فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران:
بهائیتی که به ظاهر مدعی است طبقه روحانی ندارد، به قلوب تعلّق دارد و احکام اسلامی را منسوخ می داند، این تصور را ایجاد می کند که خمس و زکات در فرقه اش منتفی شده است. اما همین بهائیت با عناوینی جدید، پرداختی قابل توجهی برای مرجعیت سازمانی خود بیت العدل و مبلّغ های تشکیلاتی اش که جایگزین قشر روحانی ادیان دیگر هستند را فراهم کرده است.
تشکیلات بهائی در تبلیغات خود با ادعای حذف طبقه روحانی در بهائیت، این تصویر را در ذهن ایجاد می کند که پیروان این فرقه از پرداخت خمس و زکات معاف هستند. همچنین تشکیلات بهائی با کنایه به اختصاص بخشی از دریافتی خمس در اسلام به امور تبلیغی که شامل ارتزاق علمای دین (که به دلیل فعالیت های تحصیلی – تبلیغی امکان اشتغال ندارند) هم می شود، سعی دارد خود را از حیث نداشتن مبلّغ حقوق بگیر نیز ممتاز جلوه دهد.
اما تشکیلات بهائی که تصور می شود خمس و زکات را از مسلک خود حذف کرده و با حذف طبقه روحانی، تنها با قلوب مردم سرکار دارد و مسلکی کاملاً مردمی است، به عناوین و اسامی دیگر همین خمس و زکات را از پیروانش دریافت و صرف امور تشکیلاتی اش می کند. چنان که با تغییر نام و نصاب خمس به حقوق الله و بدون تغییر نام و نصاب زکات اسلام، آن را از بهائیان دریافت می کند؛ اما تفاوت کار اسلام و بهائیت از این حیث در کجاست؟!
در بهائیت وقتی تمام دارایی یک فرد بهائی، به میزان نوزده مثقال طلا برسد، باید نوزده درصد از آن را به عنوان حقوق الله به بیت العدل پرداخت نماید. در کتاب احکام بهائیان، درباره حقوق الله آمده است: «در الواح الهیه نازل شده، هرگاه کسی مالک شود، معادل نوزده مثقال ذهب (طلا) باید حق الله از آن ادا نماید.»(1) یعنی پیش از آنکه فرد بهائی صاحب مال بداند آیا درآمدش برای مصرف سالانه اش کفایت می کند یا نه، نوزده درصد از درآمدش را باید به تشکیلات بهائی بپردازد و این عنوان پرداختی، برای تمام بهائیان واجب است: «ادای حقوق… از فرائض واجبه احبّای الهی است.»(2)
تفاوت آن با خمس در اسلام در این است که خمس نه مثل بهائیت به تمام دارایی، بلکه به باقیمانده و اضافه اموال از مصرف یک سال شخص تعلق می گیرد؛ یعنی اگر از مصارف سالانه شخص، مالی اضافه آمد، یک پنجم آن را به عنوان خمس انفاق می کند و اگر هم از مصارف سالش مبلغی اضافه نیامد، بر خلاف بهائیت، پرداخت خمسی به عهده اش نیست.
فرقه ای که به احکام اسلامی ایراد می گیرد و آن ها را پوسیده و منسوخ می نامد و با ادعای حذف طبقه روحانی و حتی ورود به امور مالی و حکومتی را از فرقه اش رد می کند، در خصوص زکات نیز کاملاً از اسلام کپی برداری کرده است؛ چنان که در متون بهائی آمده است:
«قَد کتب عَلیکم تَزکیهُ الأقوات و ما دُونها بالزَّکوه هذا ما حکم به مُنزل الآیات فی هذا الرّقّ المنیع (3)؛ به تحقیق نوشته شده بر شما تزکیه (پاک کردن) خوردنی ها و غیر آن ها به وسیله زکات. این است آنچه حکم کرده به آن، فرو آورنده نشانها در این برگ سفید و بزرگ.» پیرامون نصاب زکات در بهائیت هم می خوانیم: «درباره زکات هم امر نمودیم کما نزل فی الفرقان (همانطور که در قرآن نازل شده) عمل نمایند.»(4)
آری؛ تشکیلاتی که به ظاهر مدعی است طبقه روحانی ندارد و این تصور را ایجاد می کند که خمس و زکات در فرقه اش منتفی شده (با تغییر نام)، قشر مبلّغ حقوق بگیر بهائی را نیز جایگزین قشر روحانی در فرقه خود کرده است.(5)
رهبران این فرقه با عناوینی جدید و دخل و تصرفی نابخردانه در احکام اسلام، پرداختیِ قابل توجهی برای مرجعیت سازمانی خود بیت العدل و مبلّغ های تشکیلاتی اش که جایگزین قشر روحانی در ادیان دیگر هستند را فراهم کرده است.(6)
عکس مربوط به هائیان یزد سال 1313 ش، و جلسه ای مربوط به پرداخت حقوق الله به اربابان فرقه بهائیت می باشد.
پینوشت:
1- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، بی جا: موسسه ملی مطبوعات امری، بی تا، باب 9، ص 94.
2- همان، باب 9، ص 101.
3- حسینعلی نوری، اقدس، نسخه الکترونیکی، ص 138، بند: 146.
4- حسینعلی نوری، اقدس (رساله پرسش و پاسخ)، نسخه الکترونیکی، ص 75.
5- «… ولی مبلّغین که حِرَف و صنایعی ندارند و کسب و تجارتی نمی نمایند شب و روز به تبلیغ مشغولند، یاران الهی باید از آنان ملاحظه نمایند و طوعاً در نهایت روحانیّت اِعانتی از آنان بکنند»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخه الکترونیکی، ص 252.
6-«حقوق الله راجع بولی امر الله است تا در نشر نفحات الله و ارتفاع کلمه الله و اعمال خیریه و منافع عمومیه صرف گردد»: فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، نسخه الکترونیکی، ص 234.