فرقه پژوهی
جریان مسیحیت تبشیری صهیونیستی شیطانی در دستیابی به اهداف خاص خود، از روش هایی استفاده می کند که در ادامه بخش های قبلی در بخش پنجم به ویژگی دوازدهم مبنی بر «توهم و نبی انگاری خود، در دریافت الهام الهی» به آن می پردازیم.
ویژگی دوازدهم: توهم و نبی انگاری خود، در دریافت الهام الهی
طبق ادله عقلی و البته نقلی، تمسک به فردی که دارای عصمت و پاکی مطلق نیست، خطای محض و فاحش است. انسانی که یکبار بیشتر عمر نمی کند و در این عمر کوتاه خود سرنوشت خود را رغم می زند، چطور می تواند برای داشتن زندگی سالم و درست، توجهی به این نکته مهم نداشته باشد، که از چه طریقی قوانین و قواعد چگونه زیستن را به دست آورده است؟ از چه طریقی یقین پیدا کرده، خواست خداوند از او چه بوده است؟
در این راستا مبلغین تبشیری، بیشترین تلاش خود را کرده اند تا با معارف و عقائد ساختگی جدید، این اصل عقلی و نقلی را نیز زیر سوال ببرند. هر کدام از این مبلغین، هنگام موعظه و نصیحت مردم، و یا حتی در زندگی شخصی و اجتماعی خود، دائما صحبت از خواست خداوند و الهامی که به آن ها شده است، صحبت به میان می آورند. مبلغین تبشیری این ادعا را دارند که خداوند به صورت مستقیم و دقیقا مانند انبیاء الهی، به ایشان وحی می کند و اراده خود را در قلبشان می نهد! یعنی مبلغ تبشیری ادعا می کند خداوند در دل آنها قرار داده است که این سخن را بگویند یا نگویند، این رئیس جمهور را انتخاب بکنم یا نه، و حتی همانطور که در مورد انتخابات آمریکا اتفاق افتاد، ادعا کردند ملائکه الهی و خداوند به ما گفته است که برنده انتخابات ترامپ خواهد بود نه بایدن!!
این روش از دریافت وحی و الهام در میان تبشیری ها، در ادامه ی فرقه سازی و جدیدالتاسیس بودنشان است که با انحراف در مسیحیت سنتی، معارفی جدید با رویکردی عرفانی به راه انداختند، که البته توجه بسیاری از مردمی که دنبال معنویت بودند را جلب کرده و جذب خودشان کردند.
خاصیت این روش وحی و الهام این است که، مسبوق به سابقه نبوده و حتی انبیاء الهی هم به این صورت در طول عمرشان و در لحظات مختلف وحی و الهام دریافت نمی کردند. حضرت موسی علیه السلام با وجود دشمنی چون فرعون و قومی چون بنی اسرائیل، فقط سه مرتبه، با اجازه ی خداوند، از معجزه ی تبدیل عصا به مار استفاده کردند! چرا که اساسا بنای خداوند در این دنیا براین است که ما ایمان به غیب و چیزهایی بیاوریم که ظاهرا نمی بینیم. ولی خداوند، وجود آن ها را بیان کرده است. با این روشی که تبشیری ها دارند مثلا همیشه در محضر خداوند هستند، همه چیز به آن ها الهام می شود، و به قول خودشان همیشه در مسیح ساکن بوده و زندگی می کنند!
گذشته از این بنای فاسد و ساختگی اعتقادی، زندگی بر پایه و اساس وحی و الهام شخصی، که به تجربه شخصی هم تعبیر می شود، نتایج آن بسیار زیان بار خواهد بود. فرض را بر این بگذاریم که به تک تک این تبشیری ها الهام می شود. درنتیجه هر شخصی با هر سلیقه و تمایلاتی که دارد، خواسته های خود را به خداوند و ملائکه الهی نسبت خواهد داد! هرشخصی می تواند در راستای خواهش های نفسانی و تمایلاتش ادعای الهام شدگی و در دل نهاده شدن اراده ی الهی داشته باشد. دقیقا مانند اتفاقی که در مورد انتخابات ریاست جمهوری ترامپ اتفاق افتاد، چرا که برخی با استناد به الهام خداوند، بیان کردند که صلاح نیست ترامپ رئیس جمهور شود.
نتیجه ای که گرفته می شود، صرفا وقوع هرج و مرج دینی و اعتقادی و استناد شهوات و خواسته های فردی به خداوند متعال حکیم است. در این بین کسی هم نمی تواند، الهام دیگران را نفی کند و الهامات خود را به کرسی بنشاند، یا اگر کسی ادعا کرد به او الهام شده و خداوند در دلش قرار داده تا فلان شخص باید کشته شود، نمی توان در مقابل او ایستاد و تهمت دروغ به او زد. هر فردی هر کاری که می خواهد می تواند انجام دهد، دقیقا مانند فرقه ها با استناد به اراده خداوند، اعمال متفاوتی را انجام می دهد. حال باید پرسید ملائکه ای که ترامپ را پیروز انتخابات معرفی می کردند راست می گفتند یا ملائکه ی دسته دوم!؟
اما باید دانست که همه پیامبران و انبیاء عظام از طرف خداوند دین برای بشر آورده اند که چهارچوبه زندگی بشر را کاملا در هر زمان مشخص کرده و نیازی به الهام مجدد خداوند متعال به اشخاص نبوده است مگر جزء در سلوک شخصی، و اگر هم نیازی به راهنمایی بیشتری بوده از طریق انبیاء عظام صورت می گرفته است که در قرآن کریم نمونه زیادی از این دست موضوعات در مورد حضرت موسی علیه السلام و پیامبراکرم صلی الله علیه واله و …. وجود دارد.
البته با توجه به اینکه تبشیری ها از واژه نبی که در مورد انبیاء کتاب مقدس استفاده شده، چیزی غیر از یک پیشگو نمی فهمند، پس بعید نیست که خود را در حد یک نبی بالا ببرند، چرا که اساسا انبیاء کتاب به اصطلاح مقدس آنها، در نظر ایشان مقام چندانی ندارند که نبی شدن، موونه ی خاصی نیاز داشته باشد.
پایان بخش ششم