داعی الاسلام

در اوایل دوره قاجار، تبشیر مسیحیت خارجی در ایران به شدت افزایش یافت. «سید محمدعلی داعی الاسلام» (متولد ۱۲۵۴ه.ش – متوفی ۱۳۳۰ه.ش) از مبلغان اسلامی قاجار در اصفهان، با میسیونرهای خارجی مناظره می‌کرد. ولی هنگامی که به هندوستان رفت، متوجه تغییر تاکتیک مسیحیت تبشیری شد و مطابق با تبشیر مسیحیت، روش دفاع از اسلام را تغییر داد. به‌همین خاطر می‌توان وی را «پدر تبلیغ نوین اسلامی» نامید.

در سال ۱۲۷۸ هجری شمسی، «ویلیام کلر تیزدال»، معاون کلیسای انگلستان، کتابی ضد اسلامی در اصفهان چاپ کرد. علمای بزرگ شیعه نیز مرکز «صفاخانه» اصفهان را برای دفاع از اسلام تأسیس کردند تا به شبهات تیزدال انگلیسی، جواب‌های مستدل داده شود. سید محمدعلی داعی‌الاسلام، روحانی و پژوهشگر ادیان در سال ۱۲۸۱ه .ش، مناظرات حضوری با تیزدال داشت که در قالب یک مجله ماهیانه با عنوان «الاسلام» منتشر و به سراسر ایران ارسال می‌شد.

پس از نشر مجله و مباحثه جدی و پیگیر سید محمدعلی و تأثیر مطلوب آن بر مردم، «رکن‌الملک» به واسطه «ظل‌السلطان»، حاکم اصفهان، از «مظفرالدین شاه» یک جبه ترمه و لقب «داعی الاسلام» برای سید محمدعلی درخواست نمود و او به این نام ملقب شد.[1]

داعی‌الاسلام به حج رفت. در راه برگشت از مکه از طریق مصر به هندوستان سفر کرد. او به دعوت ایرانیان مقیم «بمبئی» که از مباحثاتش با مسیحیان آگاه شده بودند، دو سال در آنجا ماند و به مناظره با میسیونرهای مسیحی ادامه داد. وی در همین زمان، زبان «اردو» را فرا گرفت[2] و با کمک و راهنمایی «آقا میرزا محمد امین‌التجاره» که مایل به تأسیس انجمن «دعوه‌الاسلام» و برای مقابله با تبلیغات ضد اسلامی میسیونرهای مسیحی بود، جلسه‌ای با حضور مسلمانان علاقه‌مند تشکیل داد. پنج نفر از بزرگان حاضر در آن جلسه، عضویت در انجمن را پذیرفتند و این شورای پنج نفره مسئولیت اداره «دعوه‌الاسلام» و گردآوری کمک‌های مردم را بر عهده گرفت. همچنین مجله «دعوه‌الاسلام» به مدیریت داعی‌الاسلام به شیوه مجله الاسلام اصفهان چاپ شد که اغلب مندرجات آن، مباحثات داعی‌الاسلام با دیگران در دفتر مجله بود.[3]

مجله دعوه‌الاسلام

اولین شماره مجله دعوه‌الاسلام به دو زبان فارسی و اردو منتشر شد و از همان ابتدا توجه مسلمانان هند و سایر ممالک اسلامی را جلب کرد و حکمی از جانب مراجع بزرگ شیعه در عراق و «آخوند خراسانی»، مبنی بر تشویق مسلمانان به کمک کردن به مجله و نیز تشکر از داعی‌الاسلام صادر شد و وی شهرتی بسزا یافت.[4]

تألیف فرهنگ فارسی برای حفظ هویت مسلمانان هندوستان

محمدعلى داعی‌الاسلام دریافت که ایرانیان مقیم هند به فرهنگ جامعی با زبان فارسی نیاز دارند و برای برآوردن این نیاز تلاش کرد، به دستوره «عثمان علیشاه» پادشاه مسلمان «دکن» -که به زبان فارسی هم علاقه‌مند بود- اداره فرهنگ نظام، به ریاست داعی‌الاسلام تأسیس شد. در سال ۱۳0۸ ه ش که وی به تهران آمد، جلد اول فرهنگ نظام را با خود به‌همراه آورد.[5]

تغییر تاکتیک تبشیر مسیحی از مناظره الهیاتی به اقدامات فرهنگی

تا آخر قرن ۱۲ هجری شمسی، مدل تبشیر مسیحیت به‌صورت ترویج شبهات الهیاتی بود. به این ترتیب که میسیونرهای مسلط به زبان فارسی و الهیات اسلامی از کشورهای خارجی به ایران اعزام می‌شدند تا با چاپ کتاب و ترویج شبهات ضد اسلامی در بین مردم اسلام را نابود کنند ولی این شبهات به‌جای اینکه در دل مردم رسوخ کنند، بیشتر حالت دفاعی ایجاد می‌کرد؛ به‌همین خاطر، غالب مردم ضد میسونرهای مسیحی خارجی بودند. با عدم موفقیت این روش مدل‌های جدیدی ابداع شد. در قرن ۱۳ هجری شمسی مسیحیت تبشیری دیگر مناظره الهیاتی نداشت و شروع به فعالیت‌های فرهنگی در بین مردم مسلمان کرد. داعی الاسلام نیز متوجه این اتفاق شده و روش خود را تغییر داد.

حذف زبان فارسی به عنوان گسست هویت فرهنگی مسلمانان هندوستان

زبان فارسی، پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور در دوره گورکانیان و زبان فرهنگی و علمی به‌شمار می‌رفت. اما پس از استعمار انگلیسی‌ها در سال ۱۸۳۲ میلادی زبان انگلیسی را با اجبار جایگزین زبان فارسی کردند.[6] زبان فارسی در دوره غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراتوری مغول، هندوستان به اوج پیشرفت خود رسید و فارسی زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان، شاعران بزرگی همچون «بیدل دهلوی» به «امیر خسرو دهلوی» و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی‌زبان شبه قاره هندوستان می‌توان از «اقبال لاهوری»، نام برد. همچنین فارسی زبانان هندوستان، واژه‌نامه‌های ارزشمندی برای زبان فارسی گردآوری کردند که از آن جمله می‌توان به «فرهنگ ابراهیمی» (از ابراهیم قوام‌الدین فروغی) و «فرهنگ آنندراج » (اثر محمد پاشا» اشاره کرد.

حذف رسم‌الخط فارسی در ایران برای شکست هویت اسلامی – ایرانی

در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، انجمن تغییر خط فارسی، توسط میسونرها در میسیون آمریکای تهران تشکیل شد. رئیس این انجمن «سهیل آذری»، از فارغ‌التحصیلان «کالج مسیحی البرز» بود که به مسیحیت تغییر کیش داد و در زمره میسیونرهای بومی میسیون پرسبیتری آمریکا در تهران شمرده می‌شد.

از طرفی سفارت امریکا هم از طریق حکومت پهلوی به ‌نبال تغییر خط فارسی بود. «ویلیامسن»، در گزارش ۱۲ مه ۱۹۲۹ میلادی خود، این موضوع را این‌چنین دنبال می‌کند: «احتراماً به پیوست، رو نوشتی از یک یادداشت درباره جزوه آقای تقی‌زاده در حمایت از لاتین‌سازی الفبای ایران ارسال می‌گردد. با اینکه دولت ایران تاکنون هیچ اقدام قطعی در مدرن‌سازی نظام نوشتاری صورت نداده است، ولی می‌توان حدس زد که این مرحله از غربی‌سازی همواره مد نظر رهبران ترقی خواه ایرانی بوده است. بروشور آقای تقی‌زاده، ظاهرا گام اول برای آشناسازی افکار عمومی با این تغییر است.»[7]

پروژه بزرگ تغییر رسم‌الخط و زبان محلی در مناطق اسلامی

یکی از پروژه‌های مهم استعمار مسیحی، تغییر رسم‌الخط به لاتین است. یکی از توجیهات این پروژه این بود که خط لاتین بسیار آسان است و کودکان بهتر آن را می‌آموزند. نکته مهم آن‌که خط فارسی نشان از هویت اسلامی ایرانی است.؛ چرا که منابع ادبی، علمی و دینی با این خط نوشته شده و با تغییر رسم‌الخط، نوعی گست هویتی برای سال‌های آینده پیش خواهد آمد. نسل جوان دیگر نمی‌تواند کتاب‌های گذشتگان را بخواند و با گسست هویتی رو‌به‌رو می‌شود. در ترکیه نیز در سال ۱۹۴۷ میلادی بر اساس قانون شماره ۱۳۵۳ که به نام «قانون انقلاب حرف» شناخته می شود. رسم‌الخط تغییر یافت. با این اقدام تمام ارتباطات فرهنگی، دینی و علمی نسل جدید ترک با گذشتگان خود حذف شد.

مخالفت صریح علما با تغییر خط فارسی

«آیت‌‌الله بروجردی (ره)» با شناسایی اهداف این اقدام فرهنگی، مخالفت صریح خود را اعلام کرد. این اقدام، تلاش سفارت آمریکا و همین‌طور میسیونرهای میسیون آمریکا در ایران را شکست داد.

اگر مقاومت و مخالفت مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (ره) نبود، خط فارسی ایران را به خط لاتین تغییر می‌دادند. ایشان صریحاً اعلام کردند: «این اجازه نمی‌دهم، رسم‌الخط فارسی تغییر کند و عوض شود… هدف اینان از تغییر خط، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زنده‌ام اجازه نمی‌دهم، این کار را عملی کنند. به هر جا که می خواهد، منتهی شود.»[8]

داعی‌الاسلام و حفظ زبان فارسی در هندوستان

داعی‌الاسلام که برای کمک به شیعیان در مواجهه با میسیونرهای مسیحی اروپایی به هندوستان رفت، تا تغییر تاکتیک مسیحیت تبشیری را شناخت، دست از نوشتن و مناظرات الهیاتی کشید و به‌سوی تأسیس انجمن‌های زبان فارسی در میان مسلمان هندوستان رفت. از طرفی، شروع به تدوین کتب زبان‌شناسی فارسی کرد، تا زبان فارسی را به‌صورت آکادمیک در دانشگاه حفظ کند. با اینکه زبان فارسی در هندوستان ممنوع گردید، ولی به‌صورت دانشگاهی تدریس می‌شد. نخبگان مسلمان با خواندن منابع فارسی، هویت دینی، فرهنگی و علمی نسل گذشته را برای نسل جوان بیان می‌کردند.

اتهام به اسلام

دشمنان اسلام تلاشی دارند، اسلام را در مقابل هویت ایرانی قرار دهند. در صورتی که هویت اسلامی – ایرانی سال‌هاست، به هم پیوند خورده است. اصرار بر تغییر خط فارسی از سوی مدعیان ایران‌دوست، نشان از یک نفاق است، چرا که تغییر خط فارسی به‌معنای نابودی و از بین بردن ریشه‌ها و فرهنگ ایرانی است. انسان‌شناسان و فرهنگ‌شناسان با تغییر هدفمند سیاسی در فرهنگ مخالف هستند و آن را برای نسل آینده خطرناک می‌دانند. چرا که نسل جوان با یک بحران هویتی روبه‌رو خواهد شد.

نقادان مسیحیت در دوران فرا مدرن

چنانچه گذشت، داعی‌الاسلام به‌عنوان یکی از نامداران در نقد مسیحیت و دفاع از اسلام در زمان شبهه‌افکنی میسیونرها، مناظره الهیاتی می‌کرد و در زمان هجمه به زبان فارسی، برای ضربه‌زدن به هویت ایرانی – اسلامی به میدان آمد و منابع فاخری برای فارسی تدوین کرد.

حفظ زبان امروزه با پیشرفت علوم اجتماعی و بهره‌گیری مسیحیت صهیونیستی از علوم جدید و موضوعات بین فرهنگی برای نفوذ، نیاز است، نقادان در کنار تسلط به الهیات اسلامی و مسیحی ،از متخصصان میان‌رشته‌ای نیز مشورت گیرند تا در مواجهه با مسیحیت صهونیستی، نقد به بهترین صورت انجام گیرد.

داعی‌الاسلام با پایان دوره قاجار و ورود به قرن ۱۳ هجری شمسی تلاش کرد، خود را با اقتضائات زمان وفق دهد. نقادان مسیحیت در دوران علوم فرامدن نیز می‌بایست به موضوعات جدید اشراف بیشتری داشته باشند و از مشورت با متخصصان بین‌رشته‌ای بهرمند گردند.

منبع: روشنا، تابستان و پاییز ۱۴۰۱، شماره ۹۳ و ۹۴، صص۸۴-۸۶.

[1]. صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، انتشارات کمال، ج۱، ص۲۴۱.

[2]. نیکوهمت، احمد، بررسی تحلیلی زندگی، آثار و افکار داعی‌الاسلام، ص ۴۳۸.

[3]. صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، انتشارات کمال، ج۲، ص۲۹۱.

[4]. همان، ۲۹۱.

[5]. دستگردی، وحید، «داعی‌الاسلام»، صص۳۹۹- ۴۰۰.

[6]. Clawson, Patrick. Eternal Iran, 2005, p 6.‌

[7]. محمدقلی، مجد، از قاجار به پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۹، صص ۵۶۴ تا ۵۶۶.

[8]. احمدی، مجتبی، چشم و چراغ مرجعیت، مصاحبه‌های ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت‌الله بروجردی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۷۹، ص۱۶۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.