فرقه پژوهی

کلیدواژه‌ای به نام شبکه شعور کیهانی که به عنوان عامل مشترک فکری انسان‌ها، بارها در عرفان حلقه بر آن تاکید می‌شود، اگر کسی در خارج آن را مصداق‌یابی کند؛ شبکه‌ای است که کارش در درمان‌گری خلاصه می‌شود. در عرفان حلقه، اتصال با این شبکه از این جهت مهم شمرده می‌شود که می‌تواند دسته‌ای از نیروهای غیرعادی را جهت درمان دیگران استخدام کند؛ نه از این جهت که محصول ارتباط با این شبکه، تربیت انسان الهی و تعالی اخلاقی انسان باشد. در عرفان حلقه، پیش شرط استفاده از این شبکه، تقوا و پرهیزگاری نیست. چرا که مؤلف کتاب انسان از منظر دیگر صریحاً می‌گوید: «پاکی یا ناپاکی افراد و گناه‌کاری و بی‌گناهی، برای ارتباط با این شبکه تفاوتی نمی‌کند».(1)و نیز نتیجهٔ اتصال افراد با این شبکه، تحصیل فضایل اخلاقی نیست؛ چرا که در فرایند درمان، اتصال‌گیرنده به تهذیب نفس دعوت نمی‌شود و اساساً نقص و کمبودی با نامِ رذیلت اخلاقی در روح و روان تصویر نمی‌شود که انسان برای رفع عیب دنبال دستورالعمل، رهنمود و برنامه‌ای برای تهذیب نفس باشد. اصولاً نه درمان‌گر و نه درمان‌شونده هیچ‌کدام با این قصد و هدف پا در این مسیر ننهاده‌اند. البته هر چند در ابتدا شعار کمال‌گرایی در عرفان حلقه مطرح می‌شود؛ در ادامه انرژی روحی افراد برای اتصال و درمان‌گری به‌کارگیری شده و پیمودن مسیر کمال و تعالی، کسب فضایل اخلاقی و کنارگذاشتن خصایص منفی نادیده گرفته می‌شود.

شبکه شعور کیهانی چیست؟ با خالق هستی چه نسبتی دارد؟ فواید اتصال به آن و آثار آن کدام است؟ از نظر مصداق خارجی با کدام‌یک از آموزه‌های دین قابل تطبیق است؟ آیا منظور همان جایگاه نبوت و رسالت است؟ آیا این شبکه تعبیری دیگر از ذات مقدس خداوند است؟ اساساً این شبکه با کدام پشتوانه و دلیل علمی قابل اثبات است؟ این‌ها پرسش‌هایی است که برای هر مخاطبی پیش می‌آید. شعور کیهانی، چنان در عرفان حلقه اهمیت می‌یابد که هم اساس این عرفان معرفی شده و هم تمامی مراتب سلوک معنوی انحصاراً با اتصال به این شبکه دست‌یافتنی است: «اساس این عرفان بر اتصال به حلقه‌های متعدد شبکه شعور کیهانی استوار است و همه مسیر سیروسلوک آن، از طریق اتصال به این حلقه‌ها صورت می‌گیرد».(2) اما باید دید تعریف شعور کیهانی چیست؟ در متون عرفان حلقه ادعا می‌شود که هستی متشکل از سه عنصر است که یکی از آن سه، شبکه شعور کیهانی است: «شبکه شعور کیهانی مجموع هوش، خرد و یا شعور حاکم بر جهانی هستی است که به آن آگاهی نیز گفته می‌شود و یکی از سه عنصر موجود در هستی است. سه عنصر مذکور عبارت‌اند از: ماده، انرژی و آگاهی».[3]

البته جای دیگر می‌نویسد: «از آنجا که اصل ماده هم از انرژی است، جهان اطراف ما از ماده و انرژی شکل گرفته است و در اصل فقط از انرژی».(4)قابل ذکر است که اولاً شبکه شعورمند کیهانی نامی جدید برای خدا نیست که کسی تصور نکند نزاع، نزاع لفظی است؛ چرا که وی این شبکه را مخلوق معرفی می‌کند؛ چنان‌که در کتاب انسان از منظری دیگر، ضمن اینکه این شبکه را مجموع هوش و خرد حاکم بر هستی می‌داند، آن را دارای خالق معرفی می‌کند».(5) گذشته از این‌که قدرت و نقشی که وی به این شبکه می‌دهد، از حیث نظری و مفهومی برای حضور خدا هیچ‌جایی باقی نمی‌گذارد و به علاوه در عرصه عمل با وجود کارکردهایی که به این شبکه نسبت داده می‌شود، به تأثیر خدا و ضرورت ارتباط‌گیری با او نیاز عینی و خارجی احساس نمی‌شود.

ثانیاً مراد از این شبکه، کانال‌های ارتباطی با خدا (که در ادیان الهی که از آن‌ها به رسولان الهی و معصومین یاد می‌شود) نیست؛ چرا که پیامبران در متون عرفان حلقه، صاحبان تجربه شخصی در عرفان معرفی می‌شوند؛ نه افرادی که برنامه اداره زندگی بشر از زبان ایشان بیان می‌شود و مأموریت انسان‌ها در سایه تعلیمات ایشان تعریف می‌شود؛ چنان‌که در جملات زیر عامل وحدت انسان‌ها را نه توحید، نه دین و نه تمسک به پیامبران الهی، بلکه شبکه شعور کیهانی معرفی می‌کند: «عامل مشترک فکری بین همه انسان‌ها و به عبارتی زیربنای فکری همه انسان‌ها، شعور حاکم بر جهان هستی است. در این تفکر، این عامل مشترک، شبکه شعور حاکم بر هستی نامیده می‌شود».[6] یکی از نکات بسیار قابل تأمل در عرفان حلقه، تاکید بر شعورمندی موجودات به جای تاکید بر خدا گرایی است؛ به عبارت دیگر چندان تاکید و تکیه ای بر خدا نمی‌شود و تمامی کارکردهایی که از خدا انتظار می‌رود، به پدیده ای به نام شعور کیهانی نسبت داده می‌شود.

به‌راستی مگر ادعای مادی‌گرایان و دهریون غیر از این بود که ماده را صاحب شعور می‌دانستند و ماده را از این جهت که متکی به شعور ذاتی خویش است، بی نیاز از خالق معرفی می‌کردند؛ به همین جهت ماده را اصیل و خودخلاق می‌دانستند و در نتیجه ابدی و ازلی بودن را به ماده نسبت می‌دادند. «و قالوا ما هی إلاّ حیاتنا الدّنیا نموت و نحیا و ما یهل کنا إلاّ الدّهر [جاثیه (24)] آن‌ها گـفـتـنـد: چـیـزی جـز هـمین زندگی دنیا در کار نیست، گروهی از ما می‌میرند و گـروهـی جـای آن‌ها را می‌گیرند، و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی‌کند».

پذیرش شبکه شعور کیهانی به عنوان غایت عرفان حلقه است و بحث از خدا کاملاً تبعی و طفیلی است؛ به عبارت دیگر در فرآیند هدف‌گذاری، آن چه به عنوان غایت برای پیروان عرفان حلقه مشخص می‌شود، نه کسب رضایت خدا، که اتصال به حلقه‌های شعور کیهانی است و در عرصه نظری هم که اتصال به این شبکه و برخورداری از فواید درمانی این شبکه (به فرض پذیرش ادعای درمانگری) قاصر از اثبات خداشناسی عملی است. نتیجه این‌که آن چه در عرفان حلقه تحت عنوان خداشناسی عملی ادعا شده فریبی بیش نیست. یعنی ادعا می‌شود که ما شما را به خدا می‌رسانیم؛ اما در عمل چیز دیگری به عنوان هدف معرفی می‌شود و غایت مداری غیر خدا مورد تاکید قرار می‌گیرد. بنابراین، مدل خداشناسی عرفان حلقه برای کسی که خدا باور است، سودی ندارد؛ چون آن چه عرفان حلقه به آن دعوت می‌کند، باور به خود مختاری ماده و شعورمندی آن است، نه ایمان به خداوند و هدایتگری و دستگیری ایشان ؛ و برای کسی که منکر خداست هم نه فقط خدا باوری در پی ندارد که او را در مادی گرایی اش تثبیت کرده و در باور ضد توحیدی‌اش جسورتر می‌کند.

پی‌نوشت:

1- انسان از منظر دیگر، محمد علی طاهری، نشر: ندا، چاپ دوم، 1386. ص 60

2- همان، ص 25.

3- همان، ص 20.

4- همان، ص 36.

5- همان، ص 20.

6- عرفان کیهانی، محمد علی طاهری، انتشارات اندیشه‌ی ماندگار، چاپ سوم، 1386. ص 58.

7- کاوشی در معنویت‌های نوظهور، شریفی‌دوست، حمزه، ناشر: صهبای یقین، چاپ اول، 1391. ص 66

 ادیان نت