فاطمه جانبزرگی| در میان نویسندگانی که طی سالهای اخیر با قدم نهادن در حوزه فراتر از مادیات کوشیدهاند، در باب آنچه معنویت خواندهاند، قلمفرسایی نموده و اندیشهها را با خود همراه سازند، باید اعتراف کرد که «وین دایر» یک سروگردن بالاتر از همه بوده و با مجموعه نوشتهها و سخنرانیهای خود در نقاط مختلف جهان به نوعی پیشقراول این عرصه محسوب میشود.
از منظری نوشتههای وی الگویی برای نویسندگان بعدی این حوزه بوده و میتوان او را سرآمد این سبک نوشتاری که از آن با عناوینی چون «روانشناسی مثبت»، «روشهای کسب موفقیت»، «راه رسیدن به آرامش» و نظایر آن یاد میشود، دانست.
البته بنا به دلایلی که مورد اشاره قرار خواهد گرفت، باید حساب وین دایر را از سایر همقطاران و الگوگیرانش جدا کرد و اندیشهها و آرای وی را از پس عینک احتیاط و ظرافت مورد نقد و بررسی قرار داد.
به هر روی، آنچه در نخستین نگاه بر آثار دایر به ذهن متبادر میگردد، وجود اندیشهای متفاوت و معنویتخواه بهمعنای مخالف مادیگرایی در جهان تمام مادیگرایانه غرب است که انسان غرق در مادیات و کامجوییهای بیانتها و البته فاقد قدرت آرامشبخشی را به وجهی دیگر فرامیخواند که برای این دنیای مکانیکی و شهوتپرست و برای این مردمان سرگشته و تشنه آرامش همان حکم لنگه کفش در بیابان را دارد، اما در حد همان یک لنگه کفش و نه بیشتر؛ چرا که دایر نیز پرورشیافته همان جامعه و تحت تأثیر همان فرهنگ و ایدئولوژیهای لیبرالیستی و اومانیستی حاکم بر غرب میباشد.
حتی اگر در نوشتههای خویش زبان به نقد این فرهنگ بگشاید و آن را عامل بسیاری از مصائب و بدبختیهای بشری عنوان نماید؛ چراکه عصاره و شیره جان کلام وی آنگونه که مورد بررسی قرار خواهد گرفت، تکرار همان ارزشها و آرمانهای انسانمحوری و انسانخدایی غربی است.
نوشتار حاضر تلاشی است، برای نقد و بررسی اندیشه و آرای نویسندهای که به عقیده بسیاری توانسته اثر زیادی بر مخاطبان خود بگذارد. ما نیز منکر این تأثیر نیستیم، منتها باید دید این تأثیر چه تأثری داشته و آیا یکسره در وجه مثبت و کاربردی بوده یا نقاط ضعف و کمبودهایی نیز در دل داشته است؟
وین دایر؛ شخصیتی پیچیده و چندوجهی
با توجه به تنوع و تعدد نوشتهها و سخنرانیهای وین دایر و شهرت وی، در باب شخصیت این نویسنده آمریکایی حرف و حدیثهای بسیاری وجود دارد؛ بهویژه گذشته نسبتا تاریک او مزید بر علت گشته تا خیل طرفداران و منتقدان هر یک از ظن خود این گذشته را دلیلی بر تأیید یا بطلان اندیشههای دایر قرار دهند.
صرف نظر از این دیدگاههای جانبدارانه میتوان گفت، گذشته دایر امری است که خود وی در کلیه آثارش بدان استناد و اشاره کرده و جابهجا در لایهلایه متون با بیان اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی شخصیاش سعی در جلب اعتماد مخاطب نموده است.
اساسا دایر، بیان گذشته خود را روشی برای ایجاد ارتباط مؤثرتر با مخاطب قرار داده و با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناسی که رشته تحصیلیاش است، سعی در القای اندیشههای خود به بهترین شیوه ممکن و نهایت ظرافت را دارد.
سراسر نوشتههای دایر از جمله کتاب «درمان با عرفان» که بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابها در آمریکا مطرح شده، اشاره به حوادث و وقایعی با مضمون کشف و شهود میباشد که دایر مدعی است، در زندگی شخصیاش آنها را تجربه کرده است.
این کتاب نیز همچون دیگر آثار مکتوب و سخنرانیهای اوست و بیشتر به خطابهای مطول شباهت دارد تا کتابی مستدل و دارای پشتوانه عقلی، علمی و یا نقلی و البته همین خطابهگونه بودن است که با توجه به قدرت سخنوری وی کمک حالش شده و این تطویل را تا حدی قابل تحمل نموده است.
با چنین سبک نگارشی، وی مطلب خود را با طرح مهمترین مسئله یعنی ادعای کشف و شهودی که آن را نقطه عطف زندگی خویش خوانده آغاز میکند و این الهام ادعایی چیزی نیست، جز داستان حضور وی بر سر مزار پدرش و بخشش او.
پدری الکلی و لا ابالی که در کودکی رهایش کرده و وی بهسبب رنجهایی که در طول دوران کودکی و نوجوانی متحمل شده همواره از او احساس تنفر داشته تا اینکه در ۳۴ سالگی در حالی که با مشکلات متعدد خانوادگی و شغلی دست به گریبان است. بهطور اتفاقی بر مزار این پدر حاضر شده و به ادعای خود، او را میبخشد و این بخشایش را نقطه آغاز تحول در اندیشه و زندگی خود معرفی میکند.
بیتردید شنیدن این داستان هر فردی را تحت تأثیر قرار میدهد و البته خدشهای نیز بر آن وارد نیست، اما بهرهبرداری ابزاری از احساسات مخاطبان به منظور القای اندیشههاست که ذهن را غلغلک میدهد که البته از دیدگاهی می توان آن را توجیه نمود و بهحساب شگرد یک نویسنده و سخنور قهار برای ابراز عقاید خود گذاشت.
شگردی که دایر در سراسر اثر خود از آن بهره برده و همین تکرار است که تیغ تیز قلم منتقدان را بهسمت وی متمایل میسازد. حرف منتقدان نیز آن است که عموما عرفا و صاحبدلان از بیان کرامات و تجربیات کشف و شهود خویش جز در موارد استثنایی پرهیز نموده و این موارد را دستمایه تبلیغ آرای خود و توجیه و جذب دیگران قرار نمیدهند؛ نقدی که به نظر به جوانب انصاف نزدیک است تا مخاطب آگاه چه اندیشد!
آنچه سخن گفتن در باب وین دایر را دشوار میسازد، دیدگاههای خاص و متفاوت وی میباشد. دایر بر خلاف اغلب نویسندگان حوزه موفقیت که دیدگاهی خنثی یا حتی منفی نسبت به وجود خداوند و هدفمند بودن هستی دارند، بهوجود خالق مطلق و پوچ نبودن هستی اعتقاد داشته و در آثار خود از جمله کتاب اخیر، فصولی را به این امر اختصاص داده تا مخاطب (بهویژه غربی) خود را متقاعد سازد که خالقی قدرتمند او را آفریده و رسالتی نیز بر عهده دارد و زندگیاش پوچ و بی هدف نیست.
بر این اساس باید اذعان نمود که دایر حکم همان لنگه کفش غنیمتصفت را در بیابان بیآب و علف جهان مادیگرای امروز دارد و تلاشهایش برای بیرون کشیدن بشر از منجلاب کامجوییهای بیانتها و فاقد آرامش و هدایت وی بهسمت وادی دیگری ورای «ماده» قابل ستایش است.
این تلاش البته بیشتر به کار بشر غربی میآید که تحت تبلیغات همهجانبه رسانههای گروهی غرق در مادیات و شهوات از وجود بعد روحانی و معنوی خویشتن غافل شده وگرنه برای مردم شرق که اغلب به آیینها و مناسک دینی پایبندی حداقلی دارند، چنین تلاشی فاقد جایگاه و اثربخشی لازم است.
با تمام این احوال معنویت تبلیغی وی بهسبب همین رویکرد (به اصطلاح) خداگرایانهاش تفاوتی اساسی با مکاتب معنویتگرای امروزی دارد و واجد نقاط قوتی است که دیگر جریانهای مدعی معنویت از آن بیبهرهاند.
اشاره به سجایای اخلاقی و ابعاد الهی وجود انسانی (مانند عشق، سعادت، کمال و…) و تشویق به آنها، شکرگزاری و سپاس به درگاه خداوند، قناعت و سادهزیستی، گذشت و ایثار، عدم قضاوت دیگران، خدمت به همنوع، راز و نیاز با خالق و… از جمله ویژگیهای متمایزساز معنویت دایر است.
منتها هر یک از این ویژگیها که باید آنها را اخذشده از فرهنگ و برخی آیینهای شرقی دانست، از مجرای دیدگاه خاص او تبلیغ و تشویق گردیده و فاقد نظام منسجم اخلاقی توصیهشده در ادیان آسمانی و توحیدی بهویژه دین مبین اسلام میباشد. بهگونهای که دایر بعضی جاها با سخنان خود، عملاً برخی از این شاخصها را زیر پا نهاده و بدان پایبند نبوده است.
برای نمونه میتوان به قناعت و سادهزیستی اشاره کرد. دایر در جایجای سخنانش، ضمن نقد اندیشه مادیگرایانه فرهنگ غربی و تفکرات ثروتاندوزانه حاکم بر آن مخاطبان را به سادهزیستی و زندگی همراه با قناعت تشویق کرده و برای اقناع مخاطب مصادیقی از این سادهزیستی و تلاش برای آن را در زندگی شخصیاش بهعنوان شاهد مثال ذکر می کند اما هر جا لازم باشد، به اقتضای موضوع از بیان مصادیقی دیگر در باب موفقیتهای مادی و تلاشهایش برای کسب درآمد بیشتر ابایی ندارد.
مواردی چون تلاش برای حضور در شبکههای تلویزیونی تا سفر به نقاط مختلف آمریکا و دنیا بهمنظور تبلیغ کتابهایش ضمن اینکه در سراسر کتاب درمان با عرفان و اغلب کتابهایش به تبلیغ ضمنی دیگر آثار خود نیز پرداخته و مخاطب را به مطالعه آنها و گوش دادن به سخنرانیهایش تشویق میکند. البته نفس تلاش برای کار و کسب درآمد مذموم نیست اما استفاده از یک تریبون برای تبلیغ غیرمستقیم و در عین حال ادعای سادهزیستی و قناعت پیشگی داشتن ناسازگار مینماید.
همچنین است، مقوله بخشش و گذشت که در اندیشه دایر معنایی متفاوت دارد. دایر بحث گذشت و بخشش را با تلاش برای بخشش خویشتن در درجه نخست مطرح میکند اما آن را نه بهسبب ارتکاب گناهان یا احساس گناه افراد از اعمال بد خویش بلکه فقط و فقط برای ایجاد آنچه «حس آزادی» میخواند، تشویق مینماید.
به عقیده دایر، دایره ارزشهای تحمیلشده از سوی سنتها و ادیان اعتقادی افراد، سخیفتر از آن است که نیاز به مقوله عفو و بخشش را مطرح کند و اساساً افراد نباید خود را بهسبب این ارزشهای تحمیلی مورد مؤاخذه قرار داده و احساس گناه کنند.
لذا اولین مرحله بخشش را که از قضا مهمترین مرحله هم تلقی میکند. همین بخشش به ظاهر آزادی بخش اعلام میدارد. وی مینویسد:
«افرادی بهنام بزرگترها و از ما بهترها، باید به آنها مردم بگویند چه باید بکنند، از چه بپرهیزند… نسبت به احساسات جنسی خود بیاعتنا باشند. همه فرهنگها و آداب و رسوم متفاوت از خود را مردود شمارند و لعن کنند.
هرگز طلاق نگیرند و طلاق ندهند و… آیا اینها ارزشهای اصیل شماست یا ارزشهای تحمیلشده دیگران؟ در اینجا یکبار دیگر مزخرف بودن و بیمعنی بودن نیاز به عفو نمودار میشود؛ شما نیازی به عفو خویشتن بهلحاظ گناهان مرتکب نشده ندارید و چیزی برای عفو وجود ندارد. اگر رفتار شما مغایر با این مقررات قطعی و برگشتناپذیر است، مرتکب عمل غیراخلاقی نشدهاید و تنها مبادرت به عملی کردهاید. با پذیرفتن خود به صورت تمام و کمال دیگر نیازی به عفو خویشتن ندارید. این شما را آزاد می گذارد و حق تعیین سرنوشت را میدهد.»[1]
بدین سان، مآلاً ارزشها و سنتها را زیر سؤال برده و پایبندی بدان را مانع پیشرفت میخواند. این پرهیز از حس گناه که دایر آن را نشانه زوال معنویت میخواند، دقیقاً با مبانی اعتقادی ادیان الهی از جمله دین مبین اسلام در تضاد است.
مفاهیمی چون «نفس لوامه» در متون اسلامی، در واقع، بهمثابه عامل و موتور محرکی است، برای بیدار شدن حس معنویتخواهی و بیرون آمدن از منجلاب فساد و اندیشههای پلید و لذا میتوان آن را موهبتی از جانب حقتعالی دانست.
در ادامه به منظور آشنایی دقیقتر با اندیشههای دایر به بررسی برخی شگردهای نویسندگی و آرای وی در کتاب درمان با عرفان میپردازیم
استناد به و اصول روانشناسی در آثار وین دایر
تحصیل در رشته روانشناسی و تسلط بر این علم بهروز و پرطرفدار، موجب شده دایر از اصول این دانش برای اقناع مخاطب و القای اندیشههای خود نهایت بهره را ببرد. بر این اساس استناد به سخنان بزرگان این حوزه از جمله «یونگ» و «مازلو» و بهرهگیری از تکنیکهای روانشناسی اقناع بهصورت غیرمستقیم در سراسر متن کتاب مذکور به چشم میخورد.
برقراری ارتباط موضوعی یکی از این تکنیکهاست که دایر به خوبی آن را به خدمت گرفته و با اشاره به وقایع زندگی خود و ایجاد ارتباط با مسئلهای خاص، عملاً میزان اثربخشی این ترفند را با باورپذیرتر کردن آن دو چندان ساخته است.
نقل قول از روانشناسان مشهور نیز بهعنوان پشتوانهای برای سخنان وی که اغلب فاقد هر گونه توجیه مستدل علمی و منطقی و برپایه کشف و شهود تجربی استوار میباشند مورد استفاده قرار گرفته است.
جز این دایر که به اذعان خویش مطالعات نسبتاً گستردهای در ادیان و آیینهای شرقی دارد. به افراد شناخته شده در زمینه عرفان و معنویت نیز اشاره و استناد دارد تا دایره گستردهتری از مخاطبان را در شرق و غرب با خود همراه ساخته و ذیل سایه نام و عنوان این افراد اعتباری هم برای کلام خود دست و پا نماید؛ «یوگاناندا»، «کریشنا مورتی»، «کارلوس کاستاندا» و «جبران خلیل جبران» از جمله این افراد هستند.
استناد به انجیل و بیانات تمثیلی شرقی نیز با توجه به مخاطبان هدف وی تا حد زیادی طبیعی مینماید.
وی همچنین برای مستدل ساختن بیاناتش در باب بیزمانی یا همزمانی کائنات و به عبارت بهتر، همان نظریه جهانها و هستیهای موازی برآمده از فیزیک کوانتوم به سخنان افرادی چون «انیشتین» و اصول و مبانی دانش کوانتوم اشاره نموده و به ستایش این چهره و این دانش میپردازد که البته بیارتباط با اعتقادش به اصل «تناسخ» نبوده و مجرایی است برای تأیید این اصل. وی می نویسد:
«در جهان، چیزی به نام زمان وجود ندارد. انیشتین زندگی خود را صرف ارائه این پیام نمود که ما در جهانی زندگی میکنیم که هم اکنون تمام شده و کمال یافته است و چیزی بهنام آینده وجود ندارد. زمان ابتکار بشر است و یک وهم و خیال بیش نیست.»[2]
این همان اندیشه مشترکی است که دیگر رفقای دایر نیز بر آن تأکید نموده و آن را رمز موفقیت عنوان میکنند. مسئله بیزمانی و زندگی در زمانهای موازی آنجا مورد نقد واقع میشود که موضوع معاد و آخرت و حسابرسی و عدل الهی را زیر سؤال میبرد.
محدود نمودن مفهوم هستی به این عالم و در اصطلاح دایر و دوستانش «کائنات»، بهشت و جهنم را جاری و ساری داشتن در آن، با اصول اساسی ادیان آسمانی از جمله اصل معاد و برپایی قیامت در تضاد است.
ضمن اینکه از منظر اخلاقیات نیز به طور ضمنی، مغایر با تمامی اصول اخلاقی تشویقی دایر میباشد. آیا عدم اعتقاد به عدل الهی و جهانی ماورای این دنیای فانی، جایی برای تلاش جهت پایبندی به سجایای اخلاقی چون بخشش، ایثار، قناعت، خدمت به هم نوع و نظایر آن باقی میگذارد؟
تفکر، محور تمام هستی و اعجاز
دایر، تفکر را محور تمام هستی پایه و مبنای اساسی تحول زندگی خود و جهان مطرح کرده و اعتقاد دارد با تفکر است که میتوان معجزه آفرید؛ «فقط از طریق تفکر و تنها تفکر محض است که شما را قادر به معجزه آفرینی در ذهن خود میکنند.»[3] «…موجودیت شما در افکارتان خلاصه میشود.»[4]
وی با تأکید بر نقش محوری تفکر و تکیه صرف بر آن بهعنوان یگانه نیروی تغییردهنده درون و برون در حقیقت ادامهدهنده همان ایدئولوژی حاکم بر غرب یعنی اومانیسم انسانمحوری است. وی با محدود کردن بعد الهی به روان و اندیشه (انرژی ذهن خود را بر معنویات و بعد الهی خود یعنی روان متمرکز کنید.[5]) چه بسا بهصورت ناخودآگاه، تمام منشأ اثرگذاری و اثرپذیری را به آدمی و منیت وی معطوف نموده و بدینسان در جرگه انسانگرایان خداگریز و خدا فراموش قرار میگیرد.
ایده انسانگرایی دایر با باورش به انرژی کائنات و اثر پروانهای تکمیل میگردد. هر چند دایر با زبان بر وجود خداوند و هدفمند بودن هستی تأکید دارد، اما تکیه وی بر منیت و درون در واقع بهمعنای نادیده انگاشتن نقش و قدرت خالق و نیز پیامبران و اولیای الهی است که رسالت نجات بشریت را بر عهده دارند.
از طرفی همان گونه که اشاره شد، وی رستاخیزی برای این جهان هدفمند قائل نیست و آن را رؤیایی صرف میداند که باید با تکیه بر روان و پرورش آن در سایه تمرکز بر ارزشهای شخصی نه امور توصیهشده توسط ادیان یا مصلحان اجتماعی بدان شکل دلخواه خود را داد و از آن لذت برد؛ دیدگاهی که میتوان رگههای انسانگرایی را در سراسر آن مشاهده نمود.
«مرگآگاهی»؛ تشویق به مرگ در عین هستی و رؤیابینی
یکی از کلیدیترین آرای توصیهای دایر در کتاب درمان با عرفان که بخش اعظم آن را بدان اختصاص داده، رؤیا دانستن زندگی و تشویق به مرگ یا فرو رفتن به عالم خواب و رؤیا برای دستیابی به زندگی مطلوب خود است.
دایر با یک مقدمه مطول و فلسفی نسبتا سنگین، مخاطب را به نوعی خواب و رؤیابینی تشویق نموده و با اشاره به عدم وجود محدودیتها در حالت خواب و رؤیا از وی میخواهد به این عالم فرو غلتیده و با فراموش کردن دیگران و نادیده انگاشتن آنها ذیل عناوین جذاب و فریبندهای چون بخشش و گذشت» بر منویات خویش متمرکز شده و آن را دنبال نماید.
وی مینویسد: «اگر بیاموزیم در حالی که زنده هستیم؛ یعنی در زمان حیات خود، حالت مرده بودن را تجربه کنیم، خواهیم دید که همه این رویدادها و افراد برون از ما اوهام و قریب هستند مهم این است که ما چگونه واکنشهای درونی خود را آزاد میگذاریم و یا مانع آنها میشویم و این است ماهیت واقعی رؤیابین بیدار.»[6]
گذشته از اینکه این رؤیابینی و خیالپردازی، نیروی توکل بر خدا و توسل به اولیای الهی را مخدوش میسازد، از بعد اجتماعی نیز با تعبیر دایر چندان پذیرفتنی و انسانی نیست؛ چراکه وی آدمی را به تمرکز صرف بر عشق به خویشتن، به هر قیمتی دعوت کرده و میکوشد این خودخواهی را زیر عناوین موجهی چون گذشت و رحمت پنهان نماید.
«گذشت و رحمت در واقع عمل عشق ورزیدن به خویشتن در عوض عملی نوعدوستانه و مقدمآبانه بهسوی دیگران و صواب در حق خویشتن است و نه به دیگری و گلی است که به سر خودمان میزنیم و چیزی است که به ما قدرت کنترل بر زندگی درونی و افکار خود را میدهد.»[7]
و بدین سان، رسالت اجتماعی بشر را که از قضا لسانا بر آن تأکید نیز دارد، عملاً زیر سؤال برده و مشوق نوعی معنویت فردی و شخصی است.
تشویق به ترک سنتها و اعتقادات در آثار دایر
دایر در راستای القای اندیشههای خود ابایی از تشویق به ترک سنتها و اعتقادات نداشته و در جایجای کتاب به تناسب و مقتضای موضوع از مخاطب میخواهد این آداب و رسوم دستوپاگیر را رها نموده و به آزادی ذهنی و ندای درونی (به تعبیر وی «رهایش») برای ساخت رؤیای خود دست یابد:
«سنتهایی را که پیرو آن هستید و با آنها زندگی میکنید، بررسی کنید و اگر از آنها لذت نمیبرید و در خدمت شما هستند، به آنها احترام بگذارید. اما به یاد داشته باشید که گرایش به هر گونه سنت ایجاد فاصله بین مردم میکند. به یاد داشته باشید، شما هم به اندازه کسانی که قبل از شما میزیسته و مبتکر این سنتها بودهاند، ارزشمند هستید و حق ابداع آداب و سنتهای مورد علاقه خود را دارید.»[8]
«ممکن است ما اصل جهانی همزمانی را با اعتقادات مذهبی سنتی خود در تضاد و تعارض ببینیم؛ اگر تربیت ما در جهت این باور بوده که خداوند منتظر است تا در صورت سرپیچی از قوانین کلیساها ما را مجازات کند، در این صورت اعتقاد به هوشمندی حاکم بر کائنات ممکن است، با اشکال مواجه شود.»[9]
مدیتیشن، جوهر عبادت (شریعتستیزی و تکلیفگریزی)
توصیه دایر برای راز و نیاز و خلوت نمودن با خود فینفسه خالی از اشکال است، اما مشکل آنجایی به چشم میآید که او این راز و نیاز را به مراقبه و مدیتیشن تمرکز بر ندای درون و قانون جذب کائنات منحصر میسازد و بدینسان به شریعت تنه میزند.
این وجه اعتقادی دایر را میتوان در ارتباطش با موارد پیش گفته از جمله تشویق بر ترک سنتها و تکیه بر ندای درون و اعجاز ذهنی بهتر ادراک نمود.
کدام عرفان؟
در باب کلیه جملات و عبارات دایر میتوان صفحهها نوشت و هر مقوله را از بُعدی مورد بررسی و نقد اساسی قرار داد، اما بهمنظور پرهیز از اطاله کلام به همین میزان بسنده نموده و پرسش اساسی خویش را در برابر این نویسنده و سخنور حرفهای مطرح میکنیم:
به راستی عرفان مورد ادعای دایر از چه جنسی است؟ دایر مدعی معنویت و عرفان است و البته اذعان میداریم که تا حدی نیز در ارائه شمایی عرفانی موفق بوده اما کدام عرفان و معنویت؟
بنا بر آنچه گذشت، میتوان گفت، عرفان و معنویت دایر چیزی فراتر از برخی آموزههای اخلاقی ادیان و آیینهای شرقی و برخی به اصطلاح اندیشمندان این عرصه که ذکر نام آنها گذشت نبوده و معنویتی سطحی بر پایه فردیت عرضه میدارد که ردپایی از رسالت اجتماعی و کمالگرایی بر اساس رشد درونیات به منزله یکی شدن با ذات حق تعالی و فنای فی الحق در آن دیده نمیشود.
با این تفاسیر، شاید بهترین توصیف برای معنویت دایر را همان ضرب المثل پیش گفته دانست و وجودش را به مثابه لنگه کفشی در وادی بحرانزده جهان غرب تلقی نمود که تنها برای سرگشتگان این بیابان غنیمت است و بس.
[1]. دایر، وین، درمان با عرفان، ترجمه جمال هاشمی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ج نهم، ۱۳۸۴، صص ۳۵۲-۳۵۰
[2]. همان، صص ۸۵-۸۴
[3]. همان، ص ۳۱۰
[4]. همان، ص ۹۰
[5]. همان ص ۲۵۲
[6]. همان، ص ۹۰
[7]. همان، ص ۳۲۴
[8]. همان، ص ۲۵۱
[9]. همان، ص ۲۰۴
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com