صوفی

 

شایسته است، اشاره‌ای شود به سخنان عارفان راستین، کسانی که به‌عنوان آیات و نشانه‌های الهی بر روی زمین در حرکت‌اند و بدون شک حرف این بزرگان برای همه حجت است و راهنمایی آشکار. این بزرگواران کسانی بوده‌اند که خود قطب عرفان و فلسفه بوده و حتی عده‌ای از جهال با آنان مخالفت می‌کردند و می‌بینیم که حتی اینان نیز صوفیه را به‌شدت رد کرده‌اند.

صوفی گری از دیدگاه ابن‌ عربی (رحمت الله علیه)

محی‌الدین ابن عربی، بزرگ عالم عرفان نظری که شاید کمتر هم اهل علوم فقهی بوده است، در مورد لزوم پایبندی به شرع و مذمت صوفیه می‌گوید: «شریعت هرگز کنار نمی‌رود؛ زیرا آن بهترین سخن گویندگان و بهترین اعتقاد معتقدان است.»[1]

صوفی گری از دیدگاه محی‌الدین ابن عربی

مساله اعتقاد و التزام به شریعت، بارها توسط ابن عربی تصریح شده است.[2] اما در مذمت صوفیه ابن عربی می‌گوید:

«بعد از مراسم سماع به یکدیگر تبریک می‌گویید، در حالی که فرشتگان به جهت از دست دادن دین و ایمانتان به شما تسلیت می‌گویند. به جهت این اعمال از خدا حیا نمی‌کنید؟! در تسخیر و قبضه شیطان بودید و بازیچه دست او با این همه ذوق می‌کردید و لذت می‌بردید. از همه بدتر در حالی که ادعا می کنید با خدا و در خدا هستید، شطحیات[3] بر زبان می‌رانید.‌»[4]

و نیز در جای دیگر می‌گوید: «رقص و پایکوبی لایق حضرت حق نیست. رقص کنید و بدانید که تنها رقاصید و بدانید که هنوز در مرحله نفسانیات باقی هستید و اگر قبول ندارید پس دروغ گو هستید.»[5]

صوفی گری از دیدگاه ملاحسینقلی همدانی (رحمت الله علیه)

ملاحسینقلی همدانی را می‌توان گفت، بنیان‌گذار علم اخلاق بوده و سیره وی همچنان مورد استفاده علمای اخلاق است.[6] بیش از ۳۰۰ نفر مستقیم و غیر‌مستقیم زیر نظر این مرد بزرگ تربیت شدند که هر یک ستاره‌ای در آسمان معرفت شده و با نور خود تشنگان راه را سیراب نمودند.[7]

صوفی گری از دیدگاه ملاحسینقلی همدانی

ملاحسینقلی همدانی که صوفیان با اصرار و التماس بر سر کلاس اخلاق وی حاضر می‌شدند،[8] در یکی از دستورالعمل‌های گوهربار خود برای سیر و سلوک ضلالت صوفیه را مشخص می‌سازد و می‌فرماید:

«مخفی نماناد، بر برادران دینی که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک‌الملوک -جل‌جلاله- نیست و به خرافات ذوقیه کما ذاب الجهال و الصوفیه خَذَلَهُمُ الله (چنان که روش نادانان و صوفیان که خداوند خوارشان سازد است) راه رفتن لا یُوجِبُ إِلَّا بُعْدًا (جز دور گشتن را موجب نمی‌شود.) اگر چه ذوق در غیر این مقام (مقام صوفیه) خوب است.» [9]

اهمیت شرع در نزد شاگردان آخوند نیز از آثار آن‌ها همچون المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و تذکره المتقین شیخ محمد بهاری کاملاً مشهود است.[10]

صوفی گری از دیدگاه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (رحمت الله علیه)

عرفان میرزا جواد آقا ملکی نزد اهل معرفت کاملاً شهره است و جان تسلیم مالک هستی کردن. وی به هنگام اقامه نماز و گفتن تکبیره الاحرام و احقاق حدیث «الصلوه معراج المؤمن» در مورد این عارف سترگ معروف است.[11]

صوفی گری از دیدگاه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

ایشان در کتاب ارزشمند المراقبات (اعمال السنه) خود که یکی از بزرگترین آثار به‌جای مانده در عرفان و اخلاق و سیر و سلوک الی الله است، خطر صوفیه را از کافرین و مشرکین و منافقین نیز بدتر می‌داند و در مورد آنان می‌نویسد: «ترک صورت (عبادات) چنانکه در صوفیان – خذلهم الله – دیده می‌شود، هم ضلال (گمراهی) است و هم اضلال (گمراه‌کننده) و خروج از دین در آن مشاهده می‌شود و برای اسلام زیان‌بارتر از هر چیز است.»[12] عبارت زیان‌بارتر از هر چیز کاملاً عمق خطر را مشخص می‌سازد.

 

صوفی گری از دیدگاه آیت الله میرزا سید علی آقا قاضی (رحمت الله علیه)

آیت الله قاضی، عارف بزرگی بود که درباره او گفته‌اند شاید از صدر اسلام تاکنون عارفی به جامعیت وی نیامده است[13] و صوفیان افتخار اظهار ارادت به ایشان را داشتند.[14] همواره می‌فرمود با دراویش و طریق آن‌ها کاری نداریم، طریقه، طریقه علما و فقها است.[15]

صوفی گری از دیدگاه آیت الله سید علی قاضی

بهار علی‌شاه، رئیس فرقه گنابادی‌های نجف و کوفه بود. وی فقط یک دستار می‌پوشید، دستار یک لباس بسیار گشاد است، ولی لباس‌های داخلی‌اش خیلی کثیف بود. آیت الله قاضی به او می‌فرمود: آخر این چه وضعی است؟ خودت را تمیز کن! فقط این دستار را پوشیده‌ای که چه؟! ایشان می‌گفت، آدم باید به بدنش خوب برسد، تمیز باشد. مرتب باشد. عطر بزند. لباس‌هایش خوب باشد، نه اینکه تن را رها کن تا نخواهی پیراهن که چه بشود آخر؟! می‌گفتند فرقه ذهبیه به ما خیلی اظهار ارادت می‌کنند ولی من با آن‌ها ارتباط ندارم، ما با ذهبیه چکار داریم.[16]

حضرت آیت الله در جای دیگر فرموده بود: اولین گام در راه سیر و سلوک تصحیح اجتهاد یا تقلید است.[17]

 

صوفی گری از دیدگاه آیت الله علامه سید محمدحسین طباطبایی (رحمت الله علیه)

صوفی گری از دیدگاه علامه طباطبایی

علامه ذوالفنون که جامعیت وی بر اهل علم از غیر مسلمانان نیز پوشیده نیست، می‌فرماید:

«اکثریت متصوفه این بدعت را پذیرفتند و همین معنا به آن‌ها اجازه داد که برای سیر و سلوک، رسم‌هایی و آدابی که در شریعت نامی و نشانی از آن‌ها نیست، باب کنند و این سنت‌تراشی همواره ادامه داشت. آداب و رسومی تعطیل می‌شد و آداب و رسومی جدید باب می‌شد تا کار به آن‌جا کشید که شریعت در یک طرف و طریقت در طرف دیگر قرار گرفت و برگشت این وضعیت بالمال به این بود که حرمت محرمات و اهمیت واجبات از میان رفت، شعائر دین تعطیل و تکالیف ملغی شد. یک صوفی جایز دانست، هر حرامی را مرتکب شود و هر واجبی را ترک کند!»[18]

صوفی گری از دیدگاه آیت الله میرزا علی‌اکبر مرندی (رحمت الله علیه)

صوفی گری از دیدگاه آیت الله مرندی

عرفان آیت الله مرندی که از شاگردان عارف نامدار آیت الله قاضی بوده مانند دیگر عارفان راستین از شریعت و عترت و کتاب الهی نشأت گرفته بود و به‌همین خاطر همواره به شاگردان خویش توصیه و تاکید می‌کرد که تنها با عمل کردن به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات می‌توان زمینه سیر به سوی کمال را پیدا کرد و در این‌باره با تصوف و طریقه صوفی‌گری مخالفت کرده و خطرناک بودن آن را به شاگردانش گوشزد می‌فرمود.[19]

صوفی گری از دیدگاه آیت الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی (رحمت الله علیه)

صوفی گری از دیدگاه آیت الله مرعشی

 

ایشان که چندین بار نیز خدمت ولی عصر (عج) مشرف شده[20] و از معدود بزرگان طول تاریخ اسلام است که حتی از بزرگان اهل سنت و زیدیه اجازه روایی داشته است،[21] می فرماید:

«مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصائبی است که ارکان اسلام را ویران کرده است. به‌گونه‌ای که از اساس دین، سنگی را بر سنگی باقی نگذاشتند. نصوص قرآن و سنت را بر خلاف ظاهر آیات تأویل نمودند و با احکام فطری و عقلی اسلام مخالفت کردند و به وحدت وجود بلکه موجود معتقد شدند و به عبادات صوفیانه و مداومت بر اوراد و اذکاری که سراسر از کفریات و اباطیل پر بود و ساخته رؤسای صوفیه بود، پرداختند و ملتزم به نوعی از ذکر که آن را ذکر خفی قلبی نامند، شدند که از طرف راست قلب شروع شده و به طرف چپ قلب ختم می‌شود. چه عجیب است این اوراد و اذکار و اعتقادات بی‌اصل و اساس و گزاف!»[22]

صوقی گری از دیدگاه آیت الله شیخ محمدجواد انصاری همدانی (رحمت الله علیه)

صوفی گری از دیدگاه آیت الله انصاری همدانی

آیت الله قاضی در مورد این عارف کامل فرمود:

«ایشان تنها کسی بوده که با ریاضات سنگین علم توحید را بدون استاد و مستقیماً از خدا دریافت داشته است.»[23]

آیت الله انصاری مکرر می‌فرمود:

«دراویش با ریاضت نفس خود را قوی می‌کنند و این غلط است؛ بلکه باید نفس را تزکیه کرد؛ اقد أفلح من زکیها.»

ایشان به شخصیت های عرفانی واقعی احترام فوق‌العاده‌ای قائل بودند، مانند: مرحوم سید بن طاووس، آخوند ملاحسینقلی همدانی، شیخ محمد بهاری و… . می فرمود این‌ها از کملین عرفا هستند؛ زیرا هم به شرع مسلط بودند و آن را رعایت می‌کردند و هم به عرفان دَأب و روش تربیت ایشان، همان راه و شیوه مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی بود؛ یعنی التزام کامل به شرع اسلام و اینکه سالک تنها از طریق شرع است که می‌تواند به‌جایی برسد.

آیت الله انصاری می‌فرمود، تبعیت کامل از علمای شریعت اولین قدم سالک است و خطر مهم و امتحان بزرگی که سالک در این مسیر دارد، بدبینی و بی‌اعتنایی به علمای شریعت است. سالک نباید در این دام بیفتد؛ زیرا این علما هستند که مروج دین می‌باشند.

ایشان خود بسیار ملتزم به شرع بود. علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات تمام مستحبات و پرهیز از مکروهات را در حد توان انجام می‌داد.

تقید ایشان به شرع چنان بود که حتی در سخنانش به‌جای عبارات عرفا و دراویش از واژه‌ها و اصطلاحات حدیث و اخبار استفاده می‌کرد. آیت الله انصاری هیچ وقت کسی را که کار نمی‌کرد و سربار جامعه بود و مانند صوفیان فقط به عبادت می‌پرداخت، به سلک شاگردان خود راه نمی‌داد و می‌فرمود در روایات چنین شخصی لعن شده است. به افرادی که در سیر و سلوک و عرفان وارد می‌شدند، می‌فرمود: اول مسائل و احکام شرعی‌‌تان را محکم کنید و بعد برای دستورالعمل بیایید. [24]

صوفی گری از دیدگاه آیت الله سید روح الله امام خمینی (رحمت الله علیه)

صوفی گری از دیدگاه امام خمینی

این عارف بزرگ، از جوانی مورد ارادت سایر عرفا بوده است. کتاب «شرح دعای سحر» که از مصنفات ایشان است، در زمانی تألیف شد که بیش از ۲۷ سال از عمر شریفش نگذشته بود[25] و محتوای کتاب، عظمت عرفانی این ابرمرد را نشان می‌دهد. ایشان در اشعاری صوفیه را مذمت کرده می‌فرماید:

از صوفی‌ها صفا ندیدم هرگز

زین طایفه من وفا ندیدم هرگز

زین مدعیان که فاش انا الحق گویند

با خودبینی فنا ندیدم هرگز[26]

و در جای دیگر می‌فرماید:

«آن‌چه پیش بعضی اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج وصول سالک است و پس از وصول سالک مستغنی از رسوم شود، امری باطل، بی‌اصل و خیالِ خامِ بی‌مغزی است که با مسلک اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیاء صادر شده است.»[27]

صوفی گری از دیدگاه آیت الله شیخ محمد تقی بهجت (رحمت الله علیه)

صوفی گری از دیدگاه آیت الله بهجت

و اما در بین علمای کنونی آیت الله العظمی بهجت، کسی است که عرفان وی ثابت شده است و ایشان به این عنوان در بین خواص و عوام از شیعه و سنی معروف است. ایشان که سخنان گوهر بارش سرلوحه عرفای اهل‌سنت نیز قرار می‌گیرد، می‌فرماید:

«مهم، عمل به وظیفه شرعیه است. عمل به دستورات آسمانی، عرفان واقعی را به انسان می‌نمایاند و به‌جایی می‌رسد که می‌گوید: “ما العبد ربا لم أره”[28] عرفان حقیقی از التزام کامل به تمامی دستورات شرع مقدس که اهم دستورات آن ترک معصیت در اعتقاد و عمل است، حاصل می‌شود و این التزام به عقیده و عمل باید در همه باشد تا نتیجه دهد.»[29]

«مسلمات را در مسائل شرعی رعایت کنید و بعد جانب احتیاط را نمایید. به یکدیگر نگاه نکنید. به دفتر شرع نگاه کنید و عمل و ترک را مطابق با آن نمایید. باید به رساله عملیه (توضیح المسائل) بنگرید آن را بخوانید و بفهمید و حلال و حرام را با آن تشخیص دهید. پس نمی‌توانید بگویید نمی‌دانیم چه کار کنیم و چه کار نکنیم.»[30] «حضور در خانقاه و شرکت در مجالس صوفیه و پیروی از دستورات قطب و امثال آن جایز نیست.»[31]

نتیجه این که مسیر عرفان خطرناک است و مانند لبه تیغ اگر از یک طرف بیفتی به قعر ضلالت عن سبیل الله میرسی و اگر از طرف دیگر بیفتی به اوج قرب من الله و راه تشخیص آن علم است. باید با علم وارد شد والا وارد نشدن بهتر است.

[1].  ابن عربی، فتوحات مکیه، ج ۴، ص ٩۴

[2]. برای نمونه رک: ابن عربی فتوحات مکیه، ج ۲، ص ۳۷۰؛ رساله الشیخ الى الامام الرازی، صص ۴ و ٧

[3]. گفتن جملات کفر آمیز نسبت به خداوند (جل شانه) مانند انا الحق حلاج (العیاذ بالله)

[4]. ابن عربی رساله روح القدس فی محاسبه النفس بحث سماع

[5]. رساله شاهد، ص 4

[6]. محمد قنبری، چلچراغ سالکان، ص ۵۹. در این زمینه علامه طباطبایی فرمود روش ما همان روش عرفانی آخوند است.

[7]. همان، ص ۱۰۷

[8]. محمد قنبری، چلچراغ سالکان، ص ۳۳

[9]. همان، ص ۱۱۰ و ۱۱۱

[10]. همان، ۳۴

[11]. صادق حسن‌زاده، طبیب دل‌ها، ص ١۴

[12]. جواد بن شفیع ملکی تبریزی، المراقبات، ص ۵۳۱ و ۵٣٢

[13]. موسسه شمس الشموس، عطش، ص ٣٣۵

[14].  همان، ص ۳۸۶

[15]. همان، ص ۳۳۲

[16]. همان، ص ۳۸۶

[17]. همان، ص ۳۱۷

[18]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۴۵٨

[19]. صادق حسن‌زاده، اسوه سالکان، ص ۸۸

[20].  رک: کتاب‌خانه آیت الله مرعشی، فرازهایی از وصیت نامه الهی – اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی، صص ۴۵-۵۶ و حسین صبوری، تشرفات مرعشیه

[21]. کتاب‌خانه آیت الله مرعشی، فرازهایی از وصیت نامه الهی – اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی، ص ۶

[22]. مرعشی نجفی، تعلیق بر کتاب احقاق الحق و ازهاق الباطل

[23]. ۲۳ موسسه شمس الشموس، سوخته، ص ۲۸

[24].  رک همان، صص ۵٧ و ۶٠-۶٣ و موسسه شمس الشموس سوخته، صص ۳۰۲، ۳۰۴، ۳۱۱، ۳۱۳ و ۳۲۹

[25].  امام خمینی (ره)، شرح دعای سحر، پیشگفتار (مقدمه ناشر)، ص ب

[26]. امام خمینی، دیوان اشعار، ص ۲۱۷

[27]. امام خمینی، سر الصلوه، ص ۱۳

[28].  اشاره به فرمایش حضرت علی (ع) است که فرمود: هرگز خدایی را که نبینم نمی‌پرستم یعنی این قدر حضور خدا را حس می‌کنم که گویی او را می‌بینم. آیت الله بهجت می‌فرماید حتی حضرت علی (ع) که سید العارفین است، با عمل به دستورات شرع به این مقام رسیده است.

[29]. سید محسن محمودی، مسائل جدید، ج ۳، ص ۱۹۳

[30]. رضا باقی‌زاده، برگی از دفتر آفتاب، صص ۱۹۴ و ۱۹۵

[31]. سید محسن محمودی، مسائل جدید، ج ۳، ص ۱۰۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.