مولوی عبدالحمید

فرقه پژوهی

مولوی عبدالحمید در واکنش به صدور حکم اعدام برای عده‌ای از اغتشاشگران فتنه اخیر، در خطبه‌های نماز جمعه ادعا کرده، تنها در مسئله قصاص، اعدام جایز است و اسلام جواز به قتل و اعدام نداده است. این سخنان در حالی بیان شده که بر اساس مذهب حنفی، حاکم بر اساس مصلحت و سیاست، می‌تواند بر خلاف احکام مذهب، امر به اعدام و قتل دهد.

اخیراً آقای عبدالحمید در خطبه‌های نماز جمعه، ادعا کرده که در برداشت آنان از اسلام، چیزی به اسم اعدام وجود ندارد و تنها در احکام اسلام، قصاص وجود دارد. او در خطبه‌های نماز جمعه با اشاره به صدور احکام اعدامی که اخیراً از سوی قوه قضائیه در رابطه با بعضی از اغتشاشگران صادر شده، نسبت به این حکم‌ها اعتراض کرده و مدعی شده در احکام اسلامی چیزی به عنوان اعدام وجود ندارد و تنها حکم قصاص در برابر قتل، صادر شده است.

در پاسخ به این سخنان، چند نکته بیان می‌شود:

نکته اول؛

قطعاً هر مسلمانی با خواندن آیات قرآن کریم، متوجه خواهد شد که خدای رحمان به غیر از احکام قصاص در برابر قتل، در مواردی نیز جواز به قتل داده است. خداوند متعال در آیاتی خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا * مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا [أحزاب/60و61] اگر منافقان و کسانى‌که در دل‌هایشان مرضى است و آنها که در مدینه شایعه پرانی می‌کنند، از کار خود باز نایستند، تو را بر آنها مسلط مى‌گردانیم تا از آن پس، جز اندکى با تو در شهر همسایه نباشند * و از همه جا طرد می‌شوند و هر جا یافته شوند، گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید!»
باید گفت، بر اساس این دو آیه شریفه، خداوند متعال در غیر از موارد قصاص، دستور به قتل عده‌ای از صحابه‌ای که منافق بوده‌اند، داده است. این دو آیه شریفه بیان از حکم قتل و اعدام در غیر از مسئله قصاص دارد.

نکته دوم؛

فقهای مذهب حنفی در موارد متعددی فتوا به جواز قتل و اعدام داده‌اند. این‌گونه فتاوا که در فقه حنفی مشهور به قتل مصلحتی و یا قَتل عَلَى السِّیَاسَه است، در هنگامی صورت می‌گیرد که حاکم و یا امام جامعه بر اساس مصلحتی که خود آن را لحاظ می‌کند، به انجام آن اقدام کرده و مسلمان و یا مسلمانان حنفی مذهب را اعدام می‌کند.

نکته مهمی که در این قسمت باید به آن توجه داشت، آن است که این فتوا برای کسی یا کسانی‌که قاتل هستند، صادر نشده و به منزله قصاص نیست. فخرالدین زیلعی حنفی از علمای مشهور احناف (متوفای 743 هجری قمری) در کتاب فقهی خود با اشاره به احکام زنا و هم‌چنین احکام عزل، به قتل بر اساس مصحلت اشاره می‌کند و می‌نویسد: «امام و حاکم جامعه می‌تواند در مورد کسی‌که عادت به انجام کاری حرام کرده و یا آنکه با تکرار یک گناه آن را حلال دانسته است، فتوا به قتل او دهد.»(1)

در توضیح این فتوا باید گفت، فقهای حنفی می‌گویند: اگر مسلمانی به انجام گناهی عادت کرده (همانند زنای محصنه و یا عزل منی از همسر حره خود) و یا آنکه گناهی را حلال شمرده است، حاکم و یا امام جامعه بنا بر مصلحت و سیاست مدنظرش، می‌تواند او را به قتل برساند و اعدامش کند. این در حالی است که بر اساس فتاوای فقهای احناف و بر خلاف فتاوای سه مذهب دیگر اهل سنت، کسی‌که زنای محصنه انجام داده، حتی حکم تعزیر نیز ندارد؛ در حالی‌که بر اساس مصلحت و سیاست مدنظر، حاکم می‌تواند زانی را اعدام کند. بر اساس آنچه گفته شد، سخنان آقای عبدالحمید مخالف فتاوای فقهای احناف است.

نکته سوم؛

یکی از اعتقاداتی که علمای اهل سنت در کتاب‌های خود به آن اشاره کرده‌اند، حکم قتل برای کسانی است که منکر پذیرش خلافت شیخین هستند. ابن عساکر مورخ مشهور اهل سنت، در کتابش با اشاره به این اعتقاد می‌نویسد: «محمد بن سهل که جایگاه ویژه‌ای نزد اهل سنت دارد، نقل می‌کند که از طبری مورخ مشهور اهل سنت شنیدم که روزی می‌گفت: از ابن صالح اعلم پرسیدم: کسی‌که بگوید ابوبکر و عمر امام من نیستند، کار او چگونه است؟ او در پاسخ گفت: او مبتدع و بدعت‌گذار است. در این هنگام طبری با انکار سخنان ابن اعلم، به او گفت: هر کسی که بگوید ابوبکر و عمر امام من نیستند، باید کشته شود، باید کشته شود.»(2)

این سخنان طبری که بسیاری از علمای اهل سنت با آب و تاب در کتاب‌هایشان آن را بیان کرده‌اند، اشاره به اعدام و قتل به غیر از قصاص دارد. زیرا شیعیان امامیه با انکار امامت ابوبکر و عمر، محکوم به قتل و اعدام شده‌اند، در حالی‌که بر اساس سخنان عبدالحمید، اعدام تنها برای قصاص است و در جای دیگری صورت نداده است.

پی‌نوشت:

1-فخر الدین حنفی، تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق وحاشیه الشلبی، ج3، ص181، المطبعه الکبرى الأمیریه – بولاق، قاهره، چاپ اول، 1313 هـ ق. «فَهُوَ [القتل] مَحْمُولٌ عَلَى السِّیَاسَهِ وَهُوَ جَائِزٌ عِنْدَنَا حَتَّى لَوْ رَأَى الْإِمَامُ فِی قَتْلِ مَنْ اعْتَادَهُ مَصْلَحَهً جَازَ لَهُ قَتْلُهُ أَوْ یُحْمَلُ ذَلِکَ عَلَى الْمُسْتَحِلِّ …»

2-ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج52، ص201، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، 1415 هـ ق، 1995 م. «أخبرنا محمد بن علی بن محمد بن سهل المعروف بابن الإمام صاحب محمد ابن جریر الطبری قال سمعت أبا جعفر محمد بن جریر الطبری الفقیه وهو یکلم المعروف بابن صالح الأعلم وجرى ذکر علی بن أبی طالب فجرى خطاب فقال له محمد بن جریر من قال إن أبابکر وعمر لیسا بإمامی هدى أیش هو قال مبتدع فقال له الطبری إنکارا علیه مبتدع مبتدع هذا یقتل من قال إن أبا بکر وعمر لیس إمامی هدى یقتل یقتل.»

با تشکر از تهیه کننده مطلب آقای محمدجواد مهریار