فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران
بارها گفته شده بهائیان تا زمانی که اقدامی درباره آشکارسازی مسلک خود نداشته باشند و دست به تبلیغ نزنند، همچون سایر افراد از حق تحصیل در مدارس و دانشگاهها برخوردار هستند.
اما “حقوق بشر” ، این مفهوم برآمده از غرب امروز بیش از آنکه جنبه آرمانی داشته باشد، به «ابزاری» برای پیشبرد منویات گروههای معاند، بهویژه جریانهای فرقهای مبدل شده است.
نمود بارز این امر را میتوان در رفتارهای فرقه تشکیلاتی بهائیت مشاهده کرد. بهائیان از آغاز شکلگیری تشکیلات سازمانیافته خود با عنوان «بیتالعدل» (واقع در فلسطین اشغالی) تا به امروز، نفوذ در محافل ـ بهاصطلاح ـ حقوق بشری را در دستورکار قرار داده و از طرق مختلف، از جمله دست گذاشتن بر حوزههای حساسیتبرانگیزی مانند آموزش و پرورش، حقوق زنان، اعتراضات سیاسی، اقلیتهای دینی (تلاش برای خلط خود با اقلیتهای دینی رسمی) و امثالهم، میکوشند نظام جمهوریاسلامی را به نقض حقوق شهروندی افراد، متهم سازند.
این ادعاها در حالی است که بررسی اسناد و شواهد موجود، حکایت از جعل و تحریف حقایق، وارونهنمایی مسائل و حتی دروغپردازی در راستای سیاست همیشگی «مظلومنمایی» این فرقه دارد.
در این میان، مسئله آموزش و پرورش با توجه به پیوند آن با حقوق کودکان و شهروندی از یکسو و کارنامه پر و پیمان بهائیت در این حوزه، از تأسیس مدارس بهائی (پیش از انقلاب) تا راهاندازی دانشگاه زیرزمینی موسوم به «بیهه» از سویدیگر، اهمیتی مضاعف داشته و همواره به عنوان یکی از اهرمهای فشار به صورت نوبهای و به اقتضای شرایط ، از آن سود میجویند.
مصادیق در این زمینه، بسیار است؛ «بانی دوگال»، نماینده ارشد جامعه بینالمللی بهائیان در سازمان ملل متحد، در سال ۱۳۸۶ مدعی شده بود: «در عرض یک ماه، دستکم در ده شهرستان حدود ۱۵۰ مورد توهین، بدرفتاری و حتی خشونت بدنی در مدارس و حدود ۷۶ مورد آزار و بدرفتاری روانی و جسمی در دبیرستانها علیه کودکان، نوجوانان و جوانان بهائی گزارش شدهاست.»(۱)
«سیمین فهندژ»، دیگر نماینده بینالمللی تشکیلات بهائی نیز طی یک مصاحبه در این زمینه ابراز میدارد: «جوانان بهائی هم مثل تمام جوانان دیگر که در ایران زندگی میکنند، علاقه دارند … در کشوری که زندگی میکنند، بتوانند درس بخوانند، آزادانه شغل پیدا کنند و تشکیل خانواده بدهند؛ در واقع، بدون ترس از بیان عقیدهشان بتوانند یک زندگی عادی داشته باشند، اما وقتی این حقوق اولیه از ایشان سلب میشود، به طور طبیعی دنبال راهی خواهند گشت که بتوانند از طریق آن، نهتنها از حقوق خود بلکه از حقوق دیگران هم دفاع کنند. مجموعه فعالان و سازمانهای دیگری از ایندست که شروع به فعالیت کردند، راه و در واقع ظرفی از فعالیت را ایجاد کردند تا بسیاری از افرادی که علاقه داشتند در این زمینه فعالیت و از حقوق دیگران دفاع بکنند، بتوانند به فعالیت بپردازند و البته با فعالیتشان در این رابطه، مفید واقع شوند».(۲) و بدینسان، فعالیت بهائیان در گروههای فشار ـ غیرقانونی ـ را تحت عنوان «ظرفی برای دفاع از حقوق خود و دیگران» توجیه میکند.
نکته قابلتأمل، اذعان متبریان بهائی به برخورداری از کلیه حقوقشهروندی، از جمله حق تحصیل در مراکز آموزشی و آموزشعالی است. بسیاری از بازگشتگان این فرقه در افشاگریهای خود، نسبت به اهمیت نقش تبلیغی در اعضای بهائی تأکید نمودهاند که همانا محوریترین علت برخوردهای احتمالی با عناصر متخلف است. «شوقی افندی» (سومین سرکرده بهائی) در یکی از نامههای خود اذعان میدارد: «در خصوص امر تبلیغ در دانشگاهها و دانشکدهها؛ این کار، بسیار مهم است زیرا دانشجویان به طور کلی دارای فکری روشناند و کمتر تحت نفوذ سنن میباشند. اگر امرا… به نحو شایسته و درستی به آنان معرفی شود، در ظل آن داخل میشوند و عقل و عواطفشان به طور مناسبی ارضا میگردد. با این وجود، چنین تلاشی باید فقط از جانب افرادی دارای تربیت دانشگاهی و در نتیجه آشنا به افکار جوانان باهوش و تحصیلکرده صورت پذیرد.»(۳)
به تعبیر بهتر، بهائیان یا پیروان هر فرقه و آیینی، فارغ از تعلقات دینی، قومی و مذهبی خود، تا زمانی که در مسیر ضربه زدن به ارکان نظام ـ بر اساس احکام مصرح در قانون ـ گام برندارند، از کلیه حقوق شهروندی ـ برابر با تمام آحاد جامعه ـ از جمله حق مسکن، آموزش و پرورش، اشتغال و … برخوردارند و هر فردی که قوانین را زیر پا گذارد ـ اعم از مسلمان یا بهائی ـ مورد مؤاخذه قرار خواهدگرفت.
از طرفی، فعالیت مراکز زیرزمینی چون دانشگاه بیهه از سوی بهائیت که همواره تعطیلی آن را در بوق و کرنا میکنند، کاملاً غیرقانونی بوده که از قضا برخلاف دستورهای سرکردگان بهائی مبنی بر لزوم مراعات قوانین کشورهای محل سکونت بهائیان نیز هست. ضمن اینکه مطابق بررسیهای بهعمل آمده، کلیه مواد آموزشی و تربیت دانشجویان در این مرکز با محوریت اهداف بهائی صورت میگیرد که تربیت یک «مبلغ» تمامعیار، نخستین مقصد آن است. بسیاری از رشتهها و واحدهای گنجانده شده در این مؤسسه نیز مستقیماً بهائیت را آموزش میدادند، نظیر رشته «معارف » یا درس «زمینه کلی تعلیم و تربیت بهائی» و حتی «عربی».
با تمام این اوصاف، بهائیان تا زمانی که اقدامی در خصوص آشکارسازی مسلک خود نداشته باشند و دست به تبلیغ نزنند همچون سایر افراد از حق تحصیل در مدارس و دانشگاهها برخوردار بوده و هستند و امروز، بهائیان زیادی از دانشگاههای کشور فارغالتحصیل شدهاند.
بنابراین گزارشهای افرادی چون «دیان علائی» یا ارائه لیستهای سالانه تحت عنوان «محرومان از تحصیل» به محافل ـ بهاصطلاح ـ حقوق بشری و یا ارائه نمایشهای رسانهای در این زمینه را باید در راستای اهداف کلان تشکیلات بهائی در عناد با نظام جمهوریاسلامی و تلاش برای ضربه به ارکان آن دانست که از همان آغازین لحظات پیروزی انقلاباسلامی و از دست دادن جایگاه و نفوذ خود در رژیم پهلوی در دستورکار فرقه مزبور قرار گرفت.
پینوشت:
1-«مصائب دانشآموزان بهائی در مدارس ایران»، سایت توانا.
2-اقلیتها و مجموعه فعالان؛ در گفتگو با دیان علایی و سیمین فهندژ، دو تن از نمایندگان جامعهی بین المللی بهاییان، خطصلح، ۲۰ اسفند ۱۳۹۴.
3-مکتوب مرقومه از شوقی افندی به یکی از بهائیان، ۳ فوریه ۱۹۳۲