فرقهها در بسترهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی رشد و نمو پیدا میکنند و برای ادامه حیات خود به جذب، کنترل و تبلیغ می پردازند. همه فرقهها بدون استثنا، دارای یک سرکرده خود انتصابی هستند که بهدنبال جذب افراد ناآگاه بهسمت اهداف تشکیلاتی فرقه است. در بسیاری از موارد، یک مدعی که عموماً بنیانگذار یک فرقه هم هست، در بالای ساختار تشکیلاتی فرقه قرار گرفته و فرایند تصمیمگیری در خود او متمرکز میشود. سرکرده فرقهها و مدعیان، اغلب مرد هستند ولی برخی زنان مدعی و سرکرده فرقه هم وجود دارند. در اکثر موارد، افراد جذبشده به درون تشکیلات فرقه، چنان شیفته و واله سرکرده هسنتند که وی را تا حد ادعای مقام الوهیت، نبوت و امامت بالا میبرند. در این مقاله قصد داریم، به شناخت و بررسی رفتار و عملکرد سرکردگان فرقهها بپردازیم.
سرکردگان فرقه چه ویژگیهایی دارند؟
سرکردگان فرقهها را اکثراً افرادی تشکیل میدهند که دارای مشکلات روحی – روانی و خلأهای شخصیتی هستند. آنها افرادی خودانتصابی مجابگر، شیاد، مدعی و فریبکارند که بهدنبال نفوذ و کنترل بر اعضا هستند و ادعا میکنند که از مأموریتی خاص و آسمانی و دانش ویژهای برخوردارند، نور و رستگاری و درمان بیماریها را کشف کرده و سطوح جدیدی از آگاهی را تجربه کردهاند، سنتشکن و دارای قدرت شخصی یا سیاسی هستند و تنها سیستم موفقیتآمیز برای تغییرات و حل مشکلات زندگی در دست آنهاست و افراد به ازای شرکت در جلسات او به دانش مخصوصی دست مییابند. بر ضعفها و نارساییهای جهان واقف بوده و روشهای سری کهن و باستانی را برای حل آنها میشناسند.
سرکردگان وانمود میکنند که با قدرت بالاتر و رهبران تاریخی در ارتباط بوده و سنت بزرگان (حضرت مسیح و….) را دنبال میکند. بر تمرینات باطنی مسلط بوده و از آن آگاهی کامل دارند. آنها مدعی خاص و برگزیده بودن هستند و به پیروان چنین القا میکنند که در این تجسد برای یاری آنان آمدهاند یا اینکه مدعی دینی جدید و تنها راه حقیقی و ساده برای پیمودن مسیر زندگی در جهت صحیح هستند.
اهداف سرکردگان فرقهها
سرکردگان فرقهها بهدنبال تمایلات، هوسها و مهمترین برنامههای پنهانی خود یعنی کسب قدرت، شهرت و ثروت هستند. آنها در پی ایجاد تعهد، وقت، انرژی و زمان، تبعیت، پذیرش مسئولیت، اطاعت و سرسپاری، تسلیم، اعتماد و باور و وابستگی شخصی و کاری اعضا به فرقه هستند.
در حقیقت هدف سرکردگان، استثمار و اتخاذ هویت فرقهای دلخواه، بهمنظور ایجاد سرسپاری مطلق اعضاء نسبت به خود و آمادگی آنها برای انجام هر کاری است؛ چراکه با این روند فرقه هر روز بزرگتر و ثروتمندتر شده و درآمد بیشتری کسب میکند.
تکنیکهای سرکرده برای جذب
سرکردگان فرقهها اغلب دارای شخصیتی کاریزماتیک هستند که از این استعداد برای تأثیرگذاری، جذب و فریب اعضا استفاده میکنند. آنها دارای برش، جذبه، جذابیت، قدرت کلام و… هستند. آنها برای تحتتأثیر قرار دادن اعضا از مجموعهای از تکنیکها و روشهای روانشناختی استفاده میکنند که گاه حاصل تجربیاتشان است. آنها طوری رفتار میکنند که گویا جواب تمام سؤالات و معماها را میدانند تا داناگونه و با اعتماد به نفس جلوه کنند. آنها گاه دارای سبکی مخصوص در سخنرانی هستند و با استفاده از ادبیاتی خاص، اعمال تجربیات و تواناییهای بالقوه خویش با گروهها برخورد میکنند. سرکردگان با استفاده از اعمال روانشناسانه سعی بر وابسته کردن عضو در همه روابط و امور زندگی هستند. آنها هنرمندانی شیادند که همیشه زمان و فرهنگ را در ارتباطشان مد نظر داشته و خیمه خود را متناسب با شرایط روز بر پا میکنند. آنها با بهرهگیری ماهرانه از کلمات پیامهای مورد نظر خود را فرستاده و واکنش دلخواه را بهوجود میآورند. سرکردگان فرقه سعی بر سیاه و تاریک نشان دادن فضای جامعه دارند تا فرد را متقاعد برای پذیرش و قبول همراهی برای ورود به فرقه را نمایند.
تصور اعضا از سرکرده
سرکرده فرقه برای اینکه اعضاء را متقاعد به جذب در فرقه کند، به تصویرسازی و بزرگنمایی از دانش و شخصیت پیرامونی خود میپردازد. در جهانی که ظاهراً بیثبات و دائماً در تغییر و تحول است، آنها پیشنهادهایی جذاب ارائه میدهند، بهطوری که اعضا تصور میکنند که وی از مرتبه بالای علمی، اعتبارات و نظرات فلسفی، روانشناختی یا سیاسی برخوردار است.
البته بخش عظیمی از این تصویر توسط اعضای قدیم فرقه و افرادی که همدست سرکرده هستند، ساخته شده و در میان فرقه جاری میشود. به عبارت دیگر، اعضای جدید شروع به باور و تکرار چیزهایی میکنند که توسط اعضای قدیم تکرار میشود. در فرقهها درباره سرکرده داستانسازی، اسطورهسازی و مستندسازی میشود و فضا طوری شکل میگیرد که کلام سرکرده عالی، ناب و بهترین تفسیر تلقی شده و اعضا آن را بدون هیچ چون و چرا میپذیرند. بهتدریج با فضاسازی و تقدسنماییهایی که پیرامون کلام سرکرده میشود، (مانند اینکه سخنان را به نااهلان ندهید، آن را چاپ نکنید و فقط بنویسید، با احساس بخوانید و….) اعضا تصور میکنند که این علوم و دانش خاص و ویژه بوده و فقط در دسترس آنها است و دیگران از آن محروم هستند.
مجموعه این عوامل روانشناختی و ذهنی بکار گرفته شده توسط سرکرده باعث میشوند که فرد به فرقه جذب شده و سالهای سال در آن باقی بماند. در واقع اعضا با این تصور که وی از غیب سرنوشت و باخبر است، با سرسپاری به تصمیمهای او عمل و زندگی میکنند. از سویی، طوری به آنها القا میشود که شما خود انتخاب کردید تا اینجا باشید، هیچکس به شما نگفته است که به اینجا بیایید و این باور را به اعضا میقبولانند که این طرز زندگی انتخاب خودشان است. در چنین شرایطی فرقه برای نگهداشتن فرد به ارائه هویت جدید به اعضا میپردازد. به این ترتیب که فرد گاه توسط سرکرده عضوی خاص و مؤثر معرفی شده، به او مسئولیت زیادی داده می شود و برای وی القاب خاصی انتخاب شده و از سوی اعضای گروه خود برخوردی گرم دریافت می کند. البته این به شرطی است که با اقدامات او سر کرده همیشه در تیرس توجه و ستایش اعضای گروه باشد.
سوءاستفادههای سرکردگان
سرکردگان فرقهها بعد از سیاهنمایی فضای اطراف، کمکم گذشته افراد را نیز تاریک و مخدوش جلوه میدهند. آنها دلیل این تاریکی را اطرافیان فرد معرفی کرده و شروع به تلاش برای قطع روابط فرد و پاک کردن گذشته و هویت اجتماعی او میکنند و در عوض، هویتی جدید متناسب با تشکیلات فرقه برای فرد ساخته و با این مکانیزم به کنترل وی میپردازند.
بهتدریج عضو نیز تحت تأثیر اقدامات سر کرده آماده پذیرش مسئولیت کار و فعالیت تشکیلاتی شده و متقاعد میشود که زندگی فرقه را بپذیرد. زیرا فرقه چنین القا میکنند که آنها اجرای یک جنبش برگزیده و منتخب جهان هستند.
از طرفی سیستم تنبیه و تشویق و فشار جمعی حاکم بر فرقه، فرد را به سمتی هدایت میکنند که با برنامههای فرقه هماهنگ شود. پس از محقق شدن این شرایط، فرقه شروع به تعریف حرکات دوگانه میکند و از اینجاست که سوءاستفاده سرکرده آغاز میشود. استدلال بکار گرفتهشده در اغلب فرقهها، این است که حالا که ما خوب هستیم و بیرون شیطانی و سیاه پس در داخل فرقه باید راستگو بود. اما در خارج از فرقه دروغ مشکلی ندارد. در واقع، فرقه از خصوصیات اخلاقی اعضاء مثل عشق وفاداری، عهد و پیمان، اخلاص، صداقت و عدالت سوء استفاده کرده و با تصدیق گزاره «هدف وسیله را توجیه میکند»، افراد را به سمتی هدایت میکند که جهت منبع درآمد به جمعآوری اعانه، گل فروشی، معاملہ کوکائین، قاچاق اسلحه، ترک تحصیل و شغل، برای کار در فرقه بپردازند.
در این میان سرکردگان با استفاده از درآمدهای حاصل از این اقدامات پیروان و بهرهگیری از کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی اعضاء، هر روز رشد کرده، بزرگتر میشوند و به تسلط و استثمار بیشتر اعضا میپردازد.