جهانی‌شدن و جنبش‌های نوپدید معنوی

سید علی ساداتی| یکی از مهم‌ترین و چالش‌برانگیزترین مفاهیم چهار دهه اخیر «جهانی‌شدن» است که در حوزه‌های مختلف حیات اجتماعی مطرح بوده و مجموعه تأثیر و تأثراتی را موجب گشته. فارغ از مناقشات معرفتی پیرامون تعریف این مفهوم بررسی ارتباط آن با بروز برخی پدیده‌های تازه در زیست معنوی بشر حائز اهمیت می‌باشد.

چالش‌های دینی جهانی‌شدن، جهانی‌شدن و معنویت‌گرایی، جهانی‌شدن و هویت دینی و… از جمله مقولات مورد بررسی در این زمینه هستند که موضوع پژوهش‌های علوم اجتماعی و دیگر حوزه‌های مطالعاتی میان‌رشته‌ای را به خود اختصاص داده‌اند.

با عنایت به رشد و گسترش انکارناپذیر جنبش‌های نوپدید معنوی در چند دهه اخیر می‌توان از ارتباط میان این پدیده و مقوله‌ای بزرگتر یعنی جهانی‌شدن سخن راند و جنبه‌های محتمل تأثیرپذیری و اثرگذاری آن‌ها بر یکدیگر را مورد کاوش و تحلیل قرار داد. نوشتار حاضر، تلاشی است در این زمینه و ضمن واکاوی این مسئله به برخی وجوه و عناصر مشترک در جهانی‌شدن و جنبش‌های نوپدید معنوی نیز اشاره دارد.

مراد از جهانی‌شدن چیست؟

کشف هرگونه ارتباط میان جهانی‌شدن و ظهور حرکت‌های معنوی تازه در گرو درک معنا، ابعاد و عناصر مؤثر و اثرپذیر در جهانی‌شدن است. لذا در ابتدا به ارائه تعریفی از مفهوم مزبور می‌پردازیم.

بنابر واژه نامه آکسفورد، کلمه «جهانی‌شدن»، نخستین‌بار در سال ۱۹۳۰ در نشریه‌ای تحت عنوان به سوی آموزش جدید، به منظور نشان دادن دیدگاه تاریخی تجربه بشر در آموزش به کار گرفته شد. جهانی شدن (globalization) در لغت به معنای شمول‌گرایی، فراگیرشدن در سطح جهان، بین‌المللی شدن، جهان‌گستری، فرا قلمروگرایی و تعابیری از این دست تعریف شده است.[1]

فعالیت‌ها و برنامه‌های بسیاری ذیل عنوان جهانی‌شدن تعریف می‌شوند، بی‌آنکه اجماع‌نظر پذیرفته شده‌ای برای این مفهوم به وجود آمده باشد. به همین خاطر با ابهام معنایی بسیار همراه است.[2]

به هر حال، تعاریف متعددی از سوی اندیشمندان برای این واژه بیان شده که هر یک از منظری خاص بدان نگریسته‌اند و به ابعادی از آن تأکید دارند.

رابرتسون، جهانی شدن را فرآیند فشرده شدن جهان معاصر و تبدیل آن به یک کل واحد می‌داند که در طی آن جهان یک نظام اجتماعی فرهنگی معرفی می‌شود.

نکته مهم نظریه رابرتسون، پافشاری وی بر افزایش آگاهی نسبت به جهان و تحول آن از وضعیت در خود به وضعیت برای خود است. او تأکید می‌کند: «من جهانی‌شدن را با تجدد یکسان نگرفته‌ام و آن را به عنوان نتیجه مستقیم تجدد با تصور درهم و برهمی که از این مفهوم وجود دارد به شمار نیاورده‌ام.»[3]

«گیدنز» نیز در تعریف جهانی‌شدن می‌نویسد: «مدرنیته پدیده‌ای ذاتا جهانی است و این قضیه در برخی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های نهادهای مدرن به ویژه از جاکندگی و بازاندیشی این نهادها آشکار می‌باشد. جهانی شدن را می‌توان به عنوان تشدید روابط اجتماعی جهانی تعریف کرد؛ همان روابطی که موقعیت‌های مکانی دور را چنان به هم پیوند می‌دهد که هر رویداد محلی تحت تأثیر رویدادهای دیگری که کیلومترها با آن فاصله دارد، شکل می‌گیرد و برعکس این یک فراگرد دیالکتیکی است.»[4]

«واترز» نیز در تعریف جهانی‌شدن می‌گوید: «یک فرآیند اجتماعی که در آن محدودیت قید و بندهای جغرافیایی از ترتیبات و تنظیمات اجتماعی و فرهنگی برداشته شده و مردم به طرز فزاینده‌ای از کاهش این قید و بندها آگاه می‌شوند.»[5]

با مرور تعاریف فوق می‌توان گفت، جهانی‌شدن عبارت است از: «فرآیند افزایش پیوستگی تعاملات بشری در عرصه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ارتباطی، تجاری، دینی و فروریزی مرزهای جغرافیایی فرهنگی و ملی که به‌واسطه فشردگی فزاینده زمان و مکان به وقوع می پیوندد.»

نکته دیگر در خصوص جهانی‌شدن، «پروسه» یا «پروژه» بودن آن است. به اعتقاد برخی «جهانی‌شدن بیش از آنکه یک پروسه باشد یک پروژه است. در این پروژه، مرزهای ملی و جغرافیایی از میان رفته، کشورها نقش سابق خود را از دست داده و قوانین بین المللی حاکم می‌شود.[6]

تأثیر جهانی‌شدن بر معنویت و دین

توسعه عناصر «آگاهی» و «ارتباط» به عنوان وجوه مشترک در تعاریف فوق‌الذکر به یکی از چالش‌های نگران‌کننده بشر در مواجهه با جهانی‌شدن اشاره دارد؛ یعنی بحران هویت، تحولات در عرصه‌های مختلف حیات و نزدیکی فزاینده به‌واسطه توسعه ابزارهای ارتباط جمعی، آدمی را از منظر هویتی با نوعی چالش مواجه می‌سازد.

این مسئله ناظر بر انواع هویت می‌گردد که هویت دینی نیز از آن جمله می‌باشد. درست در همین نقطه است که این پرسش مطرح می‌شود: در جریان متراکم و بهم پیوسته جهانی‌شدن اساساً جایگاه دین کجاست؟ آیا جهانی‌شدن به‌معنای کنار گذاشتن دین یا روی آوردن همه ابنای بشری به یک دین است؟

بسیاری از نظریه‌پردازان همچون الوین تافلر، دیوید هاراوی، فردریک جیمسون، امانوئل کاستلز، آنتونی گیدنز، فرانسیس فوکویاما، رابرتسون و بیر از رابطه دین و جهانی‌شدن سخن گفته‌اند. برخی از آن‌ها افزایش نقش اجتماعی و سیاسی دین را پذیرفته‌اند.

در حال حاضر در خاورمیانه بیش از ۱۵۰۰ شبکه ماهواره‌ای قابل دریافت است که حدود ۳۰۰ شبکه از این تعداد گرایش دینی دارند. آمار رسمی «یونسکو» در مورد پرمخاطب‌ترین شبکه‌های ماهواره‌ای دنیا حاکی از آن است که دو شبکه مذهبی جزء ۲۰ شبکه پربیننده جهان هستند.

در بعد جهانی‌شدن فرهنگ نیز جهانی‌شدن باعث همگرایی و نزدیکی ادیان و مذاهب شده که پایه‌های مشترک جهانی آن‌ها را محکم‌تر می‌کند. جهانی‌شدن، نه تنها دین را به حاشیه رانده بلکه در متن دغدغه‌های روحی بشر معاصر قرار داده است و انسان امروزی بیش از هر زمان دیگر به دین و آموزه‌های دینی احساس نیاز می‌کند.[7]

از یک منظر با تضعیف دولت – ملت‌ها در فرآیند جهانی‌شدن اندیشه‌ها و نهادهای فراملی، اهمیتی فزاینده یافته و مذاهب عمده جهان نیز فرصتی برای توسعه جهان‌بینی‌های عمده خود پیدا کرده‌اند. در نتیجه می‌توان از نوعی تجدید حیات مذهبی و بنیادگرایی دینی یاد کرد.

خاص‌گرایی و عام‌گرایی

یکی از مفاهیم قابل‌توجه در تبیین جایگاه دین در جهانی‌شدن عام شدن خاص و خاص شدن عام است. در حقیقت این مفهوم می‌تواند علت احیای دین و ظهور جنبش‌های معنوی نوپدید در جهان معاصر را تبیین نماید.

در این رویکرد افراد و جوامع در تعامل و تعارض با سایر جوامع و افراد و روند رو به گسترش ادغام ارزش‌ها و فرهنگ‌های گوناگون و متعارض قرار گرفته‌اند که آن‌ها را با چالش‌های جدی در هویت اجتماعی و معنوی و بروز واکنش‌هایی برای حل این تعارضات مواجه می‌سازد.

پیدایش و گسترش دین و جنبش‌های معنوی در جهان معاصر، بخشی از این واکنش‌ها تفسیر می‌شوند. در واقع شماری از ادیان و جنبش‌های نوپدید معنوی با هدف عام کردن ارزش‌ها و فرهنگ‌های خاص خود به وجود آمده‌اند.

به عبارت بهتر آن‌ها داعیه جهانی دارند و عملشان پاسخی به دغدغه‌های بشری است. یک بخش از این جریان‌ها نیز در پاسخ به مشکلات، وحدت فرهنگی درونی و حفظ خاص‌گرایی‌های خود در برابر موج عام‌گرایی جهانی‌شدن به وجود آمده‌اند.[8]

به تعبیر دقیق‌تر، از آنجا که دین در عین هویت‌بخش و خاص‌گرا بودن مقوله‌ای عام است، در برابر فرآیند جهانی‌شدن به دو صورت خاص‌گرایانه و عام‌گرایانه واکنش نشان می‌دهد.

واکنش خاص‌گرایانه دینی نیز مانند دیگر خاص‌گرایی‌های فرهنگی در واقع پاسخی است به بحران هویت، بی‌یقینی، ابهام، سیالیت، نسبی‌شدن و شبکه‌های غیر شخصی قدرت و ثروت که محصولات فرآیند جهانی‌شدن به شمار می‌آیند، در چنین فضایی شماری از افراد برای بازسازی فرهنگی خویشتن و مقاومت در برابر جهانی‌شدن فرهنگی به دین متوسل می‌شوند که نتیجه آن پیدایش و گسترش جنبش‌های دینی دفاعی و نظام‌ستیز است.

ارزیابی‌های متفاوتی از بنیادگرایی‌های دینی به عمل آمده است. گیدنز آن را نوعی بنیادگرایی و بنیادگرایی را دفاع سنتی از سنت می‌داند.

«هابرماس»، آن‌ها را در رده جنبش‌های اجتماعی واکنشی، دفاعی و خاص‌گرایانه قرار داده و عکس‌العملی به عقلانیت فزاینده زندگی مدرن به شمار می‌آورد.

«کاستلز» نیز چنین جنبش‌هایی را واکنش مدرن به‌شمار می‌آورد. کاستلز نیز چنین جنبش‌هایی را واکنش به نوعی ترس حاصل از جهانی‌شدن و جامعه شبکه‌ای می‌داند.

در نهایت «پیتر بیر»، بنیادگرایی را واکنش دفاعی و ستیزآمیز به تأثیر نسبی‌سازانه جهانی‌شدن بر ادیان توصیف می‌کند.

وجه مشترک تمام این ارزیابی‌ها آن است که همگی «خاص‌گرایی» را به منزله واکنشی در قبال جهانی‌شدن مفروض می‌دانند.[9]

عامل روانشناختی

رشد ابزارهای فناوری و تبادل اطلاعات زمینه را برای تقارب -وسیع فرهنگی اجتماعی زبانی و فلسفی مردم جهان با یکدیگر فراهم آورد که از مهمترین عوامل رشد و توسعه معناگرایی نوپدید به شمار می‌آید.

پدیده جهانی‌شدن هم دسترسی آسان و ارزان به تحولات دین شناختی آن سوی جهان را برای عطش‌زدگان این سو فراهم کرده و هم به دلیل سرگشتگی ناشی از همین انفجار اطلاعات به صدور قهری عادات و عوارض جوامع پیشرفته به جوامع دینی در حال توسعه منجر شده است.

شکی نیست که در کنار مورد پیش‌گفته نقش همگن‌گرایی و شبیه‌سازی بینافرهنگی و گرایش به آیین‌های دینی و معنوی میانه‌گرا و پلورالیستی در میان مردم جامعه جهانی نیز به‌عنوان عاملی روانشناختی – جامعه‌شناختی که با پدیده جهانی‌شدن ارتباطی تنگاتنگ و سخت برقرار می‌کند، حائز اهمیتی بسزاست.[10] این مسئله را می‌توان به عنوان عارضه جهانی‌شدن به منزله یکی از علل گرایش افراد به سمت جنبش‌های معنوی نوپدید و رشد و توسعه آن‌ها به شمار آورد.

در کل می‌توان گفت، تحولات جهانی‌شدن فراز و فرودهایی در عرصه مذهب و معنویت ایجاد نموده به طوری که هم فرصت است و هم تهدید. جهانی شدن ضمن از بین بردن منابع و امکانات فرهنگی، مذهبی و معنوی، (تهدید) شرایط و امکانات جدیدی (فرصت) نیز فراهم می‌سازد که افراد می‌توانند با استفاده از آن هویت معنوی خود را بازسازی کنند.

معنویت‌هایی که این‌گونه ساخته می‌شود، بسیار تلفیقی و ترکیبی هستند و افرادی که خویشتن خویش را به این صورت بازسازی می‌کنند، نه‌تنها با خاص‌هایی مانند مکان و فرهنگ معین هویت می‌یابند بلکه از امور عام و شرایط جامعه جهانی نیز غافل نمی‌شوند.

رابرتسون از این ویژگی با عنوان «تحول متناقض (پارادوکسیکال) عام‌گرایی و خاص‌گرایی» یاد می‌کند. این گونه هویت‌سازی امکان نوعی بازسرزمینی کردن را در قالب گستره جهانی فراهم می‌نماید که بر اثر این تعامل سنتز معنویت‌گرایی تلفیقی شکل می‌گیرد.

چنین حرکت‌های معنوی نه‌تنها از درون سنت یهودی و مسیحی بلکه از سنت‌های دیگری نظیر هندوئیسم، بودیسم، اسلام، شینتوئیسم، بی‌دینی و فلسفه‌ها و ایدئولوژی‌های جدید همچون روانکاوی و داستان‌های علمی – تخیلی نیز برمی‌خیزند و به‌دنبال تلاش جستجوگران معنا و غایت معنوی روز به روز گسترش و افزایش می یابند.[11]

اصول مشترک

با توجه به درهم تنیده‌بودن مفاهیم «مدرنیته»، «جهانی‌شدن» و «جنبش‌های معنویت‌گرای نوین» بررسی ماهیت آن‌ها حکایت از وجود برخی وجوه مشترک میان این مقولات دارد. در ذیل به اهم این اصول اشاره می‌گردد:

اومانیسم (انسان‌محوری)؛ اومانیسم یکی از مهم‌ترین شالوده‌های اندیشه مدرنیته و پست‌مدرنیته محسوب می‌شود که جهانی‌شدن از دل آن برآمده است. اعتقاد به این مکتب به وفور در جنبش‌های معنویت‌گرای نوین نیز مشاهده می‌شود.

وجود اصطلاحاتی چون؛ کل‌گرایی، هم‌نیرو بخشی، اتحاد، یگانگی، هماهنگی، دگردیسی، رشد انسانی، ظرفیت انسانی، آگاهی، شبکه‌سازی ،انرژی، پالایش و هشیاری در این دست جنبش‌ها اشاره به اومانیسم و جایگاه‌محوری قائل شدن برای انسان است.

همچنین شمار قابل‌توجهی از کتب و آثار جریان‌های مزبور، در‌بردارنده واژه «خود» می‌باشند که برآمده از مرکزیت انسان در نظام فکری آن‌هاست.

دنیاگرایی (سکولاریسم)؛ در این مدل هستی‌شناسی اصالت به امور دنیوی و این جهانی داده می‌شود. ردپای صورت‌های مختلف دنیاگرایی در انواع فلسفه‌های عصر مدرنیته قابل مشاهده است. فلسفه ماتریالیستی، پوزیتویست‌های حلقه وین و پراگماتیست‌ها از آن جمله‌اند.

هرگاه دنیاگرایی جامه عمل پوشد، فرآیند دنیوی شدن را به بار می‌آورد. در صورتی که این چهره عملی با اعتقاد و توجیه نظری – معنوی همراه شود، نوعی معنویت کاذب را موجد می‌گردد.

جنبش‌های معنوی نوپدید بخشی از این معنویت‌گرایی کاذب هستند که از بستری سکولار و دنیاگرایانه برخاسته‌اند. در این جریانها غایت کمال و آرمان در امور مادی خلاصه شده و میل ارتباط با ماوراء طبیعت از طریق توسل به ابزارهایی چون سحر و جادو، یوگا، مدیتیشن، انرژی‌درمانی و حتی استفاده از مواد مخدر و توهم‌زاها پاسخ داده می‌شود.

تعارض با ادیان الهی؛ همان‌ٰگونه که اشاره شد، شرایط خاص، تقریب ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… در فرآیند جهانی‌شدن و در‌هم تنیدگی آن با ارزش‌های نظام مدرنیته، دین و جایگاه آن را با چالش مواجه ساخته که به بروز بنیادگرایی دینی و جنبش‌های معنوی نوپدید انجامیده است.

این مسئله برای ادیان الهی، حساسیت بیشتری دارد؛ چرا که غلبه مادی‌گرایی در مدرنیته و از قِبل آن جهانی‌شدن با وجوه متعالی – معنوی این ادیان در تعارض قرار دارد. به همین خاطر است که شاهد بروز تمایلات بنیادگرایانه اسلامی یا مسیحی در برخی جوامع هستیم.

جالب آنکه حرکت‌های معنوی برخاسته از سنت‌هایی مانند اسلام، مسیحیت و یهود با وجود ریشه‌های خود به نفی ادیان الهی می‌پردازند تا خویشتن را یگانه مسیر نیل به کمال نشان دهند. نفی ادیان الهی در فرقه «اکنکار»، تنها نمونه‌ای از تعارض جنبش‌های مزبور با ادیان است.

پلورالیسم دینی (کثرت‌گرایی)؛ کثرت‌گرایان دینی قائل به تفکیک بین بود و نمود، تنزل دین به تجربه‌گرایی دینی و تفکیک میان گوهر و صدف دین هستند. برابر این رویکرد، گوناگونی ادیان، انعکاس تجارب دینی است که صورت عینیت و تحقق یافته‌اند و همین تفکر مدرنیته به عنوان پیش‌زمینه‌ای برای جنبش‌های معنویت‌گرای نوین قرار گرفته است.

به اعتقاد افرادی چون «جان هیک» که نظریه تجربه دینی را مطرح می‌کند، «دینداران ادیان مختلف در جهانی نو و درهم فشرده طی فرآیند جهانی‌شدن به جای طرد تجربه (حقیقی) دینی یکدیگر بهتر است، همدیگر را با احترام به اختلافات بپذیرند.»[12]

لیبرالیسم؛ ماهیت و جوهره لیبرالیسم و جهانی‌شدن یکسان است. از منظر کیفی، جهانی‌شدن و لیبرالیسم همبستر و همسنگ هستند و در راستای یکدیگر حرکت می‌کنند. به‌عبارت صحیح‌تر، جهانی‌شدن در برگیرنده مؤلفه‌های حیات‌بخش لیبرالیسم است.[13]

شعار لیبرالیسم، آزادی بیشتر برای انسان‌هاست. البته چون برنامه آن بر اساس دانش نسبی بشری ترسیم شده، خالی از نواقص علوم بشری نیست.

برخی جنبش‌های معنویت‌گرای نوین نیز همسو با این ایده به منظور پاسخ به تمایلات آزادی‌خواهانه بشر با نفی شریعت به اصطلاح، بشر را از قید و بندهای دست و پاگیر دینی رها می‌سازند.[14]

***

شک نیست که جهانی‌شدن به عنوان یک فرآیند و جهانی‌سازی به‌مثابه یک پروژه در تمامی شقوق و شئون حیات بشری از جمله دین و معنویت تأثیرگذار بوده است. هر چند نمی‌توان آن را از علل اصلی موجده جریان‌های معنوی نوپدید دانست، اما در مطالعات جامعه‌شناسی فرقه‌ای باید به عنوان یکی از عناصر تأثیرگذار و بی‌بدیل زمینه‌ساز برای بروز و ظهور جنبش‌های مزبور به شمار آورد و مورد مطالعه و بررسی قرار داد.

به هر روی، ابعاد درهم تنیده «مدرنیته» و «جهانی‌شدن» و آمیختگی ماهیتی آن با ارزش‌ها و آرمان‌های نظام سرمایه‌داری غرب، مسئله‌ای نیست که در مطالعات فرقه‌شناسی و بررسی ریشه‌ها و عوامل مؤثر بر بروز جریان‌های معنوی نوپدید بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.

درست در همین نقطه است که علت اشتراکات مبانی فکری و عملی بسیاری از جریان‌های مزبور با فرآیند جهانی شدن و مدرنیته رخ می‌نماید به این ترتیب، در مواجهه با این پدیده جهان شمول و گریزناپذیر شایسته است با آگاهی از ابعاد مختلف آن و زمینه‌سازی برای تبدیل «تهدیدها» به «فرصت»، اقدام نمود.

 

پی‌نوشت

[1]. خندقی، امین تحلیل نظری بر تأثیر و تأثر متقابل جهانی شدن با هویت دینی ۲۰ دی ۱۳۹۴

[2]. اسماعیلی، رضا جهانی شدن؛ تهدیدها و فرصتهای ناشی از آن، مجله رشد آموزش علوم اجتماعی ۱۳۸۲ شماره ۲۳، صص ۳۷ – ۳۰

[3]. رابرتسون، رونالد، جهانی شدن تئوریهای اجتماعی و فرهنگی جهانی، ترجمه کمال پولادی تهران نشر ثالث، ۱۳۸۳، ص ۳۵

[4]. گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیست، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر مرکز ۱۳۷۷، صص ۷۷ و ۷۶

[5]. Waters, M, Globalization, p:3

[6]. برگرفته از موحد، مجید و مردانی ،مرضیه «جهانی شدن دین و چالشهای دینی»، سایت پژوهه، ۱۱ آذرماه ۱۳۹۵

[7]. لطفی، حیدر و محمدزاده، آزاده، فرآیند جهانی‌شدن و بررسی این پدیده در کشورهای جهان اسلام، مجموعه مقالات چهارمین کنگره بین‌المللی جغرافیدانان جهان اسلام، ۱۳۸۹، ص ۲

[8].  نقل به مضمون از: کچوئیان، حسین، نظریه‌های جهانی‌شدن پیامد چالش‌های فرهنگ و دین، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴

[9]. سپهرنیا، رزیتا، بررسی نقش جهانی‌شدن در شکل‌گیری خاص‌گرایی‌های فرهنگی، فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره ۲، شماره ۵، زمستان ۱۳۹۰، صص ۱۴۴-۱۲۱

[10]. وکیلی ،هادی، آسیب‌شناسی معنویت‌گرایی نوپدید در ایران، کتاب نقد، شماره ۴۵

[11]. فرهمند، مهناز، جهانی شدن و معنویت گرایی، فصلنامه مطالعات معنوی، تابستان و پاییز ،۱۳۹۱، شماره ۴ و ۵، صص ۳۶-۹

[12]. فریدی، فرید، جان هیک، کثرت‌گرایی دینی و نیازی در جهانی شدن، روزنامه اعتماد، ۱/ ۱۲/ ۱۳۹۰

[13]. دهشیار، حسین، لیبرالیسم جوهره جهانی شدن، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، ۱۳۸۸، شماره ۲۶۸

[14]. نقل به مضمون از: مهیا، فاطمه، جهانی شدن غربی و جنبش‌های معنویت‌گرای نوین، جامعه المصطفى العالمیه، زمستان ۱۳۸۹

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.