تبیین وضعیت فرقه ها و جریانات انحرافی فعال در کشور
دکتر “علی صداقتی”، از مدرسین با سابقه در حوزه فرق و ادیان هستند. سال ها فعالیت در حوزه مسائل فرهنگی، تجربیات و اطلاعات فراوانی در زمینه مسائل مختلف اجتماعی در اختیار ایشان قرار داده است. آقای صداقتی در گفتگوی زیر با تکیه بر همین دانش و تجربه، اطلاعات مفید و جامعی را در باب وضعیت حضور و فعالیت فرقه ها و جریانهای انحرافی در کشور ارائه داده و به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این موضوع پرداخته اند. مشروح این گفتگو در ادامه تقدیم می شود:
با توجه به سالها فعالیت و تجربه در حوزه های اجتماعی و فرهنگی وضعیت حضور و فعالیت فرقه ها را در سطح کشور چگونه ارزیابی می کنید؟
فرقه ها همواره در طول تاریخ در صحنه های اجتماعی فعال بوده اند، به طوری که شما نمی توانید دوره ای را پیدا کنید که خالی از وجود فرقه ها باشد. لازمه تداوم حیات فرقه ها این است که در عرصه های مختلف اجتماعی و به خصوص عرصه سیاسی، فعال باشند. از زمانی که شما در تاریخ نشانه ای از دین پیدا می کنید در کنار آن نشانه هایی از فرقه و فرقه گرایی هم می یابید، بنابراین فرقه ها همواره بوده اند، هستند و در آینده هم حتما خواهند بود، چرا که خواسته یا ناخواسته در حال ایفای نقش سیاسی در راستای اهداف سردمداران سلطه و تیم به اصطلاح استعمارگر هستند لذا آنها قطعاً به دنبال آن اند که از فرقه ها حمایت کنند یا فرقه هایی را بسازند. همین مسئله است که حیات فرقه ها و جریانهای انحرافی را به نوعی تداوم می بخشد.
چه فرقه هایی هم اکنون فعالیت جدی تری در کشور دارند؟
یکسری فرقه های سنتی داریم که برآمده از دل تشیع یا اهل تسنن هستند و ما آنها را تحت عناوینی نظیر “متصوفه” و “دراویش” میخوانیم این فرقه های سنتی در طول تاریخ حضور داشته اند و بعضی از آنها سابقه ای چندصد ساله دارند یعنی چند قرن است که در کشور ما وجود دارند. نمونه آن فرقه “نعمت اللهی” است که در طول حیات خود به شعبه های مختلفی نظیر فرقه نعمت اللهی گنابادی، فرقه نعمت اللهی ذوالریاستینی، فرقه نعمت اللهی نور بخشیه و… منشعب شد. همچنین فرقه های دیگری که آنها هم ردپایی در طول تاریخ دارند مثل شعبه های متعدد فرقه قادریه ” (اعم از شیعه و سنی) آن که اینها هم از دل تاریخ در می آیند و از روزگار قدیم در ایران بوده اند و اکنون نیز به همان شکل سنتی وجود دارند. اما در مقابل یکسری از فرقه ها و جریانهای انحرافی را داریم که بعد از انقلاب اسلامی وارد کشور شدند. برخی از آنها از شرق آمده اند. جریان هایی نظیر “اشو” و “ساتیا سای بابا” و فرقه های به اصطلاح برگرفته از عرفان هندی و بعضی دیگر از غرب وارد کشور ما شدند مثل فرقه های “اکنکار”، “مونیسم”، “شاهدان یهوه”. باپتیست ها”، “پنطیکاست ها و…..
در این میان فرقه های دیگری هم هستند که عمدتاً از دل اهل تسنن و تشیع بیرون آمده اند. و به نوعی ادعای دین و معنویت می کنند. این ها هم در طول چند قرن اخیر در کشور ما بوده و هستند نمونه بارز آن فرقه “وهابیت” است که از دل اهل سنت درآمد یا فرقه “بهائیت” که از دل تشیع بیرون آمد این جریان ها و فرقه ها هم اکنون نیز حضور دارند و با شدت و ضعف مشغول فعالیت هستند.
فعالیت این فرقه ها قبل از انقلاب چگونه بوده است؟
نوع و میزان این فعالیت ها متفاوت می باشد و نمی توان به همه آنها به صورت واحد نگاه کرد. به عنوان مثال، فرقه ضاله بهائیت فرقه ای بود که در همه ارکان حکومت پهلوی ها و به ویژه پهلوی دوم حضوری فعال داشت. به طوری که در اوج قدرت حضور داشتند و نقش ایفا کردند و ارکان مختلف رژیم شاهنشاهی را در اختیار گرفته بودند. همچنین باید به بعضی فرقه ها اشاره کرد که از دل تشیع بیرون آمدند مثل فرقه گنابادیه، اویسیه و این ها فرقه هایی بودند که رژیم شاه، نظری مثبت نسبت به آنها داشتند و ساواک هم نگاهی همسو با آنها داشت، اما در مورد سایر فرقه ها تلاش می کردند به نوعی آنها را مدیریت و کنترل کرده و به عنوان یک فرصت از آنها بهره برداری نمایند. در این میان، به بعضی از فرقه ها نیز توجه چندانی نمی شد و نقش و اثر آن چنانی هم نداشتند؛ می توان گفت این شمایی کلی از وضعیت عملکرد فرقه ها در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است.
اشاره ای داشتید به تعامل بعضی از فرقه ها با حاکمیت به ویژه در دوران پهلوی امروز نوع ارتباط فرقه ها با نظام جمهوری اسلامی چگونه است؟
فرقه ها تلاش می کنند خود را به گونه ای سفید و پاک -به طوری که مورد توجه نظام باشد- نشان دهند در حالی که حقیقتاً این طور نیستند. مثلا تمام تلاش فرقه گنابادی این است که خود را به حکومت یا شیعه واصل نزدیک نشان بدهد، هر چند این فرقه نیز همانند دیگر فرقه ها که شریعت را به گونه ای تعطیل کرده اند. تمام تلاش ما خود را در همین راستا به کار گرفته با این وجود مدعی است که به شریعت هم بها می دهد. به همین خاطر در جلساتشان می گویند اگر بخواهید مقلد باشید اشکالی ندارد و مقلد شریعت هستید و مرجع تقلید شما هر کسی می تواند باشد. اما در طریقت و برای مسائل به اصطلاح درویشی، مدیر و قطب و مرجع تقلید شما در هر مرحله از سیر و سلوک آن کسی است که ما معرفی می کنیم. بنابراین می توان گفت اکثر فرقه ها نه تنها با نظام جمهوری اسلامی در تعامل نیستند بلکه در غالب موارد در جهت تقابل با آن نیز گام بر می دارند که نمونه آن توطئه های همیشگی فرقه ضاله بهائیت علیه حاکمیت و نظام اسلامی است. امروز، نقش و فعالیت های این فرقه در حوادث فتنه ۸۸ بر کسی پوشیده نیست.
اساساً ذات فرقه ها یک ذات شکاف زی” است و فرقه ها شکاف زی” هستند یعنی ذاتاً در جاهایی رشد و نفوذ می کنند که نظارت در آنها کم است. به عبارت دقیق تر هر نقطه ای از جامعه که در آن یک شکاف اجتماعی، فرهنگی، دینی یا اقتصادی وجود داشته باشد به راحتی مورد حمله فرقه ها واقع شده و در این خلل و فرج ها، جایی پیدا کرده و خود را تحمیل می کنند اینها ابزارها و روشهایی هستند که فرقه ها عمدا خودشان در راستای اهداف خویش تولید می کنند.
این تقابل و ضدیت فرقه ها با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در چه چیز ریشه دارد؟
ماهیت انقلاب اسلامی این بود که کفهای روی آب را نشان داد و آشکار کرد از میان آنچه وجود داشت، چه چیز اصل و کدام تقلبی است. به عبارتی، انقلاب اسلامی همه چیز را غربال کرد و آنهایی که درشت تر بودند، روی صافی باقی ماندند و عناصر ناب و خالص از ناخالصی ها ا جدا شد. در واقع، ذات انقلاب اسلامی این بود که ناخالصی ها را نشان داد و این انقلاب صرفاً سیاسی نبود بلکه یک انقلاب دینی مذهبی و فرهنگی بود با صیغه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی، پیش از هر چیز، عارفی وارسته بودند. اما این نشان می دهدیک انسان کامل در رأس انقلاب قرار گرفته است. بنابراین وقتی چنین انسانی آن به اصطلاح، سکه های اصلی و حقیقی را در منظر رؤیت عموم قرار می دهد و آنها را آگاه می سازد، به ناگاه سرکردگان فرقه ها دچار اضطراب می شوند، چرا که دیگر ماهیتشان آشکار شده و مجبورند سکه و کالاهای تقلبی خود را رها ساخته و پنهان شوند. این چنین است که فرقه ها در تقابل با انقلاب و اهداف آن قرار می گیرند. تمام تلاش آنها این است که این طور و انمود کنند یک جریان معنوی بی طرف یا حامی نظام هستند، در حالی که اعمالشان چیز دیگری را نشان می دهد. پس طبیعی است که هیچ گاه با انقلاب اسلامی و چنین رهبری سر سازگاری نخواهند داشت.
با توجه به فرمایش حضرتعالی کار اصلی انقلاب اسلامی، جدا کردن سره از ناسره بود؛ این مسئله را در ارتباط با فرقه ها چطور تحلیل می کنید؟
در جریان انقلاب اسلامی، هر آنچه ناب بود. از این سرند گذشت و آنچه ناخالص بود در این سرند باقی ماند، اما در مورد فرقه ها باید اذعان کرد که اساساً فرقه خوب وجود ندارد. گاهی به برخی فرقه ها عنوان “ضاله” اطلاق می شود مثل فرقه ضاله بهائیت. در حالی که اساساً فرقه غیر ضاله وجود ندارد و هر آنچه نام فرقه پیدا می کند، ضاله محسوب می شود. البته درجه آن متفاوت است. ممکن است خطی که از جانب بهائیت متصور است از جانب بعضی گروهها و فرقه های درویشی، متصور نباشد و آسان تر بتوانیم با آنها (دراویش) کنار بیاییم. تمام فرقه ها از یک جنس بوده و بد و منفی هستند. بنابراین این فرآیند جدا کردن شامل فرقه ها نمی شود. تقابل آنها با انقلاب نیز نشان دهنده همین واقعیت است.
نحوه تقابل و عملکرد فرقه ها علیه نظام جمهوری اسلامی چگونه است و در چه چیزهایی نمود پیدا می کند؟
همان طور که اشاره شده تمام فرقه هایی که در کشور فعال هستند، به نوعی ساز مخالف می زنند و به سمت واگرایی بیشتر حرکت می کنند. آنها همواره بر طبل اختلاف می کوبند. و تلاش میکنند اتحاد و یکپارچگی و انجام کشور را از بین برده و آن را شقه شقه و فرقه فرقه کنند. به این ترتیب تمام این جریانها در راستای اهداف استعمار حرکت می کنند. منتها این حرکت و تقابل درجات مختلفی دارد. به گونه ای که برخی از آنها به طور صددرصد در خدمت استعمار هستند، مثل فرقه های بهائیت و وهابیت، یا برخی فرقه های منشعب از گروه های دراویش مانند فرقه “مکتب نور على الهی” برآمده از جریان اهل حق.
این مسئله را در رابطه با فرقه های وارداتی امروز چگونه ارزیابی می کنید؟
فرقه ها و جریانهایی که امروز وارد کشور شده و به اصطلاح “فرقه های نوظهور” نامیده می شوند، فرقه هایی هستند که تعمدا ساخته شده اند تا هویت اسلامی جامعه ما را تحت الشعاع قرار دهند، هویت ملی و دینی اصیل را از نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی بگیرند و به آن سمت و سویی که می خواهند، سوق دهند و در نهایت هویتی جعلی را جایگزین آن سازند. این فرقه های نوظهور به دنبال سربازگیری و یارگیری برای خود هستند و بیشترین حمایت ها را از سوی دولت های غربی و نظام سلطه جهانی دریافت می کنند. به این امید که بتوانند راه نفوذی در انقلاب اسلامی برای خود ایجاد کرده و جایگاهی در آن پیدا کنند. بنابراین، آنها اساساً از سوی استعمار و در راستای اهداف آن برای سلطه و مقابله با نظام به وجود آمده و فعالیت می کنند.
(لازم به ذکر است که بیشتر فرقه های نوظهور غربی توسط یهودیان صهیونیست بوجود آمده اند.)
مهم ترین روشها و ابزارهای فرقه ها و جریانهای انحرافی برای نفوذ در جامعه ما چیست؟
نظام ما پیش از هر چیز، یک نظام دینی است. به عبارتی بستر موجود یک بستر دینی است. این یعنی خواه ناخواه زمینه برای شکل گیری و ورود گروه های شبیه دینی به جامعه ما باز است که آنها هم به اصطلاح از این نمد برای خودشان کلاهی ببافند. بر این اساس می توان گفت، ورود و نفوذ جریان هایی مانند اشو، عرفان سرخپوستی، شیطان پرستی با فرقه هایی که ادعای مهدویت و موعودگرایی و مواردی از این دست دارند، ریشه در همین بسترها و زمینه ها دارد. مردم کشور ما همواره عاشق اهل بیت علیهم السلام و به اصطلاح “منتظر” بوده اند، لذا این فرقه ها به راحتی توانسته اند از این روحیه مردم شیعه، سوء استفاده کرده و با دست گذاشتن بر اعتقادات مردم، راهی برای نفوذ خود بیابند. از طرفی، متاسفانه کم کاری و اهمال دستگاه های ذیربط در این این زمینه باعث شده تا برخی ابزارهای مستهجن و مواضع و روشهایی که این جریانها داشته اند، تقویت شود و به راحتی بتوانند در بطن جامعه نفوذ کرده و جایگاهی برای خود ایجاد کنند. یک لیوان خالی را در نظر بگیرید. هر چند به ظاهر خالی است، اما پر از هواست و اکسیژن در آن وجود دارد. روند نفوذ و رخته فرقه ها درجامعه نیز این چنین است؛ ما به ظاهر جامعه می نگریم و احساس می کنیم جامعه آرام است، اما وقتی پرده ها کنار زده و لایه های پنهان و به اصطلاح زیر پوست جامعه اشکار شود، مشاهده می کنیم که آنجا وقایع بسیاری در حال جریان است. فرقه ها برخی نقاط را که ممکن است مورد کم توجهی قرار گرفته باشد، مورد بهره برداری قرار داده و در آن نفوذ می کنند.
مهم ترین عامل گرایش افراد به جریان های انحرافی تمایل آنها به کسب عرفان و معنویت است. اما وقتی آن را در مسیرهای صحیح پیدا نمی کنند به عرفان واره هایی مانند عرفان سرخپوستی پائولو کوئیلو روی می آورند. در چنین شرایطی ما باید عرفان حقیقی و راستین یعنی عرفان ائمه اطهار علیهم السلام از جمله عرفان امام صادق علیه السلام یا عرفان حضرت علی علیه السلام را به جامعه عرضه کنیم: عرفانی ناب و انسان ساز که از دل آن انسانهایی کامل و وارسته بیرون آمده اند.
اساساً ذات فرقه ها یک ذات “شکاف یزی“ است و فرقه ها شکاف زی هستند یعنی ذاتا در جاهایی رشد و نفوذ می کنند که نظارت در آنها کم است. به عبارت دقیق تر هر نقطه ای از جامعه که در آن یک شکاف اجتماعی، فرهنگی، دینی با اقتصادی وجود داشته باشد. به راحتی مورد حمله فرقه ها واقع شده و در این خلل و فرج ها جایی پیدا کرده و خود را تحمیل می کنند. این ها ابزارها و روشهایی هستند که با فرقه ها عمداً خودشان در راستای اهداف خویش تولید می کنند یا اینکه ما به طور ناخواسته با بی خبری، عدم حضور، کم کاری و بی توجهی خود در اختیار آنها قرار میدهیم.
این کم کاری و اهمالها، بیشتر متوجه چه دستگاه ها و نهادهایی است؟
تمام دستگاه های فرهنگی که به نوعی شکلی فرهنگی دارند و عنوان فرهنگ را یدک می کشند، از نهادهای تبلیغی گرفته تا همه دستگاه های فرهنگی و ارشادی، تا حدودی در این رابطه قصور داشته و آنطور که باید عمل نکرده اند. البته ما قصد نداریم، کسی را محکوم بکنیم و یک طرفه به قاضی برویم و بگوییم در این خصوص، تعمدی در کار بوده است. بخشی از این کوتاهی ها در یک مقطع زمانی، به سبب عدم آگاهی و فقدان حس درد و آسیب در این زمینه بوده است اما پس از مدتی می بینیم زمزمه هایی از نقاط مختلف شنیده می شود مبنی بر اینکه فرقه ها وارد کشور شده اند. اینجاست که باید از این دستگاهها پرسید شما که از این مقطع زمانی می دانستید فرقه گرایی در کشور وجود دارد و فرقه ها در حال جولان هستند، چرا همچنان سکوت اختیار کردید؟ حداقل کاری که می توانستید انجام دهید این بود که مثلا اگر فلان کتاب فردی مانند “پال توئیجل” در کشور چاپ می شود، یک کتاب هم در رد و نقد آن منتشر شود، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. اینجاست که دستگاه های فرهنگی باید توضیح دهند که چرا ساکت بوده اند و هیچ اقدامی نکرده اند. این را باید از خود آنها پرسید و درست نیست که من به قضاوت بنشینم و بگویم آنها تعمداً این کار را کرده و نسبت به این قضایا بی توجه بوده اند. مطمئناً آن ها پاسخی برای این اهمال دارند، اما نکته مهم تر از این پاسخ این است که تمام همتها صرف آن شود تا دیگر شاهد تکرار چنین اهمال کاری هایی نباشیم و با اقدامات مناسب و به جا فرقه ها را در نطفه خفه کنیم.
دستگاه های فرهنگی برای مقابله با فرقه ها باید از چه ابزارهایی بهره بگیرند تا بتوانند. اقدامات مؤثری در این زمینه داشته باشند؟
مهم ترین ابزار فرهنگ، هنر است. ما با استفاده از ابزار و امکانات هنری، رسانه، مطبوعات، کتاب، حوزه نشر می توانیم وارد عرصه مقابله با فرقه ها شویم و به اصطلاح نیازمندی ها را به گونه ای مؤثر پاسخ دهیم. یکی از شیوه ها در این راستا این است که ما پیش از هر چیز، مجموعه باورها، داشته ها و اعتقادات ناب اسلامی را به درستی در جامعه مطرح و ارائه کنیم و پرسش هایی که برای نسل امروز پیش می آید و شبهاتی را که توسط فرقه ها ساخته می شود بی آنکه نامی از فرقه ای ببریم پاسخ دهیم.
شبهه هایی نظیر اینکه چرا در قرآن شما چنین چیزی عنوان شده چرا فلان آیه آن به این شکل نازل شده، چرا جایگاه زن در دین شما این گونه است؟ چرا در اینجا دعوت به جهاد و جنگ شده است؟ چرا در کتاب شما در مورد عصمت ائمه و پیامبر گرامی اسلام(علیهم السلام) و چنین برداشتی وجود دارد و …. که ما باید به صورت غیر مستقیم و بدون اینکه چیزی درباره فرقه ها مطرح کنیم به آنها جواب دهیم؛ این یک روش و البته مهم ترین و نخستین گام است. روش دیگر به اصطلاح سفت کردن پای خود و محکم کردن باورها و اعتقادات و تعمیق آن هاست.
سمت دیگر قضیه آن باطلی است که این جریان ها به دنبال ترویج آن هستند. ما باید به این باطل حمله کنیم چطور است که آنها در باطل خودشان به شدت مُصِر هستند، اما ما گاها در مورد حق خود کاهلی می کنیم؟
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:« قلب می میرد و اندیشه پراکنده می شود. وقتی می بینید اجتماع آن گروه باطل را در باطل خودشان و پراکندگی گروه حق را در حق خودشان».
بنابر این ما باید به باطل آن ها هجمه بریم. این همه تناقض در رفتار و گفتار و شیوه عمل آنها وجود دارد. ما باید دست روی آنها گذاشته و آنها را برجسته نموده و به نسل جوان معرفی کنیم. باید پشت پرده و ماهیت حقیقی فرقه های مختلف وارداتی را آشکار سازیم، باید نشان دهیم اصل و فرع موارد و وجه بطلان آن کجاست و شبهه هایی که ایجاد می کنند از کجا نشأت می گیرند.
باید بیان کنیم که دولت ها سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی و دستگاههای فرهنگی کشورهای خارجی چه نقشی در این رابطه دارند و چگونه در مسیر از میان بردن هویت های دینی و اصیل گام بر می دارند و باید تمام این مسائل با همه جرئیات و ابعاد آن تبیین شود. پس از آن و در گام بعدی باید تمام این فرقه ها و جریان های انحرافی از مسیحیت تبشیری گرفته تا اشو، گریشنا و دیگر فرقه هایی که از هند آمده اند مثل سای بابا، مهر بابا، هندوئیسم، بودیسم و …. را برای نسل جوان امروز بشکافیم و چهره حقیقی آنها را نشان دهیم.
آنگاه جستجو کنیم تا ببینیم علل گرایش نسل جوان به این جریان ها چیست؟ آن ها به دنبال چه هستند؟ چرا مثلاً جذب یک کلیسای خانگی می شوند؟ یا به دنبال جذب پول هستند یا اینکه آرامش را جستجو می کنند؟ اگر به دنبال آرامش اند پس چرا ما نتوانسته ایم با وجود این همه دستگاه های عریض و طویل فرهنگی و تبلیغی این آرامش را برای آنها ایجاد کنیم. بنابراین باید به نوعی آسیب شناسی در این زمینه بپردازیم و آسیب ها و نقاط ضعف را شناسایی کرده و در جهت رفع آنها اقدام کنیم. گاهی اوقات حضور و فعالیت گسترده فرقه ها در برخی عرصه ها به عدم حضور و فقدان توجه و عملکرد مناسب مسئولان و متولیان در این حوزه ها باز می گردد.
نمونه آن نوع تبیین مسائل در منابر و کرسی های سخنرانی است. گاهی خطبا و سخنران ها یا استادان دانشگاه وقتی می خواهند از ذات پروردگار سخن بگویند و نکاتی را به جوان ارائه دهند، مسیر مناسبی را در عرضه درست و مناسب مطالب انتخاب نمی کنند. مثلاً در بیشتر موارد روی مفاهیمی نظیر قدرت بسیار خدا، جهنم و دوزخ یا اموری که به اصطلاح خدا نشسته تا مچ گیری کند،تأکید می شود که همین مسئله ناخودآگاه باعث دور شدن جوان از دین و خدا می شود، در حالی که در جریانی مانند مسیحیت تبشیری اولین چیزی که به جوان می گویند این است که تو فقط ایمان بیاور، وارد بهشت شده ای. آنها تا این حد کار را راحت کرده اند. البته ما هیچ گاه چنین هدفی نداریم و نمی خواهیم بگوییم همین که آمدی و گفتی بسم الله، کار دیگر تمام شد و وارد بهشت شده ای هدف ما باید این باشد که آن جنبه های زیبایی شناختی دین و آن ابعاد بسیار روشن و زیبا و امیدوارانه ای را که ائمه علیهم السلام به ما معرفی و عرضه کرده اند، به زیباترین شکل تبیین و به جامعه ارائه کنیم. مهم ترین عامل گرایش افراد به جریان های انحرافی تمایل آنها به کسب عرفان و معنویت است. اما وقتی آن ها مسیرهای صحیح را پیدا نمی کنند به عرفان واره هایی مانند عرفان سرخپوستی، پائولوکوئیلو روی می آورند.
در چنین شرایطی ما باید عرفان حقیقی و راستین یعنی عرفان ائمه اطهار علیهم السلام از جمله عرفان امام صادق علیه السلام یا عرفان حضرت علی علیه السلام را به جامعه عرضه کنیم؟ عرفانی ناب و انسان ساز که از دل آن انسان هایی کامل و وارسته بیرون آمده اند. سؤال این است که چرا ما تا به امروز، این کار را انجام نداده ایم؟ چرا آن کالای اصلی در جامعه ما عرضه نمی شود تا دیگر اجناس تقلبی، فرصتی برای بروز و ظهور پیدا نکنند؟
یکی از مهمترین معضلات ما در بحث مقابله با فرقه ها، پراکندگی و فقدان هماهنگی در عملکرد حوزه های مختلف به ویژه عرصه های فرهنگی و سیاسی است. علت این مسئله را در چه چیز می بینید؟
شاید یکی از دلایل آن باشد که هر کس خود را متولی این کار تصور می کند و خودسرانه دست به اقدام می زند. درست مثل یک بازی فوتبال که هر کس دوست دارد خودش گل را به ثمر برساند و آن افتخار آخر از آن خودش باشد.
بدون تردید ما در عرصه های مختلف و نقاط تأثیر گذار، به حضور و فعالیت افراد و مراجع ذیربط در این زمینه نیاز داریم یکی از پیشنهادهای بنده این بوده که جلسه ای تشکیل و یک نهاد به عنوان متولی اصلی این امر تعیین شود و امکانات لازم در اختیار آن قرار گرفته تا مسئولیت هماهنگی تمام گروه ها را بر عهده گیرد. منظور از هماهنگی این نیست که همه یک شکل شوند. بلکه مقصود آن است که همه با یک هدف و به یک سمت حرکت کنند. جهت گیری ها باید به یک سمت باشد و همه در راستای یک هدف مشخص، فعالیت کنند.
همانطور که واقف هستید، حرکت های خودجوش مردمی عاملی مهم جهت مقابله با فرقه ها هستند اما متاسفانه آن طور که باید مورد حمایت های دولت قرار نمی گیرند. چرا این همراهی و پشتیبانی میان جبهه مردمی و دولت وجود ندارد؟ در ابتدای امر باید مردم را آگاه کرد. آنگاه کار را دست نخبه هایی از جنس مردم داده، نخبه هایی که به درستی نسبت به ماهیت فرقه ها آشنا شده اند و در این رابطه دغدغه مند هستند. سپس هدف و افق پیش رو را ترسیم کرد. اگر کار دست مردم باشد به نحوی که عرض شد. قطعاً بی نیاز از هر کمکی خواهیم بود. ضمن اینکه اگر دستگاه حاکمیتی ببیند یک کار صحیح و هوشمندانه آغاز شده است. حتی می توان از کمک های مادی و معنوی آنها نیز بهره برد. مهم این است که هر دو طرف نسبت به موضوع آگاه بوده و اراده حرکت در این مسیر را داشته باشند. الحمدله وضع از چند سال قبل بهتر شده است. از جنابعالی به خاطر وقتی که به ما اختصاص دادید سپاسگزاریم
منبع: فصلنامه روشنا