شاید خرافات به عنوان یک پدیده مصنوع دست بشر تنها معضلی باشد که به رغم تغییر و تحولات و رشد و توسعه جوامع هنوز به حیات خود ادامه میدهد و نهتنها از شدت آن در قرون اخیر کاسته نشده، بلکه به نظر میرسد روز به روز طرفدارانش نیز زیاد شدهاند. حوزه اشاعه خرافات و توسعه فرهنگ مربوط به آن برغم تصور عامه، تنها محدوده اعتقادات را در برنمیگیرد بلکه دامنه نفوذ اندیشه و رفتارهای خرافی گاه تا حد بینهایت در زندگی بشر پیش رفته است. بر اساس بررسیهایی که توسط برخی موسسههای مهم پژوهشی انجام شده به جرأت میتوان گفت که “خرافات ” در تمام زمینههای زندگی بشر نضج گرفته هیچ یک از دستاوردهای مادی و معنوی در جهان و هستی مصون از آسیبهای این پدیده نماندهاند. اعتقاد به آنچه که واقعیت ندارد و فرار از آنچه که واقعیت دارد، بهعنوان یکی از مهمترین شاخصهای خرافات بهشمار میرود.
توسل به رمالان و پیشگویان و طلب کمک کردن از موجودات غیر ملموس و نگاه کردن به رمل و اصطرلاب تنها گوشهای از خرافات در میان مردم جهان بهشمار میرود. امروزه خرافات به حدی در باورهای مردم و اقوام گوناگون رسوخ کرده و خود را چنان با آیین ها شعائر حقیقی یک شکل و همقواره کرده که تمیز و تشخیص آن بسیار مشکل و بعضا حتى غیرممکن مینماید تا حدی که عدهای زندگی بدون پایبندی به خرافات خودساخته را محال میپندارند. عقل و اندیشه ابزارهای کارآمدی هستند که موقعیت انسان را در عالم هستی مشخص میکنند و اگر انسان نتواند بهنحو نیکو از این دو استفاده کند، برای مقابله با ناتوانی خود در برابر موجودات دیگر ناچار متوسل نیروهای مافوق تصور و پدیدههای خرافی خواهد شد که تمامی مصنوع دست خود او هستند. متاسفأنه بسیاری از مردم اعتقادی به خرافی بودن برخی اعتقادات خود ندارند و در برخی اوقات حتی باورهای خرافی خود را مقدم بر باورهای اصولی دانسته و تبعیتپذیری ویژهای از تعالیم خرافی و فرهنگ مربوط به آن در زندگی روزمره خود دارند. هستند کسانی که با مطالعه و برداشتهای صحیح در تشخیص باورهای درست از باورهای غلط موفق عمل کرده اند. اما باید پذیرفت که نفوذ اندیشههای خرافی در بسیاری از جوامع تا حدی است که تشخیص آن را بسیار سخت کرده است.
برخی از متفکران و روانشناسان در زمینه شناخت “خرافات” تا حدی پیش رفتهاند که دچار نوعی وسواس و افراط شده بطوری که هرگونه پایبندی به سنتها و آیینهای کهن اجتماعی را نیز به اشتباه به دیده خرافات مینگرند. در مقابل برخی نیز رویه اعتدال و مدارا در پیش گرفته و اعتقاد دارند که اساسا خرافاتی وجود ندارد و انسانها بر اساس نیاز و با علم به این که نیرویی مافوق آنها وجود دارد، به اشیاء و فرهنگهای فرادستی روی میآورند. در برخی از جوامع صنعتی از جمله کشورهایی مانند ایتالیا، یونان، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین و حتی کشورهای صنعتی مانند آمریکا و ژاپن گسترش پدیدههای انحرافی و تمسک به عقاید خرافی به حدی است که حتی افشار روشنفکر و تحصیل کرده نیز بدون اینکه اعتقاد محکمی به ساختار این پدیده داشته باشند در بسیاری از موارد در مقابل “خرافات” یک تابع محض هستند.
در دستهبندی خرافات می توان:
- به برخی از باورهای رایج در آیین و سنت ها اشاره کرد.
- برخی از نشانه های خرافات را نیز می توان در امور مربوط به دین و اعتقادات مذهبی جستجو کرد.
- در برخی از موارد عقاید خرافی در ستیز با مخالفان و دشمنان بخصوص در عرصه دین و فرهنگ طرح شده است.
- در پاره ای از موارد دیگر نیز برای فرار از واقعیت ها بوده است.
- پیروان برخی از مذاهب و مسلک ها برای سرکوب ادیان و مذاهب دیگر غالبا به طرح موضوعات خرافی روی می آورند و با بزرگنمایی برخی موضوعات و باورها و با بابرگزاری برخی آیین های مضحک سعی در تخریب چهره رقیب داشته و دارند.
- به سخره گرفتن شخصیت های مذهبی و روحانی توسط مخالفان ادیان و نیز به مضحکه کشاندن عقاید دینی و آیین های اعتقادی یک مذهب یا مسلک توسط پیروان مذهب یا مسلک دیگر.
- برگزاری برخی جشن ها و آیین های ویژه برای تخریب و تحقیر چهره های برجسته ادیان تنها بخشی از مراسمی است که این روزها در میان برخی معتقدان به عقاید خرافی مشاهده می شود.
- این شیوه ها که امری رایج و تقریبا ثابت در برخی جوامع است، رفته رفته به سنت های غلطی تبدیل شده اند که برخی از آنها بدون هیچ توجیه منطقی سالهای سال در جامعه به حیات خود ادامه داده اند.
در همه این موارد یک نکته روشن و واضح وجود دارد و آن هم جهل به برخی از ناشناخته ها، ناگفته و نادیده ها است
دین اسلام در برخورد با باورهای غلط رایج به شیوه های متفاوتی رفتار کرده است.
- در بسیاری از موارد حتی با ستیز رو در رو نسبت به اصلاح رفتارهای غلط اقدام کرده است.
- تشویق به آگاهی و اندیشیدن
- ترغیب به آموختن علم و تلاش برای خروج از ظلمت و تاریکی
- پناه بردن به خدا از شر شیطان
- اقدام به “اصلاح” در مقابل “افساد”
- ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر در مقابل اشاعه فرهنگ های غلط و غیر اخلاقی در جامعه
- و در نهایت جهاد در مقابل کفر و شرک
از جمله مواردی هستند که دین اسلام برای آلایش جامعه از رفتارها ناهنجاری ها و عقاید خرافی به مسلمانان توصیه کرده است.
موضوع دیگری که پس از جهل، جامعه را به سمت خرافات سوق می دهد، ضعف و ناتوانی انسان در مقابل طبیعت و موجودات دیگر است. انسان موجود ناتوانی است که اگر قدرت تکلم و تفکر از او سلب شود قادر به دفاع در برابر موجودات بسیار ضعیف نخواهد بود. عقل و اندیشه ابزارهای کارآمدی هستند که موقعیت انسان را در عالم هستی مشخص می کنند و اگر انسان نتواند به نحو نیکو از این دو استفاده کند برای مقابله با ناتوانی خود در برابر موجودات دیگر، ناچار متوسل نیروهای مافوق تصور و پدیده های خرافی خواهد شد که تمامی مصنوع دست خود او هستند. انسان برای فرار از تاریکی جهل و پوشاندن ضعف خود به شیوه ها و عقاید خرافی روی می آورد. این باور غلط تا به جایی در نزد انسان نضج گرفته که خواسته یا ناخواسته به ابزاری کارآمد برای سرکوب دشمنان نیز بکار گرفته می شد. اما به راستی راه چاره چیست و چگونه می توان عقاید خرافی را نابود یا حداقل آن را در جامعه کاهش داد؟
به نظر می رسد تنها راه مبارزه با خرافات، فرهنگ سازی صحیح و به کار گرفتن تعالیم ناب و سره(خالص-بی پیرایه) دین اسلام است که چنانچه توسط رهبران و کارشناسان به درستی در جامعه به کار گرفته و ترویج شود به طور یقین می تواند جامعه را به سمت “اصلاح” هدایت کند.
قابل توجه اینکه، طبق بررسی صورت گرفته کشورهای هند، چین، یونان و آمریکا به ترتیب چهار رتبه برتر خرافی ترین کشورهای دنیا هستند.
اما از نگاهی دیگر: در پاسخ به این سوال اصلی که چرا مردم ادعاهای باور نکردنی و خرافه را می پذیرند؟ از سه منظر جامعه شناسی، فلسفه و معرفت شناسی و نیز روان شناختی که بسیار متین و مهم هستند می توان به طور خلاصه این دلایل را به شرح زیر ارائه نمود.
الف- برخی از علل جامعه شناخی
۱- ساختار اجتماعی و فرهنگی متصلب(فرهنگ بسته)
۲- ضعف فرهنگ نقد و قوی بودن فرهنگ نقل
۳- باز کردن چتر تقدس بر انواع باورها و ادعاهای ساخته و پرداخته جامعه
۴- هزینه بالای نو اندیشی و یا باز اندیشی در باورهای عمومی
۵- ضعف یا نبود اخلاق مسئولیت (فرار از مسئولیت پذیرش باورها)
۶- فرهنگ تبعیت پذیری
۷- فرار از واکنش های قهرآمیز و طرد کننده دیگران
۸- ترس از پیامدهای نو سازی اعتقادی
۹- ضعف در فرهنگ گفت و گو و عدم مهارت گفت وگو (محدود بودن فضای دیالوگ)
۱۰- حل نشدن مشکلات و معضلات عادی زندگی به وسیله شیوه های متعارف عقلانی و علمی
۱۱- تنگدستی و فقر که موجب می شود افراد نتوانند مسائل و مشکلاتشان را از طریق شیوه ها و روش های مرسوم و متعارف حل نمایند.
۱۲- غلظت بالا و ابهام شدید شرایط اجتماعی و به ویژه تیره بودن آینده
۱۳ – محاسبه ناپذیری شرایط اجتماعی – سیاسی (نوعی بی نظمی و گسیختن ظاهری روابط علی و سلسله علل)
١۴- اجبار در همرنگی با جماعت و چون دیگران زیستن
١۵ عدم قدرت فهم درست مسائل و مشکلات پیرامون
١۶- احساس عدم قدرت تاثیر گذاری بر شرایط و مدیریت آنها
ب – برخی از علل معرفت شناسی
۱- ضعف در نحوه درست اندیشیدن
۲- فقدان اخلاق باور و بی مسئولیتی در برابر پذیرش باورها
۳- ضعف تعهد عقلی در پذیرش باورها
۴- گرفتار آمدن در بن بست اعتقاد و تسلسل ها
۵- ارزش پایین تفکر انتقادی و عدم مهارت در به کارگیری آن
۶- پایین بودن ارزش دانایی و معرفت
۷- فقدان اراده دلیل خواهی و استفاده از دلیل
۸- زیستن بی خبرانه در یک پارادایم و فضای فکری بسته (بن بست اعتقاد)
9- مشوش و مغشوش بودن عرصه شناخت
۱۰- مواجه غیر مستقیم و ورای حجاب ها با حقایق
۱۱ – ناتوانی عمومی در سنجش باورها و معتقدات
1۲ – ترس از بازنگری و سنجش باورها و اعتقادات
۱۳ کم اهمیت شمردن باورهای موجه و صدق قضایا
ج- برخی از علل روان شناختی
۱ – نیاز به تائید شدن
۲ – نیاز به دوست داشته شدن
۳- نیاز به حمایت و کمک دیگران
۴- نیاز به پیوند با دیگران
۵- نیاز به امنیت خاطر
۶- فرار از مسئولیت پذیری
۷- گریز از تنهایی
۸- شرطی شدن آدمی در برابر امور تصادفی
۹- تکمیل تحلیل ذهنی توسط امور خرافی
۱۰ – نقش آرامش آفرینی خرافات در شرایط اضطراب