“استیون حسن” به عنوان کسی که خود زمانی قربانی فرقه بوده در مورد کنترل ذهن می گوید:
روشن است که هیچ کس بدون شناخت تکنیک های بازسازی رفتاری و تأثیرات پیروی و اطاعت از سرکرده قادر به درک کنترل ذهن توسط فرقه ها نیست. اگر این مفاهیم را که برگرفته از روانشناسی گروهی و اجتماعی است مبنا قرار دهیم، آنگاه قادر خواهیم بود که مؤلفه های کنترل ذهنی را بشناسیم.
استیون حسن به چند نکته دیگر هم اشاره میکند؛
اول اینکه این تکنیک ها برگرفته از روانشناسی گروهی و اجتماعی است،
و دوم اینکه ما برای درک کنترل ذهن باید تکنیک هایی را که برای بازسازی ذهن استفاده می شود بشناسیم.
بازسازی ذهنی بر اساس مجموعه پیچیده ای از مؤلفه های به هم وابسته بنا نهاده می شود، سپس این مؤلفه ها با سرعت و یا به کندی بسته به وضعیت و موضوع تغییرات عمیقی در طرز فکر، رفتار و هویت فرد به وجود می آورند. به عبارت دیگر این تکنیک ها نقش اساسی را در متقاعد سازی و تغییر ایفا می کنند. بر اساس این مؤلفه ها می توان تشخیص داد که آیا در یک فرقه کنترل ذهن وجود دارد یا خیر؟
استیون حسن بیان می کند: کنترل ذهن به طور گسترده با بررسی های “لئون فستینگر” به عنوان روانشناس در توصیف سه مؤلفه “کنترل رفتار”، “کنترل افکار” و “کنترل احساسات” به خوبی بیان شده که تئوری ناسازگاری شناختی نام دارد. هر کدام از این مؤلفه ها تأثیر نیرومندی بر دو مؤلفه دیگر دارند. اگر یکی را تغییر بدهید دو مؤلفه دیگر نیز به تبع آن تغییر می کنند. موفقیت در تغییر بر هر سه آنها و فرد تأثیر گذار خواهد بود. به هر حال بر مبنای تجارب او از کنترل ذهن در فرقه و تحقیقاتش در مورد فرقه های مخرب، یک مؤلفه حیاتی دیگر به نام کنترل اطلاعات به این مجموعه اضافه شد. اگر شما آگاهی را که فرد دریافت می کند، کنترل کنید، در واقع قدرت آزادی او را در فکر کردن محدود کرده اید.
استیون حسن به این مجموعه “چهار مؤلفه کنترل ذهنی” می گوید که به عنوان مرجعی اساسی برای اشاره به درک چگونگی عملکرد کنترل ذهن توسط فرقه ها به کار می رود. بین کنترل رفتار، کنترل افکار و کنترل احساسات رابطه ای معنادار وجود دارد. به این صورت که با تغییر رفتار، احساسات و افکار فرد هم تحت تأثیر فرا گرفته و برای به حداقل رساندن ناسازگاری تغییر می کند. پس فرقه ها از این مؤلفه ها برای ایجاد تغییرات مورد نظر برای دستیابی به اهداف خود استفاده می کنند که در ادامه هر کدام از این مؤلفه ها جداگانه تشریح می شوند.
1- کنترل رفتاری توسط فرقه ها
کنترل رفتار یعنی نظارت بر حقیقت جسمانی فرد. کنترل رفتاری شامل کنترل محیط فرد، جایی که او زندگی می کند، لباسی که می پوشد، غذایی که می خورد، میزان خوابی که دارد. همچنین به شغل وی، تمرین ها، آموزش ها و سایر کارهایی که او انجام می دهد، مربوط می شود. با این توضیح، فرقه ها سعی می کنند برای تمام زندگی فرد برنامه ریزی داشته باشند و با هر روشی در طول شبانه روز فرد را درگیر کارهای فرقه کرده و رفتار او را برنامه ریزی کنند.
۱-۱ – روش دادن تمرینات و برنامه ریزی توسط تشکیلات فرقه ها: سعی می کنند برای پیاده کردن این مقصود، فرد را مشغول کرده و تا می توانند به او کار و مسئولیت بدهند. دلیل اینکه اکثر فرقه ها برنامه سخت و گاه خارج توان و ظرفیت برای اعضای خود مقرر می کنند، همین نیاز به کنترل محیطی است اعضاء هر روز زمان مشخصی را صرف تمرین ها و فعالیت های آموزشی فرقه می کنند. همچنین اعضاء نوعاً برای دستیابی به اهداف و کارهایی خاص که توسط تشکیلات مشخص می شود، گماشته می شوند که این مستلزم محدود کردن وقت های آزاد و رفتارهای آنهاست. در فرقه های مخرب همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد. ۱-۲
1-2- روش هماهنگی کارها و فعالیتها: در برخی گروه های به مراتب محدودتر اعضاء برای انجام هر کاری باید از سرکرده فرقه اجازه بگیرند و هر چیزی را با او هماهنگ کنند. در بعضی گروه ها فرد به اندازه ای از نظر مالی به فرقه وابسته می شود که گزینه های رفتاری او به صورت خودکار کمتر می شود. در بعضی فرقه ها عضو باید برای تأمین پوشاک یا مراجعه به پزشک گزینه هایی که همه ما حق مسلم خود می دانیم اجازه بگیرد. او باید برای تماس با دوستان و اقوام خود در خارج از فرقه مجوز داشته باشد. برای هر ساعت از روز او برنامه ریزی می شود. با این روشها رفتار و در نتیجه افکار و احساسات فرد تحت کنترل کامل قرار می گیرد. سر کرده با سپردن کارها و فعالیت های مختلف و ارتباط با عضو، این هدایت را دردست می گیرد.
1-3- روش قرار دادن افراد در کارهای گروهی و سیستم گزارش دهی: یکی از پرسش های اساسی درباره عملکرد فرقه ها این است که چرا تا این حد بر کار گروهی تأکید می شود و رابطه ای صمیمانه میان اعضاء دیده می شود؟ هر چند این تنها یک روی سکه است. در بعضی از فرقه ها افراد با هم می خورند، کار می کنند ملاقات های گروهی دارند و گاهی اوقات همگی در یک اتاق می خوابند و حتی تا ساعت های پایانی شب در جلسات تشکیلاتی فرقه بسر می برند. در این فرقه ها اعضاء به فردگرایی تشویق نمی شوند. برای هر فرد دوست و گروهی برای فعالیت در نظر گرفته می شود که باید با آنها در ارتباط بوده و گزارش فعالیت خود را به آنها بدهد و تحت برنامه های مشخص شده آنها حرکت کند. فرقه ها از این روش هم برای کنترل رفتار فرد و هم ایجاد وابستگی عاطفی و روانی دراعضاء استفاده می کنند. اعضا در یک فرقه در یک محیط کانالیزه شده بسر می برند.
۴-1- روش سازماندهی ساختار تشکیلات فرقه ای: سؤال دیگر این است که چرا فرقه ها ساختار تشکیلاتی دارند و این ساختار به چه شکل است؟
زنجیره تقاضا در فرقه ها معمولاً استبدادی است؛ از سرکرده شروع می شود و سپس به قائم مقامان و مسئولان رده پایین می رسد. اعضای عادی هم در پایین ترین مراتب قرار دارند. در چنین محیط بسته و خودکامه ای همه رفتارها شامل تشویق یا تنبیه می شوند و به سر کرده کمک می کند که اعضاء را به طور کامل تحت کنترل خویش درآورد.
ساختار فرقه ها به صورت T بر عکس است که سرکرده خود انتصابی در رأس قرار دارد و هیچ مجرایی بر آن نظارات ندارد. در این ساختار اعضا ملزم به انجام بی چون و چرای فرامین سرکرده هستند.
1-۵- روش مشخص کردن اعمال و رفتارهای تشکیلاتی: پرسش ایجاد شده در اینجا این است که چرا فرقه ها رفتار، اعمال، ادبیات و…. خاصی برای خود طراحی می کنند؟
استیون حسن در این رابطه می گود هر گروه فرقه ای رفتارهای متمایز و خاصی نسبت به سایرین دارد که می تواند شامل ادبیات مخصوص، ژست ایستادن، چهره ظاهری، نوع برخورد، ماسک مخصوص انحرافی، برنامه های تمرینی و آموزشی و… باشد که توسط سرکرده فرقه مشخص می شود. انجام چنین کارهای کوچکی به اعضاء حس های خاص می دهد. چنانچه فردی با شور و اشتیاق رفتار نکند، با مواخذه سر کرده مواجه می شود و به وی گفته می شود که فردی خودخواه و ناخالص است یا به اندازه کافی تلاش و تمرین نمی کند. در نتیجه فرقه برای فرد برنامه مشخصی تعیین می کند تا از لحاظ رفتاری به تغییرات مورد نظرسر کرده برسد. اطاعت از فرمان سرکرده، سرسپردگی و ستایش مهمترین درسی است که باید در فرقه آموخت. سرکردگان می دانند چنانچه بر رفتار اعضاء سلطه داشته باشند، قلب و افکار آنها نیز از آن تبعیت خواهد کرد.
۶–1- تکنیک تنبیه و تشویق: در فرقه رفتارها از طریق سیستم تشویق و تنبیه کنترل می شود. اگر فردی درست رفتار کند، تشویق می شود و از جانب بالادستی ها مورد تقدیر قرار خواهد گرفت و اگر عملکردی ضعیف داشته باشد، مورد انتقاد قرار گرفته و طرد و منزوی می شود. حتی ممکن است به انجام کارهای پست مانند نظافت و فروش مجبور شود. سایر اشکال تنبیه شامل روزه گرفتن های طولانی گرفتن، دوش آب سرد، بیدار ماندن و شب زنده داری برای تمام طول شب و…. است. در مورد فردی که مورد تنبیه قرار گرفته باور قالب در میان سایر اعضای فرقه این است که لیاقت او در همین حد است. در این برخوردها شخصیت افراد مورد آماج و حمله قرار می گیرد. این رفتار فرقه بر روی اعضای دیگر که چنین برخوردهایی را مشاهده می کنند ناخودآگاه تأثیر خواهد گذاشت. آنها دست به اصلاح رفتار خود می زنند تا مثل دیگر اعضاء دچار چنین عاقبتی نشوند. دیده می شود که طرد کردن، برخورد فیزیکی و مورد محبت قرار گرفتن در فرقه و انواع دیگر برخوردها، تکنیکی است که سرکرده برای ایجاد رفتار جدید و همچنین اصلاح رفتار اعضاء از آن استفاده می کند و فرآیندی کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند است.
پایان بخش اول