بشر دارای فطرتی الهی است که همواره او را به سوی معبودش فرا میخواند و این ندا همیشه در جان او طنینانداز بوده و هیچگاه به افول نمیگراید. فطرت انسان، همان بُعد ملکوتی اوست که در عالم اَلَست به آن التفات داشته و به وسیله آن میتوان به کمال مطلق و زیبایی هستی رسید. “ابنمسکان” در اینباره از حضرتصادق(ع) سؤال میکند که آیا “گواهی گرفتن” در آیه «واذ أخذ ربک من بنی آدم من ذریتهم فأشهد….»(1) دیدن حقیقی بودهاست؟ حضرت در پاسخ میفرمایند: «آری، اما مردم آن را از یاد بردهاند ولیکن اصل آن معرفت را از دست ندادند و به زودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت از دست میرفت، هیچکس نمیفهمید که خالق و روزیدهندهاش کیست.»(2)
اگر آدمی، پاسخی مناسب برای صدای فطرت نیابد، بیشک همین نیاز فطری، زمینه را برای سوءاستفاده راهزنان عقل و هوش بشر فراهم آورده و دزدان طریق با دادن مُسَکِنهای فریبنده، فطرت انسان را مسخ کرده و آهنگ اشتیاق برای وصل به محبوب را از کوک میاندازند.
با شکلگیری دین در جوامع بشری، رفته رفته بارقه نحلهها و فرقههای انحرافی نیز به چشم خورد. برای مثال، در بین قرون چهارم و ششم قبل از میلاد، شخصی به نام “سیدارتاگوتاما” با رَدِّ اصول آیین هندو و ایجاد اصولی تازه –برآمده از عقاید خود- آیین بودا را پایهگذاری کرد.(3)
پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) و مأموریت ایشان به تبیین دستورات الهی، بروز کجفهمی و پیروی از خواهشهای نفسانی در میان برخی پیروان، زمزمههای انحراف را در امت پدیدار کرد. این مسئله، از چشمان تیزبین ایشان پنهان نماند و همت خود را برای جلوگیری از این انحرافات گماشتند، به نحویکه بنا بر اقوالی، کتابت غیر از قرآن را تا برههای از زمان حتی به عنوان حدیث نبوی به صورت عام، منع کردند تا مبادا اختلاطی میان کلام خدا و سخنان نبوی پیش آید و موجب تفرقه و انحراف گردد. البته کاتبان خاص در تمام طول عمر شریف ایشان به نوشتار احادیث نبوی، امر شده و پس از مدتی، کتابت عام این احادیث نیز توصیه گردید.
پس از وفات پیامبر اکرم(ص)، تاریخ اسلام از گزند خطرات تفرق و فرقهگرایی دور نماند، به گونهایکه هوسبازان این عرصه، فرصت را برای ایجاد نحلههای مختلف، غنیمت شمرده و با زمزمه تفرقه و نفاق، تشنگان حقیقت را به سوی سراب هدایت کردند.(4) حضرتزهرا(س) در اینباره میفرمایند: «استنهر فتقه و انفتق رتقه و ظهر فیکم حسکه النفاق: تشتت و پراکندگی گسترش یافت و خط نفاق و دورویی آشکار شد».
هرچند فرقهگرایی به موازات دینداری، امری دور از ذهن نیست ولیکن شناخت مسیر ثواب و به بیانی عرفان صحیح، در گرو شناخت بیراهه و انحراف میباشد. امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 147 نهجالبلاغه میفرمایند: «هرگز نمیتوانید راه رشد را بیابید مگر آنکه راه انحراف را هم نشان دهید…» بنابراین، با شناخت نحلهها و مکتبهای انحرافی، میتوان به سر منزل مقصود نایل آمد.
در گذشته اغلب، فرقهگرایی حول محور دین یا فروعات دین –شریعت- مطرح بودهاست که از این نوع فرقهگرایی به “انشعاب” نیز میتوان تعبیر نمود. اما از حدود قرن بیستم، شاهد ظهور فرقهها و نحلههایی هستیم که از جهت مبانی فکری و فعالیت، با فرقههای انشعابی، متفاوت هستند. برخی از این فرقهها و نحلهها که از آن به “فرق نوظهور” تعبیر میشود، قدری به برخی ادیان –آنهم به دلایلی خاص- وابستگی داشته و گاهی نیز کاملاً مستقل میباشند. پس از جنگ دوم جهانی(1945-1939) سربازان امریکایی، هنگام بازگشت از ژاپن، مکتب “ذن“ را با خود به عنوان تحفه به امریکا بردند. در دهههای 1960 و 1970، ظهور فرق نوپدید در امریکا و اروپا رشد چشمگیری یافت. این تکثر در این برهه از زمان، دلایل مختلفی داشته که باید در جای خود به آن پرداخت.(5)
در غرب برای نامگذاری این فرق از واژههای “CULT”و “SECT”(6) استفاده مینمایند که هرچند این دو واژه، تفاوتهایی در حوزه معنا با یکدیگر دارند اما در نهایت، از هر دو برای نامگذاری اینگونه فرق بهره گرفته میشود.
“معنویت” (Spiritualit) در زمان حاضر، صرفاً به گرایش به امور روحانی و ملکوتی -آنچنانکه در ادیان الهی دیده میشود- اشاره نمیکند. این واژه در برخی از این فرقهها به مرور، به نادیده گرفتن آنچه به عنوان مبانی و اصول ادیان الهی از آن یاد میشود تغییر معنا داده، به گونهایکه حتی وجود خداوند نیز به عنوان موجودی قابل لمس، عینی و فرعی تلقی شده و پرداختن به هرآنچه آرامش فیزیکی و ذهنی انسان را برآورده میسازد، به عنوان اصل، جایگزین میگردد.
در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و رسانههای تبلیغی با هدف پیوستن به دهکده جهانی و تأمین منافع نظام سرمایهداری، به دنبال ترویج عقاید سطحی و انحرافی هستند، جهان اسلام از خطرات حضور این جریانها مصون نماندهاست؛ از اینرو ضرورت پرداختن به این فرق، با هدف مصونسازی و پیشگیری از خطرات آنها بیش از پیش احساس میشود.
این فرق از قابلیت و تاکتیک “ژله“ایوار بودن سود برده و برای نفوذ در فرهنگ مسلمین، تعالیم و روشهای خود را با برخی از آموزههای اسلام، یکسان جلوه داده و ادعا میکنند ما همان را بیان میداریم که عرفان اسلامی، جویای آن است و صرفاً زبان و شیوه ما قدری تفاوت داشته که زمان، منشأ این اختلاف میباشد.
حضرت امامخمینی(ره) در حدود 70 سال پیش _ پانزدهم اردیبهشت 1323_ طی نامهای که در جلد اول صحیفه شریفه تحت عنوان “قیام برای خدا” ذکر شدهاست، خطر ظهور و بروز این فرق و جریانهای انحرافی را چنین گوشزد مینمایند: «امروز، روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی، بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را دعوت نکنید، فرداست که مشتی هرزهگرد، شهوتران بر شما چیره شده و تمام آیین شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداوند عالم، چه عذری دارید».
نوشتار فوق به عنوان مدخلی برای ورود به مبحث فرق نوظهور می باشد.
پینوشت:
1- «آنگاه که پروردگار تو از بنیآدم، از صلبشان اولادشان را برگرفت (آنها را در دنیا از صلب یکدیگر به تدریج در طول تاریخ بیرون آورد) و آنها را (به وسیله درک عقولشان و ابلاغ پیامبران) بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟» (سوره مبارکه اعراف، آیه 172).
2-تفسیر قمی، جلد 1، ص248.
3- هوکینز، بردلی، آئین بودا، ترجمه محمدرضا بدیعی، تهران: امیرکبیر138.
4- صبحی صالح، علوم حدیث و اصطلاحات، شرح روایات اذن و نهی کتابت حدیث. عرض و دراسه، دمشق 1379/ 1959، چاپ افست قم، 1363 ه.ش.
5- حلبی، علی اصغر، تاریخ اندیشه سیاسی ایران و جهان، نشر اساطیر، 1388، صص 2تا16.
6-در فرهنگ سیاسی، فرقه، معادل کلمه “کالت”(Cult) است، از ریشه “کالتوز” در لاتین به معنی “پرستش” و معنای آن در فرهنگ انگلیسی آکسفورد چنین است:
«1-یک سیستم مذهبی پرستش، بهخصوص در اجرای مراسم و عبادات.2- وفاداری، شیفتگی، از خود گذشتگی نسبت به یک فرد.» همچنین در فرهنگ تاریخ لغات آکسفورد درباره تاریخچه لغت کالت آمدهاست: «کالت ابتدا به معنی ابراز سرسپردگی به موجود الهی بودهاست. ورود این لغت به انگلیسی از لغت “کالتوز” به معنی پرستش است. از شروع دهه 1960، این لغت در زبان انگلیسی به پدیدهای فرهنگی اشاره دارد که معمولاً تعداد محدودی از افراد (اغلب جوان) را به خود جذب میکند ».
به فاصله گرفتن تودهای از مردم دارای عقاید مشترک از باورهای اساسی جامعه sect گفته میشود. Sect در لغت به معنای فرقه، مسلک، حزب، دسته، مکتب فلسفی و… است. به عبارتی، فرقه(Sect) عبارت است از یک گروه مذهبی کوچک، انحصارى و داوطلبانه که خواهان تعهد تام پیروان خود میباشد و بر جدایى اعضا از جامعه و طرد و عدم قبول آن تأکید مىکند . (ماهنامه، شفافیت، شماره 25، ص61 و کتاب “فرقهها در میان ما”، نوشته مارگارت تالر سینگر)
منابع:
– قرآن کریم.
– نهجالبلاغه.
– تفسیر قمی، ج 1.
– کمالالدین، ابیجمهور احسایی، ج1.
– علوم حدیث و اصطلاحات، صبحی صالح، شرح روایات اذن و نهی کتابت حدیث.
– الاحتجاج، طبرسی، ج1.
– تاریخ اندیشه سیاسی ایران و جهان.
– و… .