نویسندگان: بهروز افشار، محمدعلی یوسفی، فاطمهسادات منتظری
مقدمه
مسئله جنگ و صلح یکی از مهمترین مباحث در ادیان بهشمار میآید و هر کدام از ادیان توحیدی در جایگاه مؤثرترین مکاتب فکری، رویکرد خاصی به این مبحث دارند. بررسی منطق آیات جنگ و صلح در قرآن و تورات دارای اهمیت بسیاری است؛ زیرا دین اسلام و یهودیت بهمثابه دو دین شاخص از ادیان ابراهیمی، همواره عامل تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار مهم بودهاند؛ بههمین دلیل باید منطق آیات جنگ و صلح در قرآن و تورات بررسی شود؛ زیرا در این مبحث دارای اختلافها و اشترا کات قابل توجهی هستند.
از اشترا کها میتوان بهوجود دو نوع جنگ دفاعی و ابتدایی اشاره کرد؛ جنگ دفاعی بهمعنای دفاع از حریم خود در برابر تعرض دشمن است. جنگ ابتدایی زمانی رخ میدهد که از حمله دشمن اطمینان حاصل شود، هرچند هنوز انجام نشده باشد. درباره اختلافها میتوان به تفاوت در عوامل ایجاد جنگ، حد و حدود کیفیت جنگ و رعایت مسائل اخلاقی آن اشاره کرد.
مفاهیم جنگ و صلح در تورات تغییر پیدا کرده است؛ بهطوری که روابط و دستورهای اصلاحی مشخصی برای جنگ وجود ندارد، تعاریف جدید تورات با خشونت بسیار آمیخته شدهاند، قواعد اخلاقی جنگ بسیار متناقض و مبهم و دوپهلو بیان شده است و صلح بنا بر مصلحت قوم یهود انتخاب میشود؛ در قرآن مفاهیم آیات جنگ و صلح، روشن و با ذکر قواعد اخلاقی بیان شده است.
دربارۀ این موضوع تا کنون پژوهشهایی انجام گرفته است؛ یکی از مهمترین آنها تحقیقی است که رضا حقپناه در مقاله «جنگ و صلح از منظر علامه طباطبایی» (۱۳۸۸) نگاشته است. وی در این اثر به تعریف جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی و شرایط آن در اسلام اشاره میکند و نتیجه میگیرد با توجه به قیودی که برای انواع جهاد در اسلام بیان شده است، هر جنگی که در اسلام رخ داد، جهاد دفاعی بوده است.
۱. مفهوم و مصادیق جنگ در قرآن کریم
قبل از بررسی مفهوم جنگ، ابتدا از نظر لغوی معنای جنگ تبیین میشود. در قرآن مفهوم جنگ ذیل سه واژه جهاد، قتال و حرب آمده است که در ادامه به بررسی هر کدام پرداخته میشود.
۱-۱ جهاد
جهاد از ریشه «ج ه د» بهمعنای سعی و کوشش برای امری متعالی و با ارزش است و مصادیق مختلفی دارد. کلمه جهاد و مشتقات آن ۴۱ مرتبه در ۱۹ سوره و ۳۶ آیه قرآن کریم آمده است و بیشتر بهمعنای خودسازی و تزکیه نفس به کار رفته است و فقط در یک مصداق بهمعنای مجاهده و کارزار است. از مصادیق جهاد در قرآن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
جهاد قلبی: جهاد قلبی یکی از مصادیق جهاد است که به منظور کوشیدن در عبادات و تزکیه و انجام کارهای خیر و مبارزه با نفس و منکرات انجام میشود و در برخی از آیات به آن اشاره شده است: «وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ» (عنکبوت: ۶).
جهاد فرهنگی: یکی دیگر از مصادیق جهاد، جهاد فرهنگی است که در قرآن کریم از آن به «جهاد کبیر» تعبیر شده است. در آیه زیر این مفهوم از آن به دست می آید: «فلا تطع الْکَافِرِینَ وَجَاهِدُهُمْ بِهِ جِهَادًا کبیرًا» (فرقان : ۵۲). مناظرهها و مباحثات فرهنگی در این جهاد به منظور اثبات حقانیت اسلام و یگانهپرستی خداوند با مخالفان اسلام انجام میشود.
جهاد در صحنه نبرد: جهاد در صحنه نبرد یکی دیگر از مصادیق جهاد است که در این آیه به آن اشاره شده است: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (صف: ۱۱).
۲-۱ قتال
در قرآن واژه قتال و مشتقات آن بیشتر برای جنگ بهکار رفته است. راغب اصفهانی درباره قتال میگوید: «قتال، بهمعنای کشتن و مترادف با جنگ بیان شده است» (راغب اصفهانی ۱۴۱۲: ص ۶۰۶). در قرآن کریم واژه قتال و مشتقات آن ۱۷۰ مرتبه، در ۳۳ سوره و در ۱۲۲ آیه آمده است؛ از جمله: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا علَى الظَّالِمِینَ» (بقره: ۱۹۳).
۳-۱ حرب
واژه حرب نیز در قرآن معنای جنگ را تداعی میکند؛ ولی دارای معنای مثبت و منفی نیست و فقط به معنای واژهای در مقابل واژه آرامش بیان شده است.
فراهیدی میگوید: «الحرب: نقیض السلم؛ حرب در مقابل آرامش است»؛ دارالحرب بلاد المشرکین الذین لا صلح بینهم و بین المسلمین (فراهیدی، ۱۴۱۰: ج ۳، ص ۲۱۳). این واژه و مشتقات آن ۱۱ مرتبه، در ۹ سوره و در ۱۱ آیه قرآن کریم آمده است؛ از جمله:
«فان لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ» (بقره: ۲۷۹).
در تفسیر این آیات میتوان به نظر برخی از مفسران شیعه و اهل سنت معاصر اشاره کرد؛ از جمله علامه طباطبایی (ره) در ارتباط با مفهوم جنگ مینویسد:
«قتال بهمعنای آن است که شخصی قصد کشتن کسی را کند که او قصد کشتن وی را دارد و در راه خدا بودن این عمل به این است که غرض تصمیم گیرنده اقامه دین و اعتلای کلمه توحید باشد؛ چنین قتالی عبادت است که باید با نیت انجام شود و آن نیت عبارت است؛ از رضای خدا و تقرب به او، نه تسلط بر اموال مردم و ناموس آنان. پس قتال در اسلام جنبه دفاع دارد، اسلام میخواهد بهوسیله قتال با کفار از حق قانونی انسانها دفاع کند؛ حقی که فطرت سلیم هر انسانی به بیانی که خواهد آمد، آن را برای انسانیت قائل است و از آنجا که قتال در اسلام دفاع است و دفاع محدود به زمانی است که حوزه اسلام مورد هجوم کفار قرار گیرد. به خلاف جنگ که معنای واقعیاش تجاوز و خروج از حدومرز است» (طباطبایی، ۱۳۷۴: ج ۲، ص ۸۸ – ۸۹).
همچنین علامه طباطبایی در فلسفه تشریع حکم جهاد، هدف از جنگ و قتال را حفظ جوامع دینی بیان میکند؛ زیرا اگر در برابر تجاوز دشمنان دین، دفاع صورت نگیرد، اثری از دین و شعایر آن نمیماند و همه مظاهر و علایم دینی از جمله مساجد و معابد از بین میرود. البته دفاع مردم از منافع حیاتی خود امری فطری است که خداوند در فطرت انسانها قرار داده و انسان را اینگونه هدایت نموده است و او را به امور دفاعی مجهز کرده است تا در مواقع لازم در برابر دشمن از خود دفاع کند و همچنین او را مجهز به فکر کرده است تا با آن، به فکر درست کردن وسایل و سلاحهای دفاعی بیفتد و از خود و آنچه مایه سعادت اوست محافظت کند؛ بنابراین دفاع از طریق جنگ، آخرین روش دفاعی است و وقتی به آن متوسل میشوند که راههای دیگر به نتیجه نرسد. پس میتوان گفت در آیات قرآن به این نکته اشاره شده است که قتال در اسلام، جزئی از همان سنت فطری انسان است. وقتی همین قتال و دفاع را برای خدا انجام دهیم، آن وقت «دفع الله» میشود (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج ۱۴، ص ۳۸۲).
همچنین ایشان در تفسیر آیه «جاهد الکفار و المنافقین» (توبه (۷۳) می نویسد: ««جهاد» و مجاهدت بهمعنای سعی و بدل، نهایت درجه کوشش در مقاومت است، چه به زبان و چه به دست یا فکر باشد و شاید منتهی به کارزار شود؛ لکن جهاد در قرآن کریم بیشتر در معنای کارزار بهکار رفته است. هر چند در غیرقتال نیز بیان شده است؛ در واقع جهاد در قرآن مصادیقی دارد که جنگ در صحنه کارزار یکی از مصادیق جهاد محسوب میشود. از مصادیق جهاد در قرآن میتوان به جهاد قلبی، جهاد فرهنگی و بالاخره جهاد در صحنه کارزار اشاره کرد. هر جا که کلمه جهاد بهمعنای قتال بیان شده است، تنها کفار منظورند که تظاهر به مخالفت و دشمنی با خدا دارند (علامه طباطبایی، ۱۴۱۷: ج ۹، ص ۳۳۹).
آیتالله جوادیآملی نیز میگوید: «جهاد در قرآن همواره رویکرد دفاعی دارد و تنها هدفش تقویت و یاری دین خدا در برابر فتنه کفار و دشمنان است؛ یعنی آنچه دشمنان فتنه میکنند تا مانع رسیدن فطرت الهی بشر به سوی خدا پرستی و توحید شوند»، خداوند میفرماید: «و قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ» (بقره: ۱۹۳)؛ طبق نظر ایشان این آیه علت اصلی جهاد را بیان میکند و میفرماید علت شروع جنگ جلوگیری از ایجاد فتنه در برابر دین خداست وگرنه جنگی وجود نخواهد داشت» (جوادی آملی، ۱۳۹۳: ص ۱۸۷).
ایشان میگوید: در قرآن دو نوع جهاد ابتدایی و دفاعی مطرح است که هدف جهاد ابتدایی نیز دفاع است؛ چون زمانی رخ میدهد که از حمله دشمن به حریم اسلام و مسلمین اطمینان حاصل شده است؛ پس در واقع نوعی جهاد در اسلام وجود دارد و آن جهاد دفاعی است (جوادی آملی، ۱۳۹۳: ص ۲۳ – ۲۵). علامه توجه به این امر را ضروری میدانند که منظور از جهاد اسلامی، هیچگاه تصرف حکومتها و حکمرانی جغرافیایی نیست و جنگ از نظر اسلام فقط برای دفاع توجیه پذیر است (جوادی آملی، ۱۳۷۸: ص ۳۲).
بررسی دیدگاه شهید مطهری نیز ما را بیشتر با ایدئولوژی آیات قرآن در این باره آشنا میکند؛ ایشان میگوید: «دو نوع آیات جهاد در قرآن مطرح میشود: آیات مطلق و آیات مقید، منظور از آیات مطلق آیاتی است که بدون هیچ قید و شرطی فرمان جهاد با مشرکین را صادر کرده است و آیات مقید آیاتی هستند که با شرایط خاص فرمان به جنگ دادهاند: «إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُ وکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سبیلاً» (نساء: (۹۰)؛ یعنی آیات قرآن جهاد را بدون قید و شرط واجب نمیداند (.مطهری، ۱۳۷۳: ص ۶۹)
فقیه اهل سنت، محمد رشیدرضا در اینباره میگوید: صلح و دوستی اصلی است که مردم باید به آن پایبند باشند؛ زیرا خداوند فرمان داده که صلح را بر جنگ برگزینید. «خدای عز وجل رسول خود را چونان رحمتی مبعوث کرد تا به برکت او پراکندهها را گرد آورد و الفت را فزون سازد و هدفش از بعثت پیامبر بر آشوباندن برخی از مردم به برخی دیگر نبود» (رشید رضا، ۱۹۹۰: ج ۲، ص ۲۵۸).
همچنین محمد جواد مغنیه میگوید: قرآن کریم ابتدا به صلح فراخوانده و از کشتار و جنگ نهی کرده است، مگر اینکه به منظور دفاع از خود باشد یا با هدف گرفتن حق ستم دیده از ستمگر صورت پذیرد. قرآن جنگهایی را که بهمنظور ویرانگری و تسلط بر منابع ثروت دیگران رخ میدهد، محکوم کرده است (مغنیه، ۱۳۷۸: ج ۵، ص ۵۴۲)
۲. مفهوم و مصادیق جنگ در تورات
تورات از نظر تاریخی کهنترین کتاب مقدس در ادیان ابراهیمی است که به زبان عبری نگاشته شده است. رایجترین کلمهای در زبان عبری – توراتی مفهوم جنگ را میرساند، milkhama یا ملحمه است. زبان عبری مثل زبان عربی اشتقاقی است و با الگوی صرف افعال معانی جدیدی مییابد. ملحمه به معنای جنگ، جنگیدن و رزمجو است. این کلمه معادل کلمه عربی «لحم» به معنای گوشت است و چون نبردها تن به تن بوده است، کلمه ملحمه بهمعنای جنگ اطلاق شده است. (برته، ۱۳۸۹: ص ۶۳ – ۸۲).
مسئله جنگ جایگاه ویژهای در فلسفه سیاسی یهودیت دارد. مفسران یهودی همچون سعادیا گائون، موسى بن میمون، یهودا هلوی و …. تفسیر نظاممند فلسفی از مفهوم جنگ را بیان کردهاند.
سعادیا گائون (م۹۴۲) که از او به پدر فلسفه یهود یاد میکنند، در کتاب تفسیری بر کتاب مقدس مینویسد: «خداوند حافظ قوم یهود در مقابل بقیه اقوام خواهد بود. او یک گرایش عقلگرایانه و فلسفی در کتاب مقدس به وجود آورد و بر این اساس معتقد است، جنگی که برای حفظ قوم یهود انجام میشود، جنگ مقدس است» (Frank and Leaman. 1997. p 128).
مفهوم جنگ مقدس (Holy War) و نسبت آن با الهیات یهودی بیش از ده قرن است که در مباحث فلسفی یهودیت قرار دارد. موسی بن میمون (م ۱۱۳۸) متفکر و فیلسوف یهودی نیز ایدئولوژی جنگ مقدس را بهطور سیستماتیک توسعه داد. از نگاه او، تورات تنها به کسانی حق حیات میدهد که مایل به مذهب یهود هستند و این امر را یک وظیفه میداند که همه بشریت به آن سفارش شدهاند. او میگوید: آنهایی که نمیخواهند قوانین موسی را رعایت کنند، کشته میشوند. او که به موسای دوم مشهور است، در آثار خود از جمله کتاب دلاله الحائرین و میشنا با طرح جامعه آرمانی، نظریه جنگ خود را مطرح میکند. وی جامعهای را که در آن قوانین الهی حضرت موسی اجرا شده است، بهترین جامعه میداند و هر جنگی که توسط پادشاه یهودی برپا شود، را یک جنگ مقدس میداند. او مدعی است، ساکنان سرزمینهای فتح شده ملزم به قبول قوانین موسی برای رهایی از مرگ هستند.
از نظر موسی بن میمون جنگ مقدس دارای سه ویژگی است که عبارتاند از:
- اخلاق و عدالت
- قوانین الهی؛
- حفظ جامعه دینی یهود.
این کلام نشان میدهد، ابن میمون برپایی عدالت در جامعه را از طریق جنگ و نابود کردن بتپرستی (غیر یهود) میداند و به فکر رفاه جامعه یهود است.
هدف از جنگ در نگاه ابن میمون، اجرای قوانین موسی و هدایت مردم به یهودیت و نیز جلوگیری از هرج و مرج و به خطر افتادن انسانیت است (این میمون، ۲۰۰۷ : ص ۴۱۳).
ابن میمون برای اولین بار آغاز جنگ مقدس را فراتر از مرزهای سرزمین قوم یهود مجاز دانست، آن را گسترش داد و بیان کرد: «پادشاه یهودی ممکن است، قسمتی یا همه سرزمینها را بخواهد. او اقداماتش را برای آسمان که هدف اوست، انجام میدهد و مبارزهاش فقط برای تقویت دین یهود و پرکردن جهان از عدالت و نابود کردن ستمکاران و مبارزه با کسانی است که به جنگ سرزمینهای مقدس میآیند (Mishna Torah 2008 5:5).
در واقع هر جا منافع قوم یهود مطرح باشد، توصیه به جنگ میشود و چون از طرف خداوند مجوز این جنگ داده میشود، جنگ مقدس نام دارد.
همچنین با بررسی آیات جنگ و صلح در تورات، چنین به نظر میآید، همیشه اولویت با صلح نیست، بلکه جنگ و صلح با توجه به مصالح قوم یهود انتخاب میشود؛ برای مثال در این عبارت آمده است:
«هنگامی که میخواهید به شهری حمله کنید، ابتدا به مردم فرصت دهید که تسلیم شما شوند؛ اگر دروازهها را باز کردند و تسلیم شدند، آنها باید بردگان شما شوند و از آنها بیگاری بکشید؛ اما اگر تسلیم نشدند و خواستند که بجنگند، پس شما آن شهر را محاصره کنید و هنگامی که خدایتان آن شهر را به شما داد، همه مردان آنجا را به قتل برسانید و میتوانید زنان و کودکان و گاو و گوسفند و هر چه در شهر است، را برای خود نگه دارید؛ زیرا خداوند آنها را به شما داده است و به همین ترتیب، با تمام شهرها رفتار کنید» (تثنیه، ۱۰:۲۰-۱۵).
در این عبارت با وجود اینکه فرصتی برای صلح و تسلیم بیان شده است، صلح، مسالمتآمیز نیست.
عبارتهایی با این مضمون در بیشتر تورات مشاهده میشود؛ از جمله: «هنگامی که خداوند شما را به سرزمینی که به آن وارد میشوید که آن را تصاحب کنید، بیاورد و ملتهایی که از شما نیرومندترند، اقوام هفتگانه از راه شما دور کند و آنها را به دست شما تسلیم و مغلوب سازد، شما باید آنها را به کلی از بین ببرید، با آنها پیمان نبندید و به آنها ترحم نکنید» (تثنیه، ۷: ۲ – ۳).
همچنین: «شما باید تمام اقوامی را که خداوند به دستتان تسلیم میکند، از بین ببرید، به آنها رحم نکنید، خدایان ایشان را نپرستید؛ چون در دام خطرناکی گرفتار میشوید» (تثنیه، ۷: ۱۶).
ابن میمون در تفسیر این آیات میگوید: «ضرورت جنگ بهعنوان یک حکم ایجابی واجب است و یهودیان ملزم هستند، افعال خصمانه دشمنان بنیاسرائیل را تا ابد به یاد داشته باشند.» وی در میشنا تاکید میکند اگر غیر یهودیان (غیر از اقوام هفتگانه عمالقه) از کیش خود دست بردارند و همه قوانین یهود را بپذیرند، مانند یک یهودی دانسته می شوند (Mishna Torah, 2008 5:5).
بر اساس آیات تورات و تفسیر مفسران یهودی سه نوع جنگ شرعی در یهودیت وجود دارد:
الف) جنگ واجب: ملحمت میصوا، ملحمت حوا (جنگ با اقوام هفت گانه)
ب) جنگ اختیاری ملحمت رشوت
ج) جنگ ممدوح: این جنگ به تشخیص شورای قاضیهای دوازده گانه تعریف میشده است. (B.Kopel 2004:87).
۱-۲. ملحمت میصوا
ملحمت میصوا جنگی دفاعی است که برای استمرار و حاکمیت بنیاسرائیل در سرزمینشان و دفاع در مقابل دشمنان انجام میشود. «میصوا» در معانی مختلفی مانند: قانون، حکم و فرمان به کار رفته است که میتوان ملحمت «میصوا» را به «جنگ واجب» ترجمه کرد.
طبق قوانین خاخامها جنگهای واجب در تورات را میتوان به دو نبرد «ملحمت حوا» و «ملحمت میصوا» تقسیم کرد. این دو نبرد با اندکی اختلاف از جنگهای واجب بهشمار میآیند (2008, 5:2 Mishna).
«ملحمت میصوا» جنگی واجب است که به همه یهودیان سفارش شده است؛ زیرا جنگی واجب و دفاعی بهشمار میآید که برای حفظ بنیاسرائیل در مقابل دشمنان ضروری است. این نبرد محدود به زمان و مکان نیست و هرگاه امنیت قوم یهود به خطر بیفتد، واجب میشود؛ از این رو مصداقهای متعددی در تاریخ قوم یهود دارد که مهمترین آن، جنگ واجب به منظور دفاع از کیان یهود است. چنان که مکتوب است: «و زمین را به تصرف درآورده و در آن ساکن شوید؛ زیرا آن زمین را به شما دادم تا مالک آن باشید» (برته، ۱۳۸۹، ص ۶۵).
همانطور که در این آیه از تورات نیز حفظ ارض موعود توصیه شده است: «خداوند قومهای بزرگ و نیرومند را از پیش روی شما بیرون رانده و تاکنون کسی نتوانسته است، در برابر شما بایستد. هر کدام از شما بهتنهایی قادر هستید، با یک هزار سرباز دشمن بجنگید و آنها را شکست دهید؛ زیرا خدای شما مطابق قولی که داده است، به جای شما میجنگد» (تثنیه، ۱۱: ۹-۲۳).
۲-۲ ملحمت حوا
«ملحمت حوا»، نبرد مشروع در آیین یهود است که پیروان این دین، مطابق با امر یهوه و وجود نص صریح توراتی ملزم به نبرد با کسانی هستند که سرزمین ارض موعود را تصرف کردهاند. این جنگ آغازگرانه است؛ به این معنا که بهمنظور پاسخ به حمله دشمن نیست، بلکه برای تصرف سرزمین دیگران آغاز میشود و جنبه دفاعی ندارد. این جنگ آغازگرانه با اقوام هفتگانه انجام میشود که همان ساکنان اصلی سرزمین موعود هستند. قوم یهود باید آنان را از سرزمین موعود بیرون کند و موظف است ارض موعود را تصرف نماید؛ این فرمانی واجب برای همه نسل هاست (برته، ۱۳۸۹: ص ۹۵).
در تورات آمده است: «اما از شهرهای این امتهایی که یهوه [خدایت] تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذینفسی را زنده مگذار بلکه ایشان را [اقوام هفتگانه] یعنی حتیان، اموریان، کنعانیان، فرزیان، حویان و یبوسیان را چنانکه یهوه خدایت تو را امر فرموده به کل هلاک ساز (تثنیه، ۲۰: ۱۷).
این نوع، خشنترین جنگ در تاریخ ادیان بوده است و به لحاظ زمانی میتوان نقطه آغاز «ملحمت حوا» را اندکی پس از خروج از مصر تا برقراری حکومت یهود به دست داود پیامبر دانست (Mishna, 2008, 5: 2).
٢-٣ ملحمت رشوت
این جنگ اختیاری است و برای گسترش جغرافیای حکومت یهود انجام میشود. از جمله جنگهای مجاز در یهودیت، میتوان به نبرد «ملحمت رشوت» اشاره کرد. هدف از این جنگ توسعه سرزمینهای یهودینشین و گسترش اراضی تحت حاکمیت یهود است. در متون دینی یهودیان اقدام به نبرد ملحمت رشوت به منظور گسترش جغرافیایی و حاکمیت یهود مجاز دانسته شده است؛ البته در تورات شرایطی خاص برای اقدام به ملحمت رشوت بیان شده است (2008: 6 , Mishnea).
در این آیه گسترش حکومت یهود توصیه میشود: «یهوه خدای ما عوج ملکباشان را نیز و تمامی قومش را به دست ما تسلیم نمود؛ او را به حدی شکست دادیم که احدی از برای وی باقی نماند. در آن وقت همه شهرهایش را گرفتیم و آنها را تماماً هلاک کردیم؛ چنان که با سیحون ملک حشبون کرده بودیم. هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک کردیم و تمام بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم…» (تثنیه، ۳: ۴-۷).
آن گونه که در تلمود آمده است: «ملحمت رشوت، نبردی است که یهودی خود آن را آغاز میکند و جنبه دفاعی ندارد (Newman. ‘2007 pp.312)
۴-۲ جنگ ممدوح
این نوع جنگ بنا بر شرایط خاص به تأیید و تشخیص شورای عالمان یهود انجام میشود. با بیان مصادیق جنگ که در تفاسیر تورات آمده است، خود به خود اهداف جنگ نیز بیان میشود و در واقع، در این تفاسیر هدف از انواع جنگ، حفظ قوم یهود و حفظ و گسترش ارض موعود در نظر گرفته شده است (Epestin1993: 13).