فرقه پژوهی
حمید قره حسنلو یکی از محکومین قضایای اغتشاشات اخیر می باشد که به خاطر گرایش های صوفیانه اش مورد حمایت دارویش گنابادی واقع شد. محمد اسماعیل صلاحی قطب خودخوانده دراویش گنابای که همیشه در تندروی گوی سبقت را از هم کیشان خود ربوده با انتشار بیانیه ای سخیف، سعی در تبرئه ای این شخص مجرم داشته است.اما سوال ما از آقای صلاحی این است کدام ادله قانونی و اعتقادی و حتی عاطفی شما را مجاب به حمایت از قاتلین نموده است ؟ چرا باید فقری بودن دلیل نادیده گرفتن جرم آنهم قتل نفس باشد ؟ اگر جنابعالی دنبال قطبیت هستید از خون جوان غیرتمند ایرانی مایه نگذارید .
یکی از اقدامات وحشیانه و هولناکی که اغتشاشگران مزدور و خودفروخته د مرتکب شدند، نحوه شکنجه و قتل شهید روح الله عجمیان بود. این شهید مظلوم، در جریان اغتشاشات و ناامنی های آزادراه کرج – قزوین در محدوده بهشت سکینه کرج با ضربات چاقوی برخی اغتشاشگران به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید عجمیان بدون هیچ سلاحی به همراه تعدادی از مردم که به جهت انسداد آزادراه در ترافیک مانده بودند در حال کمک جهت رفع انسداد بود و در این حین، به صرف اینکه لباس بسیجی داشت مورد حمله تعدادی از اغتشاشگران قرار میگیرد. در پی حمله اغتشاشگران، شهید اقدام به دویدن میکند و عدهای وی را تعقیب و در نهایت با پرتاب سنگ و کشیدن و پاره کردن پیراهن، وی را متوقف و با انداختن روی زمین به صورت گروهی با چاقو، سنگ و مشت و لگد و کشاندن پیکر وی روی آسفالت اقدام به شهادت وی میکنند.
براساس احکام صادر شده برای پنج نفر از متهمان که اقدامات موثر و اصلی آنها آنها از قبیل ایراد جرح شهید با چاقو و ضرب و جرح وی با سنگ، مشت و لگد و کشاندن شهید با بدن برهنه روی آسفالت خیابان منتهی به شهادت سید روح الله عجمیان شد، به اتهام، افساد فی الارض از طریق ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، حمله به مامورین نیروی مقاومت بسیج و فراجا و جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد که موجب اخلال شدید در نظم عمومی و ناامنی در کشور و منتهی به شهادت بسیجی حافظ امنیت، سید روح الله عجمیان شد به اعدام و ۱۱ متهم دیگر نیز با توجه به نقش آنها در اغتشاشات و میزان تاثیر اقدامات آنها در شهادت سید روحالله عجمیان به حبسهای طویل المدت (تا ۲۵ سال) محکوم شدند.
یکی از متهمان این پرونده حمید قرهحسنلو، متخصص رادیولوژی در کرج است که به اتهام افساد فی الارض از طریق ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، حمله و قتل بسیجی شهید روح الله عجمیان، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به اعدام محکوم شده شده است و ظاهراً همسر او فرزانه قره حسن لو نیز به ۲۵ سال زندان محکوم شده است.
نام حمید قره حسنلو به عنوان پزشک درویش، در بین امضاء کنندگان نامه شماری از پزشکان درویش به رئیس قوه قضائیه به چشم می خورد. این نامه در حمایت از دو پزشکِ درویشِ بازداشت شده غائله خونین دراویش در خیابان گلستان هفتم تهران برای رئیس وقت قوه قضائیه در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۹۸ نوشته شده است. او در دفاع از غائله دراویش گنابادی در خیابان پاسداران (گلستان هفتم تهران) و در دفاع از متهمان آن جنایت تاریخی نیز نقش فعالی داشته است.
طبق دلایل ذکر شده، ایشان و همسرش از دارویش گنابادی می باشند و به این خاطر است که محمد اسماعیل صلاحی عنصر تندرو و مدعی قطبیت دراویش گنابادی با انتشار بیانیه ای در پیج اینستاگرامی خود از او حمایت می کند.
اما محمد اسماعیل صلاحی به مانند همیشه به خاطر تکبر و جهلی که به موضوع داشته و همچنین به خاطر عناد خویش نسبت به نظام جمهوری اسلامی بیانیه منتشر کرده است.
1- ایشان در ابتدای بیانیه خویش می نویسد: «طبق شهادت عده ای از برادران که مورد وثوق هستند ایشان و همسرشان انسان هایی پاک سرشت و خدوم می باشند و اینجانب بالشخصه به پاکی طینتشان با فراست ایمانی اعتقاد راسخ دارم.»
الف: در ابتدا باید گفت که اگر شما دارای فراست ایمانی هستید، پس دیگر برای فهمیدن پاکی حسنلو نیازی به شهادت افراد مورد وثوق ندارید، پس چرا در ابتدای بیانیه نوشته اید که از طریق شهادت افراد مورد وثوق پی به پاک سرشت او برده اید.
ب: نکته دیگر اینکه روایات فراست مومن قطعاً شامل حال محمد اسماعیل صلاحی نمی شود، زیرا در روایات اهل بیت(علیهم السلام) متصوفه از دشمنان الهی ذکر شده اند. بزنطی از امام صادق(علیه السلام) نقل می نماید: «إنّهم أعداؤنا فمن مال إلیهم فهو منهم و یحشر معهم(1) آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند، پس هر کس به آنها میل کند، از آنان است و با آنها محشور خواهد.» مومنین فقط مصداق آن روایات فراست مؤمن خواهند بود و البته نه هر مؤمنی .
2- صلاحی در قسمتی از بیانیه خود می نویسد: «مطمئن هستم که دست ایشان و همسرشان به خون کسی آغشته نیست»
الف: صلاحی باید بگوید که این اطمینان را از کجا آورده است، شاید با فراست ایمانی که مدعی آن است این اطمینان برایش حاصل شده است .
ب:تمام شواهد، علیه آقای قره حسنلو و همسر ایشان است و در سخنان آنها تناقض هایی وجود دارد؛ مثلاً همسر متهم که در محل حاضر بوده و از متهمان پرونده است، در اظهارات خود اعتراف نموده است که حسنلو یک لگد به بسیجی شهید زده است، با این اعتراف توجیهات بعدی آنها قابل قبول نخواهد بود که برای اطلاع کامل به متن اظهارات متهمین در جلسه دادگاه مراجعه شود.
پ: صلاحی باید بداند که فقها با بررسی هاى گسترده در روایات از اهل بیت(علیهم السلام) به این نتیجه رسیده اند که اسباب اثبات حکم قضایى بر اساس زمینه سازی ها و مقدمه هاى ویژه است و آن اسباب عبارتند از: علم قاضى، اقرار، قسامه(1)، قرعه، شاهد، قسم و یمین است.(2)
وجود پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) نیز بر اساس بینه حکم صادر می نمود: «از ام سلمه روایت شده که سر و صدای دو نفر(مدعی و مدعی علیه) درب منزل شنیده شد و حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منزل خارج شد (بعد از اطلاع از موضوع دعوا) به آنها فرمود: من مانند شما انسان هستم و شما جهت رفع خصومت به من مراجعه می کنید و بعضی از شما به خوبی می تواند مطلب و مقصود خود را بیان سازد ومن بر اساس آنچه از شما می شنوم قضاوت می نمایم. پس اگر بر قضیه ای حکم کردم که برخلاف واقع باشد، آن قطعه ای از آتش است برای کسی که به نفعش حکم شده و می داند که ذی حق نیست، نباید آن چیزی را بگیرد. وقتی طرفین این سخنان را از حضرت شنیدند به گریه افتادند، هر یکی به دیگری گفت : که حق من مال تو باشد. حضرت فرمود: حال که چنین است آن را بین خود تقسیم نمائید و آنها مال را تقسیم کرده و از یکدیگر حلالیت طلبیدند.»(4)
در نتیجه باید گفت که محمد اسماعیل صلاحی با تندروی و جهالت تمام، بدون بررسی شواهد و قرائن، کورکورانه از هم کیش خود حمایت و برای آزادی او بیانیه صادر نموده است؛ که این کار او مصداق بارز شعار عصر جاهلیت است که «انصر اخاک ظالما کان او مظلوما(5) برادرت را یاری کن؛ چه ظالم باشد و چه مظلوم.»
پی نوشت:
1- هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1400، چهارم، ج 14، ص 7.
2- این کلمه در لغت به معناى قسم یاد کردن گروهى از اولیاى شخص کشته شده است.
3- قسم در صورتى ادعا را ثابت مى کند که مدعى بینه نداشته باشد.
4- عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، دار احیاء تراث العربی ، بیروت، ج27 ،ص235.
5- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، الراغب الأصفهانی، دفتر نشر الکتاب، دوم، 1404ق، ج۱، ص۳۳۳.