کند که قرآن کریم معرفی کرده یعنی یک بنده و پیامبر الهی نه یک شخصیت فوق انسانی و الهی ! در شرایطی هر مسیحی اذعان به خدا بودن مسیح دارد چنین ابیاتی نمی تواند کوچک ترین ارتباطی با مسیح درنظر ایشان داشته باشد. قابل ذکر است که خدا نبودن مسیح همانطور که در اشعار مشخص است شالوده ی تمامی عقاید مسیحیت را انکار می کند. حال سوالی که پیش می آید این است که کسی با این تفکر چطور می توان عرفان وی را متأثر از عرفان مسیحی فعلی نامید؟
-
درخت خرما
می شود مبدل به سوز مریمی
شاخ لب خشکی به نخلی خرمی
3 – 384 – 4
همچو مریم درد بودش دانه نی
سبز کرد آن نخل را صاحب فنی
3 – 75 – 15
یا به فرّ دست مریم بوی مشک
یابد و ترّی و میوه شاخ خشک
2 – 486 – 2
بنابر متون فوق تضاد بسیار واضحی بین مسیحی که مولوی در مورد آن صحبت می کند با مسیح کتاب مقدس آشکارتر می شود چرا که اولا چنین جریانی در کتاب مقدس ذکر نشده است ثانیا کتاب مقدس تولد عیسی را درطویله ذکر کرده است ثالثا بر خلاف قرآن، یوسف شوهر مریم در کنار اوبوده و تعداز زیادی هم عیسی را مشاهده کردند. قابل ذکر است که در کتاب مقدس یوسف بعد از بارداری مریم با او ازدواج کرده است.
مهم تر از همه اینها مسیح بعد از تولد به هیچ عنوان نزد قوم بنی اسرائیل نمی رود بلکه با یوسف و مریم از بیت لحم خارج می شوند.
-
داستان خم و رنگ رز
او زیک رنگی عیسی بو نداشت
وز مزاج خمّ عیسی خو نداشت
جامه صدرنگ از آن خمّ صفا
ساده و یک رنگ گشتی چون ضیا
1 – 32 – 9-8
تا خم یکی رنگی عیسی ء ما
بشکند نرخ خم صدرنگ را
3 – 379 – 3
مولوی در اشعارش به داستانی اشاره می کند که معجزه ای از حضرت مسیح سلام الله علیه نمایان شده است. در این حادثه حضرت مسیح(ع) تمامی جامه ها را داخل یک خم می اندازد ولی بعد از اینکه جامه ها از خم بیرون آورده می شوند هر کدام رنگ خود را گرفته بودند.
نقل این معجزه در کتب روایی ما نیز موجود بوده و صرف اینکه در کتاب مقدس هم این اتفاق ذکر شده دال بر این نیست که مولوی متاثر از مسیحیت و عرفان مسیحی بوده است! درواقع این اتفاق پدیده ای بسیار عادی در امر معجزاتی بوده که نسبت به سائر انبیاء علیهم السلام هم صادق است و از لحاظ اعتقاد اسلامی و ادیان توحیدی مشکلی ندارد.
نتیجه گیری
بر اساس تشریح مختصری که از شخصیت و مواضع جناب مولوی رحمه الله علیه صورت گرفت می توانیم به جمع بندی زیر برسیم:
- اسلام از تمامی ادیان دیگر متأخر و آخرین دین آسمانی است و نقل و استفاده یک عالم از آموزه ها و نصایح انبیاء و ادیان الهی گذشته بر اساس قرآن کریم ، امری بسیار طبیعی و به دور ازاین مفهوم است که این عالم متعبد مثلا متأثر از عرفان و آموزه های فلان دین است.
- برطبق آموزه های اسلامی بسیاری از معارف در ادیان سابق مورد تحریف واقع شده است و اگر نقل و تاییدی هم صورت می گیرد به معنای تایید کتب مقدس کنونی آنها نیست! بلکه باید منشأ قرآنی آن را درنظرگرفت.
- حضرت مسیح علیه السلام تنها پیامبری نبوده که نصایح ایشان نقل شده است، علمای اسلام و روایات اسلامی، مطالب بیشماری را از ادیان و انبیاء مختلف نقل کرده اند، که منشأ و منبع این آموزه ها قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام می باشد، که این دلیلی بر صحه گذاشتن و صحیح بودن آموزه های فعلی ادیان دیگر نمی باشد؟
- حضرت عیسی علیه السلام (مسیح) از انبیاء اولوالعزم می باشد که بعد روحانی و معنوی والای ایشان در نزد مسلمانان از مسلّمات بوده و در قرآن کریم به «روح الله[1]» تعبیر شده است.
- “مسیحیت تبشیری صهیونیستی” همواره در پی این بوده که هرکسی می تواند در قالب دینی که دارد خود را مسیحی ومتعبد به مسیح بداند . درواقع بی پایه و اساس بودن این تفکر به جایی رسیده که حتی رضایت به این می دهد که یک شخص مسلمان نماز بخواد و اعمال خود را انجام بدهد ولی قلبا اقرار کند که قلبش را به مسیح داده است! این نوع رویکرد جز در دسته بندی های سیاسی روز جایگاهی نداشته و از نظر علمی – منطقی کاملا پوچ است. این دیدگاه که به «کریسلام» شهرت یافته است گامی در راستای عادی سازی و اضمحلال ادیان دیگرصورت می پذیرد. نسبت دادن عرفان مسیحیت به مولوی هم می تواند در این راستا به تصویر کشیده شود.
- نکته پایانی و مهم اینجاست که اصلا کاتولیک و ارتودوکس پروتستان را نجات یافته نمی دانند، چرا که درنظر ایشان ایمان و عمل هردو عامل نجات هستند بر خلاف پروتستان ها که فقط ایمان را عامل نجات می دانند. عمده مسیحیان صهیونیستی هم از این فرقه هستند. حال باید پرسید کسانی که عمل صالح را عامل نجات نمی دانند چگونه در مباحث عرفانی صاحب ادعا و مکتب عرفانی شده اند!!
با تشکر از س. منصوری
[1] – روح الله به معنای روح خدا است و تعبیری است که خداوند درآیه 171نساء در مورد حضرت عیسی –ع- به کار برده است : یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلا : اى اهل کتاب در دین خود غلو (و زیاده روى) نکنید و در باره خدا غیر از حق نگوئید. مسیح عیسى بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه (و مخلوق) او است، که او را به مریم القا نمود و روحى (شایسته) از طرف او بود، بنا بر این ایمان به خدا و پیامبران او بیاورید و نگوئید (خداوند) سه گانه است (از این سخن) خوددارى کنید که به سود شما نیست، خدا تنها معبود یگانه است، او منزه است که فرزندى داشته باشد (بلکه) از آن او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و براى تدبیر و سرپرستى آنها خداوند کافى است. – عیسى روحى است که از طرف خدا آفریده شد (وَ رُوحٌ مِنْهُ)- این تعبیر که در مورد آفرینش آدم و به یک معنى آفرینش تمام بشر نیز در قرآن آمده است اشاره به عظمت آن روحى است که خدا آفرید و در وجود انسانها عموما و مسیح و پیامبران خصوصا قرار داد . تفسیر نمونه، ج 4، ص: 223 ».