ستیز با شریعت

فاطمه الهی|گرایش و میل فطری به خداوند، معنویت و کمال یکی از گرایش‌های اصیل انسان از آغاز پیداش است. بر این اساس، معنویت در ادیان الهی، یک بستر درونی دارد که همان فطرت است؛ به این معنا که یکی از لوازم فطرت نیاز به معنویت می‌باشد.

دین و شریعت همان حقیقتی است که این نیاز فطری را بر طرف کرده و انسان را به تعالی می‌رساند. ادیان الهی(اسلام) با دستورهای فقهی و اخلاقی خود انسان را به قله رفیع معنویت می‌رسانند و نیل به قرب الهی تنها در پیروی از شریعت مقدس او امکان پذیر است.[1]

شریعت دینی مزایای فردی و اجتماعی فراوانی دارد. شریعت‌گرایی در جنبه فردی با رشد و تعالی جسم و روح آدمی همسو بوده و در بعد اجتماعی، گسترش نظم گروهی و آرامش جمعی را به همراه دارد. اما شریعت حقیقی در مسیر حیات تاریخی خود با دو جریان مخالف مواجه بوده است:

۱. افراط‌گرایی در شریعت‌مداری: در هر اجتماع و گروهی که عمل به قوانین شرعی از جایگاه مناسبی برخوردار باشد، خطر بروز و ظهور گروه‌های شریعت‌گرای افراطی نیز وجود دارد. این امر به شکل فراگیر در بسیاری از اجتماعات انسانی در ادوار متفاوت تاریخ اثبات شده است.

در برخی موارد با گذشت زمان، گروه افراطی می‌تواند نماد شریعت‌گرایی را در جامعه اخذ کرده و به‌منزله سمبل ظاهر شود. بزرگ‌ترین شاهد این ادعا، اعمال نابخردانه برخی اولیای کلیسا در قرون وسطی است. عملکرد سران کلیسا که نمود شریعت‌گرایی افراطی در حوزه مسیحیت بودند، باعث شد تنفر از دین‌گرایی به اوج رسد. انزجار و نفرت از دین و شریعت در تفکر انسان غربی در طول زمان به یک اصل بدل شده است. ایده بزرگی که اکنون با مدرنیته غرب یکی گشته.

۲. نهادینه‌شدن مؤلفه ماده‌گرایی در مدرنیسم: رویکرد ماده‌گرایی، به‌همراه اصیل دانستن لذت‌طلبی و لذت‌مداری ظهور میابد. لازمه اصیل دانستن لذت در حوزه مدرنیسم کنار راندن هر ضابطه و قانونی است که آزادی و لذت مادی انسان را محدود می‌کند و از منظر چنین نگاهی، چه نظامی محدود کننده‌تر از شریعت‌باوری است؟

ضمن آنکه نتیجه لذت‌طلبی در مقایسه با غایت شریعت‌مداری بسیار سهل‌الوصول‌تر و محسوس‌تر است. از این رو مادی‌گرایی، باعث به کنار راندن شریعت‌مداری شده است.

حال پرسش این است که چگونه می‌توان انسان دین‌خواه را از شریعت دینی جدا ساخت؟ پاسخ نظریه‌پردازان جنبش‌های نوپدید، ابداع و ترویج نحله‌های معنویت‌گراست که در دل آن‌ها، مخالفت با شریعت شکل می‌گیرد؛ یعنی دین بدون شریعت و معنویت و عرفان بدون ضابطه.

بر همین اساس عرفان‌های نوظهور، بشر دل‌زده از مادی‌گرایی کنونی را که در جستجوی آرامش و معنویت برآمده طعمه قرار داده و با تبدیل آنان به افرادی شریعت‌گریز و شریعت‌ستیز در مسیر حذف شریعت گام برمی‌دارند.[2] نوشتار حاضر تلاشی است، برای تبیین و بررسی این جنبه از جنبش‌های نوپدید معنوی.

شریعت‌گریزی فصل مشترک جنبش‌های معنوی نوپدید

از مهم‌ترین مشترکات جنبش‌های معنوی نوپدید، به‌عنوان مهم‌ترین رهاورد مدرنتیه و معنویت‌گرایی نوین غرب، شریعت‌گریزی و رهایی از انجام تکالیف و دستورهای الهی است.

شریعت‌گریزی در عرفان‌های نوظهور بر پایه باورهایی بنیان نهاده شده که دقت در آن‌ها حاکی از ضعف فکری بنیانگذاران این معنویت‌ها در میانی خداشناسی، هستی‌شناسی، جهان شناسی، انسان‌سناسی و راه و راهنما‌شناسی است.

مطابق این دیدگاه، برای انسان در برابر خداوند تکلیفی وجود نداشته و تنها وظیفه او، شاد و با آرامش زندگی کردن پنداشته می‌شود.

می‌توان مبانی متعددی را بر شریعت‌گریزی در فرقه‌های نوظهور برشمرد که در ادامه به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.

۱. ارائه تعریفی نوین از خداوند

این مورد که در انکار یا تفسیر نامعقول از خداوند و مبارزه با او نمود می‌یابد، یکی از مهم‌ترین دلایل شریعت‌گریزی در فرقه‌های نوظهور محسوب می‌شود. شرایع در ادیان برگرفته از دستورهای خداوند هستند و اگر قائل به خدایی جدید شویم، قطعاً شرایع و دستور خدای قبلی را منسوخ خواهیم یافت.

به باور فرقه‌های نوظهور، ادیان سنتی خدایی را می‌پرستند و معرفی می‌کنند که وجود ندارد و چگونه می‌توان فرمان‌های چنین خدایی را اجرا کرد؟ برای مثال، «پال توئیچل»، بنیان‌گذار فرقه «اکنکار» می‌گوید: «یک چنین خدایی که مسیحیان، یهودیان، جانیست‌ها، بودایی‌ها، تائوئیست‌ها و ده‌ها دین و مذهب دیگر در جهان زمینی و حتی تا چهارمین بخش اعظم هستی که جهان‌های خدایی را تشکیل می‌دهد، تصور می‌کنند وجود ندارد.»[3]

نکته دیگر، ارائه تصویری از خداوند به‌صورت خدایی ظالم، خطاکار و بی‌تدبیر در برخی از جنبش‌های مذکور است که برای کسب آرامش معنوی باید به مبارزه با وی برخاست؛ «گاهی خدا اطاعت می‌طلبد اما گاهی هم مایل است، اراده ما را بیازماید و ما را به مبارزه می‌طلبد تا عشقش را درک کنیم.»[4] مبارزه با خداوند چیزی جز انکار شریعت نیست؛ چرا که اگر از طریق مقابله با خالق می‌توان به آرامش و معنویت رسید، دیگر چه نیازی به آن همه دستورهای دینی وجود دارد؟ از این رو، در برخی از این مکاتب می‌توان اراده خود را بر اراده خداوند غلبه داد و با او به مبارزه برخاست یا پروردگار را از زندگی خود بیرون کرد.

۲. ستیزه‌گری با ادیان سنتی

اساس شکل‌گیری فرقه‌های نوظهور، تعارض و جدال عملی با ادیان سنتی و رایج است. برابر تفکرات این فرقه‌ها، «این ادیان انسان را شقه‌شقه کرده‌اند. آن‌ها به این طریق بشریت را به جنون کشانده و به هر کس شخصیتی چند شقه‌ای بخشیده‌اند. این کار به شیوه‌ای بسیار زیرکانه و فریبکارانه با سرزنش کردن جسم و میل جنسی تو و با قرار دادنت در برابر طبیعت خویش انجام گرفته است.

این مذاهب با هر چیزی که انسان بتواند از آن لذت ببرد، مخالف هستند. این به‌نفع آن‌هاست که انسان را مفلوک و بدبخت نگه‌دارند و هر نوع امکان برای یافتن آرامش و نشاط و رضایت خاطر اینکه بهشت برین را هم اینک همین‌جا بیابی از دستش می‌گیرند.»[5]

در این نحله‌ها با مبنای دین‌ستیزی، باور به دینی خاص و عمل به تکالیف بر مبنای آن دین معنا ندارد چراکه ادیان را ساخته و پرداخته دست بشری با اغراض گوناگون مادی می‌دانند که با آزادی شادی و آرامش انسانی در تضادند این پندارها راه را برای مبارزه با دستورهای شریعت و ادیان الهی باز می‌کند تا در پناه آن انسان را به‌سوی خودپرستی به‌جای خداپرستی سوق دهند.

در باب دین‌ستیزی، جنبش‌های معنوی یک نکته قابل‌تأمل است؛ اگر مطابق ادعاهای این جنبش‌ها دین منبع وحیانی نداشته و صرفاً تجربه‌ای درونی باشد، ترجیح یک دین بر دیگری و دعوای انحصارگرایی در نجات یا حقیقت اساسا بی‌معنی خواهد بود. این در حالی است که هر یک از این مکاتب آموزه‌ها و تعالیم خود را یگانه راه سعادت و تنها آیین نجات‌بخش عنوان می‌کنند.

۳. هدفمند نبودن خلقت

بی‌هدف بودن خلقت، اساس و مبنایی مستحکم برای بی‌هدفی انسان خواهد بود. تکلیف مداری و پیروی از شریعتی آسمانی بر اساس هدف‌مندی خلقت انسان و جهان است. اگر این ریشه و بنیان از میان برود. درخت تکلیف در برابر خداوند، دیگر انسان‌ها و حتی خود از بین خواهد رفت. به همین جهت جریان‌های نوپدید معنوی با تأکید بر بی‌هدف بودن آفرینش زمینه را برای شریعت‌گریزی مورد نظر خویش فراهم می‌سازند.

مثلاً «اوشو» به پیروان خود القا می‌کند که کل کائنات یک شوخی است.[6] او می‌گوید: «خداوند همیشه در حال شوخی است به زندگی خودت نگاه کن خنده‌آور است. به زندگی دیگران نگاه کن، همه‌اش را شوخی خواهی یافت. شوخی، شوخی و شوخی.»[7]

اگر بنیان خلقت و فلسفه وجودی انسان در این عالم صرفاً یک بازی و فرار از یکنواختی باشد، نه‌تنها عمل بر اساس شریعت که خود شریعت نیز بی‌معنا خواهد بود. بحران پوچی خلقت و بی‌معنایی زندگی یک پدیده غربی است که از عدم شناخت و آگاهی نسبت به خداوند و انسان نشأت می‌گیرد؛ دیدگاهی که به جنبش‌های نوپدید معنوی برآمده از مدرنیسم غرب راه یافته است.

۴. فرجام‌ستیزی(معاد ستیزی) از رهگذر اعتقاد به تناسخ

در ادیان الهی، از جمله دین اسلام، باور به معاد، هم ابزاری است برای کنترل انسان و هم راهی برای تربیت و شکوفایی بشر که نمایانگر تجلی عدالت الهی در سطح اکمل می‌باشد. این باور از سوی جنبش‌های نوپدید معنوی به چالش کشیده شده و با محوریت تناسخ، عملاً معاد انکار شده و زیر سوال می‌رود.

برابر عقیده جریان‌های مذکور، «فرضیه جهنم، توسط کلیسا اختراع شد تا بشر را با ترساندن از کیفر برادرکشی بیشتر به سوی تمدن سوق دهد. کلیسا مجبور بود ترس از کیفر اخروی و امثال آن را بیافریند تا بدین وسیله توده‌های مردم را هر چه بیشتر تحت کنترل داشته باشد.»[8]

اغلب مکاتب معنوی مدرن، سعادت و شادی را در همین دنیا ترسیم می‌کنند و هدف آن‌ها نیز کسب شادی و لذت در زندگی دنیایی است.

منحصر شدن در زندگی دنیوی و زیر سؤال بردن معاد و حساب‌رسی اخروی، عملاً انگیز‌ای برای کنترل شهوات و امیال پست حیوانی و پیروی از شرایع الهی باقی نمی‌گذارد و مقولاتی نظیر توبه، استغفار، شفاعت، بهشت و جهنم معنا و مفهوم خود را از دست خواهند داد.

با عنایت به مفهوم تناسخ، قرار گرفتن در کالبدهای تازه و زندگی‌های متوالی، ارتکاب هر عملی به این علت که در زندگی‌های بعدی و ادوار حیات قابل جبران است، به دور از ذهن نخواهد بود. بنابراین با پذیرش تناسخ راه برای شریعت‌گریزی باز شده و امکان ارتکاب هر نوع فعل غیر اخلاقی و غیر انسانی وجود دارد.

۵. اشاعه اباحه‌گری

یکی از شاخص‌های مکاتب معنوی نوپدید، ترویج بی‌بندوباری، از میان بردن قبح گناه، سوق دادن افراد به‌سمت اعمال غیر اخلاقی و غیر شرعی و تشویق به زندگی رؤیایی و افسانه‌های شخصی است که با فاصله گرفتن از آموزه‌های ادیان الهی و با ارائه تفسیری مسامحه‌گرانه از ادیان و آموزه‌های آن‌ها همراه است.

با عنایت به اهمیت اباحه‌گری به‌عنوان یکی از ابزارهای مهم جذب در جنبش‌های نوپدید معنوی و آثار و پیامدهای آن بر نظام باور و ارزش‌های دینی – اجتماعی، قدری مبسوط‌تر مورد اشاره قرار می‌گیرد.

یکی از مباحث آسیب‌شناسی دینداری که دو حوزه اخلاق و احکام را مورد هدف قرار داده و به آن‌ها آسیب جدی می‌رساند، آفت «اباحه‌گری» است. اباحی‌گری به این معناست که شخص به رغم برخورداری از ایمان و خداباوری در حوزه عمل به لوازم دینداری پایبندی از خود نشان نمی‌دهد.

·        مفهوم اباحه گری

اباحه در لغت به‌معنای مباح کردن، حلال دانستن و جایز شمردن بوده و در اصطلاح فقهی یکی از عناوین تکلیفی پنج گانه در برابر حرام و شامل واجب مستحب و مکروه است. در «فرهنگ معین» ذیل این عنوان آمده: «اباحت عبارت است از نداشتن اعتقاد به وجود تکلیف و روا داشتن ارتکاب محرمات… اباحتی مراباحتی؛ ملحدی که همه چیز را مباح شمرد و ارتکاب محرمات را روا داند.»

برخی از صاحب‌نظران فرهنگی معاصر، اباحه‌گری را مترادف با لجام گسیختگی فرهنگی و ارزشی و به‌مفهوم «لیبر تینیزم» و آزادی به‌همراه فروپاشی حریم‌های دینی دانسته‌اند.

·        انواع اباحه‌گری

در یک دسته‌بندی، اباحه‌گری را می‌توان به انواع زیر تقسیم کرد:

  • اباحه‌گری بر اساس بی‌اعتقادی محض به آموزه‌های اسلامی
  • اباحه گری ناشی از اعتقادات و نگرش‌های خاص؛ گاه اعتقاد و باوری ویژه منشا پیدایش اباحه‌گری است. در چنین مواردی، گرچه شخص به مبانی اساسی دین باور دارد، اما به‌سبب نگرش خاص نظیر گسترده بودن مرزهای شریعت با بسنده بودن محبت اهل‌بیت‌ (علیهم السلام) برای رسیدن به سعادت اخروی دچار نوعی اباحه گری می‌شود.
  • اباحه‌گری رفتاری ناشی از سست شدن باورهای دینی؛ در این نوع از اباحی‌گری شخص دچار ارتداد و گسست از باورهای دینی نشده بلکه باورهای قلبی‌اش ضعیف و سست می‌گردد. اساساً میان ایمان و عمل، رابطه‌ای متقابل و دو سویه وجود دارد، لذا هر چه از ایمان و باورهای قلبی فرد کاسته شود میزان پایبندی او به فرامین دینی نیز فرو می کاهد.
·        علل اباحه‌گری

در بررسی علل بروز اباحه‌گری عوامل متعددی از زاوایای مختلف باورشناختی، روان شناسی و جامعه‌شناسی بیان شده که ترویج این رویکرد توسط جریان‌های نوپدید معنوی را می‌توان ذیل علل باورشناختی، تحلیل کرد. محوری‌ترین علل این بعد که در مبانی فکری اغلب مکاتب و نحله‌های نوظهور نیز نمود دارند، عبارت‌اند از:

الف) خداوند مهربان‌تر از چیزی است که توسط ادیان سنتی و عالمان دینی بیان می‌شود.

ب) گوهر ادیان اخلاقی زیستن است. در میان فلاسفه و اندیشوران غرب، نخستین بار «باروخ اسپینوزا» از گوهر و صدف ادیان سخن به میان آورد. به اعتقاد وی، ادیان دارای یک گوهر ثابت و صدف‌اند. گوهر ثابت ادیان اخلاقی زیستن و صدف و پوسته آن احکام و شریعت است. بر این دیدگاه اسپینوزا آثار و پیامدهایی مترتب است، از جمله:

۱. عدم التزام به ظواهر شعائر با نیل به آرمان دینی.

۲. ضرورت دعوت مردم به آموزه‌های اخلاقی و نه احکام.

۳. تأثر احکام شرعی ادیان از شرایط و مقتضیات محیط و مقطعی بودن آن‌ها.

پس از اسیپینوزا، «ایمانوئل کانت» و «هگل» نیز با وی همصدا شدند.[9]

با عنایت به مفهوم علل و اسباب اباحه‌گری می‌توان به ریشه‌های پیوند و ارتباط آن با نحله‌های نوپدید پی‌برد. به‌سبب همین قرابت معنایی است که اساسا اباحه‌گری به‌عنوان یکی از شاخص‌های اصلی مکاتب نوظهور معنوی مطرح می‌باشد.

در این زمینه، تاکید جنبش‌های مذکور بر مسائل جنسی قابل تأمل است؛ امری که برای جذب بیشتر مخاطب کارایی دارد. تا جایی که در برخی از این مکاتب عشق با نیاز و رابطه جنسی، هم‌معنا گرفته شده است.

در این عرفان‌واره‌ها، سکس، بی‌بندوباری، دامن زدن به گرایش‌ها و امیال جنسی به‌عنوان راهی برای رسیدن به معنویت و عرفان معرفی می‌شود. آن‌ها در این راستا در درجه اول قبح گناه را از میان بر می‌دارند تا مریدان با وجدانی آسوده به‌سمت گناه و بی‌بندوباری به جهت به اصطلاح معنوی شدن روان شوند. چرا که گناه و بی بندوباری بر خلاف فطرت پاک انسانی بوده و حرکت بر خلاف جهت فطرت و طینت پاک امری است، دشوار، لذا باید اول راه را برای این کار هموار کرد در مکتب او شود.

گناه قدیمی‌ترین ترفند برای سلطه بر مردم و ساخته و پرداخته روحانیون کلیساها و راز کاسبی ادیان معرفی می‌شود.[10] پس از قبح‌زدایی از گناه، نوبت به جایگزین کردن معنویت جعلی به‌جای معنویت و عرفان واقعی می‌رسد.

یکی از آموزه‌های ادیان الهی و عرفان برخاسته از آن‌ها، مفهوم عشق است که در این مکاتب معنا و مفهوم دیگری به خود گرفته است. مثلا اوشو، سکس را مقدمه عبادت می‌داند. البته سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد، مولد عشق است و عبادت را نیز زاییده عشق می‌داند.[11] پائولو کوئیلو نیز لذت جنسی و اوج آن را با خلسه عرفا که پس از سال‌ها ریاضت و پرهیزکاری به‌دست می‌آید معادل می‌شمرد.[12]

در مقابل باید از سردمداران این نحله‌ها پرسید چگونه از راه سکس، بی‌بندوباری جنسی و عشق زمینی که مظهر توجه به بعد حیوانیت انسان و غوطه‌ور شدن در شهوات است، انسان را به تعالی و کمال معنویت و همنشینی با خداوند می‌رسانند؟

بی تردید، رعایت حریم عفاف موجب حفظ آزادی معنوی در جامعه خواهد شد. آزادی جنسی نه‌تنها موجب سعادت، آرامش و نشاط نمی‌شود که آشفتگی و بیماری‌های روحی را به ارمغان خواهد آورد. معنویت انسان را به مخاطره انداخته و او را به زندگی پست حیوانی سوق خواهد داد. به همین سبب در تمام ادیان الهی بی‌بندوباری جنسی، ممنوع و مقبوح است.

پیامدهای شریعت گریزی

شریعت‌گریزی مورد تأکید و اشاعه جنبش‌های معنوی نوپدید، آثار و پیامدهای متعددی در سطوح شخصی، اجتماعی، اعتقادی و ارزشی در پی دارد که به برخی از مهم‌‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

۱. نفی ازدواج: ازدواج از امور مقدس در هر آیین به‌شمار می‌رود و مرز میان روابط جنسی سالم (اخلاقی) و ناسالم (بی‌بندوباری) است. در روایات نقل شده روزی پیامبر اکرم درباره قیامت و عذاب دوزخ سخن گفتند به‌طوری که اصحاب سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و ۱۰ تن از آن‌ها بر آن شدند، روزها روزه گرفته، شب‌ها را به عبادت بپردازند، گوشت و چربی نخورند، از زنان جدا شوند و ترک دنیا کنند.

پیامبر ایشان را از این عمل منع کرده و فرمودند: نفس‌های شما بر شما حقی دارند. هم روزه بگیرید هم عبادت کنید و هم بخوابید. من هم عبادت می‌کنم، می‌خوابم، روزه می‌گیرم و نکاح می‌کنم. هر کس از سنت من اعراض کند از من نیست.[13]

از این روایت به درستی روشن می‌شود که سبک و سیره اسلامی نه اقدامات سخت‌گیرانه و رهبانیت را بر می‌تابد و نه اباحه‌گری و ترویج آزادی عرفان‌واره‌ها را می‌پذیرد.

۲. غرق شدن در عشق شهوانی: روشن است که وقتی ازدواج حتی اگر به انگیزه معنوی و عرفانی در یک جریان و مکتب عرفانی، نفی شود، فساد اخلاقی به بار می‌‌آورد. چنانچه همان‌طور که شاهد بودیم، ستیز اوشو با ازدواج به‌بهانه عشق و آزادی در نهایت کمون و آشرام دو مرکز به‌اصطلاح عرفانی وی را به مراکز فحشا مبدل ساخت و یکی از دلایل اخراج وی از آمریکا را همین مسئله ذکر کرده‌اند. بدیهی است، تحریک شهوات جنسی، آدمی را به حیوانی اسیر مبدل می‌سازد.

۳. استفاده از گیاهان توهم‌زا: در برخی فرق عرفانی به‌سبب بدلی بودن جنس عرفان و بطلان مبانی فکری برای کسب تجارب معنوی و عرفانی ناگزیر باید دست به دامان مواد توهم‌زا شد. نتیجه این عمل چیزی جز فاصله گرفتن از دامن عقل و خردورزی، فرو غلتیدن به دنیای توهمات و دوری از معارف اصیل دینی نیست.

باید پرسید آن دسته از جریان‌های نوپدید معنوی که کار را با مواد توهم‌زا آغاز می‌کنند و از انسان شخصیتی رنجور و ضعیف‌ العقل و اراده می‌سازند، چگونه می‌توانند وی را به عوالمی رهنمون شوند که شرط نخستین آن رهایی از دام اعتیادها و عادات رفتاری، اخلاقی و فکری است؟

۴. ارتکاب محرمات: انجام برخی امور حرام مانند استفاده از مشروبات الکلی، موسیقی حرام و روابط جنسی آزاد به بهانه نیل به معنویت، یکی دیگر از تبعات شرع‌گریزی است.

پال توئیچل می‌نویسد: «خلاصه طریقه اک، آن است که باید روح از بدن جدا شود. راهکارهای مختلفی برای نیل به این هدف وجود دارد، از جمله استفاده از مواد مخدر (شامل تمام انواع آن)، روابط جنسی، یوگا و نوشیدن مشروبات الکلی.»

جالب آن‌که برای توجیه عمل نفسانی خود از ادبیات عرفانی بهره برده و می‌گویند: «مستی شراب مجازی پلی است، به‌سوی مستی شراب حقیقی.» یا «برای رسیدن به عشق الهی باید از عشق مجازی مدد گرفت.» در حالی که برای تقرب به خداوند باید از مسیری که او می‌خواهد، سلوک نمود نه مسیری که نفسانیات اشتها دارد.[14]

۵. اشاعه روحیه خودخواهی و بی تفاوتی به غیر در جامعه: عرفان‌واره‌ها ممکن است به صورت موقت و سطحی – نه عمیق و ماندگار – برخی آلام افراد را تسکین دهند. این مسئله در انسان، نوعی احساس اهمال، بی‌خیالی و بی‌تفاوتی در برابر مسائل و مشکلات ایجاد می‌کند؛ مثلا یکی از توصیه‌های برخی رهبران معنوی این است که «اخبار منفی نظیر جوامع درگیر جنگ مانند سوریه، یمن، فلسطین و… را گوش نکنید.»[15] آشکار است که این رویکرد با توصیه‌های ادیان الهی در تضاد قرار دارد.

***

بنابر آنچه گذشت، شریعت‌گریزی را باید یکی از شاخص‌های جریان‌های نوپدید معنوی به‌شمار آورد که با توجه به مفهوم و مبانی و نیز اهداف سردمداران عرفان‌واره‌ها پیامدهای متعددی در ابعاد مختلف اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی بر شخص و جامعه مترتب است. آثاری که در صورت اشاعه و گسترش به مثابه سلاحی خطرناک اصول و باورهای دینی را هدف آماج حملات خود قرار داده با خطر تزلزل و اضمحلال تدریجی و خزنده مواجه می‌سازند. لذا آگاهی‌بخشی در این باب و تلاش برای خنثی‌سازی این هجمه در عرصه‌های فرهنگی و دینی امری ضروری است.

[1]. ترکمنی، هادی، «مبانی شریعت‌گریزی در عرفان‌های نوظهور»، مطالعات معنوی، ۱۳۹۱، شماره ۴ و ۵، صص ۱۷۵- ۲۰۴

[2]. کیانی، محمدحسین، مؤلفه‌های معنویت‌های نوپدید، کتاب نقد، ۱۳۹۳.

[3]. توئیچل، پال، سرزمین‌های دور، ص ۲۷.

[4]. کوئیلو، پائولو، کوه پنجم، ص ۲۳.

[5]. اوشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، تهران: باغ نو، ۱۳۸۱، ص ۲۲.

[6]. اوشو، الماس‌های اوشو، ص ۱۰۵.

[7]. همان، ص ۲۶۶.

[8]. توئیچل، پال، همان، ص ۲۳.

[9]. نصیری، علی، اباحه‌گری آفت دین‌داری، کتاب نقد، شماره ۴۰.

[10]. «گناه یکی از قدیمی‌ترین ترفندها برای سلطه بر مردم است. آن‌ها در تو احساس گناه ایجاد می‌کنند. آن‌ها ایده‌هایی بس احمقانه به خوردت می‌دهند که قادر به محقق ساختن‌شان نیستی. سپس گناه به‌وجود می‌آید و همین که گناه به‌وجود آمد تو به دام افتاده‌ای. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده است.» اوشو، الماس‌های اشو، ص ۲۵۸.

[11]. همان، ص۱۲۶.

[12]. «در لحظه اوج لذت جنسی، حواس پنج‌گانه‌مان ناپدید می‌شود و وارد جهان جادو می‌شویم، دیگر نمی‌توانیم ببینیم، بشنویم، بچشیم، لمس کنیم یا بیوییم در آن چند ثانیه طولانی همه چیز ناپدید می‌شود و خلسه‌ای جای آن را می‌گیرد. خلسه‌ای کاملا مشابه خلسه‌ای که عرفا پس از سال‌ها پرهیزکاری و ریاضت به آن می‌رسند.» کوئیلو، پائولو، بریدا، ص ۲۰۳.

[13]. جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، صص ۱۶-۱۵.

[14]. گریوانی، مسلم، عرفان‌واره‌ها، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۹۶، ص ۳۱۶.

[15].  همان.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.