شرقی سازی تبشیر، راهبرد کلان تبشیری در آسیا

مدل متداول تبشیر در سال های آغازین تاریخ میسیونری مسیحی (۱۹۱۴ – ۱۸۰۰) مدل ایستگاهی با پایگاه تبشیری بود. در یک کلینیک مدرسه یا کلیسا، محیطی امن برای فعالیت و زندگی میسیونرها فراهم می شد و هزینه ها و مدیریت آن بر عهده دولت ها و سازمان های خارجی بود و نقش قابل توجهی به بومیان منطقه داده نمی شد. در این دوره معمولاً مبشرین، همان ملیت مستعمران در آن کشور را داشتند و لذا از ارتباطات سیاسی راحتی برخوردار بودند. با تغییر صحنه سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم و پافشاری بسیاری از کشورها برای استقلال از اربابان اروپایی، میسیونرها نیز در پی اخراج استعمارگران از کشورهای مستعمره اخراج شدند. در بیشتر کشورها واکنش های ملی به آزادی جدید به گونه ای بود که می بایست از افراد بومی در قدرت های رهبری یا پست های کلیدی استفاده می شد.

این شرایط باعث شد میسیونرها به استراتژی های جدیدی در شرایط موجود بیاندیشند و بر مقوله بومیت متمرکز شوند. با کوتاه شدن دست مبشرین از صحنه تبشیر در ممالک، اکنون وقت آن بود که استراتژی تبشیری تغییر کند و بر اساس شرایط موجود خود بومیان در امر گسترش سیاست های تبشیری وارد شوند و اداره امور را با حمایت غیر مستقیم سازمان های تبشیری به دست گیرند. سیاست بومی سازی کلیسا از نیمه قرن نوزده با فرمول سه گانه «هنری فون» و «رافوس اندرسون» آغاز شد. آنان اظهار کردند که خود افزایی، خودکفایی و خودگردانی سه ویژگی هستند که اگر مورد توجه میسیونرها قرار نگیرد، نتیجه آن، «مسیحیان برنجی[1] »خواهد بود که صرفاً به هوای منافع مادی مسیحی شده اند. بنابراین خصیصه بومی بودن و مدیریت کلیساها به وسیله افراد بومی برای تغییر کیش حقیقی لازم است. این استراتژی در واقع واکنشی به دوران پسا استعمار و عدم امکان حضور و مداخله مستقیم سازمان های تبشیری در دیگر کشورها بود. استفاده از پتانسیل ها و کلیساهای بومی از چند حیث بر کلیسای خارجی ارجحیت دارد از آن جمله است:

  • کم شدن هزینه های تربیت و اعزام میسیونر
  • بهره بردن از زمینه فرهنگی – اجتماعی کشورهای مقصد
  • تطهیر خود از وابستگی به قدرتهای استعماری
  • حساسیت زدایی
  • ارتباط گیری موثر سریع تر و پذیرش بهتر در مقایسه با حضور یک عنصر خارجی و بیگانه.

سطوح بومی سازی

بومی سازی در دو سطح منطقه ای و ملی دنبال می شود. در سطح منطقه ای با استفاده از مدل خیمه دوزان، میسیونرهای آسیایی با محوریت کشورهایی چون چین، ژاپن، کره جنوبی و….. در قالب گروه های توریستی تجاری و …. به کشورهای منطقه اعزام می شوند. گروه های بومی را آموزش داده و بعد از توانمند سازی آنان اداره کلیساهای محلی را به ایشان واگذار کرده و سراغ گروه بومی بعدی می روند. در این مواقع از دو مدل شاگردسازی[2] و تعلیم مربیان[3] استفاده می شود که خروجی آن کلیساهای سلولی یا خانگی است. در سطح محلی رهبران و شبانان کلیساهای زیرزمینی در یکی از کشورهای همسایه مثل ترکیه یا ارمنستان، دوره های آموزشی رهبری را در قالب کمپ ها و سمینارهای کوتاه مدت گذرانده و زیر نظر شبانان و کلیساهای تبشیری منطقه ای یا جهانی در کشور به فعالیت تبشیری مشغول می شوند.

شایان ذکر است با گسترش رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی، برخی فعالیتهای تبشیری در بستر این رسانه ها و به صورت کاملاً مجازی برگزار می شود. به این صورت که فرد به واسطه یک شبکه اجتماعی، شبکه تلویزیونی ماهواره ای یا گروه های مجازی در معرض تبشیر قرار گرفته آنگاه به سرعت و فعالانه وارد فرآیند شاگردسازی و رهبری شده مطالب و دروس شاگردسازی در اختیار وی قرار می گیرد و به محض جذب یک یا دو نفر از اطرافیانش کلیسای کوچک خانگی خود را تشکیل می دهد. شکل گیری کلیسای خانگی در مرحله سرسپردگی فرد و هنگامی که به یک عنصر فعال تبشیری تبدیل شده صورت        می گیرد.

حمایت از رژیم صهیونیستی

حمایت از رژیم صهیونیستی فصل مشترک جریان های تبشیری در منطقه آسیاست. جریان عمده مسیحی در منطقه جریان پنطیکاستی اونجلیستی است با محصول صهیونیسم مسیحی، جریان های بنیادگرا به واسطه تفکرات هزاره گرایانه و آخر الزمانی مدافع تشکیل حکومت اسرائیل به عنوان مقدمه بازگشت دوباره مسیح هستند و در راستای عادی سازی روابط ملت ها با اسرائیل فعالیت می کنند. این جریانها به روشنی از دوستی با رژیم صهیونیستی دم می زنند.

می توان گفت اگر مسیحیت قرن نوزدهم در کشورهای تحت سیطره استعمارگران حامی و بازوی توانمند سیاستهای سلطه طلبانه قدرتهای ظالم بود امروزه نسخه جدیدی از خود به نمایش گذاشته که همان حمایت از اسرائیل و مشروعیت بخشی به آن است. در این راستا جریان تبشیر مسیحی در جهت عادی سازی روابط کشورهای منطقه با اسرائیل حرکت می کند که نتایج آن را در دو سال گذشته در روابط کشورهایی مانند امارات متحده عربی و بحرین با رژیم صهیونیستی شاهد بوده ایم و در حال تسری به برخی دیگر کشورهای مسلمان منطقه است.

***

آنچه گذشت شمایی از سیر جریان تبشیر و استراتژی های تبشیری در آسیا بود و بی تردید این مقوله همسو با تحولات منطقه مورد بازبینی اصلاح و به روزرسانی قرار می گیرد. چنانچه جریان تبشیر با سلسله اقدامات تبلیغاتی و حتی عملیاتی خود طی دوران اغتشاشات اخیر در ایران نشان داد همواره مترصد کمترین فرصت ها برای نفوذ و پیگیری راهبردهای کلان جریان مسیحیت صهیونیستی است به هر روی، مطالعه و مرور روند تحولات تبشیری در آسیا برای درک هرچه بهتر تغییر استراتژی های ایشان در منطقه سودمند و ضروری می نماید.

 

[1] – Rice Christians

[2] – Training for Trainers

[3] – Deciple Making Movement

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.