حدود ۱۰ سال از رقم خوردن شبی رعبانگیز در خانقاه دراویش نوربخشیه میگذرد؛ شب جمعه ۱۹ آذرماه ۱۳۸۸، فضای خانقاه نوربخشیه محله مولوی تهران با بوی باروت و خون و صدای مهیب انفجار درآمیخت تا بهعنوان خاطرهای تلخ از پیامدهای حاصل از مفاسد درون فرقهای در اذهان باقی بماند.
هنوز ساعاتی از غروب آفتاب نگذشته بود که تیتری مشترک بر خروجی اغلب خبرگزاریها قرار گرفت: «گروگانگیری در جریان حمله انتحاری به خانقاه نوربخش در تهران.» اما ماجرا از چه قرار بود؟
روایت خبرگزاریها از شب خونین خانقاه نوربخشیه
«مقارن ساعت ۱۸ و ۲۰ دقیقه پنجشنبه ۱۹ آذرماه ۱۳۸۸ با اعلام پلیس ۱۱۰ مشخص شد، فردی با ادعای ۲۵ سال عضویت در یکی از فرقههای دراویش بهدلیل اختلاف با مسئولان این فرقه قصد داشته در مراسم پنجشنبه شب خانقاه محله مولوی دست به انتقامجویی بزند. این فرد مسلح که مقادیری مواد منفجره به همراه داشت، به محض ورود به خانقاه، دو نفر را با اصابت گلوله زخمی کرده و در ادامه اقدام به پرتاب نارنجک مینماید با حضور فرمانده انتظامی تهران و رؤسای پلیس در صحنه و پس از حدود سه ساعت مذاکره، متهم در نهایت با تحویل سلاح و مواد منفجره خود را تسلیم کرد.»[1]
روایت دادستانی تهران از شب خونین خانقاه نوربخشیه
«متهم، فردی بهنام «مجید امیر نامور» معروف به «باهنر» است که پرونده وی بهعلت نگهداری و استفاده از سلاح جنگی در دادسرای انقلاب بررسی میشود. نامبرده اهل تبریز است که از سال ۱۳۵۸ به خانقاههای فرقه نوربخشیه رفت و آمد داشته است. وی نظر سوء یکی از مسئولان این خانقاه به همسر اولش را انگیزه انتقامجویی خود بیان کرده است. متهم همسر اول خود را با وجود داشتن سه فرزند طلاق داده و همسر دیگری اختیار کرده اما همچنان از مسئول این خانقاه کینه به دل داشته که با تردد به خانقاهها احساس انتقامگیری در وی افزایش یافته است. متهم که شغل شیشهبری دارد، بارها برای خرید و تهیه اسلحه به کردستان سفر کرده است.
نامبرده هنگام حضور در خانقاه مجهز به ۱۵ نارنجک جنگی، ۱۵ دینامیت، یک اسلحه کلاشینکف، یک اسلحه کلت لاما مجهز به صدا خفه کن و تعداد زیادی گلولههای این اسلحهها بوده است که پیراهنی را برای جاسازی نارنجکها و دینامیتها تهیه کرده و خشابها را نیز به کمر بسته بود.
گویا او ابتدا قصد داشته در روز عید غدیر خم، ایده انتقامجویانه خود را عملی کند که بهدلیل حضور زنان و کودکان بسیار در این روز در خانقاه از این تصمیم منصرف میشود و سرانجام سالروز تولد رئیس این فرقه را برای انتقامگیری انتخاب میکند.
وی ابتدا خود را در سرویس بهداشتی خانقاه مسلح نموده سپس اقدام به تیراندازی میکند که در پی آن دو نفر به نامهای «صفا نوربخش» و «حمید صنعتی» مجروح میشوند.
پس از انفجار اولین نارنجک کلانتری ابوسعید اقدام به تخلیه جمعیت محله مینماید. در ادامه نیروهای امنیتی با حضور در محل حادثه متهم را متقاعد به تحویل اسلحه مینمایند. متهم حین تحویل سلاحهای خود چهار نارنجک را پرتاب مینماید که یکی از آنها عمل نمیکند اما سه نارنجک دیگر منفجر میشود که خوشبختانه خسارت جانی در پی نداشته است.»[2]
بازخوانی واقعه شب خونین خانقاه نوربخشیه
حرکت انتقامجویانه این مرد، شاید سر باز کردن زخمی کهنه در فرقه نوربخشیه بود یا فریاد برآوردن خشم و بغضهایی فروخورده در بسیاری از مریدانی که شاید از ترس آبرو و تهدید فرقه یا به باور رسیدن به مقامات به اصطلاح معنوی زیر سایهای از سکوت مدفون شده بود.
هر چند این حرکت خشن از منظر هنجارهای اجتماعی و نگرش انسانی نوعی قانونشکنی و بیاخلاقی تلقی شده و در ذات قبیح و مذموم است، لیکن فراتر از این لایههای سطحی، نمایانگر فاجعهای عمیق میباشد که بهصورت خاموش و خزنده در مناسبات درونفرقهای جریان دارد؛ سوءاستفاده و استثمار مریدان یکی از آسیبهای عمده فرقههای درویشی است که در اشکال و ابعاد مختلف و طیفی از شدت و ضعف وجود دارد؛ از بهرهکشی جسمی مادی گرفته تا به بند کشیدن اندیشه و روحیات فرد.
با توجه به پیامدهای چنین وقایعی در جامعه، بازخوانی این پرونده با گذشت حدود ۱۰ سال از آن و بررسی برخی جوانب مغفول مانده میتواند نقش مؤثری در آگاهی بخشی و ممانعت از رقم خوردن حوادثی مشابه ایفا نماید.
[1]. خبرگزاری فارس
[2]. واحد مرکزی خبر
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com