شریعت
از ویژگی‌های جنبش‌های معنوی مبارزه و مخالفت علمی ـ عملی با شرایع و ادیان الهی است. در این مبنا اعتقاد به شریعت آسمانی مورد انکار واقع شده و یا تفسیری نو از آموزه‌های دین و معنویت بر مبنای سکولاریستی، اومانیستی و لیبرالیستی داده می‌شود که در این نگاه امیال شهوانی و حیوانی مد نظر قرار می‌گیرد و معنویت را پلی برای ارضای شهوات و رسیدن به رضایت باطن، شادی و آرامش قرار می‌دهند. این نوع از معنویت گرایی جدید لازمه معنویت را حتی اعتقاد به خدا نمی‌داند، چه رسد به دین و شریعت آسمانی. این مکاتب اگرچه ممکن است به خدایی خالق و آفریدگار ایمان و باور داشته باشند؛ اما غالبا معنویت را در خارج از چهارچوب ادیان الهی جستجو می‌کنند.

بر اساس این تلقی از معنویت است که گروه‌های شیطان‌پرستی و… در زمره آیین‌های معنوی شمرده می‌شوند. لذا در این نگاه به معنویت: «زندگی معنوی لزوما به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه نیست بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش شادی و امید بدهد».[۱] یعنی انسان می‌تواند معنوی باشد، ولی معتقد به دینی الهی نباشد. و گاهی این عقیده ترویج می‌شود که هدف  از معنویت و چکیده دین رسیدن به امید، آرامش، شادی و نشاط است.

بنابراین زمانی که ادیان و شرایع آسمانی انکار و یا تفسیری مادی‌گرایانه از آموزه‌ها و مفاهیم آنها شود احکام و دستورات شریعت نیز از میان خواهد رفت. در نگاه مادی و دنیوی به دین و معنویت نیز بایدها و نبایدهای آن برای زندگی معنوی سودی نخواهد داشت و تنها راه رسیدن به سعادت، آرامش و شادی در زندگی، عمل به دستورات شریعت نخواهد بود؛ بلکه هر راهی که به زندگی آرامش و نشاط دهد سزاوار پیمودن است.

در برخی از این عرفان‌ها به جای تکیه بر هدایت رسولی از سوی خداوند، دینی الهی و کتابی وحیانی به عنوان منابع هدایت بشر، توصیه می‌کنند انسان برای هدایت شدن به ندای درون خود گوش کند، پائولو کوئلیو می‌گوید: «هرکس به ندای درون خویش گوش کند و به آن عمل نماید هدایت خواهد شد».[۲] «هرآن‌کس که به ندای درون خود توجه کند سرانجام به گنج خود رهنمون می‌شود.»[ ۳] این در حالی است که قلب انسانی، بدون توجه به هدایت‌های بیرونی توسط فرستاده‌های  خداوند، محل و مرکز وسوسه‌های نفسانی و شیطانی است.

دین از منظر اکنکار عبارت از تجربه‌ای است که یک فرد در درون خود کسب می‌کند. برای رسیدن به این تجربه شخص باید به درون خود و اقالیم معنوی پای گذارد.[۴] این تعریف دارای مشخصه‌هایی است از جمله اینکه دین صرفا تجربه درونی  است. وقتی دین به تجربه درونی تنزل یابد منحصر به پیامبر یا شخص خاصی نخواهد بود. لذا برای رسیدن به این نوع از دین تنها سیر در درون و گاهی اقالیم معنوی کافی است. و در ثانی زمانی که دین به تجربه احساسات خوش تنزل یابد، ابعاد معرفتی و اخلاقی آن از اولویت فرو افتاده، آنگاه دینداری و عمل براساس دستورات دین نیز چندان مهم نخواهد بود. بلکه مهم شاد بودن و برخورداری از هیجانات مثبت است، اصول اخلاقی و انسانی و دستورات شریعت نیز اگر در این زمینه مفید بود، محترم است؛ در غیر این صورت ارزش و اعتباری ندارد. به همین جهت در عرفان‌های نوظهور شاهد نابودی بسیاری از ارزش‌های اخلاقی و احکام تکلیفی ادیان الهی مثل پرهیزکاری، پاکدامنی، صداقت و… هستیم.[۵]

علاوه بر این در مکتب اکنکار ادیان توحیدی مانعی بر سر راه پیشرفت معنوی قلمداد شده، کنار زدن و زدودن باورهای دینی پیروان از راه‌های تکامل روحی و شرط تاثیرگذاری تعالیم معنوی اکنکار بیان شده است: «مانع بزرگ در مقابل تعالیم ماهانتا یا استاد زنده اک باورهای دینی افراد است. که آن باورها چون در ذهن افراد رسوخ کرده است اجازه نمی‌دهد حقیقت تعالیم ماهانتا آشکار شده و تاثیر بگذارد».[۶]

پال توئیچل رهبر و بنیانگذار اکنکار، ادیان و مذاهب را متعلق به دوره‌‌های قبل از بلوغ افکار و تحولات انسانی می‌داند. به همین جهت توصیه می‌کند برای فهم معنوی بالاتر باید چیزی کامل‌تر جایگزین شود.

وی می‌گوید: «اماکن مذهبی و ادیان رسمی به دوره‌های قبل از بلوغ افکار و تحولات انسانی تعلق دارند. هر مذهبی وظیفه‌اش را در روز و موعد مقرر خود به‌جا می‌آورد. اما در موازات رشد بشر در زمینه‌ فهم معنوی بالاتر این راه‌ها و روش‌ها باید با چیزی کامل‌تر و کامل‌تر جایگزین شوند.»[۷]

اوشو به گونه‌ای دیگر به مبارزه با شرایع الهی می‌پردازد. وی گاهی با اصل وجود شریعت الهی به مبارزه پرداخته و آن را ساخته عده‌ای فرصت طلب و قدرت طلب می‌پندارد و گاهی نیز می‌کوشد با انکار برخی آموزه‌های مهم شرایع الهی، باور به آنها را باوری نادرست و غیر انسانی قلمداد کند. او گاهی دین و شریعت را موجب اختلاف انسان‌ها و از دست رفتن یکپارچگی و انسجام زندگی آدمیان می‌داند: «ادیان انسان را شقه شقه کرده‌اند و نه تنها به قطعات مختلف که به قطعاتی مخالف با یکدیگر».[۸]

وی با این نگاه که زندگی و حتی خداوند نیز ناامن است، راه را برای ستیز با ادیان باز می‌کند و تنها راه مقابله با آن ناامنی را هشیاری و آگاهی می‌داند و در پی همین نیاز به دین خاصی از میان رفته و حتی آنها را مضر قلمداد نموده و خطر آنها را گوشزد نموده و دین را مایه تضییع عمر و باعث ناهشیاری و پذیرش آنرا احمقی و دیوانگی می‌داند.[۹]

وی در جایی دیگر تمامی مشکلات عمده را ناشی از ادیان مختلف دانسته و باور به آموزه‌های آنها را احمقی می‌داند. و برای مدیریت زندگی و اجتماع به تخلیه همه باورهایی که ادیان مختلف در سالیان متمادی به خورد او داده است توصیه می‌کند.[۱۰] او با ترفندی خاص ادیان را مخالف بشریت و نیز مخالف لذت، آرامش، نشاط و رضایت خاطر انسان قلمداد کرده و  رویارویی ادیان با آزادی جنسی و بی‌بندوباری جنسی را مخالفت آنها با طبیعت بشری می‌داند و ادیان را متهم به بدبختی و فلاکت انسان می‌کند.[۱۱] اوشو همچنین مذاهب را متهم به افسانه سرایی کرده تا ذهن انسان را عقب نگه دارند، لذا توصیه به برداشتن این موانع می‌کند.[۱۲]

در نگاه اشو هر مذهبی سه بعد دارد، شبیه مفهوم تثلیث؛ سطح اول مذهب شریعت است شریعت می‌تواند زنده باشد یا مرده و آن گاه که بودا و محمد- زنده بودند شریعت آنها زنده بود. اما وقتی آنها از دنیا رفتند از شریعت آنها تنها یک نعش ماند. نعش به بدن واقعی شبیه است اما در آن زندگی جاری نیست؛ لذا یک بدن دروغین است… شریعت بعد بیرونی دین است و مذهبی که هیچ گونه طراوتی ندارد مرده است. تمام ایسم‌ها از شریعت بر می‌خیزد. موش در رفتارش قابل خلاصه شدن است. او عمق و درون ندارد. عوام به مانند موش‌اند و شریعت نیز. اما بعد دوم دین حقیقت است به معنی درستی و راستی. حقیقت روح هر مذهب است و تنها با طریقت (بعد سوم) می‌توان به آن رسید. طریقت یک راه و روش است که انسان را به مرکز که حقیقت است می‌رساند. اوشو می‌گوید: «این کلمه را به یاد داشته باشید در شریعت شما بیچاره می‌مانید چون در کنار یک پیکر بی جان قرار می‌گیرید».[۱۳] اوشو در جای دیگر فقیهان را به تمسخر می‌گیرد و آنان را افرادی که دیگران را فریب می‌دهند معرفی می‌کند و دانش آنان را بی‌فایده می‌خواند.[۱۴]

همچنین دین و شریعت را ساخته و پرداخته روحانیون دانسته، و علت پیدایش و ترویج دین توسط روحانیون را وجود منفعت مالی آنان در این کار می‌داند و معتقد است در غیر این صورت، ادیان به خودی خود هیچ جذابیتی ندارند.[۱۵]

در جایی دیگر القا می‌کند که ادیان رایج جز دروغگو بار آوردن افراد ثمره‌ای نداشته و ندارند.[۱۶]در حالی که دین و مذهب حقیقی جنبه‌ای از عشق وزیبایی است[۱۷]و دیندار واقعی کسی است که به هیچ یک از ادیان و مذاهب تعلق ندارد.[۱۸]

بنابراین در این عرفان‌ها با مبنای ادیان ستیزی، باور به دین خاصی و عمل به تکالیف بر مبنای آن دین معنا ندارد. چراکه ادیان را ساخته و پرداخته دست بشری با اغراض گوناگون مادی دانسته که با آزادی، شادی و آرامش انسانی در تضادند و تکالیف همه ادیان را جز بدبختی، سیه روزی و یا سرگرمی برای انسان نمی‌دانند. همه این پندارها راه را برای مبارزه با دستورات شریعت و ادیان الهی باز کرده است تا در پناه آن انسان را به سوی خود پرستی و نه خداپرستی سوق دهند.

نقد و بررسی

بدون شک سخن گفتن از معنویت و داشتن زندگی معنوی، بدون خداوند، مأنوس شدن با سرچشمه معنویت، راه یافتن به سراپرده قدس و سرادق ملکوت الهی امکان پذیر نیست. چرا که مراد از معنویت در فرهنگ دینی فراتر رفتن از زندگی مادی است ارتباط با خداوند، راه یافتن به باطن و حقیقت عالم است و این معنا جز در سایه ایمان، طهارت،‌ انجام تکالیف و دستورات الهی و زندگی در چارچوب اراده الهی که در شریعت او آشکار می‌شود بدست نمی‌آید.

1- هر عقیده‌ای لوازمی دارد که صاحب آن عقیده باید به آن ملتزم باشد. تجربی دانستن دین نیز لوازمی دارد از جمله:

الف. دین منبع وحیانی ندارد؛ بلکه صرفا تجربه‌ای درونی هر شخص است. با این تعریف به تعداد هر شخصی می‌تواند دین وجود داشته باشد.

ب. اگر دین صرفا تجربه درونی باشد، ترجیح یک دین بر دیگری و دعوای انحصارگرایی در نجات یا حقیقت بی‌معنی خواهد بود در حالی که هریک از این مکاتب آموزه‌ها و تعالیم خود را تنها راه سعادت و تنها دین نجات بخش می‌دانند.

2- از آنجا که این مکاتب بیشتر در جامعه مسیحیت و دیگر ادیان تحریف شده و یا خرافی رشد کرده‌اند، چنین نگاهی به دین از سوی آنان بعید نیست. اناجیل بعد از عیسی نوشته شده و آیین‌های مقدس کلیسایی به مرور زمان شکل گرفته‌اند. آیین‌های خرافی دیگری نظیر همین مکاتب معنوی که هر کدام بر اساس ادعای فردی سودجو و مقام‌پرست سربر‌آورده‌اند. به همین جهت دین را ساخته و پرداخته دست افراد بشر دانستن از سوی آنان چیزی دور از ذهن نخواهد بود. اما تعمیم آن به همه ادیان به خصوص دین اسلام درست نخواهد بود. چرا که معجزه جاویدان پیامبر این دین (= قرآن) نشان می‌دهد که دینی آسمانی ـ وحیانی است و تمام اصول و آموزه‌های آن در زمان پیامبر اسلام تدوین یافته است و چیزی به آن اضافه و یا از آن کم نشده است.

 

پی‌نوشت:

[۱]. مصطفی، ملکیان، راهی به رهایی، ص 376.

[۲]. پائولو، کوئلیو، کوه پنجم، ص 243.

[۳]. پائولو، کوئلیو، کیمیاگر، ص 140.

[۴]. پال توئیچل، سرزمین‌های دور، ص 79.

[۵]. به عنوان نمونه: پائولو کوئلیو ارتکاب تمام خطاها را جایز می‌شمارد. (بریدا، ص5)، وی می‌گوید: «از گناه نباید پشیمان بود و نباید احساس گناه کرد.» (چون رود جاری باش، ص171 ) همچنین وی در آثارش همواره از مستی و باده و باده نوشی شراب و الکل سخن می‌گوید. (کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 42. 66) در مکتب اوشو نیز مقولاتی مانند زهد، توبه، ازدواج و وفاداری به همسر نفی می‌شود.(راز بزرگ، ص 135).

[۶]. مشکلی که ماهانتا دارد چیرگی آموزش‌های غلطی است که روح سابقا در مورد اینکه روح القدس چیست خدا چیست و خدا چه چیزی نیست گرفته است. تمام این تصورات اشتباه باید کنار گذاشته شوند… (حکمت اک، ذیل عنوان راه‌های پنهان ماهانتا، ص 14) به نقل از: شریفی، احمد حسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان‌های کاذب، ص 248.

[۷]. سرزمین‌های دور، ص 78.

[۸]. آینده طلایی، ص37.

[۹]. «دوست دارم شما را هرچه ناامن تر و نا مطمئن تر سازم چرا که زندگی اینگونه است، خداوند چنین است. وقتی ناامنی و خطر افزایش می‌یابد تنها راه مقابله با آن هشیاری و آگاهی است. تنها دو امکان وجود دارد: یا چشمانتان را می‌بندید و فردی متعصب، مسیحی، هندو و… می‌شوید که در اینصورت شتر مرغی بیش نیستید، این کار زندگی شما را عوض نمی‌کند، بلکه چشمانتان را می‌بندد و خیلی ساده هوشتان را ضایع کرده و احمق‌تان می‌کند و شما را در ناهشیاری خود احساس امنیت می‌کنید، همانگونه که همه دیوانگان چنین هستند». (اوشو، شهامت، ص 4.).

[۱۰]. آینده طلایی، ص 39.

[۱۱]. این ادیان انسان را شقه شقه کرده‌اند آنها به این طریق بشریت را به جنون کشانده‌ و به هر کسی شخصیتی چند شقه‌ای بخشیده اند. این کار به شیوه‌ای بسیار زیرکانه و فریبکارانه با سرزنش کردن جسم و میل جنسی تو با قرار دادن تو در برابر طبیعت خویش انجام گرفته است. این مذاهب با هر چیزی که انسان می‌تواند از آن لذت ببرد مخالفند. این به نفع آنهاست که انسان را مفلوک و بدبخت نگه دارند و هر نوع امکان برای یافتن آرامش و نشاط و رضایت خاطر ـ اینکه بهشت برین را هم اینک همین جا بیابی ـ را از دستش بگیرند.( اوشو، آینده طلایی، ص 22).

[۱۲]. بیشتر مذاهب با خلق باورهایی از دل افسانه‌ها ذهن انسان را عقب نگه داشته اند… این موانع را باید از سر راه برداشت.( اوشو، آینده طلایی، ص27).

[۱۳]. اوشو، آواز سکوت، ص79. 80.

[۱۴]. اوشو، راز بزرگ، ص49.

[۱۵]. اوشو، آینده طلایی، ص37.

[۱۶]. اوشو، اینک برکه‌ای کهن، ص91.

[۱۷]. اوشو، الماس‌های اوشو، ص110.

[۱۸]. وی می‌گوید: متدین واقعی به هیچ مذهبی، به هیچ ملتی، به هیچ نژادی و به هیچ رنگی تعلق ندارد. او به کل انسانیت تعلق دارد. همه ملت‌ها مال او هستند.(اوشو، الماس‌های اوشو، ص201).

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.