امروزه بازار عرفان در بسیاری از کشورها همچنین کشور ما داغ شده است و بسیاری از جوانان حقیقت جو به دلیل پایین بودن سطح آگاهی در این زمینه دچار دام های افراد سوجویی شده اند که احساسات پاک آنان را برای مقاصد شوم خود به بازی گرفته اند. بیشتر مدعیان ادعا دارند که عرفان خود را با واسطه از امام المتقین، علی (ع) گرفته اند و سر سلسله خود را به زهد حضرت متصل می دانند.

از طرفی بدعت ها آداب ظاهری و زهدگرایی های افراطی در میان گروه های مختلف آنان هرگز با روحیه حق مداری شریعت گرایی و تعادل اجتماعی حضرت علی (ع) سازگار نیست؛ بنابراین، برای آشنایی سالکان حق از مسیر صحیح سیر و سلوک و بازشناسی عرفان مثبت و سازنده از عرفان منفی و مخرب شناسایی شاخصه های عرفان امام علی (ع) یک ضرورت نظر می رسد حضرت علی (ع) در این مورد به می فرماید آگاه باشید که هر شخصی را پیشوایی است که به او اقتدا می کند و از نور دانش او روشنی می جوید(1).

عرفان در اصطلاح علم و ادراک خاص است که از راه تزکیه نفس و تصفیه جان به دست می آید؛ یعنی از طریق سیر و سلوک مکاشفاتی نصیب سالک می شود که از وقایع و حقایق هستی حکایت می کند و نیازمند تفسیر است.

عرفان ممکن است سازنده و مثبت یا منفی و مخرب باشد. عرفان مثبت یک حرکت پویا به سمت رشد و تعالی انسانی است و همه جنبه ها، ظرفیت ها و استعدادهای بشری را رو به تکامل می برد؛ اما عرفان مخرب یا منفی همان حرکت انحرافی از مسیر حق و رکود از پله های انسانیت و گوشه گیری افراطی از جامعه است.

هدف عرفان از دیدگاه امام علی (ع)

حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) اساس و شالوده دین، معرفت خداوند و کمال شناخت حضرت حق را تصدیق و توحید الهی می داند که باعث اخلاص انسان در تمامی مراحل زندگی و انجام همه امور می شود.

«اساس دین، آغاز دینداری، شناخت خداوند است و کمال شناخت خداوند، تصدیق به وجود او و کمال باور داشتن خدا، اقرار به توحید و یگانگی اوست و توحید او با اخلاص نسبت به او تکمیل می شود»(2)

محورهای عرفان امام علی (ع) در نهج البلاغه

  • توحید محوری

توحید محوری از تمامی سخنان حضرت آشکار است. امام المتقین، علی (ع) در ابتدا درس توحیدی را به سالک إلی الله گوشزد می نماید : «حمد و سپاس خدایی را که از شباهت داشتن به مخلوقین والاتر است»(3)

نفی شباهت از خداوند بدون هیچ قیدی بیان شده است؛ بنابراین تمامی شئون شباهت را نهی می کند؛ مانند شباهت در وجود، خلق، هیئت، صورت، حیات و ممات. در واقع نفی شباهت به نوعی بیان قدرت و تسلط خداوند بر تمام هستی است.

وقتی حقیقت توحید بر قلب سالک مسئولی شد، شرک از میان می رود. آنگاه سالک همه جا فقط او را می بیند، پس رعایت حقوق الهی برای او بسیار مهم می شود حضرت می فرماید: «خوشا به حال کسی که حقوق الهی را ادا نماید»(4) .

کسی که حقوق الهی را ادا نماید، به مرحله ای می رسد که همواره خداوند را بر اعمالش ناظر می بیند؛ بنابراین راه تجاوز و سرکشی را بر خود می بندد و توفیق می یابد که همواره در پرتو یاد الهی به اطمینان و آرامش برسد. از نظر امیر المؤمنین(ع) انسان موحد بینش عمیق و معرفت کافی به ساحت مقدس ربوبی دارد؛ بنابراین تفکر توحیدی او تمام امور جهان را در ید حکمت الهی می بیند و لذا هرگز زبان به اعتراض نمی گشاید. کلام عمیق امام علی (ع) این گونه است:«توحید آن است که خدا را در وهم نیاوری، و عدل آن است که او را متهم نکنی»(5).

علاوه بر اینکه فرد موحد، خداوند را متهم نمی کند و لب به شکایت نمی گشاید. تمام اموال و نعمت هایش را هدیه ای الهی می بیند و مالک حقیقی آن را خداوند می داند و هیچ قدرت و مؤثری در جهان را شریک خداوند نمی پندارد، حتی خودش را مالک خودش نمی داند. اگر نعمتی یا مقامی هم از او سلب شد، آن را تکلیفی الهی می داند که برداشته شده و نه تنها ناراحت نیست؛ بلکه شکرگزار است.

امام الموحدین علی (ع) می فرماید: ما برابر خدا مالک چیزی نیستیم و مالک چیزی نمی شویم، جز آنچه او به ما بخشیده است. پس چون خدا چیزی به ما ببخشد که خود سزاوارتر است، وظایفی نیز به عهده ما گذاشته است و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته است»0(6)

نکته مهم این است که لازمه چنین توحیدی که سراسر زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد، یک نوع شناخت و بینش عمیق است؛ پس وقتی توحید محوری در گفتار و رفتار حاصل می شود که شخص دارای معرفتی عمیق نسبت به خالق باشد. حضرت علی (ع) می فرماید: «هر کس خدا را شناخت او را یکتا بداند موحد شود»(7).

  • ولایت مداری

ولایت در لغت به معنی قرب است و در اصطلاح به معنی تدبیر و سرپرستی است.

قرب الى الله توسط تولّی به ولایت اولیای دین صورت می گیرد. تولّی به معنی خودسپاری است و سالک در اثر ارتباط با ولی قرب و کثرت تقاضا از او و خالص تر شدن درجه تولّی نسبت به ولی قرب به عبودیت نزدیک می شود؛ چرا که ولی هدایت کل تاریخ انسانی را به عهده دارد. معیارهای ولی الهی از نظر نهج البلاغه عبارت است از: ولی خدا قطب عالم امکان است.

حضرت می فرماید: «جایگاه من چون محور آسیاب است به آسیاب»(8)

انسان کامل جامع تمام علوم است.

«اینجا علم فراوانی است اشاره به سینه مبارکش کرد. کاش افراد شایسته ای می یافتم و به آنها تعلیم می دادم.»(9)

او خلیفه الله است.

«آنان (اهل البیت) جانشینان خدا بر روی زمین هستند و دعوت کنندگان به سوی دین او »(10)

مؤید به روح القدس است.

«من نور وحی و رسالت را می دیدم و رایحه نبوت را استشمام می کردم »(11).

حجت خداوند بر بندگان است.

«آری، زمین خالی از حجت خدا نیست یا آشکار و مشهور است یا در حال تقیه است و پنهان»(12)

کمال عالم وجود است.

«ما آفریدگان پروردگارمان هستیم و خلایق بعد از آن تربیت شده و پرورده های ما هستند»(13).

سفارش حضرت علی (ع) به سالکان الی الله این است. که راه سلوک بدون پیروی از ولایت امکان ندارد؛ پس آنان که از این راه منحرف شده اند، به خطا رفته اند و هلاک خواهند شد. بنابراین ولایت محوری از آن شاخص های مهم عرفانی است و عارف بدون همچون سیر کننده در گمراهی است.

«ما محرم اسرار حق و پاران راستین و گنجینه ها و درهای علوم پیامبریم، هیچ کس به خانه ای مگر از درش وارد نمی شود و کسی که از غیر در وارد شود،سارق است»(14).

آنان که از راه ولایت منحرف شده اند، در پیمودن راه بندگی نیز به خطا رفته اند. اینجا اهمیت سخن مولی آشکار می شود که فرمود: «عمل کننده بدون آگاهی مانند کسی است که به بیراهه می رود. هر چه تلاش کند از مقصد دورتر می شود»(15)

  • نهایت بندگی و اخلاص

برخی از عارف نمایان اعتقاد دارند که که وقتی سالک به مرتبه ای برسد که قطب گردد  و جزء ابرار یا اوتاد شود، از خطاب امر به معروف و نهی از منکر بیرون می آید و می تواند شریعت گریز  باشد. اینان شریعت را پوسته و ظاهری می دانند که آن را کنار گذاشته  و به حقیقت و طریقت رسیده اند و احکام شریعت را برای تازه کاران می دانند. همچنین معتقدند شریعت نردبان رسیدن به مقامات معنوی است و بعد از آن احتیاجی به شریعت نیست، بنابراین بر خود لازم نمی دانند که نماز بخوانند یا روزه بگیرید.

و گاهی نیز آداب و شرایطی بر عبادات می افزایند، یا بدعت هایی در دین پدید می آورند و پا را از حدود احکام الهی فراتر می نهند. از ادای حقوق الهی فراتر می نهند. از دیدگاه امام علی (ع)ادای حقوق الهی و پای بند بودن به احکام و شریعت نه به دلیل منفعت طلبی است و نه رنج گریزی از شکنجه های آخرت، بلکه به خاطر شکر منعم و به دنبال حقیقت جویی فطرت  انسانی است  بنابراین ایشان می فرماید «خالص آن است که مرد امیدی به غیر پروردگارش و ترسی از غیر گناهش نداشته باشد»(16).

ایشان در التزام و اهتمام به فرائض فرمود: « هیچ پرسشی مانند به جا آوردن واجب نیست»(17).

زهد و آخرت گرایی در کنار تلاش  اقتصادی کلید سعادت حیات دنیوی است.

امیرالمؤمنین همانند برخی عارف نمایان نیست که به دلیل زهد و رهبانیت از اجتماع فاصله گرفته باشد. او علاوه بر عبادت و ذکر و عدم دنیاگرایی در مزارع و کشتزارهای بسیاری به آبادانی زمین، حفر چاه، کاشتن درخت و غیره پرداخت و با وجود ثروت فراوان، هیچ تعلقی به آن نداشت؛ بلکه همه را در راه خداوند اتفاق کرد.

زهد علی (ع) مسئولیت پذیری است. تلاش برای کسب حلال، خدمت به مردم، رفع نیازمندی حاجتمدان و از همه بالاتر، کسب رضایت الهی است و هرگز از محدوده دستورات الهی فراتر نمی رود.

بنابراین ایشان می فرماید: «هرکس در دنیا زهد ورزد، مصیبت ها را ناچیز می شمرد(18). زاهد آن نیست که گوشه گیری کرده و از نعمت های الهی بهره نمی برد؛ بلکه زاهد از نعمت ها بهره می برد. و شکرگزار است، از محارم می پرهیزد، آرزوی دست نایافتنی او را در وهم و خیال نمی افکند، بلکه واقع اندیش است.

امام علی (ع) می فرماید: «خردمند را شایسته نیست که جز در یکی از این سه مورد به صحنه آید: «سامان دادن به زندگی، برداشت گامی در راه معاد، لذت بردن بدون ارتکاب گناه»0(19)

  • جهاد و حضور فعالانه در اجتماع

اسلام به همه جنبه های وجودی بشر توجه کرده و رشد همه جانبه انسان را خواستار است. جهاد با استکبار خارجی برای کمک به محرومان و دفاع از حقیقت ایمان از نظر اسلام دارای ارزش فراوان است.

حضرت نه تنها به جهاد تشویق می کرد؛ بلکه خود یکه تاز میدان نبرد حق علیه باطل بود و کسی در تاریخ به اندازه علی (ع) در را مبارزه با انحرافات کج روی ها و استبدادها به جهاد و مبارزه نپرداخت در نظر ایشان مجاهد با زبان، اموال، جان و به عبارتی با تمام قدرت در راه خداوند مبارزه می کند و تمام دارایی و سرمایه وجودی اش را با هدف اعتلای اسلام با خداوند معامله می کند.

«خدا را، خدا را، در جهاد به اموالتان، جان هایتان و زبان هایتان در راه خدا »(20)

  • بها دادن به تعقل و عزت نفس

«هیچ شرافتی، همچون علم نیست»(21). همچنین یکی از شاخصه های عرفان حضرت علی (ع) بها دادن به عزت نفس و کرامت انسانی است. در روش علی (ع) عزت نفس و کرامت انسانی، راه رسیدن به کمال است و تخلف از آن انسان را به ورطه نابودی می کشاند.

«نفس خویش را از هر پستی برتر و بالاتر بدار، هر چند تو را به مقصد برساند؛ زیرا تو هرگز نمی توانی در عوض آنچه از آبرو و شخصیت خود که در این راه می دهی بهایی به دست آوری »(22).

  • تهذیب نفس

(جهاد اکبر) مبارزه با هوای نفس در کنار (جهاد اصغر) مبارزه با دشمنان می تواند یک عارف را کامل کند؛ چرا که عرفان مثبت و آنچه مورد نظر مکتب اسلام است، این است که یک انسان از تمام ظرفیت های خدادادی اش استفاده نماید و در مبارزه با دشمن درونی و بیرونی، هردو در کنار هم تلاش نماید.

بنابراین هم آنان که تنها به فکر جنگ و خونریزی اند و از جهاد با نفس غافل شده اند از حقیقت انسانی خود دور مانده اند و هم عارفانی که از صحنه جنگ و نبرد با دشمن شانه خالی نموده اند. لذا حضرت علی (ع) در نهج البلاغه چنین می فرماید: «جهاد از پایه های ایمان، دارای چهار قسمت است امر به معروف و نهی از منکر، صدق و راستی در هنگامه نبرد، کینه و دشمنی با فاسقان، آنکه امر به معروف کند، پشت مؤمنان را محکم کرده و آنکه نهی از منکر نماید، بینی کافران را به خاک مالیده است و کسی که  در میدان های نبرد صادقانه بایستد، وظیفه اش را انجام داده است و آنکه فاسقان را دشمن بدارد و به خاطر خدا خشم گیرد، خداوند به خاطر او خشم کند و او را در روز قیامت خواهد کرد(23)»

مهم ترین مراحل تهذیب نفس را از نظر امام علی (ع)

توبه اولین مرحله تهذیب نفس تو به حقیقی است. امام علی (ع) در پاسخ کسی که از ایشان تقاضای موعظه کرد، فرمودند. «از کسانی مباش که بدون عمل، امید به سعادت آخرت دارند و به واسطه آرزوهای بلند، امید قبول توبه را دارند. اگر شهوت به او رو کند نافرمانی و معصیت را پیش گیرد و توبه را پشت سراندازد»(24).

تقوی

در تهذیب نفس دومین گام پس از توبه تقوی است.

«تقوی، رئیس اخلاق است(25)»

صبر

حضرت علی (ع) در بیان صبر، شکیبایی و تحمل می فرماید« صبر بر دو گونه است: بصیر بر آنچه کراهت داری و صبر بر چیزی که دوست داری(26).

پی نوشت

  • نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص ٣٩۴
  • نهج البلاغه، خطبه ۱، ص ۲۰
  • خطبه ۲۱۳، ص ۳۱۰
  • نامه 45، ص 396
  • حکمت ۴٧٠ ، ص ۵۳۰
  • حکمت 404، ص ۵۲۰
  • آمدی تمیمی، ۱4۰۷ ، ج ۲، ص ۱۵۸
  • خطبه 3، ص ۲۸
  • حکمت 147 ، ص 470
  • همان، ص 4۷۲
  • خطبه 192، ص 284
  • حکمت 147 ، ص 470
  • نامه ۲۸، ص ۳66
  • 14- خطبه 154، ص 202
  • همان
  • همان جلد 1، ص 116
  • ناظم زاده قمی، 1375، ص 384
  • حکمت 31، ص 448
  • حکمت ۲۹۰، ص ۱۱۸
  • نامه 4۷ ، ص ۲۹۸
  • حکمت ۱۱۳ ، ص 462
  • نامه 31، ص 387
  • حکمت ۳۱، ص 378
  • حکمت ۱۵۰ ص 4۷۲
  • حکمت 4١٠، ص 520
  • حکمت 55 ، ص 452

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.