شناخت روان‌شناسانه فرقه‌
احسان احمدی| می‌توان گفت، یک پای تشکل‌های فرقه‌ای دست‌کم در ایران معاصر، در دنیای مفاهیم و تعابیر عرفانی قرار دارد. حتی در تشکیلات فرقه‌ای نظیر «فرقه مجاهدین» که به‌ظاهر گرایش‌های عرفانی هم ندارند و در پوشش مبارزات سیاسی فعالیت می‌کنند، رد پای تفکرات شبه‌عرفانی را می‌توان جست و جو کرد. جاذبه موجود در عرفان، از بهترین ابزارهای جذب و نگهداری اعضا در فرقه‌ها است.

در تکمیل این وجه عرفانی، فرقه‌ها از ابزار دانش جدید نیز بی‌بهره نیستند و از علم روان‌شناسی به‌عنوان ابزاری قدرت‌مند در جذب و نگهداری اعضای خود استفاده می‌کنند. از این رو در مطالعه جریان‌های فرقه‌ای در ایران همواره باید در کنار توجه به تعالیم شبه‌عرفانی فرقه‌ها، به تکنیک‌های روان‌شناسانه آن‌ها نیز توجه کافی را مبذول داشت (تاجیک و احمدی ۱۳۹۱: ۱۰۷ – ۱۲۶).

در مجموع، آنچه فرقه‌ها را خطرناک می‌کند، به صرف تفاوت آنها با جامعه نیست، بلکه اصرار آن‌ها بر حقانیت خود و بطلان دیگران از طریق ابزار تکفیر است و این مسئله خشونت را در فرقه‌ها نهادینه می‌کند.

فرقه‌ها از ابتدایی‌ترین قواعد شکل‌دهی رفتار تا پیچیده‌ترین قوانین روان‌شناسی اجتماعی استفاده می‌کنند و برای رسیدن به اهدافشان از همه ابزارها از قلم گرفته تا موشک بهره می‌برند.

فرقه‌ها ساختارهای به‌شدت مرموز و پیچیده‌ای هستند که نگاه ناظر بیرونی هیچ گاه به عمق تعالیم و آراء آنها دست نمی‌یابد. فرقه‌ها آینه‌های یک طرفه‌ای هستند که هر چه بیشتر در آن‌ها دقت کنیم، کمتر از حقایق پشت آن مطلع می‌شویم. تنها راه دست یافتن به عمق تعالیم فرقه‌ها، وارد شدن به فضای جاذبه آن‌ها است. فضای جاذبه فرقه‌ای متشکل از سه حالت است:

۱. فضای بی‌خطر که عبارت است از: مطالعه و نظارت رفتارها و تعالیم فرقه‌ها از فاصله‌ای امن و بدون درگیر شدن شناختی یا عاطفی با این تعالیم. این فاصله را می‌توان خط سبز نیز نامید. مطالعه در این فاصله چیزی جز پوسته‌ای از تعالیم فرقه‌ها را عاید پژوهشگر این حوزه نمی‌کند. غالب پژوهش‌هایی که راجع به فرقه‌ها انجام شده در این فضا شکل گرفته است.

۲. فضای کم‌خطر که عبارت است از: ورود به ساختار گروهی فرقه‌ها بدون درگیر شدن عاطفی و شناختی با تعالیم فرقه این منطقه خط زرد است و اگرچه امکان بررسی میدانی را به ناظر و پژوهشگر می‌دهد، اما باز هم عمق تعالیم فرقه بر پژوهشگر پوشیده است.

۳. فضای خطرناک یا خط قرمز که درگیر شدن کامل احساسات و شناخت‌های فرد با تعالیم فرقه در این ناحیه اتفاق می‌افتد. این محدوده، محدوده جذب افراد در فرقه است. تنها با ورود به این محدوده است که می‌توان از واقعیت موجود در فرقه‌ها مطلع شد.

البته بعد از این مرحله اغلب نمی‌شود، از بیرون کاری برای فرد جذب شده انجام داد و همین مسئله متناقض‌نما است که امر مطالعه فرقه‌ها را به چالشی جدی بدل می‌کند؛ بیشتر کسانی که فرقه‌ها را نمی شناسند آن‌ها را نقد می‌کنند و کسانی که فرقه‌ها را می‌شناسند، نمی‌خواهند آن‌ها را نقد کنند. مقابله سخت‌افزاری با آن‌ها نیز کاری از پیش نمی‌برد.

تفکر فرقه‌ای ممکن است در هر لباسی ظاهر شود. بنابراین باید با معیارهای تفکر فرقه‌ای و نه‌تنها با مصادیق آن‌ها مقابله شود. تا زمانی که منطق فرقه ای بر ذهن و تفکر کسی حاکم باشد، هیچ‌گونه مقابله بیرونی مفید نخواهد بود.

مضاف بر اینکه، مقابله صرف با مصادق این خطر را دارد که این مصادیق کم‌اهمیت را تبدیل به جریان‌های قدرتمند اجتماعی کند. در همه درمان‌ها، درمان باید متناسب با نوع و میزان آسیب باشد. اگر قرار باشد، مواجهه‌ای صورت بگیرد، باید از جنس خود آسیب باشد. در مورد این مطلب هم وقتی با تفکر و نرم‌افزار مواجهیم، برخورد سخت افزاری کاری از پیش نمی‌برد.

هر فرقه برای تبدیل شدن به جریان اثرگذار اجتماعی، حداقل به ۴ عامل اصلی نیازمند است:

۱. رهبر کاریزماتیک که همه فرقه‌ها دارند و گرنه فرقه نیستند؛

۲. چارچوبه الهیاتی و اعتقادی خاص خود که این مورد هم از ویژگی‌های فرقه‌ها است و همه فرقه‌ها برای خودشان چارچوب اعتقادی خاصی دارند؛

۳. تاریخچه

۴. دشمن

برخورد سخت‌افزاری صرف – بدون  مقابله نرم‌افزاری و تفکری – دو عامل اخیر را به فرقه‌ها می‌دهد و آن‌ها در طول زمان تبدیل به جریان قدرتمند اجتماعی می‌شوند.

همان‌طور که اشاره شد، هر گروهی فرقه نیست؛ اما هر گروهی امکان تبدیل به فرقه را دارد. برای جلوگیری از این وضعیت، «یانیس»، این راهکارها را ارائه داده است:

۱. رهبر گروه، فضایی برای اظهار نظر آزاد ایجاد کرده و از اتخاذ هرگونه موضعی پیش از آغاز بحث خودداری کند.

۲. یک یا چند عضو در عمل، گمارده می‌شوند تا نقش طرفدار شیطان را ایفا کنند و به‌طور منظم از همه تصمیمات گروه ایراد بگیرند.

۳. دیگر اینکه متخصصان بیرونی دعوت شوند تا به گروه ایراد وارد سازند و چشم‌اندازهای تازه عرضه کنند.

۴. در آخر اینکه وقتی گروه به اتفاق‌نظر رسید، جلسه‌‌ای – شانس و بخت دوم – تشکیل شود که در آن اعضا بتوانند هر گونه نظر یا تردیدهای ناگفته خود را مجدد مورد بحث قرار دهند (ر.ک: پانیس، ۱۹۸۵: ۱۵۷ – ۱۹۷، به نقل از اتکینسون و دیگران، ۱۳۹۳: ۶۶٠).

 

فهرست منابع
  • اتکینسون و همکاران (۱۳۹۳) زمینه روان‌شناسی هیلگارد، محمدنقی براهنی و همکاران، تهران: رشد.
  • تاجیک، ابوالفضل و احسان احمدی (۱۳۹۱) جستاری در فرقه شناسی، فصلنامه معرفت ادیان، شماره ۳ و ۴، صص ١٠٧-١٢۶

 

منبع: کتاب جنبش‌های نوپدید دینی، از مقاله آسیب شناسی فرقه‌گرایی جدید در ایران، صص ۱۲۱- ۱۲۳

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.