فرقه پژوهی، برداشت از مفاز
عرفان اسلامی در پرتو شناخت صحیح از دین و عمل کامل حاصل خواهد شد و در احادیث معصومین (علیهم السلام)، به کسانی که علم آنها عجینشده با عمل باشد، عالم ربّانی اطلاق میشود.
آیتالله بهجت با عجین نمودن عرفان با فقاهت، تلاش نمود تا راه صحیح عرفان را به مشتاقان این مسیر نشان دهد و در مقابلِ نسخه بدلی آن، که مدتها در بین جامعه رواج پیدا کرده بود، همچون سدّی باشد. ایشان با فتاوایِ خویش، انحرافات آنها را برای کسانی که گوشی برای شنیدن داشتند، عرضه نمود.
کمیل بن زیاد از امیرالمومنین (علیهالسلام) نقل فرموده است که: «النَّاسُ ثَلَاثَهٌ عَالِمٌ رَبَّانِیٌ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیق[(1) مردم سه گروهند: دانشمند خداشناس، دانشجوی در راه رستگاری و فرومایگانی بیاراده و سرگردان که هر دعوتی را اجابت میکنند، و به هر طرف که باد بیاید به همان طرف میروند، از نور دانش روشنایی نمیگیرند و به پایگاه محکمی پناه نمیبرند.»
آیتالله العظمی بهجت یکی از این عالمان ربانی است که در طول عمر شریف خویش، علم را عجین عمل نموده و با سیر و سلوک عرفانیِ مبتنی بر علم و عمل خویش، کمکرسان طالبان «سلوک الی الله» بوده و با فتاوای خویش، سدّی در مقابل انحرافات متصوفه، به عنوان نسخه بدلی عرفان اصیل اسلامی بودند.
مباحث اعتقادی عرفانی آیتاللّه بهجت
ایشان نهایت عرفان را در کلام امیرالمومنین (علیه السلام) که میفرمود: «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه (2)من پروردگاری را که ندیده باشم، عبادت نمیکنم» جستجو مینمود؛ به این دلیل که ایشان از حیث اعتقادی با دیدگاه «وحدت وجودی» برخی متصوفه مخالف بود و آنان را در اشتباه میدانستند.
ایشان نظریه خویش را این چنین تقریر مینمودند: «آنچه میبینند با کثرت حقیقیه منافات ندارد. آنچه میبینند واحد است، تجلی حضرت حق است. موضوع تجلی، در قرآن و روایات اسلامی إلی ماشاءالله مطرح است. آنان وحدت حُکمیه را با وحدت حقیقیه اشتباه کردهاند. من معتقد به وحدت حُکمیه و کثرت حقیقیه هستم و ندیدم کسی [این مطلب را] گفته باشد. آنها هم که قائل به وحدت حقیقیه هستند،… قرآن و احادیث اسلامی، وحدت حقیقیه را رد میکند: (کانا یأکلانِ الطعام)(3)»
مباحث عملی و سلوکی آیتالله بهجت
ایشان راه رسیدن به عرفان حقیقی را فقط در سایهسار عمل به دستورات آسمانی میدانست و معتقد بود سالک در زمینه سلوک عملی، باید تابع شریعت الهی باشد و عبادات را همانگونه که معصومین فرمودهاند، انجام دهد و در شیوه انجام عبادات، تابع حضرات معصومین (علیهم السلام) باشد.
تصور صورت «مُرشِد» در هنگام نماز و خواندن آیه شریفه: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ [حمد/5] [پروردگارا!] تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم» از انحرافاتی است که بعضی از فرق صوفیه به آن دچار شدهاند و این عمل را به بهانههای مختلفی برای مریدان خویش تجویز میکنند. مرحوم آیتالله بهجت با این دستور جاهلانه به مقابله ایستاد و فتوا به شرک دانستن چنین عملی داده و در پاسخ به این پرسش گفتند: «جایز نیست، بلکه یک نوع شرک است. قرآن فرموده است: «… وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا [کهف/110]؛ و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند»؛ اگر کسی را غیر خدا بگیری، شرک در عبادت است… اگر لازم بود خود پیامبر دستور میداد(4)»
در نتیجه، این عارف بزرگ برای رهاندن مشتاقان سلوک، از انحرافاتی که ممکن است در این طریق دامنگیر آنها شود، عرفان را با فقاهت برخواسته از مکتب معصومین (علیهم السلام) عجین نمود تا بتواند طریق ناب عرفان اهل بیت(علیهم السلام) را به عاشقان و طالبان مکتب شیعی عرضه نماید و با فتاوایی که بر ضد فرقه انحرافی تصوف صادر نمودند، حجّت را بر همگان تمام کرده و گام بزرگی علیه دام خطرناک تصوف برداشتند.
پینوشت:
1- ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، تهران، دوم، 1395ق، ج 1، ص 290.
2- کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 98.
3- محمدی ریشهری، محمد، زمزم عرفان (یادنامه آیتالله محمدتقی بهجت)، دارالحدیث، تهران، ص ۱۳۰
.
[4]. https://www.adyannet.com/fa/news/42455