فرقه پژوهی
شناخت روش فعالیت، می تواند ما را در جهت شناسایی اهداف یک شخص یا جریان، کمک کند. به عنوان مثال اگر شخصی قصد چپاول یا غارت هدفی را داشته باشد، طبیعتا برای دست یابی به این هدف، علاوه بر اینکه برنامه خاصی باید داشته باشد، اخلاق، منش و روش خاصی را نیز برای رسیدن به هدف خود، در پیش خواهد گرفت. بنابراین، بررسی روشی که شخص مورد نظر درپیش می گیرد، می تواند ازهدف شومی که دارد، پرده بردارد.
جریان مسیحیت تبشیری صهیونیستی شیطانی نیز در دستیابی به اهداف خاص خود، از روشهای برای رسیدن به اهداف استفاده می کند که در این مقاله و بخش های بعدی سعی داریم این موارد را به اختصار شرح بدهیم.
ویژگی اول: ادعای عدم تعصب
همه ما می دانیم که عدم تعصب، اصل بسیار پسندیده ایست که باعث ایجاد تفاهم و جریان عقل و منطق استدلالی می شود. اما این عدم تعصب و اصرار بر حقیقت بعد از اینکه کشف حقیقت شد، امری مذموم خواهد بود، که دلالت بر بی تفاوتی و بی غیرتی شخص نسبت به واقعیات ثابت شده دارد. مبلغ تبشیری همیشه و در هر حال، سعی دارد خود را فردی کاملا مجزا از هر دین و مذهبی معرفی کند! او سعی می کند این حس را به مخاطبینش القاء کند، که به هیچ عنوان شخص متعصبی نیست، بلکه او با این رویکرد، مخاطبین جدیدی پیدا می کند.
در بیشتر موارد مشاهده می شود، مبلغین تبشیری، سعی می کنند از هر تفکر و قشری که در راستای اهدفشان است، استفاده کنند و همه تفکراتی که مانع ایشان نیست را انسانی معرفی کنند، با این روش یک اقناع عمومی ایجاد می کنند که با هر عقیده ای همزیستی مسالمت آمیز دارند. در صورتیکه مشاهده می کنیم، مخالفین اهدافشان را از دائره ی انسان و انسانیت خارج می کنند وحتی گاها با الفاظی مثل شیطان مورد خطاب قرار می دهند!
آن ها با فریب افکار عمومی، منتقدین به حق خود را، با زیرکی کنار می زنند و راه را برای دستیابی به اهدافشان باز می کنند.
ویژگی دوم: ادعای معنویت بدون دین
درواقع مبلغ تبشیری، با این فرض که اهل هیچ فرقه و مذهب نیست، مخاطب را فریب می دهد تا در نتیجه بتواند مردم را جذب همان فرقه و تفکراتش بکند. چطور می توان گفت، مسیحیت دین و مذهب نیست، ولی در نهایت شخصی که جذب می شود، مثل هر دین دیگری می بایست به کتاب ها و قوانین مقدسی که وجود دارند احترام بگذارد تا بتواند یک مسیحی باشد!؟
اگر مسیحیت دین و فرقه نیست، پس چرا باید ایمان به حقایقی داشته باشد که در یک کتاب خاص ذکر شده اند؟ چرا باید اعمال اخلاقی یا رفتاری خاصی که در یک کتاب خاص وارد شده است را رعایت کند؟ درنهایت، اگر مسیحیت دین نیست، باید مانند افرادی که به معنویت بدون دین[1] اعتقاد دارند، درقید و بند هیچ آموزه و کتاب مقدسی نباشد!
ویژگی سوم: استفاده بیش از حد از افراد دارای آسیب های اجتماعی (زخم خورده ها)
مبلغین تبشیری، دائما و به کرات درمورد کسانی سخن می گویند که به نوعی گرفتار یک درد، حادثه، تصادف، زلزله، طلاق و یا حتی اختلافات خانوادگی شده است. درتمامی اتفاقاتی که در کشور هدفشان به وقوع می پیوندد، حضور فعال و میدانی دارند. شرایط اقتصادی را می سنجند و از مشکلات معیشتی مردم در هر شغلی اطلاع دارند.
بسیار تاسف انگیز و غیر اخلاقی است، یک گروه و تفکری که زاییده ی دست استعمارگران و چپاول گران است، درغالب یک خیردردمندی که عاشق کمک کردن به ستمدیده هاست ظاهر شود! چه بسیار ظلم هایی که همفکران تبشیری در کشوری مثل آمریکا، بر مردم دنیا روا داشتند و باعث فقر و فلاکت مردم شدند!
گذشته از منشا خیلی از مشکلاتی، که به کشورهای مسیحی، مثل آمریکا می رسد، مبلغین تبشیری دائما در برنامه های خود به افراد معتاد، طلاق گرفته و بیمار اشاره می کنند. حتی برایشان دعا می کنند و ابراز همدردی زیادی با ایشان دارند. با این روش، افراد زخم خورده را نمک گیر محبت ظاهری خود کرده، آن ها را جذب می کنند.
کاملا واضح است، شخصی که دچار مشکل شده است، درواقع دچار یک نوع بی هویتی، بی کسی، تنهایی و درگیری ذهنی شده است، قدرت پذیرش زیادی داشته و فقط کافیست کسی او را به جهتی هدایت کند! در این شرایط یک مبلغ تبشیری گرگ صفت در لباس میش ظاهر شده و به او کمک می کند. آنچه مساله را آشکارتر می نماید، فرار این مبلغین از مجامع علمی، و روی آوردن به کسانی است که درگیر مشکلات خود هستند.
[1] https://en.wikipedia.org/wiki/Spiritual_but_not_religious