هادی وکیلی
مفهوم جهانیشدن
بهطور قطع پدیده جهانیشدن، مفهومی نیست که درباره آن اجماع نظر وجود داشته باشد. تعبیرها و برداشتهای گوناگونی از آن وجود دارد، با این همه در تعریف جهانیشدن قدر مشترکی میان همه اندیشمندان وجود دارد.
به گمان برخی آنچه در مفهوم آن «ما به الاشتراک است بعد ارتباطاتی این مفهوم است» (افروغ ۱۳۸۰). ما امروز در دنیا شاهد ارتباطات فراگیری هستیم و با این ارتباطات زمان و مکان بهگونهای پشت سر گذاشته شده است و حتی به بیان دقیقتر زمان بر فضا حاکم شده است.
جهانیشدن به اعتقاد آنتونی گیدنز، مستلزم پدیدهشناسی انقباض است؛ یعنی به نظر میرسد که جهان در واقعیت فیزیکی، واقعاً کوچکتر شده است؛ زیرا مکان از طریق زمان اندازهگیری میشود و تا حدی که زمان میان نقاط جغرافیایی کوتاهتر میشود به نظر میرسد که مکان نیز منقبض شده است. وقتی ارتباط بین نقاط دور از هم بهصورت آنی درمیآید، فاصلهها محو میشوند (پیرسون، ۱۳۸۴: ۱۷۱).
مکلوهان، ساعت مکانیکی و پول را بهعنوان دو ابزار مهم جهانیکننده برمیشمارد و سپس از جانشینی رسانه الکترونیکی بهجای آن دو یاد میکند. به گفته مکلوهان، ما با استفاده از نیروی برق سیستم سلسله اعصاب مرکزی خود را در سطح جهان گسترش میدهیم و تمام تجارب انسانی را بیواسطه به یکدیگر پیوند میزنیم.
مک لوهان از انفجار اطلاعات سخن میگوید و مقصود او از این امر، آن است که از این طریق تمام جنبههای تجارب انسانی در یک مکان جمع میشود و هر انسانی میتواند بهطور همزمان حوادث و مناظری را که بسیار دورتر از وی هستند، احساس و لمس کند.
دهکده جهانی واژهای از مک لوهان است که وضعیت ارتباط اعضای جامعه جهانی و تمامیت و یکپارچگی این جامعه را در پرتو مدارهای الکتریکی که نظام زمان و مکان را در نوردیدهاند تبیین میکند (واترز ، ۱۳۷۹: ۵۷ – ۵٨).
جیمز بکفورد، جامعهشناس معروف، اظهار میدارد، جهانی شدن یک مفهوم اختلاف برانگیز است. اما پنج خصوصیت را دربرگیرنده بیشتر ویژگیهایی میداند که جامعهشناسان مختلف برای جهانیشدن برشمردهاند.
پنج خصوصیت مورد اشاره بکفورد بدین قرارند:
۱. رشد تعداد، حجم و ارتباط میان انتقال نظریهها، مواد، کالاها، اطلاعات، پول و مردم فراتر از مرزهای ملی و میان مناطق مختلف جهان
۲. رشد توانایی فناوریهای اطلاعات و حرکت آن به سوی کوتاه کردن یا حتی حذف فاصله زمانی و مکانی میان حوادث و مناطق در جهان
۳. انجام اعمال و انتشار تفاهمنامههایی که بهطور فزاینده در حال استاندارد شدن هستند، برای قوامبخشی به سیلان جهانی اطلاعات، کالاها، پول و مردم
۴. ظهور سازمانها، نهادها و جنبشهای اجتماعی برای حمایت، کنترل یا خنثی کردن نیروهای جهانی همراه حمایت دولت – ملتهای منفرد یا بدون آن
۵. ظهور کشورها یا مناطقی خاص با روشهای متمایز یا محلی برای شکستن تأثیر نیروهای جهانی
در اواسط دهه ۱۹۸۰ واژه جهانیشدن بهعنوان یک مفهوم خاص، بهکار رفت. برجستهترین فرد در فرمولبندی و تعیین ویژگیهای این مفهوم «رولاند رابرتسون» از دانشگاه پترزبورگ بود. او دو عنصر مهم را در تعریف جهانیشدن مدنظر قرار میدهد:
۱. تراکم جهان، افزایش سطح وابستگی متقابل بین نظامهای ملی از طریق تجارت، اتحاد نظامی، سلطه و امپریالیسم فرهنگی
۲. تشدید آگاهی درباره جهان به عنوان یک کل (واترز، ١٣٧٩: ۶۶).
عنصر دوم در تعریف خاص رابرتسون، اهمیت بیشتری دارد. او توضیح میدهد که تمامی مسائل روزمره را بهصورت جهانی بازتعریف میکنیم؛ برای مثال مسائل سیاسی – نظامی را در قالب نظم جهانی، مسائل اقتصادی را در قالب رکود بینالمللی، مسائل بازاریابی را در قالب تولیدات جهانی؛ نظیر اتومبیل جهانی، مسائل مذهبی را در قالب وحدت گرایی، مسائل مربوط به شهروندی را در قالب حقوق بشر و مسائل مربوط به آلودگی و پاکیزگی را در قالب نجات سیاره زمین از نو تعریف میکنیم.
تشدید آگاهی جهانی همراه وابستگی متقابل و شدید میان ملل این احتمال را افزایش داده است که دنیای ما به تکنظام تبدیل شود.
با ظهور جهانی شدن بهعنوان یک شعور کلگرا در قرن بیستم، نقاط مرجع فردی و ملی به نقاط مرجع عام و فراملی وابسته شدند، فرد و خویشتن او (self) بهصورت شهروند جامعه ملی تعریف شد. جامعه ملی عضوی از جامعه ملتها شد که باید حقوق شهروندان خود را در قالب حقوق بشر عام رعایت میکرد.
نظام بینالمللی استانداردهایی را برای رفتار فردی تعیین و کنترل واقعی بر روی آرمانهای بشری اعمال کرد. بشریت در قالب حقوقی فردی تعریف شد که از طریق نظام بینالمللی جوامع، مشروعیت پیدا میکرد.
بدین ترتیب، فردگرایی در فرایند جهانیشدن بازتعریف و تکمیل شد و فرد به عنوان یک کلیت کامل و نه بهعنوان یک جزء تابع از یک اجتماع محلی تلقی شد.
این بازتعریف از فردگرایی، همراه سه عامل بینالمللی کردن (تشدید وابستگیهای متقابل دولتها)، جامعهپذیر کردن (ایجاد دولت – ملت جدید بهعنوان تنها شکل ممکن جامعه) و انسانی کردن (ایجاد دیدگاه جهانی مبتنی بر یکسانی حقوق بشر مستقل از نژاد، قوم و طبقه اجتماعی)، چهار عامل برای فرایندهای اجتماعی جهانیشدن هستند (همان: ۱۷-۱۹).
عنصر اول مورد اشاره رابرتسون یعنی امپریالیسم و سلطه مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است؛ برای مثال کاستلز، جهانیشدن و بهطور کلی عصر ارتباطات را یک ماتریس میداند یک ضلع این ماتریس نظام سرمایهداری است؛ ضلع دیگر، اطلاعاتگرایی بهمثابه شیوه جدید توسعه است و یک ضلع نیز فناوری اطلاعات است.
به وضوح میتوان دید، عنصر کاپیتالیسم که کاستلز بدان اشاره دارد، مورد توجه بکفورد قرار نگرفته است. این عنصر را میتوان بهنوعی، همان آمریکاییسازی بهجای جهانیسازی دانست. میتوان به دستهای از متفکران اشاره کرد که نگاه منفی به جهانیشدن دارند و از جهانیسازی بهجای جهانیشدن سخن میگویند (ر.ک: دبیری مهر ١٣٨۴: ۶١-٨٢).
به نظر این دسته یکسانسازی فرهنگی و ملی فرهنگهای بومی طراحی نظام جدید بینالمللی بر اساس منافع قدرتها و کشورهای توسعهیافته، نقض حاکمیت دولتها، قدرت یافتن شرکتهای چند ملیتی و سرنگونی شرکتهای ملی و کوچک از پیامدهای گریزناپذیر جهانیسازی است.
به نظر افروغ، جهانیشدن امری ایدئولوژیک است که در جهت هژمونی لیبرال – دموکراسی و سرمایهداری پس از فروپاشی بلوک شرق مطرح شد (ر.ک: افروغ: ۱۳۸۰).
بسیاری از ابزارهای اطلاعاتی که ظاهراً به شکل خنثی عمل میکنند، در واقع، شبکههای اغوایی و الحاقیاند و تمام همت آنها این است که اولویتها، خواستها و برنامههای کشورهای جهان را تغییر جهت دهند تا ستیز و کشاکشی را که میتواند آشکار باشد، پنهان کنند (همان).
نگاهی شبیه به این را در نظریههای «والرشتاین» نیز میبینیم. والرشتاین نظریهپرداز بسیار مهمی در حوزه جهانی شدن است. او جهان را یک نظام اقتصادی واحد در نظر میگیرد و معتقد است، سازوکارهای یکپارچگی ژئوسیستمیک منحصراً اقتصادیاند. این سازوکارها از روابط تجاری و بهرهکشی بین دولتهای بالنسبه حاکم و فرهنگهای نسبتاً مستقل تشکیل شدهاند (واترز، ۱۳۷۹: ۴۳).
جهانیشدن و ظهور عرفانهای انحرافی (NRMs)
رابطه میان جهانیشدن فرهنگ و حوزه دین و الهیات، آنچنان که در اینجا بررسی شد، رابطهای معنادار است. تأثیر جهانیشدن بر حوزه دین، باعث دست کشیدن دینورزی بخش مهمی از جامعه جهانی از دعاوی مابعدالطبیعی، انحصارگرایی وحیانی و ثابت بودن دین و گرایش بیشتر به زمینهای مشترک و جهانی نظیر اخلاقگروی، معنویت، رمزآلودگی و تجربهگرایی شده است؛ حتی برخی از دین جهانی سخن میگویند که به جای پیگیری رستگاری اخروی به پیگیری صلح و خلع سلاح عمومی و حمایت از حقوق بشر میپردازد (کبوپیت، ۱۳۸۰: ۱۱ – ۲۵).
در عصر جهانیشدن الهیاتهای متکثری ظهور کردهاند که در پی جهانیسازی الهیاتاند و نیز زدودن خصوصیات الهیاتی ادیان خاص که مانع از ائتلاف جهانی است.
تلاش برای دستیابی به الهیاتی که ناظر به همه ادیان باشد و از بینشهای معنوی ادیان غفلت نکند؛ برای مثال در اثر «گلین ریچاردز» با عنوان Towards a Theology of Religions قابل مشاهده است.
بنابر تفکر مدرنی که به اینگونه الهیات منجر میشود، در عصر ارتباطات که به کوچکتر شدن جهان انجامیده است. متألهان همه ادیان با یکدیگر و نیز مفاهیم، عقاید و نظریههای هم آشنا شدهاند و این امر آنها را از انحصارگرایی بازمیدارد و امکان دستیابی به الهیات جهانی را فراهم میسازد.
در این زمینه باید دین نظیر آنچه شلایرماخر مطرح کرده است، به وابستگی مطلق و شور و شوق بیکرانه تعریف شود یا نظیر آنچه رودولف اتو اظهار داشته است، به امر قدسی و مینوی بازشناخته شود.
همه اینها تلاشهایی است، زاییده فروکاستن دین به یک امر غیر وحیانی؛ زیرا تا زمانی که دین امری تعبدی و وابسته به وحی از سوی موجودی متعالی قلمداد شود، نمیتوان از دستکاری بشری در آن و تهیه صورتی دلخواه سخن گفت.
بنابر توضیحات پیشین، میتوان ظهور جنبشهای نوپدید دینی را در چارچوب فرایند جهانیشدن توضیح داد. پلورالیسم، هیبریدیزاسیون و نسبیتگرایی بهعنوان مؤلفههای مهم برخاسته از جهانیشدن فرهنگ بوده و زمینه مساعدی برای ظهور و رشد جنبشهای نوپدید دینی ایجاد کردهاند.
بدینسان جنبشهای نوپدید دینی، محصولی از جهانیشدن هستند که تمامی ویژگی های فوق را برمیتابند.
برای مثال در کیش «بهرام الهی» که شعار خود را معنویت فطری قرار داده است، میتوان گرایش روشنی به پلورالیسم مشاهده کرد. وی در کتاب راه کمال (الهی، ۱۳۸۲: ۲۲) مینویسد:
بر سرچشمه و قلب عالم محسوس و نامحسوس اندیشهای بسیار توانا، با درایت، صاحب اراده، فعال و خیرخواه حضور دارد که بر همه چیز محیط و حاکم است. اینکه او را چه بنامیم خالق، یهوه، خدا، الله، حق، وجود مطلق و…. اهمیتی ندارد.
او در این کتاب، ادیان مختلف را معرفی میکند و از جمله در عبارتی کاملاً تعجببرانگیز از حضرت «بودا» سخن میگوید و او را پیامبری از پیامبران میشناسد و این از کمی اطلاعات اوست که نمیداند مفهوم پیامبری با روح بودیسم حداقل با شاخه تروده این دین کاملاً ناسازگار و متنافی است.
اصول کلی اخلاق و رفتار در این کتاب نیز تأمل برانگیز است. ساختار کلی این کتاب نشان میدهد، راه کمال و سعادت در نظر بهرام الهی، مناسک و شعائر مذهبی و ضوابط فقهی نیست؛ بلکه یک سیستم ابداعی است که بر مبنای التقاط ساخته شده است. وی در مقام ارائه یک اصل کلی برای رفتار و اخلاق به اصل زرین متوسل میشود (همان، ۱۳۳) که میدانیم در بیشتر ادیان بزرگ وجود دارد. همچنین یکی از سرفصلهای کتاب راه کمال عبادت و مدیتیشن است.
التقاط در گروه «رام الله»، وجه بسیار بارزی دارد؛ برای نمونه در «فصلنامه علم موفقیت»، (فصلنامه علم موفقیت ش ۱۱ و ۱۲: ۵۳) دعاهای سرخپوستان بهصورت تیتر آورده شده است؛ در حالی که در دو طرف آن کلمه «یاهو» درج شده است. در بخشی از این دعا چنین است:
«ای روح بزرگ، خداوندا… قلب مرا بر کمال شفابخش طبیعت بگشا. ما همه با هم همبستهایم و این موجب آرامش من میگردد. ای روح بزرگ! خداوندا! ای خالق تمامی هستی، روح مرا پاک گردان و جان مرا شست و شو ده، اینجا همیشه جای تو است.»
همچنین در «ماهنامه هنر زندگی متعالی» در بخش سلام دوستان میخوانیم (ماهنامه هنر زندگی متعالی، ش ۱ و ۲):
«بر باطنگرایی و احیای معنویت تأکید داریم… بنابراین، محوریت کار خود را در این نشریه بر گسترش بینش معنوی و دانش باطنی قرار میدهیم. نقطه شروع را آشنایی با آخرین و جدیدترین مکتب باطنی با عنوان روحزایی موسوم به هنرهای ماورائی انتخاب کرده و این شماره را به آشنایی اولیه با آن اختصاص میدهیم.
همچنین قصد داریم، در شمارههای بعدی، به شناسایی و تحلیل برخی از شاخصترین مکتبهای باطنی و اسرارگرا نیز بپردازیم؛ جریانهایی نظیر: شمنیزم و تولتک بر پایه آموزشهای دونخوان و روایت کارلوس کاستاندا؛ تانترا بر مبنای روایت اشو، باکتی یوگا بر اساس تعلیمات ساتیاسای، تی ام (ترنسندنتال مدیتیشن) مطابق روایت ماهاریشی، اکنکار طبق آموزشهای پال توتیچل، تئوری سکوت بر اساس روایت کریشنا مورتی، سیتولوژی با استناد به آموزش هوبارد و نیز سایر جریانهای معنویت گرا.»
در کیش اشو (راجنیش) نیز با التقاط و نسبیت مواجهیم. در جلد اول کتاب تعلیمات تانترا سخن از نفی هر گونه انسان مقرب است. اشو عدم برخورداری همه انسانها بهطور یکسان از لطف خدایی را سوءتفاهم میشمارد (ص ۱۲۵) و میگوید، در حقیقت هیچ کس برگزیده و مقرب خدا نیست. اگر خدا منتخبانی برای خود برمیگزید، دیگر عدالتی در جهان وجود نداشت.
او از نامحدود بودن لطف خدا (ص ۱۲۷) و از شمول لطف خدا بهطور مساوی در برابر افراد سخن میگوید (ص ۱۳۰) باید پاسخ سؤال از وجود خدا را از درون خود شنیده همین و بس (ص ۱۷۱).
این عبارات از دو نکته مهم یعنی نفی اتوریتههای دینی و درونیبودن خداوند سخن میگویند. بدینسان راجنیشیسم، نوعی دین سلف و نافی دین نهادمند سنتی با مجموعه شخصیتهای برجسته و دینیاران آن است.
هنگامی که اتوریتههای دینی نفی شدند و نوعی مساوات ذاتی میان انسانها برقرار شد، بهطور طبیعی نسبیت به حوزه دین، نفوذ خواهد کرد. سخن هر یک از مؤسسان ادیان بزرگ تنها به طور نسبی صحیح است و صحیح علی الاطلاق را هر کس باید در درونش بیابد.
اشو تصریح میکند، اعتقاد کسانی که مذهب و روششان فقط عبادت است، در حال سست شدن و از دست رفتن است و این مذاهب در آینده جایی ندارند (ص ٢۶٨) با این حال، اشو راه خود را بهعنوان یک مذهب معرفی میکند (ص ۲۶۸).
به کیش وین دایر نیز میتوان نظر انداخت. در کتاب «برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد»، وین دایر مدعی آن میشود که همه نوشتههای مقدس را در آیینها و سنتهای مذهبی مختلف و همه کتابهای معنوی قدیم و جدید را از تمام نقاط شرق و غرب و مابین آن دو بررسی کرده است (!) و همه آنها را به عنوان منابعی مفید و سرشار از حقیقت معرفی میکند.
روشن است که مبنای الهیاتی نهفته در عبارات مورد اشاره، پلورالیسم است؛ اما وین دایر میکوشد از همه «نوشتههای مقدس»، جزئیات اصول بنیادینی را الهام بگیرد که به ما کمک میکنند، درک کنیم راهحلهای معنوی برای هر مشکل و یا همه مشکلات همیشه آماده در دسترس است (ص ۲۲).
در واقع به عقیده وین دایر کتب مقدس به خودی خود برای حل مشکلات کفایت نمیکنند؛ بلکه به سنتز با مبادی دیگری نیاز دارند و این وین دایر است که متکفل این سنتز و تولید محصولی کاراتر مؤثرتر و راهگشاتر شده است.
کیشهایی که بدانها اشاره شد، در فرایند جهانیشدن و تحت تأثیر مؤلفههای آن ایجاد شدهاند و دعوی جهانیشدن دارند، کتاب راه کمال بنا بر توضیح ناشر ابتدا در ۱۳۵۵ به زبان فرانسه با عنوان La Voie de la Perfection (نگاهی به کمال) از سوی انتشارات سگرس به چاپ رسیده است. بعد از آن سه بار دیگر تجدید چاپ شد.
این کتاب ظاهراً تاکنون به زبانهای انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، یونانی و لهستانی ترجمه و منتشر شده است. درمان با عرفان از نگارشهای وین دایر در ایران با اقبال خوبی مواجه شده است؛ به گونهای که از بهار ۱۳۷۷ تا سال۱۳۸۳ به چاپ هشتم رسیده است.
اصل انگلیسی کتاب نیز بنا بر آنچه در روی جلد درج شده، پرفروشترین کتاب در مقیاس نیویورک تایمز بوده است. کیش اشو نیز در مناطق بسیاری از جهان از جمله در ایالات متحده نفوذ کرده است.
در پایان می شود گفت هم چنانکه تمام مؤلفه های فرهنگی جوامع در تمام دنیا در بستر فضای فعلی ارتباطی و اطلاعاتی می تواند به صورت جهانی مطرح گردد خرده فرهنگ ها نیز همین خاصیت را خواهند داشت. تشکیلات فرقه ای نیز به عنوان خرده فرهنگ می توانند در همین بستر در جوامع مختلف به صورت جهانی مطرح گردند و فرقه های نوظهوری که در شرق و غرب عالم بویژه با حمایت و اهداف خاص در جوامع می توانند یارگیری نمایند و تشکیلات خود را گسترش دهند. لذا تشکیلات فرقه ای چون دارای اهداف ایدئولوژیک هستند دارای انگیزه بیشتری برای استفاده از جهانی شدن هستند.
منابع
اشو، (۱۳۸۱)، تعلیمات تانترا، ترجمه فرشته جنیدی، بهروز قنبری و اشرف عدیلی، تهران: نشر هدایت الهی.
افروغ، عماد، (۱۳۸۰)، چالشهای کنونی ایران، تهران: حوزه هنری سازمان اسلامی.
الهی، بهرام، (۱۳۸۰)، راه کمال، تهران: انتشارات جیحون، چاپ ۱۳۸۲
پیرسون، کریستوفر، (۱۳۸۴)، معنای مدرنیت، گفتگو با آنتونی گیدنز، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران: کویر.
واترز، مالکوم (۱۳۷۹)، جهانی شدن، ترجمه اسماعیل مردانیگیوی و سیاوش مریدی، تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی.
دبیری مهر، امیر، (۱۳٨۴)، جهانی شدن و توسعه،َ به نقل از نشریه راهبرد یاس، ش ۴، زمستان ١٣٨۴.
کیوبیت، دان، (۱۳۸۰)، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران: طرح نو.
دایر، وین، (۱۳۸۳)، برای هر مشکلی راهحلی معنوی وجود دارد، ترجمه سیما فرجی، تهران، نسل نواندیش.
منبع: کتاب جنبشهای نوپدید دینی – معنوی، صص ۴۵- ۶۰
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com