روزبهانی

فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

روزبهانی گفت: من با قاطعیت بیان می‌کنم بهائیان از سال ۱۲۶۰ تا حالا، هیچگاه به حال مردم ایران مفید نبوده‌اند و قدم خیری برنداشته‌اند. آن‌ها به روستا‌ها حمله‌ور می‌شدند و آذوغه روستاییان و دهقانان بیچاره را غارت می‌کردند.

هم‌زیستی و تعامل با پیروان سایر ادیان و فرق یکی از اصول زیست اجتماعی است که در معارف اسلامی، آیات قرآن و روایات معصومین بدان تذکرات جدی‌ داده شده است. اما رویکرد علمای اسلام در دو قرن اخیر نسبت به کسانی که خودشان را پیروان دینی مجعول به نام «بهائیت» می‌نامند به شدت تند و تیز است و به هیچ‌وجه سازشی بین اسلام و تشیع با بهائیت نبوده و نیست. در مورد چرایی ستیز و سازش‌ناپذیری اسلام با بهائیت، با حجت‌الاسلام علیرضاروزبهانی، محقق و پژوهشگر در حوزه فرق و ادیان و همچنین مدیر اندیشکده فرقه‌پژوهی معراج صحبتی داشتیم در این باره که در ادامه حاصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

حجت‌الاسلام روزبهانی در ابتدا گفت: علمای شیعه و اساساً موضع تشیع نسبت به آیین بهائیت بسیار تند و تیز است. شاید چنین موضعی را علما نسبت به پیروان سایر ادیان مثل آیین «سیک» نداشته باشند؛ به علل مختلف، مثل قلّت نفرات، عدم تبلیغات و جذب حداکثری، عدم اختلافات و موضع‌گیری‌های شدید ضد اسلامی و… اما در مورد بهائیت وضع به کلی متفاوت است. اولاً بهائیت خود را تداوم و ادامه اسلام و تشیع می‌داند، به عبارتی آنان در ابتدا علی محمد شیرازی را امام زمان شیعیان معرفی کردند و در ادامه او را صاحب کتاب و دیانت جدید خواندند. ثانیاً عبدالبهاء پارا از این هم فراتر می‌گذارد و میرزا حسین‌علی نوری (باب) را هم جزو پیامبران اولی‌العزم معرفی می‌کند.

این مهدی، جز مظالم چیزی نداشت!

وی افزود: آنان معتقدند، میرزا حسین‌علی نوری پیغمبری بود که تنها ۱۴ سال پس از او دین جدیدی به نام بهائیت آمد و شریعت او را نسخ کرد؛ بدون هیچ استناد و دلیلی. علی‌محمد شیرازی خود را مهدی موعود می‌دانست؛ در صورتی که نه ویژگی‌های ظاهری منجی مثل، فرزندی امام حسن، تولد در سامرا و… را داشت، نه در آن مدت علم و نبوغ خاصی یا معجزه‌ای از او دیده شد؛ بلکه تنها مدتی درگیر زندان و تبعید و نزاع بود. این چیزی نیست که شیعیان منتظرش باشند. حضرت حجت کسی است که می‌آید و جهان را از عدل و داد پر می‌کند؛ همانطور که در روایت است: «یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.» مهدی می‌آید تا رفع ظلم کند، اما علی‌محمدشیرازی آمد و خود گرفتار مظالم شد و سر آخر جنازه‌اش را به زباله‌دانی انداختند.

بهائیت بدون استعمارگران، هیچ است!

استاد فرق و ادیان بیان کرد: ما در روایات مهدوی، علائمی را در مورد قبل ظهور، حین ظهور و بعد ظهور داریم. آنچه‌که در مورد علی‌محمد شیرازی شاهدش هستیم این است که هیچکدام از این علائم سه‌گانه بر او صدق پیدا نکرد و تنها آورده رئیس جماعت بهائی آشفتگی ۶ ساله ایران بود که با درایت امیرکبیر فتنه‌اش خوابید. باید افزود بهائیت یک طرح استعماری برای روس و انگلیس بود که محلی برای ارتزاق و غارت این متجاوزان قرار گرفت. طبق اسنادی که در آثار بهائیت موجود است، سرپا ماندن فرقه ضاله بهائیت پس از علی‌محمد شیرازی تنها با کمک و حمایت استعمارگران خارجی بود و طبیعی است که علمای ما نمی‌توانند در برابر چنین چیزی سکوت کنند؛ هم به جهت بدعت‌های شدیدی که نسبت به سایر مکاتب و فرقه‌ها داشتند، هم به خاطر آن رشدی که داشتند در دل جامعه پیدا می‌کردند «إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اَللَّهِ.»

بهائیت هیچ قدم خیری برای مردم برنداشته

روزبهانی ادامه داد: بهائیت اگر دارای بنیان فکری و معرفتی صحیح و درستی بود، ما باید شاهد آن می‌بودیم که بخش قابل توجهی از علمای شیعه به آن بپیوندند، اما حقیقت چنین نیست. نه تنها علمای تراز اول به بهائیت نپیوستند که علمای رده متوسط هم به آن اعتنایی نداشتند. تنها دو نفر هستند که علی‌محمدشیرازی به آن‌ها به عنوان عالم تراز اول می‌بالد و به بهائیت پیوستند؛ یکی ملاعبدالخالق یزدی و دیگری ملاعلی هراتی که جالب است هردوی آن‌ها بعدها از آیین بهائیت کنار کشیدند و بیرون آمدند.

این استاد فرق‌شناسی افزود: از دیگر مواردی که موجب انتقاد به بهائیت است، نوع رفتار اجتماعی آن‌هاست. بهائیان و بابیان به جای آن‌که با طواغیت زمان و استعمارگران بجنگند و دردی از مردم جامعه درمان کنند، با توده‌های مردم درگیر می‌شدند. در کتاب نقطه‌الکاف که از آثار آنان است آمده، ایشان به روستا‌ها حمله‌ور می‌شدند و آذوقه روستاییان و دهقانان را غارت می‌کردند. من با قاطعیت بیان می‌کنم بهائیان از سال ۱۲۶۰ تا حالا، هیچگاه به حال مردم ایران مفید نبودند و قدم خیری برنداشتند.